دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 22 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 36 |
پیشگفتار
شخصیت سالم چیست؟ دارندهی شخصیت سالم چه ویژگی هایی دارد؟ رفتار و تکفر و احساس چنین آدمی چگونه است؟ ایا ما می توانیم شخصیت های سالمی بشویم؟ نه تها روانشناسان، بلکه میلیونها تن ا زمردم پیش از پیش پاسخ این پرسشنها را می جویند. مردم بسیاری برای کاوش و نمایش درون خود به عنوان درمانهای گروهی[1] پناه می برند. گرفته تا چاق و لاغر، ظاهراً با چنین تجربه هایی ابعاد وسیعتر و استعدادهایی را در شخصیت خود می یابند. که هرگز از وجود آنها آگاهی نداشته اند.
هدف این پژوهش فوق العاده محبوب دست یافتن به شخصیتی سالمتر و تعریق کردن آن است. تاکید این جنبش آن قدر که بر رهایی منابع پنهان استعداد و خلاقیت و نیرو و انگیزش است بر درمان کشمکشهایی دوران کودکی یا جراحتهای عاطفی گذشته نیست. کانون توجه این جنبش این است که آدمی چه می تواند باشد، نه اینک چه بوده یا اکنون چه هست.
نه روانکاوری و نه رفتارگرایی از استعداد بالقوهی آدمی برای کمال، و آرزوی بهتر و بیشتر شدن از آنچه هست بحثی نکرده اند. در واقع این نگرشها تصویر بدبینانه ای از طبیعت انسان به دست می دهند. رفتار گرایان آدمی را پاسخگوی فعلپذیر محرک های[2] برونی و روانکاوان او را دستخوش نیروهای زیست شناختی و کشمکشهای دروه ی کودکی می پندارند.
حامیان جنبش استعداد بشری [3] سطح مطلوب کمال و رشد شخصیت را فراسوی «بهنجاری[4]» می دانند و چنین استدلال می کنند که تلاش برای حصول سطح پیشرفته کمال برای تحقق بخشیدن [5] یا از قوه به فعل رساندن[6] تمامی استعدادهای بالقوهی آدمی ضرورری است. به سخن دیگر، رهایی از بیماری عاطفی یا نداشتن رفتار روانپریشانه برای اینکه شخصیتی را سالم بدانیم کافی نیست. نداشتن بیماری عاطفی تنها نخستین گام ضروری به سوی رشد و کمال است. و انسان پس از این گام راهی دراز در پیش دارد.
لئوتولستوی[7] نویسنده ی روسی، توصیفی ماندگار از مردی به دست داده است که در ظاهر همه چیزش در حد مطلوب است. با این حال چنان گرفتار بی معنایی است که در مرز خودکشی گام بر می دارد. او می پرسد: «چرا باید زندگی کنم؟» تولستوی دردی را که توصیف می کرد به خوبی می شناخت، چرا که از خودش می نوشت.
احساس می کردم چیزی در درونم فرو ریخته زندگیم بر پایه ی آن استوار بود. اجساس می کردم دیگر چیزی نداشتم تا به آن بیاوزیم. و زندگی مغویم از فعالیت باز ایستاده بود. آنگاه به حال خود نظر کردم. مردی سالم و خوشبخت که طناب را پنهان میکند تا خود را از سقف اتاقی که هر شب در آن می خوابد، حلق آویز کند. می دیدم که دیگر تیراندازی نمی کنم. مبادا که تسلیم وسوسهی بسیار آسان پایان بخشیدن به زندگیم با تفنگ بشوم. نمی دانستم که چه می خواستم. از زندگی می ترسیدم. می خواستم رهایش کنم، و با این حال همچنان بهآن امید بسته بودم.
همه ی این احساس ها درست زمانی دست داد که وضع ظاهری زندگیم حکم می کرد. باید کاملاً سعادتمند باشم. همسر خوبی داشتم که دوستم داشت و دوستش داشتم. فرزندانی خوب و ثروت سرشاری داشتم که بی آنکه زحمتی بشکم بر آن افزوده می شد. خویشاوندان و آشنایانم بیش از هر زمان دیگری برایم قایل بودند. بیگانگان مرا سرشار از تحسین می کردند، و بی آنکه تصور مبالعه آمیزی داشته باشم، خودم را آدم سرشناسی می دانستم. وانگهی نه دیوانه بودم و نه بیمار. بع عکس از چنان نیروی جسمی و ذهنی برخوردار بودم که مانندش را در اشخاص دیگری به سن و سال خودم به ندرت دیده ام. می توانستم به خوبی دهقانها درو کنم. می توانستم بی وقفه روزی هشت ساعت کار فکری کنم. بی آنکه هیچ احساس یا تاثیر ناگواری در من بگذارد. حاصل کار امروزم چه خواهد بود؟ چرا باید زندگی کنم؟ چرا باید کاری بکنم؟ به تجربه ی من ادامه ی زندگی بدون پاسخ گفتن به این پرسش ها میسر نیست.
عنوان
مقدمه 6
1- انسان بالغ (الگوی آلپورت) 11
2- انسان با کنش کامل (الگوی راجز) 18
3-انسان باور (الگوی فروم) 23
4-انسان خواستار تحقق خود (الگوی مزلو) 29
دسته بندی | معارف اسلامی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 216 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 183 |
پیشگفتار
الحمدلله رب العالمین باری الخلائق اجمعین والصلوة والسلام علی عبدالله ورسوله و حبیبه و صفیه، حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا و شفیع ذنوبنا الذی سمی فی السماء باحمد و فی الارض بابی القاسم مصطفی محمد و علی اله الطیبین الطاهرین المعصومین.
قرآن کریم ، قانون اساسی اسلام و ضامن سعادت بشر در تمامی صحنه های اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و ... می باشد.
قرآن به زبان فطرت انسان سخن می گوید و اختصاص به عصر و منطقه و یا گروهی خاص ندارد. اما همگان توفیق بهره گیری از آنرا ندارند ، و بهره مندان نیز به طور یکسان از آن سود نمی برند . و از همان آغاز نزول این کتاب مقدس ، مخاطبان ، موضع گیریهای گوناگون و متعددی داشتند که قرآن کریم آنها را به سه گروه شاخص و بارز تقسیم می کند . دسته ی اول کسانی هستند که در مقابل دستورات و اوامر و نواهی قرآن صادقه سر تسلیم فرود آورده و در مسیر هدایت پرودرگار قرار گرفتند که خداوند از آنها به عنوان متقین یاد می کند.[1]
و گروه دوم کسانی هستند که اندرزهای پیامبر اکرم (ص) و قرآن در آنان هیچ تأثیری نگذاشته و از همان ابتدا با صراحت در مقابل آیات وحی موضع گیری نموده و پیامبر اکرم (ص) را تکذیب نمودند و خداوند در مورد آن چنین فرمود که : «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظیم.» [2]
و اما گروه سومی را هم خداوند در قرآن معرفی می کند که نه ایمان و اخلاص متقین را داشته و نه صداقت کفار در ابراز عقیده ، بلکه بیمار دلانی ، با غرض و مرض هستند که جامعه ی اسلامی را از همان ابتدا تا کنون ، در ابعاد مختلف اعم از فرهنگی ، نظامی ، سیاسی و اجتماعی ، دچار مشکلات فراوانی نموده و از نشر و گسترش فرهنگ ناب اسلامی ناخرسند بوده و با انواع و اقسام مکر و حیلهها ، بر سر راه حق مانع ایجاد کرده و می کنند. که قرآن کریم با بلیغ ترین بیان و شیواترین اسلوب این گروه نابکار را معرفی نموده و پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان را از نقشه های شوم آنها آگاه نموده و شیوه های برخورد با این دشمنان دوست نما را ترسیم نموده است. که به حول قوه الهی در صدد بررسی روانشناسی منافقان یا به عبارتی ویژگیهای رفتاری منافقان از دیدگاه قرآن و روایات هستیم تا انشاءا... جامعه ی اسلامی ما بیش از پیش با خطر این فاسقان آشنا شود.
سئوال های تحقیق
1- روانشناسی منافقان یعنی چه و معنای لغوی و اصطلاحی واژه ی نفاق و تفاوت آن با دروغ و تقیه چیست؟
2- تاریخ شروع نفاق از چه زمانی بوده است؟
3- منافقان از نظر روانی دارای چه ویژگیهایی می باشند؟
4- منافقان از نظر اجتماعی دارای چه ویژگیهایی می باشند؟
5- منافقان از نظر فرهنگی دارای چه ویژگیهایی می باشند؟
6- منافقان از نظر سیاسی دارای چه ویژگیهایی می باشند؟
7- خداوند در قرآن کریم چه راهکارهایی را برای برخورد با منافقان ترسیم نموده است؟
پیشینه ی تحقیق :
با مراجعه به کتابخانه ، رساله یا کتابی با این عنوان «روانشناسی منافقان» مشاهده نگردید. اما کتابهای متعددی با محوریت موضوع نفاق به زبان های فارسی و عربی چاپ و منتشر شده است که به طور اجمال و مختصر به بیان صفات منافقان و ارائه آیات مربوط به آنها و برخی شأن نزول این آیات پرداخته است که البته بیشتر مربوط به غزوات و جنگهای صدر اسلام می باشد. که به تعدادی از این کتابها اشاره می کنیم:
1- مسأله ی نفاق ، شهید مطهری
2- دشمنان دوست نما ، جعفر سبحانی
3- حقیقت نفاق از دیدگاه قرآن ، حکمت یار
4- پیامبر و منافقین ، سیروس سعیدی
5- منشور جاوید ، جلد 4 ، جعفر سبحانی
6- منافقین از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه ، مهدی عرفانی
برخی از کتابهایی که به زبان عربی درباره ی منافقان چاپ و منتشر گردیده است به شرح ذیل می باشد.
1-المنافقون فی القرآن الکریم ، السید حسین اسماعیل الصدر
در این کتاب ، برخی از صفات و عملکرد منافقان ، در چند بخش بیان شده و آیات مربوط به آنها را مطرح می کند.
2-المنافقون فی القرآن ، دکتر عبدالعزیز الحمیدی
این کتاب ابتدا آیه ی مورد نظر را بیان نموده و سپس به شأن نزول آن پرداخته و بحثهایی نیز پیرامون جایگاه زمانی آیه و بیان مفردات آیه دارد. در مواردی نیز به ارتباط آیات با حوادث کنونی جامعه اسلامی اشاره می کند وا حادیثی که در ذیل آیات آورده است بیشتر از صحیحین کتب روایی اهل سنت می باشد.
مؤلفان در کتاب فوق الذکر ادعا کرده اند که بین 300 تا 340 آیه در مورد منافقان نازل شده است که متأسفانه هیچکدام کل آیات و یا شماره آیات با سوره ها را بیان نکرده اند . که ما دراین تحقیق جدولی از آیات که در مورد منافقان نازل شده است را ارائه خواهیم داد.
3-لغه المنافقین فی القرآن الدکتور عبدالفتاح لاشین
در هر یک از فصلهای این کتاب ، یکی از سوره ها و آیات آن را که در مورد منافقان نازل گردیده ، به ترتیب مصحف کنونی ، مطرح می کند و از جهت لغوی و اعجاز لفظی نیز بحثهایی را ارائه می نماید و در آخر هر فصل ، تحیلی تحت عنوان «تعقیب» می آورد.
بعد از بررسی منابع مذکور در خصوص مسأله ی نفاق به این نتیجه می رسیم که متأسفانه تحقیق گسترده و شامل و کاملی که تمامی آیات مربوط به نفاق و منافقان را در برگیرد یافت نمی شود و حتی مفسر بزرگ معاصر یعنی علامه طباطبایی (ره) هم به غیر از تفسیر آیات مربوط به نفاق ، مطلب جداگانه ای در این خصوص ندارد هر چند که ایشان قصد ارائه ی مبحث گسترده ای پیرامون نفاق داشتند و در پایان تفسیر سوره ی توبه اینگونه مرقوم فرمودند که «قبلاً بنا داشتیم وقتی به آخر سوره ی برائت می رسیم یک فصل جداگانه ای را برای بحث و گفتگو از وضع منافقین در اسلام اختصاص داده و آیاتی را که درباره ی آنان نازل شده از قرآن کریم استخراج نموده ، آنگاه به تجزیه و تحلیل تاریخ پرداخته تا فسادی را که این طایفه به راه انداختند و ضرباتی را که بر پیکر اسلام وارد آوردند از نظر خواننده ی گرامی بگذرانیم ، ولیکن از آنجایی که مطالب تفسیر طولانی شده از ایراد این بحث صرفنظر کردیم و آنرا به انتظار رسیدن موعد مناسبی به تأخیر انداختیم و از خدا توفیق مسألت داریم که او ولی توفیق است.» [3]
باید بگوییم که متأسفانه نه در المیزان و نه در سایر آثار مرحوم علامه این بحث مهم (موضوع نفاق و منافقان) دیده نمی شود و بدین ترتیب از فیوضات ایشان و آنچه را که در ضمیر داشتند محروم ماندیم . به هر حال از خداوند متعال علو درجات ایشان را مسألت داریم.
روش تحقیق :
این تحقیق همانند اکثر رشته های علوم انسانی کتابخانه ای می باشد که با مراجعه به کتابخانه و منابع تفسیری، بعد از مشخص نمودن آیات مربوط به نفاق و منافقان که حدود 240 ایه می باشد ، آیات را به طور کامل و دقیق مطالعه نموده و تمامی آیات را به ترتیب سوره ها نوشته و سپس بنا به تناسب موضوع که در سئوالهای تحقیق آمده است به کتب معتبر تفسیر و برخی کتب دیگر مراجعه نموده و با توجه به عناوین فصول ، هر دسته از آیات ذیل فصل مربوطه همراه با مختصری تفسیر و تحلیل بیان می گردد. با توجه به اینکه عنوان این تحقیق روانشناسی منافقان از دیدگاه قرآن و روایات می باشد، کمتر از واژه روانشناسی استفاده شده است چرا که بررسی ویژگیهای رفتاری منافقان اعم از روانی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی ، خود مقوله ی روانشناسی می باشد و به همین دلیل کمتر به اصل واژه پرداخته شده است.
هدف تحقیق :
همانطور که از نامگذاری این تحقیق استنباط می شود ، هدف این تحقیق و پژوهش شناسایی ویژگیها و خصوصیات اخلاقی منافقان و بررسی عملکرد آنها در زمان پیامبر اکرم (ص) و همچچنین دلایل و علل انتخاب چهره ی ملون از طرف منافقان و چگونگی شیوه برخورد پیامبر اکرم (ص) و جامعه ی اسلامی با این گروه رذل می باشد.
فصل اول:
کلیاتی در خصوص موضوع روانشناسی و نفاق
در این فصل به طور اجمال تعاریفی از روانشناسی و همچنین نفاق خواهیم داشت تا از همین ابتدا صورت مسأله به طور کامل روشن شود و هر گونه ابهامی پیرامون آن برطرف گردد . به همین منظور بخشهای این فصل به شرح ذیل تنظیم گردیده است :
1- تعریف روانشناسی
2- معنای لغوی نفاق
3- معنای اصطلاحی فاق
4- وجه تسمیه ی منافق
5- تفاوت نفاق با دروغ و ارتباط آن دو با یکدیگر
6- تفاوت نفاق با تقیه
7- نفاق از مختصات انسان است
8- ضرورت و اهمیت شناخت منافقان
9- تاریخچه ی پیدایش نفاق
10- بررسی آماری آیات نفاق
1-1- تعریف روانشناسی
برای واژه ی روانشناسی که در علوم اسلامی از آن به عنوان «علم النفس» یاد می شود ، تعاریف متعددی شده است که ما فقط به سه تعریف اکتفا می کنیم .
1- روانشناسی عبارت است از مطالعه ی جنبه های مختلف رفتار و ارتباط آنها با یکدیگر[4]
2- روانشناسی علمی است که به شناخت ، توصیف ، پیش بینی و تأثیر رفتار بویژه رفتار انسانی مبادرت می ورزد.[5]
3- روانشناسی به مفهوم علمی و امروزین خود ، رشته ای است جوان و کم سابقه متکی به روش علمی که موضوع آن مطالعه و بررسی رفتار انسان است با همه ی نمودها و جلوه های بارز و نهان رفتار به مفهوم عام خود در روان شناسی موضوع پژوهش و بررسی است.[6]
با توجه به این تعاریف از روانشناسی ، موضوع و هدف از مبحث روان شناسی ، منافقان کاملاً مشخص و آشکار می شود که در پی این هستیم که رفتار منافقان را از زوایای مختلف با توجه به آیات قرآن مورد نقد و بررسی قرار دهیم .
1-2-معنای لغوی نفاق
لغت شناسان برای ریشه ی واژه ی نفاق (نفق) معانی متعددی را ذکر کرده اند که تعاریف آنها خیلی به هم نزدیک است و ما به چند تعریف مشهور به شرح ذیل اکتفا می کنیم . نفاق از ریشه های «نفق» یعنی «خرج کردن» «رواج یافتن» ، «تمام شدن» ، «پنهان کردن چیزی» ، «مردن» و ... همچنین راغب می گوید : «نفق الشیئ مضی و نفد ، یعنی شیئی رفت و تمام شد.[7]
1-3-معنای اصطلاحی نفاق
ابن اثیر ، لغت شناس مشهور در کتاب نهایه چنین نوشته است (المنافق) «و هو اسم لم یعرفه العرب بالامعنی المخصوص و هوالذی یستر کفره و یظهر ایمانه»
«یعنی منافق اسمی است که عرب (قبل از اسلام) نمی شناخته است در حالیکه (بعد از اسلام) منافق به کسی گفته می شود که کفرش را پنهان می کند و ایمانش را اظهار می نماید.[8]
همچنین در کتابهای لغت آمده است که «لانه ی موش صحرایی در زیر زمین ، یک راه آشکار برای داخل شدن دارد که «قاصعاء» نا میده می شود و راه خروجی مخفی نیز در جای دیگر دارد که «نافقا» نامیده می شود و این حیوان هنگامی که احساس خطر کند از طریق راه پنهانی ، از لانه اش خارج شده و خود را نجات می دهد و با توجه به این معنا ، نفاق به معنی «دخول در دین از دری و خروج از آن از در دیگر» می باشد. [9]
1-4-وجه تسمیه ی منافق
دلیل نامگذاری منافق هم از این جهت است که شخص منافق کفر خود را در دل پنهان کرده ولی به زبان اظهار ایمان می کند.
بعضی در وجه تسمیه منافق می گویند: منافق به سوی مؤمن ، با ایمان و به سوی کافر، با کفر خارج می شود و از این جهت قرآن کریم ، منافقان را فاسق می شمارد ، چونکه از شرع خارج شده اند و می فرماید:
«ان المنافقین هم الفاسقون» [10]
صاحب تفسیر التبیان نیز در تعریف «منافق» چنین می گوید:
«هوالذی یظهر الاسلام بلسانه و یکفر بقلبه» [11]
وقتی ماده ی «نفق» را به باب مفاعله ببریم معنای «پنهان نمودن» و «مخفی کردن» شدت و دقت بیشتری می یابد زیرا که باب مفاعله معنای مبالغه و شدت و استمرار نیز می دهد و منافق به کسی گفته می شود که پرده ای از ایمان بر کفر خودش کشیده است و به عبارتی نفاق یعنی کفر زیر پرده.[12]
1-5-تفاوت نفاق با دروغ و ارتباط آن دو با یکدیگر
برای اینکه به تفاوت نفاق با دروغ پی ببریم ، اول باید دروغ را تعریف کنیم ، در کتاب «تفاوت های فردی یا روانشناسی اختلافی» آمده است : «دروغگویی در واقع به منظور فریفتن دیگری و قبولاندن گفتار و رفتاری است که با حقیقت مطابقت ندارد.»[13]
هر چند که یکی از مهمترین یا می توان گفت بدترین صفت منافق دروغگویی است اعم از دروغ در گفتار ، دروغ در نیت و اراده و دروغ در اعمال، سوگند دروغ، شهادت دروغ ، و ... ولی تفاوت نفاق با دروغ در این است که نفاق ، معمولاً کذب مخبری است زیرا منافقان درصدر اسلام نوعاً به زبان ، اعتقادات درستی را ابراز می کردند و کلام و بیان آنها معمولاً ظاهری جذاب و مسلمان پسند داشت و به عبارت دیگر خبر آنها خبر صدق بود اما آنچه را که بر زبان می آوردند به آن اعتقاد نداشتند ، نتیجه اینکه خبر صدق ، ولی مخبر کاذب بود که خداوند پیامبر اکرم (ص) و مؤمنان را از این واقعیت مطلع نموده و چنین می فرماید:
«اذا جاءک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله و الله یعلم انک لرسوله والله یشهد ان المنافقین لکاذبون.»[14]
بنابراین منافق سخنی می گوید که به آن ایمان ندارد ، حال این سخن راست باشد مثل رسالت پیامبر اکرم (ص) یا اینکه سخن دروغ باشد که بارزترین آن ادعای ایمان در نزد مؤمنان و اظهار همراهی با شیاطینشان در خلوت است. [15]
در حالیکه مورد بحث در «کذب» اختلاف سخن با واقع است. یعنی کلام مطابق واقعیت نیست . حال خود گوینده به این موضوع توجه داشته باشد یا اینکه توجه نداشته باشد . به عبارت دیگر نفاق و کذب در این جهت مشترکند که یک نوع دوگانگی و اختلاف در هر دو وجود دارد ولی اختلاف نفاق، همان تضاد ظاهر انسان با باطن اوست و در آیات قرآن هم هر کجا درباره ی نفاق و منافق سخن به میان می آید ، آنچه که بیشتر محسوس است «تخالف لسان با قلب» می باشد در حالیکه در مورد دروغگویان اینگونه نیست که به عنوان مثال به دو آیه اشاره می کنیم :
خداوند در مورد «تخالف لسان با قلب» اینگونه می فرماید: «ولیعلم الذین نافقوا .... یقولون بافواههم ما لیس فی قلوبهم والله اعلم بما یکتمون.» [16]
همانطور که از محتوای آیه مشخص است ، معرفی چهره های نفاق و بیان دوگانگی زبان با قلب می باشد در حالی که در قرآن هر موقع در مورد »صدق و کذب» سخن می گوید : موضوع را از دریچهی تطابق آن با واقع یا عدم آن می نگرد مثلاً داستان مباهله ی پیامبر اکرم (ص) با سران نجران که برای حضرت عیسی (ع) به مقامی مانند الوهیت معتقد بودند مسأله ی دورویی و نفاق را مطرح نکرده و چون صحت گفتار طرفین مطرح است ، لفظ «کذب» را به کار برده است[17] و می فرماید:
«..... ثم نبنهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین».[18]
1-6-تفاوت «نفاق» با «تقیه»
احادیث و روایات متعددی در خصوص تقیه وارد شده است از جمله حدیث مشهور امام صادق (ع) که فرمود : «التقیه جنه المؤمن» «تقیه سپر مؤمن است.»[19]
همچنین آن حضرت در حدیث دیگر می فرماید «اصحاب کهف » ایمان را پنهان و شرک را اظهار کردند و از این جهت دارای دو پاداش گردیدند.[20]
با بیان این دو حدیث متذکر می شویم که نفاق و تقیه از یک مقوله نبوده و نه تنها در حکم «تجویز و تحریم» با هم متفاوتند بلکه تفاوت «جوهری» نیز با یکدیگر دارند . توضیح اینکه لفظ «نفاق» یک اصطلاح اسلامی است که قرآن برای نخستین بار به جهت مناسبت با معنای اصلی آن (دورویی) به کار برده است و پیش از نزول قرآن کریم چنین اصطلاحی وجود نداشته است. همچنان که عبدالفتاح لاشین در کتاب «لغه المنافقین فی القرآن» در صفحه 21 اینگونه توضیح داده است که «نفاق اسمی اسلامی است که در دوره ی جاهلیت استعمال نمی شد و از الفاظی است که با ظهور اسلام در دایرهی لغات وارد شد مانند الفاظ کفر و صلاه» بنابراین فرد منافق، کفر باطنی خویش را پنهان نموده و ایمان را که در قلب او هیچ جایگاهی ندارد آشکار می نماید و شخص منافق اهداف و انگیزه های متعددی دارد که خداوند در قرآن کریم ، منافق صفتان را اینگونه توصیف می فرماید:
«و من الناس من یعجبک قوله فی الحیوه الدنیا و یشهدالله علی ما فی قلبه و هو الد الخصام و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل و الله لا یحب الفساد.» [21]
از این آیات نتیجه می گیریم که نفاق ، نوعی دورویی و تلون است که «هدف» از آن ، سودجویی و کسب مقام و ریاست و یا آسیب رسانی و فساد در جامعه می باشد ، اما اگر فردی از این «دورویی » برای حفظ جان و ناموس و حتی مقام شرعی خود و با هدف جلب رضایت و خشنودی خداوند ، بهره بگیرد نه تنها نکوهیده نیست بلکه در مواردی از نظر عقل و شرع لازم و واجب هم می باشد چنان که در قرآن کریم آمده است ، مؤمن آل فرعون برای حفظ جان حضرت موسی (ع) «تقیه» می کرد. یعنی هدف او از کتمان ایمان به حضرت موسی (ع) و اظهار ایمان ظاهری به فرعون ، حفط جان خود و حفظ جان حضرت موسی (ع) بود که خداوند در این مورد چنین می فرماید :
«و قال رجل مؤمن من آل فرعون یکتم ایمانه اتقتلون رجلا ان یقول ربی الله و قد جائکم بالبینات من ربکم.»[22]
آیه ی دیگر بنا بر نقل روایات به تقیه ی عمار یاسر اشاره دارد که عملکرد این صحابی بزرگ رسول خدا به عنوان تقیه مورد تأیید خداوند و پیامبر اکرم (ص) قرار گرفته :
«و من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان...... »[23]
از مضمون روایات استفاده می شود که بعد از مهاجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه تعدادی از مسلمانان از جمله عمار و پدر و مادرش (یاسر و سمیه) و چند نفر دیگر که هنوز در مکه بودند ، توسط مشرکین قریش مورد شکنجه قرار گرفتند تا از دین اسلام دست بردارند ، یاسر و سمیه زیر شکنجه ، شهید شدند اما عمار از راه تقیه و با اظهار کفر ظاهری نجات پیدا کرد ولی از این کار خود خیلی ناراحت بود و در فرصتی مناسب جریان را برای پیامبر اکرم (ص) تعریف نمود که پیامبر در جواب فرمودند : «اگر بار دیگر به تو چنین کردند تو هم همان کار را تکرار کن که خدا در معذور بودنت این آیه را نازل کرد»
زیرا عمار قلبش مطمئن به ایمان بود و تنها به خاطر رهایی از دست مشرکان و از روی اکراه به ساحت مقدس پیامبر (ص) توهین کرده بود.[24]»
نکته ی دیگر در مورد تفاوت نفاق با تقیه این است که در بعضی از روایات «ذولسانین» مورد نکوهش قرار گرفته است و منظور از «ذولسانین» کسی است که زبان ظاهری او با زبان باطنی اش مخالف باشد ، در این صورت تقیه را چگونه می توان توجیه نمود زیرا فرد تقیه کننده نیز به عبارتی «ذولسانین» می باشد؟
پاسخ این سئوال روشن است ، زیرا آن «ذولسانینی» بدونکوهیده است که هدف او سودجویی و کسب مقام و یا آسیب رسانی به دیگران باشد در حالیکه دورویی و یا «ذولسانین» که از روی تقیه باشد هدف او حفظ جان و ناموس و اصلاح ذات بین و از همه مهمتر اجرای احکام الهی و کسب رضایت خشنودی خداوند، همانگونه که خدوند دستور داده است ، می باشد.[25] و شیخ طوسی هم در مورد تفاوت «نفاق» و «تقیه» اینگونه می فرماید:
«ان المنافق یظهر الخیر و یبطن الشر و المتقی یظهر القبیح و یبطن الحسن» [26]
محققاً منافق نیکی را آشکار و بدی را پنهان می کند و تقیه کننده زشتی را آشکار و نیکی و خوبی را مکتوم می دارد.
1-7-نفاق از مختصات انسان است
یکی از خصوصیات رفتاری را که فقط می توان به انسان نسبت داد همین رفتار و برخورد ملون و نفاق آمیز است که در حیوانات به ندرت دیده می شود . ولی از آنجایی که انسان دارای قوه ی تفکر و تعقل می باشد می تواند با این قدرت خدادادی آنچه را که در باطن دارد کتمان نموده و ظاهری کاملاً متفاوت نمایان سازد ، در صورتیکه سایر حیوانات اینگونه نیستند مثلاً اگر حیوانی خشمگین است تمام وجود آن حیوان سراپا خشم است و اینطور نیست که مثلاً خشمگین و ناراحت و عصبانی باشد ولی در برخورد با دیگر حیوانات یک قیافه ی مهربانانه از خود به نمایش بگذارد ، حال آنکه انسان قادر است چهره و قیافه ی متفاوت از خود به نمایش بگذارد و البته ، این رفتار به طورمطلق مورد نکوهش و سرزنش قرار نگرفته است ، چرا که خداوند در قرآن کریم در خصوص نیازمندان و فقرای آبرومند که نمی خواهند کسی به فقرمادی آنها پی ببرد می فرماید : «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف ... » [27]
بنابراین می توان گفت که یکی از پیام های این آیه این است که برخی از فقیران مؤمن به قدری بزرگ منش هستند و مناعت طبع دارند که نیاز مادی خود را آشکار ننموده بلکه بر عکس از روی تعفف خود را بی نیاز از دیگران جلوه می دهند تا کسی از فقر آنها آگاه نشود و قرآن کریم این رفتار را می ستاید و حضرت علی (ع) هم می فرماید : «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»[28]
بنابراین، این نوع دورویی از نظر اسلام مذموم و نکوهیده نیست بلکه مورد تأیید و حتی سفارش پیامبر و ائمه معصومین(ع) هم می باشد ، و شاید یکی از دلایل آن هم این باشد که این نوع دو چهرگی و دورویی آسیب و زیانی به کسی نمی رساند در حالی که نفاق و تلون به دیگران آسیب میرساند و به همین دلیل اسلام از یک نفر مسلمان ، صراحت و صداقت می خواهد ، نه کذب و نفاق و مثل معروفی هست که می گویند «جو فروشی و گندم نمایی»[29]
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 18 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 63 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 82 |
روان شناسان در دهه های اخیر در بررسی اختلالات رفتاری و انحرافات به این نتیجه رسیده اند که بسیاری از اختلالات و آسیب ها در ناتوانی افراد در تحلیل صحیح و مناسب از خود و موقعیت خویش ، عدم احساس کنترل ، و کفایت شخصی جهت رویارویی با موقعیت های دشوار و عدم آمادگی برای حل مشکلات و مسائل زندگی به شیوه مناسب ، ریشه دارد . بنابراین با توجه به تغییرات و پیچیدگی های روز افزون جامعه و گسترش روابط اجتماعی ، آماده سازی افراد به خصوص نسل جوان جهت رویارویی با موقعیت های دشوار امری ضروری به نظر می رسد . در همین راستا روان شناسان با حمایت سازمان های ملی و بین المللی ، جهت پیشگیری از بیماریهای روانی و ناهنجاریهای اجتماعی آموزش مهارت های زندگی را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نموده اند . ( طارمیان و همکاران 1378 ، ص 14 )
آنچه امروزه تحت عنوان مهارت های زندگی مشهود است تنها حاصل کار پژوهشگران عصر حاضر نیست بلکه بسیاری از این مهارتها در لابلای تعالیم الهی بخصوص در قرآن و احادیث معصومین بیان شده است . به طوری که تلاش برای برقراری ارتباط مفید و مؤثر با دیگران ، خودشناسی و توجه به ارزشها که از فصول اساسی درس مهارتهای زندگی است به کرات در قرآن ، نهج البلاغه ، و صحیفه سجادیه و احادیث منقول از سایر معصومین مورد تأکید قرار گرفته است . ( همان منبع ص 45 )
هدف اصلی سازمان بهداشت جهانی از ایجاد طرح مهارت های زندگی در زمینه بهداشت روانی این است که جوامع مختلف در سطوح جهان نسبت به گسترش ، به کارگیری و ارزیابی برنامه آموزش مهارتهای زندگی را متمرکز بر رشد توانائی های روانی مانند حل مسئله ، مقابله با هیجانات ، خود آگاهی ، سازگاری اجتماعی و کنترل استرس بین کودکان و نوجوانان است اقدام نمایند . ( ناستاسیا 1998 مقاله )
با توجه به نقش مهم مدارس در تأمین بهداشت روانی دانش آموزان ، برنامه آموزش مهارتهای زندگی روش مؤثری در جهت رشد شخصیت سالم دانش آموزان و تأمین و حفظ بهداشت روانی دانش آموزان تلقی می شود . به این ترتیب مدارس به جای این که تنها بر افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان تمرکز نمایند باید بر تأمین و حفظ روان آنان نیز تأکید نمایند و اقدامات لازم را به منظور تحقق هدف مذکور انجام دهند چرا که اگر هدف فوق تحقق یابد بسیاری از مشکلات تحصیلی و آموزشگاهی نیز خود به خود کاهش می یابند . ( همان منبع )
رشد انسان در زمینه های روانی ، اجتماعی ، جسمانی ، جنسی ، شغلی ، شناختی ، الگو ( خود ) اخلاقی و عاطفی صورت می گیرد هر یک از زمینه ها نیازمند مهارت و توانایی می باشد . در واقع می توان گفت که تکامل مراحل رشدی وابسته به مهارتهای زندگی است . زمانی که افراد مهارت های زندگی اساسی را کسب نمایند در عملکرد بهینه خود پیشرفت می کنند . آموزش مهارتهای زندگی نقش اساسی را در بهداشت روانی ایفا می کند و البته زمانی که در یک مقطع رشدی مناسب ارائه شود نقش برجسته تری خواهد داشت . به طور تعیین می توان گفت که بسیاری از نوروزها و سایکوزها ناشی از نقص در رشد مهارت های زندگی اساسی است . در واقع آموزش مهارت های زندگی نقش درمانی دارد . ( گتیتر ، گازدا و داردن ، 1996 مقاله )
همان گونه که بروکز ( 1984 ) اشاره کرده است رویکرد مهارت های زندگی یک چهارچوب سازمان یافته ای را برای مراکز مشاوره و بهداشت روانی فراهم می کند و یک عنصر آموزشی یکسوی و مهم برای مدارس ابتدایی و دبیرستان می باشد .
حال با در نظر گرفتن هدف کلی این پژوهش سئوالاتی در همین راستا مطرح می شوند :
10. آیا بین سلامت روان کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد ؟
امروزه در سراسر جهان بر اهمیت بهداشت روانی تأکید می شود و روز به روز با انجام تحقیقات وسیع و گوناگون اهمیت و نقش آن در زندگی فردی . اجتماعی آشکارتر می گردد. به طوری که سال 2001 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی ، تحت عنوان سال جهانی « بهداشت روانی » اعلام گردید . سازمان مذکور در این سال شعار « غفلت بس است ، مراقبت کنیم » را جهت آشکارتر ساختن موضوع مطرح نمود . ( سازمان بهداشت جهانی ، 2001 )
این امر نشان دهنده آن است که بهداشت روانی موضوعی است که باید در سطح جهان مورد توجه قرار گیرد یکی از دلایلی که در اهمیت این موضوع مطرح است ، شیوع روزافزون ابتلاء به انواع اختلالات روانی در سطح جهان است و دلیل مهم دیگر آن ، اهمیت و ضرورت پیشگیری از بیماری های روانی است می توان گفت عمده ترین هدف بهداشت روانی پیشگیری است و از سه نوع پیشگیری که در بهداشت روانی مطرح می شود پیشگیری اولیه مورد توجه بیشتری قرار دارد . در پیشگیری اولیه جمعیت سالم در جامعه مورد نظر است و تمام اقداماتی که در این حیطی صورت می گیرد در جهت آمادع سازی افراد و فراهم نمودن شرایط مناسب برای زندگی سالم از تماکمی جنبه های جسمانی ، روانی ، اجتماعی می باشد . بنابراین هدف ، افزایش آمادگی و توانایی افراد در برخورد صحیح و مناسب با رویدادهای زندگی می باشد .
حسینی ( 1378 ) معتقد است آموزش ، اساسی ترین روش پیشگیری اولیه است . از طرفی دیگر مهمترین و مؤثرترین دوره سنی جهت آموزش پیشگیرانه ، دوره نوجوانی است .
پژوهش ها نشان می دهند که آموزش مهارت های زندگی به ارتقاء بهداشت روانی کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی کمک می کند و از اساسی ترین برنامه های پیشگیرانه در سطح اولیه به شمار می رود .
سلامتی بخش اصلی یک زندگی شاد است و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان پیرامون مسائل بهداشتی و سلامتی و آموزش علوم زندگی به آنان دارد.
امروزه علی رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه های زندگی ، بسیاری از افراد در رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی روزمره و مقتضیات آن آسیب پذیر ساخته است . پژوهش ها بی شمار نشان داده اند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی ـ عاطفی ریشه های روانی ـ اجتماعی دارند . برای مثال ، پژوهش در زمنیه اعتیاد و سوء مصرف مواد نشان داده است که سه عامل مرتبط با سوء مصرف مواد عبارتند از : عزت نفس ضعیف ، ناتوانی در بیان احساسات و فقدان مهارت های ارتباطی . همچنین پژوهش ها نشان داده اند که بین خود کارآمدی ضعیف و مصرف سیگار و الکل ، سوء مصرف مواد ، رفتارهای مخاطره آمیز و ضعیف عملکرد شناختی رابطه معنا داری وجود دارد و مطالعات نشان داده اند که ارتقاء مهارت های مقابله ای و توانایی های روانی اجتماعی در بهبود زندگی بسیار مؤثر است . توانایی های روانی ـ اجتماعی عبارتست از آن گروه توانایی ها که فرد را برای مقابله مؤثر و پرداختن به کشمکش ها و موقعیت های زندگی یاری می کند این توانایی ها فرد را قادر می سازد تا در رابطه با سایر انسان ها ، جامعه ، فرهنگ و محیط خود مثبت و سازگارانه عمل کند و سلامت روانی خود را تأمین نمایند . ( خانی ، 1380 ص 19 )
مهارتهای زندگی در جهت ارتقای توانایی های روانی ـ اجتماعی هستند و در نتیجه سلامت روانی ، جسمانی و اجتماعی را تأمین می کند . آموزش مهارتهای زندگی فرد را قادر می سازد تا دانش ، ارزشها و نگرش های خود را به توانای های بالفعل تبدیل کند . بدین معنا که فرد بداند چه کاری باید انجام دهد و چگونه آن را انجام دهد . مهارت های زندگی منجر به انگیزه در رفتار سالم می شود . همچنین بر احساس فرد از خود و دیگران و همچنین ادراک دیگران از وی مؤثر است . در ضمن منجر به افزایش اعتماد به نفس می شود بنابراین به طور کلی می توان گفت که منجر به افزایش سلامت روان افراد می شود و در پیشگیری از بیماریهای روانی و مشکلات رفتاری نقش مؤثری دارد . ( نوری و خانی ، 1377 ص 25