دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 89 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 60 |
مبانی نظری و پیشینه پژوهش مفاهیم مربوط به بدکارکردیهای جنسی
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
اختلالات میل جنسی: اختلال بدانگیختگی جنسی، اختلالهای اوج لذت جنسی و اختلالهای درد جنسی، این اختلالها در D.SM0 ، بدکارکردیهای روانی جنسی نامیده شده اند ولی در D.S.M IV , D.SM III R بر اساس بررسی شواهد جمع آوری شده مبنی بر اینکه عوامل زیست شناسی در بسیاری از این مشکلات نقش بازی می کنند، کلمه روانی از اصطلاح روانی جنسی حذف شده است.
در اصطلاحهای کلی تر، بدکارکردیهای جنسی بعنوان بازداریهای مربوط به چرخه پاسخ جنسی بهنجار تعریف شده اند.
در D.SM IV این شرط لازم که این اختلال باید موجب پریشانی آشکار یا مشکلات بین فردی شده باشد، مورد تاکید قرار گرفته است سرانجام اگر آشکار شود که اختلال بدلیل یک بیماری پزشکی یا ناشی از اختلال بدلیل یک بیماری پزشکی و یا ناشی از اختلال روانی بوجود آمده باشد، این تشخیص داده نمی شود.
بیشتر مفاهیم چرخه جنسی خلاصه ای از توصیفهای پیشنهادی هاولاک الیس، مسترز و جانسون که تقریبا سی سال پیش انجامگرفت در ماهیت و میزان پژوهش و توجه بالینی به رفتار جنسی انسان، انقلابی بوجود آورد. اما بررسیهای مبتنی بر مصاحبه های اولیه توسط گروه کنیزی (کنیزی و همکاران 1948 و 1952) به مشاهده های مستقیم و اندازه گیریهای فیزیولوژیکهای گسترش یافت. در چرخه پاسخ جنسی انسان به طور کلی چهار مرحله مشخص شده است، این مراحل در مردان و زنان تقریبا مشابه و عبارتنداز:
میل، تهییج، اوج لذت جنسی، رهاسازی
1. میل : این مرحله که بوسیله کاپلان معرفی شد بر علاقه ای میل جنسی که اغلب با خیالپردازیهای برانگیزاننده جنسی همراه است اشاره دارد.
2. تهییج: اولین مرحله اصلی جنسی طبق نظر مسترز و جانسون، شامل تجربه ذهنی لذت جنسی است که با تغییرات فیزیولوژیایی و افزایش جریان خون در اندامهای تناسلی همراه است.
3. اوج لذت جنسی (ارگاسم): در این مرحله لذت جنسی افزایش یافته و به اوج خود می رسد.
4. رهاسازی: این مرحله آخر بر اساس نظر مسترز و جانسون به آرامش و احساس خوشی اشاره دارد که معمولا به دنبال اوج لذت می آید و در مردان با یک دوره استراحت همراه است که طی آن، نغوظ و برانگیختگی بیشتر، امکان پذیر نیست. البته این دوره های مختلف در افراد مختلف و حتی در یک فرد خاص در مواقع مختلف متفاوت است، با وجود این تقریبا بلافاصله دوباره به تهییج جنسی پاسخ می دهند.
توجه به ماهیت ساختاری چرخه پاسخ جنسی انسان بسیار مهم است. در این باره، طرح های مختلفی در خلال سالهای متمادی مطرح بوده اند، برای مثال هاولاک الیس تنها از تورم و کاهش تورم (قطع جریان خون به بافت) صحبت می کرد. این دیدگاه یکی از ابداعهای قابل تصور یا طرحهای مفهومی است که توسط دانشمندان دیگر بعنوان راهی برای سازماندهی و بحث درباره کالبدی از اطلاعات مربوط به رفتار جنسی ، پذیرفته شده است.
بدکارکردی های جنسی، توصیفها و سبب شناسی:
یک اختلال خاص ممکن است طوره دوره زندگی را در برگیرد، یا ممکن است بعد از یک دوره کارکدر بهنجار، فرا گرفته شود. ممکن است یابد یا تنها در موقعیت های خاص رخ دهد، و ممکن است کلی باشد یا جزئی. باور بر آن است که شیوع این آشفتگیها چنان زیاد است که افراد نباید تصور کنند اگر گاهی یک یا چند مشکل از این مشکلات را تجربه می کنند به درمان نیاز دارند. در ملاکهای تشخیص مربوط به هر بدکارکرد جنسی، عبارت «پایدار یا بازگشت کننده» گنجانیده شده است تا بر این نکته تاکید شود که یک مشکل باید در واقع قبل از اینکه تشخیص صورت پذیرد، جدی باشد.
در اینجا سعی خواهد شد تا میزان شیوع بدکارکردها گزارش شود، ولی تعیین دقت آنها گاهی به علت مشکلات متعدد مربوط به روش شناخته دشوار است. از جمله این مشکلات این که به دست آوردن نمونه ای که معرف کل جامعه باشد آسان نیست. زیرا افرادی که به زمینه یابیهای مجله ای پاسخ می دهند برای مثال ممکن است خود افرادی پریشان یا نگران باشند که در جستجوی کمک بالینی هستند ولی با کسانی که واقعا دچار بدکارکردهای خاص هستند اشتباه شوند. همچنین ممکن است که افراد مایل نباشند به طور صادقانه به پرسشهایی درباره موضوعهای حساس جنسی پاسخ دهند. علاوه بر این درباره این که چگونه می توان به بهترین وجه، برخی از بدکارکردهای جنسی انسان را تعریف کرد، توافق وجود ندارد، بالاخره، توجه به این نکته لازم است که بدکارکردیهای لزوما به معنای نارضایتی نیست.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 42 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
مبانی نظری و پیشینه پژوهش نظریهی عقلانی- عاطفی
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
روانشناسی شناختی را میتوان رویکردی جدید در علم روانشناسی دانست. امروزه شواهد کافی وجود دارد که نشان دهد انسان موجودی منفعل در برابر رویدادها نیست بلکه ضمن دریافت اطلاعات از محیط به تجزیه و تحلیل میپردازد. طرفداران دیدگاه شناختی عقیده دارند که هیجانات و رفتارهای آدمی تحت تاثیر ادراک او از واقعیت قرار دارد. این موقعیت نیست که به تنهایی تعیینکنندهی احساس افراد باشد، بلکه پاسخ هیجانی به نحوه تفسیر موقعیت و تفکر در مورد آن بستگی دارد (بک، 1995).
یکی از طرفداران این دیدگاه، آلبرت الیس موسس درمان عقلانی – عاطفی میباشد. نظریهی وی متأثر از این اصل است که هیجان و منطق، یعنی تفکر و احساس، در روان به طرز پیچیدهای در یکدیگر تنیدهاند. افکار انسان بر احساسات و رفتار او تأثیر میگذارد و حتی آنها را به وجود میآورد. احساسات برافکار و رفتارها، و رفتار نیز بر افکار و احساسات تأثیر میگذارد (جورج و کریستیانی، 1990 ترجمه فلاحی و حاجیلو، 1374).
الیس معتقد است که این اشتباه است که ما فکر کنیم مسائل ناراحتکننده در زندگی موجب واکنشهای هیجانی چون اضطراب و افسردگی است بلکه این نظام باورهاست که چنین حالاتی ایجاد میکند. از نظر وی تبیین منطقی شخصیت، بک ABC ساده است (الیس، 1973، b1991).
اصولاً این مدل میگوید رویدادهای فعالکننده (A)، پیامدهای رفتاری و هیجانی (C) دارند. اما پیامدهای رفتاری و هیجانی معلول رویدادهای فعالکننده نیستند. بلکه عمدتاً معلول نظام باورهای (B) آدمها هستند. وقتی رویدادهای فعالکننده خوشایندند، باورهای مورد استناد احتمالا بیضرر خواهند بود. ولی وقتی این رویدادها ناخوشایندند، باورهای نامعقولی iB)ها( به میان میآیند که معمولا پیامدهای رفتاری عقلانی- عاطفی مشکلسازی دارند. نقش درمانگر این است که با زیر سوال بردن باورهای نامعقول، این باورها را رد کند. البته او برای ایجاد تغییر از فنون شناختی و هیجانی و رفتاری دیگری هم استفاده میکند (الیس، ترجمه فیروزبخت، 1383). نظریه درمان RET معتقد است که پایداری بهبودی بالینی به تغییر باورهای غیرمنطقی وابسته است. الیس و برناد (1989) بیان میکنند که افکار منطقی در درمان عقلانی- عاطفی به صورت عینیتر و عقلانیتر باشند و عواطف و اعمالشان را از طریق به کاربستن قوانین منطقی و روشهای علمی تنظیم کنند. با این حال در مواقعی به نظر میرسد افراد بهنجار هم سوگیریهای شناختی نشان میدهند. الیس (1987) بیان میکند گرایش به سمت غیرمنطقی بودن همگانی میباشد (هاگا و دیوسیون، 1989).
همه انسانها درست به همان صورتی که ذاتاً گرایش دارند به شکلی منحصر به فرد، منطقی و روشن فکر باشند، دارای گرایش بسیار نیرومندی برای کژفکری هستند (الیس 1973 به نقل از پروچاسکا و نورکراس، ترجمه سید محمدی، 1381).
از یک طرف تمایل ذاتی دارند که خودشان را بسازند، رشد دهند و به آن حدی که ایدهآل ذات بشری است برسانند. آنها استعداد عظیمی برای منطقی بودن و ایجاد خوشی بر خود دارند. از طرف دیگر آنها تمایلی ذاتی برای ایجاد و توسعه شناختهای غیرمنطقی، عواطف ناسالم و بدکار کردن دارند. بنابراین پتانسیل زیادی برای آسیب رساندن به خود و دیگران و تکرار اشتباهات مشابه هستند (نلسون- جونز، 2001).
ریشهی باورهای غیرمنطقی
از نظر الیس باورهای غیرمنطقی، ریشه در سه عامل بیولوژی، یادگیری اجتماعی و انتخاب شناختهای غیرمنطقی دارد که به تفصیل در ذیل میآیند:
1- بیولوژی: الیس معتقد است افکار و باورهای انسان، عواطف و رفتارهایشان را تحت تأثیر قرار میدهد. به نظر وی گر چه آدمی اعتقادات و باورهای غیرمنطقی را میآموزد اما از نقطه نظر زیستی استعداد زیادی برای کسب اینگونه اعتقادات و باورها را خواهد داشت. آمادگی شدید ذاتی در پرداختن به تفکر غیرعقلانی باعث منفیکاری، آشفتگی عاطفی و سهلانگاری در تغییر شخصیت و رکود آن میگردد. بنابراین هر فردی عملاً در مواردی رفتار غیرمنطقی را از خود نشان میدهد (رحیمیان، 1377).
2- یادگیری اجتماعی: گر چه آدمی با استعداد مشخصی برای غیرمنطقی بودن به دنیا میآید، این تمایل مکرراً به وسیلهی محیط تشدید میشود، به ویژه در اوایل زندگی که آسیبپذیرترین زمان نسبت به تأثیرات محیطی است. با وجود این که الیس آدمی را بسیار نقشپذیر میبیند اما تفاوتهای ذاتی را میپذیرد. افکار غیرمنطقی به دلایل مختلفی کسب میشود (الیس 1991، 2000؛ الیس و هاپر، 1997). اول این که کودکان در سنین پایین قادر نیستند واقعیت از ترسهای فرضی تشخیص دهند. این در حالی است که با بالارفتن سن تاکید بر ارضای تمایلات فوری کمتر میشود. دوم این که مکرراً، تقاضاهای کودکی به وسیله چیزهای جادویی ارضا میشود. مثلاً والدین به کودک میگویند که یک پری، نیاز آنها را برآورده خواهد کرد. سوم این که کودکان به برنامهریزی و تفکرات دیگران وابستهاند و زمانی که آنها سن پایینتری دارند. تأثیرپذیری آنها بسیار زیاد است. چهارم این که والدین و اعضای خانواده خودشان دارای تمایلات غیرمنطقی، تعصبات و خرافهپرستیهایی هستند که به فرزندان القا میکنند. پنجم اینکه این فرایند به وسیلهی تعلیمات رسانههای عمومی تشدید میشوند. بالاخره فرهنگها و مذاهب میتوانند دیدگاههای غیرمنطقی، خود تخریبی و جامعه تخریبی را آموزش دهند (نلسون و جونز، 2001)
3- انتخاب شناختهای غیرمنطقی: فرایند اکتساب غیرمنطقی بودن از طریق واکنشی ساده به چگونگی رفتار دیگران صورت نمیگیرد. انسانها عموماً با پرورش ندادن و استفاده نکردن از تواناییهایشان برای انتخاب منطقی، آشفتگیهای هیجانی زیادی در خود به وجود میآورند. تجارب منفی یادگیری اجتماعی، به خودی خود منجر به اکتساب شناختهای غیرمنطقی نمیشود، همچنان که تجارب مثبت یادگیری اجتماعی به شناختهای منطقی ختم نمیشود. بسیاری از افراد با وجود این که تربیت مطلوبی دارند، اما به میزان قابل توجهی باورهای غیرمنطقی در خود پرورش میدهند یعنی با وجود این که تجارب یادگیری اجتماعی بر خوب یا بد بودن افراد تأثیر میگذارد، اما آنها موجوداتی آزاد و انتخابگرند و میتوانند با تعبیر و تفسیر محرکهای بیرونی دست به انتخاب زده و در جهت رشد خود یا برعکس حرکت کنند (نلسون و جونز، 2001)
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 336 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق با موضوع اختلال اضطراب اجتماعی
مناسب برای پژوهش دکتری و پژوهش ارشد
دارای رفرنس دهی استاندارد
بخشی از متن:
ویژگی های تشخیصی
ویژگی اصلی اختلال اضطراب اجتماعی، ترس یا اضطراب محسوس یا شدید از موقعیت های اجتماعی است که در آنها ممکن است فرد مورد بررسی دقیق دیگران قرار بگیرد. در کودکان ترس یا اضطراب باید در موقعیت همسالان و نه فقط در مدت تعامل با بزرگسالان روی دهد. وقتی فرد با این موقعیت های اجتماعی مواجه می شود، می ترسد که مورد ارزیابی منفی قرا گیرد. فرد نگران است که به صورت مضطرب، ضعیف، دیوانه، احمق، کسل کننده، ترسناک، کثیف، یا دوست داشتنی قضاوت شودف فرد می ترسد که به شیوه خاصی عمل کند یا به نظر برسد یا نشانه های اضطراب بروز دهد، مثل سرخ شدن، لرزیدن، عرق کردن، لکنت زبان، یا خیره شدن که دیگران آنها را به صورت منفی ارزیابی کنند. برخی افراد می ترسند دیگران را دلخور کنند یا در نتیجه آن طرد شوند. ترس از رنجاندن دیگران، برای مثال با خیره شدن یا نشان دادن نشانه های اضطراب- ممکن است ترس غالب در افراد فرهنگ هایی باشد که گرایش های جمع گرای نیرومند دارند. فردی که از لرزش دست می ترسد، ممکن است از نوشیدن، خوردن، نوشتن یا اشاره کردن در انظار خودداری کند؛ فردی که از عرق کردن می ترسد امکان دارد از تکان دادن دست یا غذا خوردن تند اجتناب کند؛ و فردی که از سرخ شدن می ترسد ممکن است از عملکرد در انظار، نورهای درخشان، یا بحث درباره موضوعات محرمانه اجتناب کند. برخی افراد از ادرار کردن در توالت های عمومی در مواقعی که افراد دیگری حضور دارند می ترسند یا از آن اجتناب می کنند(انجمن روانپزشکی آمریکا ، 2013، ترجمه سید محمدی، 1393).
موقعیت های اجتماعی تقریباً همیشه ترس یا اضطراب ایجاد می کنند. بنابراین، فردی که فقط گاهی در موقعیت های اجتماعی مضطرب می شود، مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی تشخیص داده نمی شود. با این حال میزان و نوع ترس و اضطراب ممکن است در موقعیت های مختلف تفاوت داشته باشد.(مثل اضطراب انتظاری، حمله وحشتزدگی). گاهی اضطراب انتظاری ممکن است خیلی پیش تر از موقعیت های قریب الوقوع روی دهد (مثل نگرانی هر روز یا به مدت چند هفته قبل از حضور در یک موقعیت اجتماعی، از پیش تکرار کردن گفتار به مدت چند روز). در کودکان، ترس یا اضطراب ممکن است با گریه، قشقرق، میخکوب شدن، چسبیدنف یا جمع کردن خود در موقعیت های اجتماعی ابراز شود. فرد اغلب از موقعیت های اجتماعی که می ترسد اجتناب می کندف و گرنه، این موقعیت ها با ترس و اضطراب شدید تحمل می شوند. اجتناب می تواند گسترده (مثل نرفتن به میهمانی ها، خودداری از رفتن به مدرسه) یا ملایم باشد (مثل آماده کردن بیش از حد متنی برای سخنرانیف منحرف کردن توجه به دیگران، محدود کردن تماس چشمی) (انجمن روانپزشکی آمریکا ، 2013، ترجمه سید محمدی، 1393).
ترس یا اضطراب با خطر واقعی ارزیابی منفی شدن یا پیامدهای چنین ارزیابی منفی، بیتناسب قضاوت می شود. گاهی ممکن است اضطراب، بیش از حد قضاوت نشده باشدف زیرا با خطر واقعی ارتباط دارد (مثل مورد قلدری یا آزار دیگران قرار گرفتن). با این حال، افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی اغلب پیامدهای منفی موقعیت های اجتماعی را بیش از حد برآورد می کنند، و بنابراین قضاوت بی تناسب بودن توسط متخصص بالینی صورت می گیرد. وقتی چنین قضاوتی صورت می گیرد، زمینه اجتماعی- فرهنگی باید در نظر گرفته شده باشد. برای مثال، در برخی فرهنگ ها، رفتاری که ممکن است از جهات دیگری اضطرابی به نظر برسدف شاید در موقعیت های اجتماعی مناسب محسوس شود (مثلاً ممکن است به صورت نشانه احترام در نظر گرفته شود) (انجمن روانپزشکی آمریکا ، 2013، ترجمه سید محمدی، 1393).
مدت این اختلال معمولاً حداقل 6 ماه است. این استانه مدت برای متمایز کردن این اختلال از ترس های اجتماعی موقتی که رایج هستندف مخصوصاً در بین کودکان جامعهف کمک می کند. با این حال، از این ملاک مدیت باید به عنوان رهنمود کلی، با در نظر گرفتن درجاتی از انعطاف پذیری استفاده شود. ترس، اضطراب، و اجتناب باید روال عادی، عملکرد شغلی یا تحصیلی، یا فعالیت های اجتماعی یا روابط فرد را به طور قابل ملاحظه ای مختل کند، یا باید ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعیف شغلیف یا زمینه های مهم دیگر عملکرد او ایجاد کند. برای مثال، فردی که از صحبت کردن در انظار می ترسد، در صورتی که به طور معمول با این فعالیت در محل کار یا تکالیف درسی روبرو نشود، و اگر به طور قابل ملاحظه ای از آن ناراحت نباشد، مورد تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی قرار نخواهد گرفت. با این حال، اگر فرد به علت نشانه های اضطراب اجتماعی از شغل یا تحصیلاتی که واقعاً دوست دارد اجتناب کند یا کنار گذاشته شود ملاک G برآورده می شود(انجمن روانپزشکی آمریکا ، 2013، ترجمه سید محمدی، 1393).
....