دسته بندی | فایل های گرافیکی |
فرمت فایل | rar |
حجم فایل | 6643 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 10 |
این پوشه مجموعه ای 9 عکسه از تصویرهایی تأمل برانگیز و الهام بخش برای رشته های مدیریتی است. گرافیست ها و طراحان و علاقه مندان عزیز می توانند این تصویرها را در وبسایت یا شبکه های اجتماعی و در کل در فضای مجازی به کار گیرند. در ضمن، هر 9 عکس در تصویر مرتبط با فایل آمده است تا خریدار عزیز پیش از خرید از محتوای تصویرها باخبر شود.
دسته بندی | کامپیوتر و IT |
فرمت فایل | ppt |
حجم فایل | 684 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 19 |
مقدمه:
فایل گرافیکی ساختاری است که داده های گرافیکی در انواع مختلف درآن گردآوری می شوند.
معمولا برنامه گرافیکی مهم قادر به تولید و ذخیره سازی تعدادی از فایل های گرافیکی می باشند حتی ساده ترین محیط
های ویزایش متنی نیز با استفاده ازکاراکترهای اسکی قادر به تولید فایل های با رنگها و طرح های ساده هستند.
فایل های گرافیکی یکی از مهمترین مکانیزم های ارتباطی برای مبادله داده های تصویری میان نرم افزار و سخت افزار
می باشند .
به نمایش تصویری یک شئ خیالی یا حقیقی که برای نمایش چاپگر،رسام ،فیلم یا نوار ویدیوئی ... ارائه می شود
گرافیک کامپیوتری گویند.
داده های گرافیکی در واقع خروجی مجازی یک برنامه هستند که به واسطه آنها میتوان حالت نمایشی یک کار هنری را
ایجاد کرد.
انواع گرافیک
فایل های گرافیکی
فایل های نقش بیتی
فایل های برداری
فایل های متا فایل
فایل های صحنه
فایل های انیمیشن
فایل های چند رسانه
فایل های فرا متن
فایل های فرا رسانه
فایل های سه بعدی
فایل های:VRML
عناصریک فایل
انواع رنگ
فایل های گرافیکی:
تعریف:فایل های گرافیکی فایل هایی هستند که هر نوع دلخواه از داده های گرافیکی پایدار را در خود ذخیره کرده و برای شکل دهی به داده ها ونمایش آنها مورد استفاده قرار میگیرند.
فایل های نقش بیتی:
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 545 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 56 |
مقدمهای بر یک مقدمه
فکر میکنم آنچه مناسب مقدمه است، این است که ببینیمسؤال «گرافیک چیست؟» برای ما چه اهمیتی دارد؟ و دانستن چیستی گرافیک چه ضرورتیدارد؟ ظاهراً ما با این هنر به راحتی تعامل و ارتباط داریم، لذا در ابتدا نیاز بهاین پرسش چندان احساس نمیشود.
اینکه باید بدانیم گرافیک چیست معقول ومنطقی به نظر میرسد ولی دو نکته باعث تشکیک در این "باید" میشود: اول اینکهاساسا گرافیک یک پدیدهی نامکشوف و تازه نیست که چیزی دربارهاش ندانیم و حالابخواهیم از صفر شروع کنیم و با آن سر و کار پیدا کنیم. ما به کارش گرفتهایم و بهعنوان هنرمند و گرافیست با آن خو کردهایم؛ پس چهگونه از چیزی سؤال میکنیم که باآن خو داریم؟
دوم آنکه بعضی خرده میگیرند که چه ضرورتی دارد وقت خود را دراین بحث انتزاعی تلف کنیم و بهتر است سعی خود را بر مهارت در تکنیک و گسترش توانکاربری معطوف کنیم. به عبارتی این گروه قائلاند که ما نیازی به این بحث نداریم، هماز آن جهت که شناخت اجمالی -چندان که رفع نیاز کند- داریم و هم به این دلیل که «کسبمهارت» و «پرورش خلاقیت» مهمتر است و باید همّمان برای ایندو مصروفشود.
اما بنده معتقدم که خیر؛ گرافیک را آنگونه که باید نشناختهایم؛ درواقع شناخت اجمالی، ما را از شناخت تفصیلی و کامل، بینیاز نکرده است. همچنینمهارت و شناخت و تسلط بر تکنیکهای گرافیک، به معنی تسلط و اشراف بر گرافیک نیست. ارجحیت دومی بر اولی از آنروست که گرافیک به مقصودی بهوجود آمده است؛ یعنی بهعنوان یک قالب هنری نیامده که یک قالب هنری باشد. گرافیک بر نیاز دیگری، نازلتر ازاحساس زیبادوستی پا گرفته؛ گرافیک وجود ندارد همچنان که نقاشی وجود دارد، همچنانکه معماری وجود دارد و همچنان که سینما وجود دارد. البته همهی اینها هم مقصودیدارند اما هرکدام به خودی خود، یک هنر مستقل و اصیلاند ولی گرافیک چنین نیست. وجودگرافیک تابع وجود نیازهای اقتصادی و سیاسی و... است و بدون نیازهای جاری اجتماع –فارغ از اساسی و کاذب بودن نیازها- اصالت ندارد (در حال حاضر مهم نیست که این یکحُسن است یا یک عارضه. و بحثش را به بعد وامیگذاریم). مسأله آن است که این هنر،همچون راه گشودهایست که واردش شدهایم اما از جهت و انتهایش خبر نداریم و حتانمیدانیم گامبرداشتن در آن چهقدر برایمان ضروری و حیاتی است. فقط میدانیم کهوضع، هر چه کنیم تابع کسانی همه در آن وارد شدهاند و ما هم باید وارد شویم! در اینهستیم که پیشتر این راه را گشودهاند و در آن بسیار جلوتر از ما هستند.
فهمچیستی گرافیک این امکان را به ما میدهد که به اراده و خواست خود و بر اساس نیازهاو اقتضائات فرهنگی خود، مقصود جدیدی برایش تعریف کنیم و به یُمن آن، از حصار تقلیدو تکرار، رها شویم و گرافیک را آنگونه که اصیل و منحصربهفرد باشد صاحب شویم؛اکنون ما گرافیک را مصرفکنندهای بیش نیستیم. این مصرفزدهگی نه در گرافیک که درهمه چیز -از جمله علم- به این صورت است که پایمان را جای پای غرب میگذاریم و بههیچ چیز دیگری فکر نمیکنیم. با این شیوه، هزارسال هم که بگذرد ما در علم و هنرپیشرو و مبتکر نخواهیم بود. در یک کلام، تولید –مانند تولید علم- تنها با استقلالاز غرب محقق خواهد شد نه با تبعیت بیمحابا از راه او و این غیر از انکار ومقابلهی با غرب است. میشود گفت این فهم، میزان اختیار و حق انتخاب ما را ارتقامیدهد؛ مضاف آنکه این انتخاب از جهت منطق، در شرایطی درست و عادلانه صورتمیپذیرد.