دسته بندی | بازاریابی و امور مالی |
فرمت فایل | rar |
حجم فایل | 383 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 27 |
مقدمه
در سراسر جهان، سازمان های بخش دولتی با چالش های غیر قابل پیش بینی زیادی روبرو هستند.معرفی عرضه سبک- بازار همگام با رشد خدمات مبتنی بر قرارداد، و مفاهیمی مانند بهره وری، اثربخشی، پاسخگویی، شفافیت، ارزش پول و گرایش بازار، که به سرعت حوزه بخش خصوصی را ترا نهاده و آن را به بخش های دولتی و غیر انتفاعی منتقل کرده است، روند تحول عمیقی را تقویت کرده است (هریس، 2003؛ ماسدو و پینهو، 2006). در واقع، این روند از مدیریت دولتی جدید (NPM) پیروی میکند که در ساده ترین شکل خود، دولت را از نقطه نظر بازار و مشتریان نگاه می کند. به این معنی که، سازمان های دولتی باید فعالیت هایی، اعم از"مدیریت علمی" تا "مدیریت کیفیت جامع"که مرتبط با بخش خصوصی است اتخاذ کنند (دنهارت و دنهارت، 2000).
در این اساس، ما با چندین نویسنده که معتقدند "عناصر کلیدی فعالیتNPM شامل توجه به درسهایآموخته شده از مدیریت بخش خصوصی، تمرکز بر رهبری کارآفرینی... و رشد استفاده از بازار و رقابت به عنوان یک مکانیسم تخصیصی کلیدی برای ارائه خدمات عمومی هستند" به توافق رسیدیم(آزبورن، 2010، ص 2). علاوه بر این، مشخص شده است که رشد فرهنگ شرکتگرا باعث میشود سازمانهای دولتی و غیر انتفاعی به طور یکسان درگیر برآوردن خواسته های "مصرف کنندگان ممتاز " شوند(کیات و آبر کرومبی، 1991).همچنین به اثر تغییرات در سراسر جهان و چالش های ناشی از به کارگیری اصول اساسی NPM توسط هود (1995) اشاره شد.
اداره دولت پرتغالی در این روند جهانی استثنا نیست. در واقع، چندین طرح ابتکاری برای ارائه بهتر خدمات عمومی، افزایش سطح آموزش و پرورش و آموزش کارمندان دولتی و بهبود استفاده از منابع موجود، بالا بردن کارایی و اثر بخشی اتخاذ شد(آراجو، 2001). همانطور که توسط نویسندگان مختلف اذعان شده است، اداره دولت پرتغالی به منظورارائه یک مدل جدید سازمانی که کمتر بوروکراتیک، کارآمدتر و نیازگراتربا احترام به شهروندان و سایر ذینفعان باشد، بازسازی شده است (پینهو و همکاران، 2007؛ رودریگز و پینهو، 2010). حرکت به سمت دولت مشتری/شهروند محور،منطق تأکید بر اهمیت بازاریابی استراتژیک به عنوان نتیجه آن، فرصت یکپارچه سازی مفهوم از گرایش بازار داخلی و خارجی در زمینه سازمان های بخش دولتی را ارئه میکند. ادبیات مربوطه اذعان دارد، مانند شرکت های تجاری، مزیت های متعددی در ارتباط با اتخاذ یک گرایش بازار در چارچوب سازمان های دولتی و غیر انتفاعی وجود دارد. به طور خاص، نه تنها طراحی مناسب ترین خدمات به مردم را ساده میکند، بلکه ارزش مشتری برتر که منجر به عملکرد اصلی است را فراهم میکند (اندرسون و کاتلر، 2003؛ پینهو و همکاران، 2007).
مفهوم گرایش بازار (MO)، که موقعیت برجسته ای در ادبیات بازاریابی به دست آورده، هنوز هم یکی از اولویتهای پژوهشی است (کانو و همکاران، 2004)، به ویژه در سازمانهای دولتی محلی.جریان تحقیقات اصلی رابطه گرایش عملکرد در بازار،برتبادلات بین سازمان و بازارهای خارجی آن تاکید میکند. گرچه، برخی از محققان، توجه رو به افزایشیبه نیاز به ادغام تمرکز داخلی و خارجی دارند(لینگز، 1999،2004). بنابراین، به نظر می رسد، یک تمرکز داخلی در بازاریابی (بازاریابی داخلی) برای ارتقای داخلی سازمان به کارمندان خود و به طور هم زمان، انطباق بهتر کارکنان با روند هاو تغییرات سازمانی مهم است (گامسون، 2000). لازم به ذکر است که ارائه خدمات دولتی موفق درحکومت و پاسخگویی به انتظارات مصرف کنندگان از خدمات و آموزش و انگیزش سازمان نسبت به تعامل مثبت با مصرف کننده نهفته است (آزبورن، 2010).
هدف اصلیاین مقاله بررس، تاثیر هر یک ازابعادگرایش بازار داخلی و خارجی بر عملکرد سازمانی در زمینه مدیریت در بخش دولتی از یک دیدگاه یکپارچه، و در پی آن، اشاره به برخی از اصول مدیریت دولتی جدید است (راد و آشیل،2010). فرض بر این است که گرایش بازار متشکل ازیک گروه از فعالیت ها است که فلسفه بازاریابی را از طریق تولید، انتشار و پاسخ به اطلاعات بازار به عمل تبدیل میکند(کولیو جورسکی، 1990). پیادهسازی گرایش بازار داخلی و خارجی در سازمان های دولتی نیازمند هم ترازی مردم، فرایندها و سیاست ها به صورت انتقالی با هدف نهایی ایجاد مزیت برای هر دوجامعه: کارکنان و مشتریان/ شهروندان است (رودریگز و پینهو، 2010).
مدارک و شواهد بدست آمده از مطالعات مختلف نیز نشان میدهد که هر دو گرایش خارجی و داخلی بازار دارای اثرات قابل توجهی در معیارهای مختلف عملکرد سازمانی است. بیشتر مطالعات موجود به طور عمده بر اندازه گیری کلی گرایش بازار (داخلی / خارجی) تمرکز دارند، و به مراتب به تاثیرگرایش هر جزء در بازار بر عملکرد سازمانی کمتر توجه شده است (نارور و اسلاتر، 1990، هان و همکاران، 1998؛ نوبل و همکاران، 2002).
در مورد عملکرد سازمان در بخش دولتی، شایان ذکر است به کارگیری هر دو شاخص مالی و غیر مالی، با توجه به عملکرد کلی سازمان رویکرد بهتری است (ونکاترامن و راماناجا، 1986). علاوه بر این، باید تاکید کرد که برخی از معیار هایاندارهگیری های عملکرد توسط دولتها و نمایندگان آن ها انتخاب می شود، به طوری که در برخی موارد انتخاب آن ها منعکس کننده اولویت های گروه های قدرتمند در درون دولت است (اندروز و همکاران، 2011).مطالعه حاضر ادبیات گرایش بازار رابه سه روش ایجاد میکند و گسترش میدهد.
اول، این مطالعه با در نظر گرفتن رویکرد ابعاد فرعی گرایش بازار داخلی و خارجی، از ادبیات موجود شروع به حرکت می کند.بسیاری از ادبیات تا به امروز از روش تجمعی استفاده کرده اند (فیورر و همکاران، 2003)، با این حال،اثرات مستقل ابعاد گرایش بازار (داخلی / خارجی) بر عملکرد سازمانی به غیر از چند استثنا قابل توجه بررسی نشده است، (داوز، 2000؛نوبل و همکاران، 2002؛ سین و همکاران، 2005؛ ژو و همکاران، 2007؛ تیسوتسو، 2010).
دوم، این مطالعه پژوهش حاضر را از طریق بررسی اثرات اجرای رفتارهای بازار گرا در چارچوب سازمانهای محلی دولتی گسسترش میدهد.تعادل بین گرایش بازار داخلی و خارجی،دیدگاههای مختلف و یک فرصت منحصر به فرد برای سازمان های بخش دولتی محلی برای دستیابی به ماموریت خود و بهبود عملکردشان ارائه میکند.
سوم، تجزیه و تحلیل تاثیر ابعاد گرایش بازار داخلی وخارجی بر عملکرد سازمانی مورد بررسی قرار میگیرد. این هدف با تعدادی از محققان در زمینه های مدیریت استراتژیک و بازاریابی سازمانی که اهمیت رسیدن به تعادل بین تمرکز داخلی و خارجی را تشخیص داده اند، همگام است (لینگز، 1999). بررسی دیدگاه گرایش بازار داخلیبه درک بهتر از سازمان، ارتقای خدمات به طور داخلی به کارکنان، و در عین حال انطباق بهتر کارکنان با روندها و تغییرات سازمانی کمک میکند (گامسون، 2000). با انجام این کار، کارکنان برای مقابله با چالش های خارجی محیطی در افزایش احتمال موفقیت سازمان بهتر آماده میشوند.
در بخش های باقی مانده از این مقاله، چارچوب مفهومی و فرضیه های تحقیق بررسی شده است. روش توضیح داده شده و یافته ها همراه با بحث در مورد مفاهیم نظری و مدیریتی توضیح داده شده است. محدودیت های مطالعه و راهنمایی برای تحقیقات آینده نیز مشخص می شوند.
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 10 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 46 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 23 |
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
تعریف بازاریابی
از نظر کاتلر، برجسته ترین صاحب نظر علم بازاریابی، بازاریابی فرآیندی مدیریتی-اجتماعی است که بوسیله آن افراد و گروه ها از طریق تولید و مبادله کالا با یکدیگر، به امر تامین نیازها و خواسته های خود اقدام می کنند.
تعریف فوق در برگیرنده هفت اصطلاح مهم می باشد که عبارتند از : نیاز، خواسته، تقاضا، کالا، مبادله، معامله و بازار است. موارد فوق مفاهیم اساسی بازاریابی هستند که هر یک را بطور مختصر شرح می دهیم.
نیاز: بیان کننده حالت محرومیت احساس شده در فرد است. به عبارت دیگر احساس محرومیت، همان نیاز است.
خواسته: شکلی است که نیازهای انسان تحت تاثیر فرهنگ و شخصیت انفرادی به خود می گیرد، به عبارت دیگر خواسته انسانی شکلی از نیاز انسان است که بر طبق فرهنگ و شخصیت فردی، تغییر شکل می دهد.
تقاضا: چون افراد دارای خواسته هایی نامحدود و منابع محدودی هستند لذا کالاهایی را برای مصرف انتخاب می کنند که در ازای وجوه پرداختی، حداکثر رضایت را برای خودشان بدست آورند. خواسته ای که با قدرت خرید همراه باشد تبدیل به تقاضا می گردد.
کالا یا محصول: محصول عبارت است از چیزی که قادر به ارضای یک خواسته باشد به عبارت دیگر هر چیزی که بتوان برای جلب توجه، بدست آوردن، استفاده یا مصرف به بازار عرضه کرد بطوری که توانایی تامین یک خواسته یا نیاز را داشته باشد کالا تلقی می شود.
مبادله: مبادله عبارتست از دریافت چیزی مطلوب از کسی دیگر، در مقابل ما به ازایی به او. در حقیقت بازاریابی وقتی تحقق می بابد که مردم برای تامین نیازها و خواسته های خود تصمیم به مبادله بگیرند. مبادله هسته مرکزی بازاریابی است و برای تحقق آن، 5 شرط زیر لازم است:
1. حداقل دو طرف باید با یکدیگر مشارکت داشته باشند.
2. هر طرف باید چیزی با ارزشی برای مبادله با دیگری در اختیار داشته باشد.
3. هر طرف باید علاقمند به مبادله با طرف دیگر باشد.
4. هر طرف باید در رد و قبول پیشنهاد طرف دیگر آزادی کامل داشته باشد.
5. هر طرف باید دارای توانایی لازم برای مراوده و تحویل باشد.
بازار: به مجموعه ای از خریداران بالقوه و بالفعل یک کالا، بازار اطلاق می شود. بنابراین روشن است که یک بازار می تواند حول محور کالا، خدمت و یا هر چیز با ارزش دیگری تشکیل شود.
تعریف مدیریت بازاریابی : مدیریت بازاریابی همان مدیریت تقاضاست. زیرا برای نیل به اهداف شرکت مدیریت بازاریابی می کوشد به طریقی سطح، زمانبندی و ماهیت تقاضا را تحت تاثیر قراردهد، بنابراین می توان گفت مدیریت بازاریابی به عنوان تجزیه و تحلیل، برنامه ریزی، اجرا و کنترل برنامه هایی تعریف می شود که برای نیل به اهداف سازمانی تهیه می گردند؛ بر نامه های با هدف ایجاد و حفظ مبادلات سودمند با خریداران.