دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 164 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 93 |
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده 1
فصل اول کلیات تحقیق 2
مقدمه 3
بیان مساله 4
اهمیت و ضرورت تحقیق 5
فرضیه و متغیرهای تحقیق 6
فصل دوم پیشینه تحقیق 8
روان شناسی چیست 9
فصل سوم جامعه آماری و روش تحقیق 63
جامعه مورد مطالعه 64
حجم نمونه 64
روش نمونه گیری 64
ابزار اندازه گیری 65
روش تحقیق 67
روش آماری مربوط به فرضیه 68
روش جمع آوری اطلاعات 68
فصل چهارم یافته ها و تجزیه و تحلیل آنها 69
فصل پنجم بحث و نتیجه گیری 80
پیشنهادات 82
محدودیت ها 83
منابع و ماخذ 84
ضمائم 85
چکیده
هدف ازتحقیق حاضربررسی رابطه بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی دربین دانشجویان دختررشته روان شناسی ومشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر است که فرضیه عنوان شده عبارت از اینکه بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی رابطه معنی داری وجود دارد که جامعه مورد مطالعه عبارتند ازدانشجویان دختررشته روان شناسی ومشاوره است که ازبین جامعه مورد نظر 80نفربه عنوان نمونه انتخاب گردیده وآزمون شخصیت روان نژندی کوندور وهمین طور درک ازخویشتن راتوس برروی آنها اجراگردیده است که جهت آزمون فرضیه تحقیق ازروش آماری ضریب هم بستگی پپیرسون استفاده گردیده که نتایج بدست آمده نشان داد که بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی رابطه معنی داری وجود دارد (5% p<)است .
فصل اول
"کلیات تحقیق"
مقدمه
انسان موجودی اجتماعی است وبدین خاطر ادامه زندگی وی به شیوه ای معقول وموفقیت آمیزبه صورت انفرادی تقریبا غیرممکن است .انسان ازبدوتولد با دیگران ارتباط برقرارمیکند این دیگران درمرحله بسیارمحدود است وشامل گروه کوچک خانواده می باشد
اما درمسیررشد با گروههای دیگری که به تدریج بزرگترمی شوند مانند همبازیها ،دوستان ،که درزمینه رشد اجتماعی وی رافراهم می آورند .رشد اجتماعی فردمانند سایرزمینه های رشدی اوکم کم وسعت یافته وتقریبا تمام فعالیتهایش تحت تاثیر اطرافیان قرارمی گیرد ، رشد اجتماعی هم چنین برای بیشتر افراد به تدریج وبه طورطبیعی دربرخورد با تجربه ها حاصل می گردد رفتارمناسب ومطلوب اجتماعی میتواند برای رسیدن به خودیابی وخود شکوفایی نقش بسزایی داشته باشد . دردوره نوجوانی ، رشد فرد درجنبه های مختلف ادامه می یابد .علائم برخی ازجنبه های رشد مانند رشد جسمی رابه سرعت وبایک نگاه میتوان دریافت مثل رشد وزن وقد که به طورآشکار ازافزایش وزن وبلند شدن قد مشهود است ، شخصیت هم باید تاثیر تربیت درست ومناسب قرارگیرد وگاهی عدم روابط درست ومناسب با اطرافیان باعث ایجاد روابط نادرست وشخصیت روان نژندی درفرد می شود که تمام اینها می تواند دررسیدن به خود شکوفایی وخودیابی نقش منفی داشته باشد واگراین روابط به درستی صورت نپذیرد موفقیت اودربه کارگیری استعدادها وشکوفا ساختن آنها به حداقل خواهد رسید به علاوه بسیاری از روابط ورفتارهای مناسب ونامناسب مثل به اوج رسیدن ، شکوفا شدن شخصیت ویا خودخواهی ووابستگی به دیگران درتشخیص وتمیز بین واقعیت ها ، رویا ها وتخیلات که جزرفتار ضد اجتماعی روان نژندی است که دراین حالت فرد دربسیاری ازموارد نمی تواند درست تصمیم بگیرد ویا بتواند برنامه ریزی خود برای رسیدن به خودیابی وخود شکوفایی که تمام اینها بستگی به اوضاع اجتماعی وخانوادگی وفردی افراد دردوره نوجوانی وجوانی دارد وتاکید روان شناسی انسان گرابرای کتنگری وخود شکوفایی ورسیدن به خود پنداره قوی رامیتوان بانقل قول معروف کارل راجرز نشان داد : ارگانیزم یک گرایش وتلاش اساسی دارد – شکوفا کردن – حفظ نمودن وتقویت کردن خود تجربه گر ، ارضا کردن نیازهای فیزیولوژیکی – ارگانیزم راحفظ وتقویت میکند تافرد بتواند ازشخصیت روان نژندی دورشود .
بیان مساله
درک ازخویشتن وخود پنداره تلاش فطری درجهت رشد کردن است وخودپنداره فرایند است ، فرایند پشت سرگذاشتن نزولی – ارزیابی های دفاعی ووابستگی به دیگران همراه با پیش روی به سمت جرات آفریدن ، ارزیابی های واقع بینانه وخودگرائی است ، خودشکوفایی جریان زیربنایی حرکت به سمت تحقق بخشیدن سازنده امکانات فطری است ؛ خودشکوفایی تحقق بخشیدن هرچه کاملتراستعدادها ، قابلیت ها وتوانایی های انسانی است درمسیراصلی که خود پنداره رابه عنوان فرایند مشخص میکند ، استقلال وگشودگی به تجربه وتجربه پذیری است ، استقلال به معنی دورشدن ازوابستگی به دیگران وپیشروی به سمت توانایی روزافزون متکی بودن به خود وتنظیم کردن رفتارخویش است واگرگاهی نیازها مطابق با قدرت یا نیرومندی شان درسلسله مراتب نباشد باعث به وجود آمدن شخصیت نامناسب وروان رنجوری درفردمی شود که گاهی اوقات باید درنظرداشت که بعضی ازروابط مانند عدم روابط درست با دیگران وارزیابی ازاشخاص ودنیای اطراف درروابط بین فردی وعدم تحمل فشار وبالا بودن سطح اضطراب وتمام این عوامل باعث به وجود آمدن شخصیت روان نژندی درفردمی شود که برای درک خود پنداره دچار اختلال می شویم .
آیا بین خود پنداره و شخصیت روان نژندی رابطه وجود دارد؟
اهمیت وضرورت تحقیق
به نظرمی رسد که برخی نگرش ها واعمال والدین موجب میشود که جوان به عزت نفس خوبی برسد یکی ازتحقیقات نشان داده است که والدین ونوع رفتارفرد وشناخت شخصیت درراه خود میتواند فردرابه خویشتن یابی برساند وازتواناییها وضعف های خود آگاهی داشتن وخودرابا آنچه شخصی تروبا ارزش تراست پذیرفتن ومنظوراین است که فرد بتواند به خودیابی وخود شکوفایی برسد ودرشناخت رفتارنادرست وافکارپریشی خود راه درستی راانتخاب کند که امید است با ارائه این گونه تحقیقات وارائه راه حلهای مناسب بتوانیم میزان افکارروان پریشی راکاهش دهیم وشخصیت فرد را درجهت مثبت آن راهنمایی کنیم وهمین طوربرای رسیدن به خودیابی وخود شکوفایی قدم مناسب ومثبتی برداریم واهمیت وضرورت این تحقیق درمراکزآموزشگاهی ونهاد خانواده میتواند نقش بسزایی داشته باشد .
فرضیه تحقیق
بین خود پنداره وشخصیت روان نژندی دختران دانشجو رابطه معنی داری وجود دارد .
متغیرهای تحقیق
خود پنداره = متغیر مستقل
شخصیت روان نژندی = متغیروابسته
تعاریف نظری وعملیاتی واژه ها ومفاهیم
خود پنداره : عبارتند است ازآگاهی مناسب ومثبت ازخودداشتن وازتوانائیها وضعفهای خود آگاهی داشتن وخود را با آنچه شخصی تروبا ارزش تر است پذیرفتن وخود را تائید کردن وقبول کردن وبه نیازهای خود پاسخ دادن وهدفهایی دررسیدن به خود شکوفایی واوج برای نیل به آنها و راههایی رابرگزیدن .(دادستان 1385)
تعریف عملیاتی : عبارتند از نمره ای است که آزمودنی ازآزمون درک ازخویشتن رابدست آورده است .
شخصیت روان نژندی : عبارتند از عدم نگرش مثبت به خود وعدم خود پذیری وغیرواقع گرایانه به ارزیابی خودپرداختن وعدم رابطه به طورآشکار با دیگران ونشانگان روان رنجوری آشکار تحمل فشار درحد پایین وسطح اضطراب بالا داشتن وعدم تعادل عاطفی داشتن .
وبالاخره عبارتند از نمره ای است که آزمودنی ازآزمون شخصیت روان نژندی کوندوربدست می آورد.
فصل دوم
"پیشینه و ادبیات تحقیق"
درارزیابی رفتارباید توجه کرد که رفتارچه کسی ، درچه شرایط ، وموقعیتی وبا چه فراوانی وشدتی مورد بررسی قرارمی گیرد ، چراکه زمانی میتوانیم برداشت وتفسیرجامعی ازرفتاریک فرد داشته باشیم که شرایط زمانی ومکانی ، موقعیت بروزرفتاروویژگی های زیستی ، ذهنی وروانی وی رامورد توجه کافی قراردهیم .
تعریف شخصیت :
دررابطه با شخصیت تعریف واحدی که موردقبول تمامی روان شناسان ومتخصصان دیگررشته های وابسته باشد ، وجود ندارد . مادراینجا به تعریفی که در«روان شناسی هیلگارد » به عنوان یکی ازمعتبرترین کتاب روان شناسی دنیا ، آمده است ، اشاره می نماییم : شخصیت رامیتوان الگوهای معین ومشخصی ازافکار، هیجان ها ورفتارها تعریف کرد که سبک شخصی تعامل هرفرد با محیط مادی واجتماعی راشکل میدهند(آتکینسون، 1383، ج 2؛ 104) اگردرزندگی روزمره ازمابخواهند که شخصیت کسی راتوصیف کنیم ، احتمالا ازصفات شخصیتی چون باهوش ، برون گرا وبا وجدان استفاده می کنیم .روان شناسان شخصیت همواره کوشیده اند با ضابطه مند کردن نحوه استفاده ازصفات شخصیتی درزندگی روزمره به روش هایی رسمی برای توصیف وسنجش شخصیت دست یابند .روان شناسان درپاسخ به این سوال که « عوامل پایه ای شخصیت چه تعدادهستند ؟» به چندین دسته تقسیم گشته اند . مثلا ریموند کتل[1] ( 1957؛ 1966) (Raymond Cattel) عوامل پایه ای شخصیت رابه 16 صفت وهانس آیزنک[2] ( Hans Eysenk) روان شناس انگلیسی این عوامل رابه 2یا 3صفت تقسیم نموده اند ، محققان دیگر هرکدام به اعداد دیگری رسیده اند اما آنچه که مشخص است حتی با روش تحلیلی دقیق نیزنمی توان جواب قاطعی به این سوال داد .برخلاف تمام این اختلاف نظرها بسیاری ازپژوهشگران درمورد پنج بعد صفتی اجماع کرده اند که امروزه به نام « خمسه کبیره » خوانده می شوند وبرای تلخیص آنها ازواژه « باروت» استفاده میکنند : « برون گرایی ، اشتیاق برای تجارت تازه ، روان نژندی گری ، وجدان گرایی وتوافق پذیری » (1) ( OCEAN) قابل ذکراست که برای هریک ازاین پنج عامل، نیز مقیاس های صفتی خاصی برای ارزیابی مشخص نموده اند .به نظربسیاری ازمحققان وروان شناسان، کشف ومعتبر شناخته شدن این خمسه نقطه عطف بزرگی درروان شناسی شخصیت دردوران معاصر به شمارمی رود.(دوستی 1284) تااینجا به طور اجمال با مفهوم شخصیت وعوامل مشخص کننده آن آشنا شدیم ، اینک می پردازیم به عوامل تاثیرگذار درتنوع شخصیت افراد یابه عبارت دیگر بررسی ریشه های تنوع رفتاری افراد که رفتارپژوهان وزیست شناسان بیش ترآن رادرعوامل ژنتیکی ومحیطی[3] (genetic factors Environmental &) دنبال می نمایند .
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 359 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 82 |
چکیده:
پژوهش انجام شده در مورد مسئله رابطه بین خود پنداره و آرایش است. فرضیه این پژوهش عبارت بود از اینکه بین خودپنداره دختران با آرایش و دختران بدون آرایش تفاوت معنی داری وجود دارد. در این پژوهش از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای استفاده شده است. نمونه مورد نظر از دانشجویان دختر دانشگاه آزاد (واحد قزوین) می باشد. این نمونه شامل 100 نفر که 50 نفر دختران با آرایش و 50 نفر دختران بدون آرایش هستند. لازم به ذکر است که به دلیل محدودیتهایی از نمونه 50 نفری دختران بدون آرایش کاسته شد و این نمونه به 93 نفر رسید.
در تجزیه و تحلیل داده ها از ارزش آماری T برای گروههای مستقل استفاده شده است که ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه خودپنداره کارل راجرز است.
در بررسی به عمل آمده نتایج حاکی از این است که بین خودپنداره دختران با آرایش و بدون آرایش تفاوت معنی داری وجود دارد. بطوری که افراد با آرایش از خودپنداره مثبت بالاتری برخوردار هستند یعنی به خود واقعی شان نزدیک تر هستند. آنچه را که می توان در آخر ذکر کرد این است که بیشتر افراد این پژوهش از خودپنداره پایینی برخوردار هستند بطوری که از 93 نفر فقط 28 نفر دارای خودپنداره نرمال بودند.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول- مقدمه پژوهش
چکیده
مقدمه ........................................................................................................................... 3
بیان مسئله ...................................................................................................................... 6
اهمیت و ضرورت پژوهش ..............................................................................................7
هدف پژوهش ................................................................................................................9
فرضیه پژوهش ................................................................................................................ 10
تعاریف نظری .................................................................................................................. 11
تعارف عملیاتی ..................................................................................................................11
فصل دوم- ادبیات و پیشینه پژوهش
بررسی تاریخی نظریه های خود ........................................................................................ 14
مفهوم خود ........................................................................................................................ 15
مفهوم بخشیدن به خود ........................................................................................................16
چگونگی تشکیل خود ........................................................................................................ 17
رشد مفهوم خود .................................................................................................................. 18
تعریف خود از دیدگاه های تجربی و پژوهشی ....................................................................... 20
تعریف خود از دیدگاه های روان تحلیل گری............................................................................ 21
خود در دیدگاه مختلف روان شناختی ......................................................................................... 22
مفهوم خود از دیدگاه راجرز ......................................................................................................23
ثبات و هماهنگی خویشتن ..........................................................................................................24
مفهوم خود از نظر سالیوان...........................................................................................................26
خود از نظر اریکسون ...............................................................................................................26
خود از نظر یونگ ...................................................................................................................... 28
خود از نظرنوامبر........................................................................................................................29
خود در نظریه هارتر....................................................................................................................30
تغییر در محتوای مفهوم خود .......................................................................................................31
تغییر در ساختار خود یا تغییرات ساختاری ....................................................................................32
خود پنداره ................................................................................................................................ 33
خود انگاره در نظریه هورنای ................................................................................................ 34
خود پنداره و خوش بینی ........................................................................................................ 36
ویژگی های انسان کامل یا خود شکوفا در نظریه راجرز ...................................................... 38
پیشینه پژوهش ....................................................................................................................... 40
فصل سوم – روش پژوهش
جامعه آماری ......................................................................................................................... 51
نمونه و روش نمونه گیری ...................................................................................................... 51
ابزار پژوهش .......................................................................................................................... 51
روش نمره گذاری ............................................................................................................... 53
اعتبار آزمون ......................................................................................................................... 54
روش جمع آوری اطلاعات .................................................................................................. 54
فصل چهارم – تجزیه و تحلیل داده ها
تجزیه و تحلیل داده ها .............................................................................................................59
تجزیه و تحلیل فرضیه تحقیق.............................................................................................................63
فصل پنجم – بحث و نتیجه گیری
بحث و نتیجه گیری ................................................................................................................65
مشکلات پژوهش ...................................................................................................................66
پیشنهادها ...............................................................................................................................66
فهرست منابع. ....................................................................................................................... 67
ضمائم
نمونه تست راجرز ................................................................................................................. 70
مقدمه:
«خودت را بشناس[1]» سخنی است که از روزگاران قدیم خردمندان به آن اهمیت بسیاری داده اند ولی قدر و اهمیتش در این زمانه از همیشه بیشتر است. خودشناسی[2] فقط از راه اندیشیدن توأم با ملامت خویش و تأمل در حال دیگران و درباره روابط ما با افراد دیگر حاصل می شود. فکر و اندیشه در کار خویش، خواه و ناخواه همراه با کار درون بینی[3] است. انسان باید در ضمن این عمل، حالات ذهنی، ضربان قلب، کنش، وجدان، انگیزه، امیال و بیزاری های خود را نیز مورد توجه کامل قرار دهد. باید این حالات را نه فقط به همان گونه که وجود دارد بشناسیم بلکه آنکه را ارزیابی نموده راجع به هر کدام نظر خوب یا بد یا بی اثر بدهیم و روشن سازیم که آیا ریشههای دراز و صورت دائمی دارند یا موقت و گذران هستند(مک و گال 1362).
بی شک خودشناسی بزرگترین خدمت انسان به خودش است لازم است احکامی که انسان را به رستگاری می برد از عقاید و ایدئولوژی های دیگر تفکیک گردد. در این راستا اول باید انسان را شناخت و بعد کمبودها و دردهایش را یافت و واقعیت ها را که لازم است بررسی نمود و به گفتۀ «کامیل فلاماریون» هأهت شناس فرانسوی «ما چیزی را که می فهمیم حق انکار آن را نداریم» برای بررسی مسائل پیچیده خودشناسی نه تنها از دانش و علوم تجربی بلکه از تفکر، تعقل، الهام، علوم باطنی و بالاخره از وی هادیان بشر نیز باید استفاده کرد.
برای تغییر زندگی یک فرد یا یک ملت اول باید محور افکار او را تغییر داد در این راستا تقابل بین مادیت، معنویت، فعالیت و فضیلت را نباید از نظر دور داشت. و تکامل عالیترین هدف آفرینش است جزء در سایه این مطلب میسر نمی شود. برای رسیدن به کمال جز اینکه انسان ها ویژگی های خویش را بدانند و توفیقی در شناسایی خود داشته باشند راهی نیست. برای رسیدن به سعادت، شناخت خویشتن[4] و پرورش جان و تن هر دو لازم است در غیر این صورت از آمال و مقاصد انسانی دور می شود و به هدف زندگی نمی رسد و حفظ این تعادل را که برای فائق آمدن به مشکلات و ناخواستنی های زندگی است از دست می دهد (بهاری، 1366). خودپنداره[5] مجموعهای است درونی و نسبتأ پایدار. شامل همه آنچه که اشخاص متعلق به خود می دانند از جمله جنبه های جسمی، اجتماعی، هیجانی، اعمال اختصاصی، شایستگی ها همراه با عناصر مادی با اهمیت (صدر السادات و شمس اسفند آباد، 1380).
خودپنداره تصوری است که از خودداریم و همواره با ما همراه است و ما آن را برای خود و طبقه بندی رفتارمان به کار می بریم. غالباً نقش اولیه خودپنداره این است که باعث ایجاد ثبات در رفتار شود. این امر به افراد کمک می کند که بتواند رفتار خود و کسانی را که با آنها در تعامل هستند به سادگی پیش بینی نماید.
آرایش خانم ها در دانشگاه یکی از موضاعاتی است که نظرات موافق و مخالف را نسبت به خود جلب کرده است. از آنجایی که انسان دوستدار زیبایی است برای زیبا جلوه خود (چه زن و چه مرد) به ظاهر خویش توجه می کند. اما گاهی تفاوت افراد در این توجه به ظاهر که به شکل های مختلف خود را نشان می دهد، مثلاً شیوه لباس پوشیدن، اصلاح مو و آرایش غلیظ و... بسیار زیاد است.
انسان در جریان زندگی دچار خلأها و کمبودهایی می شود که برای جبران آنها دست به اعمالی می زند. آرایش غیر معمول هم می تواند یکی از این اعمال باشد که ممکن است از خودپنداره پایین نشأت گرفته باشد. از آنجایی که رفتارهای ما تحت تأثیر خودپنداره پایین نشأت گرفته باشد. از آنجایی که رفتارهای ما تحت تأثیر خودپنداره است آرایش هم یکی از واکنش هایی است که می تواند تحت تأثیر خود پنداره قرار گیرد.
بیان مسئله :
مسئله مورد نظر در این پژوهش این است که :
آیا خودپنداره خانم های با آرایش بیشتر از خود پنداره خانم های بدون آرایش است ؟
اهمیت و ضرورت پژوهش:
آنچه را که باید در برخی از نظریه ها به آن توجه کرد این است که واقعیت هر پدیده صرفاً همان چیزی است که فرد خودش برداشت می کند. واقعیت برای هر فرد آن چیزی است که در قالب مرجع قیاس درونی و جهانی ذهنش در لحظه خاصی از زمان قرار دارد به عبارت دیگر، واقعیت مؤثر واقعیتی است که بوسیلة فرد ادراک می شود و ضرورت آن به این نحوۀ می توان اشاره کرد که درک رفتار هر فرد فقط از دیدگاه خود ولی امکان پذیر است و رفتار هر فردی باید در قالب قیاس درونی کل سازمان یافته مورد بررسی قرار گیرد. آنچه باعث رشد شخصیت فردی می شود کلیه رفتارهایی است که به وسیله تمایل ذاتی او به تحقیق «خود» بر انگیخه و هدایت می شود و این تمایل ذاتی در درجه اول به حفظ و تعالی اورگانیسم از راه ارضای نیازهای جسمانی توجه دارد. اما مهم آن که تمایل به تحقیق خود معیاری است که بوسیلۀ آن تمام جنبه های فرد مورد ارزیابی قرار می گیرند و فرد به این طریق کلیه تجاربی که در جهت تعالی و بقای خود هست به طور مثبت ارزشگذاری می کند. (طالشی، 1376)
خودپنداره در ساخت روانی افراد از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا پنداره از شخصیت خود، تا اندازه ای تصور را راجع به محدویت هایش تعیین می کند و این عامل رفتارهای خود را طرح ریزی می کنند اگر تصویر از خود مثبت باشد. شخص دارای سلامت روان و اگر منفی باشد، فرد از لحاظ روانی ناسالم شناخته می شود. این موضوع بویژه برای کسانی که مسئول پرورش افراد، در زندگی هستند حائز اهمیت است. (شاملو، 1374).
رشد و تحول خودپنداره از بدو تولد آغاز و تا آخرین سال های بزرگسالی ادامه می یابد. خودپنداره تحت تأثیر یادگیری است و ابتدا به صورت آگاهی از عوامل خارجی و رفتار قابل مشاهده تجلی می کند، سپس دامنه وسیعتری را شامل می شود. و به قلمرو مسائل دیگری چون ساختار فیزیولوژیکی، ارزشهای درونی و رشد فلسفه فردی هر شخصی از زندگی گسترش مییابد. بسیاری از رفتارهای ما براساس تصوری است که ما از خود داریم و طبق آن رفتارهایی از خود نشان می دهیم. این رفتارها گاهی مخالف با هنجارهای جامعه است. آرایش در دانشگاه هم یکی از مسائلی است که نظرت مخالف را به خود جلب کرده است. طبعاً این رفتار می تواند به نحوی با خودپندارۀ افراد در ارتباط باشد با انجام این تحقیق می توان به رابطۀ بین آرایش و خودپنداره پی برد. اینکه آرایش از خودپنداره پایین نشأت می گیرد و یا بالعکس.
هدف پژوهش:
آنچه که در این پژوهش مد نظر است بررسی خودپنداره دختران دانشجوی با آرایش و بدون آرایش و یافتن راه حلی مبنی بر اینکه چگونه می توان خودپنداره مثبت را در افراد بوجود آورد و یا اینکه تقویت کرد در حقیقت بررسی فرضیه مورد نظر با طرح کامل و جامع نظریه های شخصیت و خودپنداره و رعایت بیطرفی در نقد و بررسی هر یکی از دیدگاهها بوده تا اینکه بتوان اولاً تصویری درست و منطقی از همه نظریه ها و یا حداقل عمده ترین آنها بدست آورد مبنی بر اینکه آیا خودپنداره در افراد با آرایش و بدون آرایش متفاوت است و ثانیاً با قرار گرفتن در جریانات پژوهش های مربوط به شخصیت و خودپنداره و نقش آنها در پیدایی و تکامل این نظریهها و فرضیات خود به صورت محققی در آیند که درجه به کارگیری این نظریه ها در موقعیت عملی از توان لازم برای این کار برخودار باشند و هدف دیگر از پژوهش بررسی فرد در مورد خود در شرایط اجتماعی و فرهنگی خود آنها است و از این رو هر یک از آنها نقاط ضعف و قوت و حتی اغراق های خاص خود را دارند که گاه به نظر می رسد بعضی از افراد بیشتر به دنبال شناخت بهترین هستند و یا دیدی ارزشی و دستوری برای آنها دارند در حالی که هدف این است هر فرد با توجه به شرایط خاص خود و محیطی که پرورش یافته خود را ارزیابی کند تا از هر خدشه ای بر خود واقعی خود مبرا باشد.
در حقیقت آنچه مهم است درست بودن یا نبودن فرضیه پژوهش نبوده بلکه مفید بودن فرضیه و توانایی آن در تبیین رویدادها است که به آن اعتباری بخشیده و اهمیت آن را بالا می برد هدف دیگر از این پژوهش این است که در برابر پژوهش های تجربی و آزمایشگاهی که فقط گوشه ها یا جنبه های محدودی از شخصیت را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند. درباره ارتباط این گوشه ها یا جنبه های دیگر و در نتیجه درباره خودپنداره مفهوم خود و تحول شخصیت بحث و تحقیق نموده چگونه می توان خودپندارۀ مثبت را در افراد بوجود آورد و یا اینکه تقویت کرد و اینکه چگونه افکار تازه ای به میان آورد و حس کنجکاوی را برانگیخته و برای تحقیقات دیگر آماده ساخت و بدین طریق به پیش بردن علم کمک کرد.
فرضیه پژوهش :
خود پندارنده خانم های با آرایش از خودپنداره خانم های بدون آرایش است.
تعاریف نظری:
خودپنداره: آرنولد و بوگر[6] معتقدند، خودپنداره بخشی از خود است که در آگاهی هشیار قرار می گیرد. خودپنداره شامل تمام ادراکات، آگاهی ها، ارزشها و احساسات یک فرد و معروف هویت وی است (صدر السادات و شمس اسفند آباد، 1380).
مازلو اظهار می دارد که خودپنداره عبارت از این است که فرد خودش را آدم مفیدی بداند و دیگران نیز او را آدم بشناسند. این احساس وقتی ارضاء می شود که فرد احساس ارزش، معرفت، سودمندی و اطمینان یابد. (شاملو، 1374).
تعاریف عملیاتی:
خودپنداره:
خودپنداره متغیری است که از طریق آزمون خودپنداره راجرز سنجیده می شود و میزان خودپنداره برحسب نمره ای که فرد در این مقیاس می گیرد مشخص می شود.
دختران با آرایش: افرادی که از لوازمی چون خط لب، خط چشم، پنکک و رژگونه و غیره در تمام روزهای هفته از تمام لوازم یا از تعدادی از لوازم آرایش استفاده می کنند.
دختران بدون آرایش: افرادی که از لوازمی چون خط لب و خط چشم و پنکک و رژگونه و غیره در تمام روزهای هفته استفاده نمی کنند.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 4 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 92 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 32 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
خود پنداره
خود : مفهوم خود [1]و مطالعه آن در طول تاریخ بشری همواره مورد توجه بودهاست و فیلسوفان و متفکران دربارۀ آن بسیار اندیشیده و نگاشتهاند. اغلب محققان معتقدند مطالعه خود با نوشتههای فیلسوف و روانشناس ویلیام جمیز[2] (1948-1890) آغاز شد. جیمز (1892) خود را به دو نوع فاعلی و مفهولی تقسیم کرد (دورنر، 2006).
خود فاعلی دائماً تجارب حاصل از ارتباط با مردم، اشیاء وقایع را به نحوی کاملاً ذهنی سازمان داده و تغییر مینماید، خود مفهولی مجموعۀ آن چیزهایی است که شخصی میتواند آن را مال خود بنامد. به عنوان مثال در عبارتی نظیر من در بارۀ خودم فکر میکنم، من به عنوان متفکر معنی فاعل اشاره میکند در حالی که خودم به خود به عنوان موضوع تفکر اشاره دارد. (راجرز، 1369). ویلیام جمیز (1890) معتقد بود هر تجربهای که متضمن اشاره به خود باشد، ، احساس فرد نسبت به بهزیستی و خود ارضامندی را تحت تأثیر قرار میدهد (مجازی دلفارد، 1368). چارلز[3] (1976) معتقد است خود طی پنج ماه اول زندگی پدید میآید و پس از آن به سرعت رشد میکند. ولی خود را مجموعه صفاتی میداند که فرد را منحصر به فرد میسازد، در واقع خود، مرکز وجود هر فرد[4] محسوب میشود. (چوکو[5]، 2004).
خود مرکزی است که فرد به وسیلۀ آن از ابعاد مختلف انسانی خود آگاه میشود. نقشهایی که فرد بازی میکند ممکن است به طور همزمان مواردی را از قبل خود به عنوان یادگیرنده، خود به عنوان فرزند، خود به عنوان ورزشکار، خود به عنوان دوست، به عنوان فرد مذهبی شامل میگردد.خود چند بعدی است و می توان گفت این جنبۀ آن برای شکلگیری خود پنداره مهم است. (رات و جاکوبز[6] به نقل از چوکو، 2004).
2-3-1 تعاریف خود پنداره
در ادبیات تحقیق خودپنداره برخی اوقات به طرحوارۀ خود[7]، بازنمایی خود[8]، تصویرخود[9]، ادراک خود[10]، تعریف شدهاست. خود پنداره مفهومی روان شناختی است که احساسها، ارزیابیها، نگرشها و نیز مقولههای توصیفی ما از خودمان را در بر میگیرد. خودپنداره در بیرون، ویژگیهای شخصیتی و رفتاری و در درون چگونگی احساس ما را در بارۀ خودمان و جهان اطرافمان نشان میدهد (کیامنش و پور اصغر، 1385).
برن[11] (1984) خودپنداره را نگرشها و احساسات و دانش فرد در مورد تواناییها، مهارتها، ظاهر و پذیرش اجتماعی خود میداند، این تعریف ابعاد مختلف شناختی، ادارکی و عاطفی را در مورد خودپنداره مورد توجه قرار میدهد. به اعتقاد چارلز (1976) خودپنداره شامل اسنادهای بدنی، رفتارها، باورها، ارزشها، علایق و استعدادها میشود و در کل هر چیزی را که در بارهی ماست و ما در بارهی خودمان باور داریم در بر میگیرد (نصیری، 1377).
خودپنداره یک مجموعه سازگارانه[12] از باورها در مورد خود است که برای معرفی خود به فرد و دیگران به کار می رود و صفات شخصیتی، ارزشها، احساسات اخلاقی ، آرزوها و تعهداتی که برای خود قابل تصور است را شامل میشود. خود پنداره به فرد اجازه میدهد در بافتهای اجتماعی گوناگون اسنادهای خودکار بکار ببرد و دامنهای از بازنماییهای رفتاری و کلامی خود را که برای تعاملات اجتماعی گریز ناپذیر هستند را مورد استفاده قرار دهد. (چاپلینگ[13]، 2000 به نقل ازنادری، 1392)
روانشناسان اجتماعی که در حوزۀ شناخت اجتماعی مطالعه میکنند به سازمان و وجوه مختلف خودپنداره توجه خوبی داشتهاند، آنان خودپنداره را به عنوان نوعی طرحوارۀ شناختی که یک نوع سازماندهی شناختی است میدانند که از تجارب گذشته فرد ناشی میشود و در طی آن به پردازش اطلاعات موجود راجع به خودش میپردازد (مارکوس[14]، 1997 به نقل از سلیمی، 1389)؛ به عبارت دیگر بعد از اینکه، به یک برداشت یا نگرش کلی رسیدیم این برداشت و نگرش ما به عنوان یک نوع صافی عمل میکند که به ما کمک میکند تا به دریافت و پردازش اطلاعات جدیدی راجع به خودمان بپردازیم. طرحوارۀ خود[15] یکی از مؤلفههای اصلی خود پنداره است که به عنوان کلیتی شخصی، اطلاعات و تجربیات بعدی در درون آنها روان سازی میشوند و خودپندارۀ پیچیدهتری را تشکیل میدهند (پورحسین، 1383).
خود پنداره شامل کلیه باورها، فرضیهها، تصورات و عقایدی است که فرد نسبت به خودش دارد این فرضیهها، باورها و تصورات فرد راجع به خودش در فرآیند به نام تصور از خود سازمان دهی میگردد و منظور از آن تصویری است که فرد از وجود خودش در ذهن دارد، این تصویر نشان دهندۀ رویکرد فرد به آنچه که دوست دارد باشد است و از آن برای توصیف خود برای خودش و دیگران استفاده مینماید. راجرز (1902) خودپنداره را مجموعۀ منظمی از ویژگیها میداند که فرد آن را جزئی از خودش تلقی میکند، او بر این باور است که هنگامی که ما با افراد پیرامون خود، والدین، دوستان و معلمان در تعامل میباشیم شروع به ایجاد خودپنداره میکنیم و این خودپنداره غالباً بر پایه ارزشیابیهای دیگران از ما شکل میگیرد. (فراهانی، 1378). خودپندار، دلالت بر مجموعهای منظم از نگرش ها و تصورات فرد در بارهی خودش دارد. (لوپز[16] و همکاران، 2001) که به فرد انسجام بخشیده و به ارزیابی وی از خودش کمک میکند (دیسپون[17]، 2003). علیرغم اینکه در گذشته، خودپنداره به عنوان یک ساختار تک بعدی تلقی گردیده لیکن بررسیهای اخیر نشان میدهد که این مفهوم دارای ساختاری چند بعدی بوده و اجزایی مستقل دارد (لوپز و کارمن[18]، 2002).
[1] self
[2] William jams
[3]. Charles
[4].Centre of the universe
[5]. Choko, A.K
[6]. Roth & Jacobs
[7].Self-Schema
[8]. Self -reperentation
[9]. Self image
[10]. Self pevception
[11]. Byrne
[12]. Adaptive set
[13]. Japling
[14]. Marcus
[15]. Self -Scbema
[16]. Lopez
[17]. Dypeson
[18].Carmen