دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 127 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 236 |
هدف اصلی این تحقیق شناسایی شاخصهای پیشبینی کنندة اختلالات یادگیری در سنین قبل از ورود به مدرسه میباشد و تحقیق حاضر با هدف تعیین ملاکهای تشخیص کودکان پیشدبستانی مشکوک به تواناییهای ویژه یادگیری انجام پذیرفت که برای این منظور از پرسشنامه محقق ساخته که شامل 65 سؤال در زمینههای فعالیتهای حرکتی ، گفتاری ، ادراکی ، ویژگیهای عاطفی و روانی بود استفاده شده است.
برای این منظور گروه نمونهای به حجم 100 نفر (50 نفر کودک عادی و 50 نفر کودک L.D) دختر و پسر که در مقطع ابتدایی شهر تهران مشغول به تحصیل بوده، با روش نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای انتخاب شدند. نتایج نشانگر آن بود که از نظر فراوانی و درصد، کودکان مبتلا به اختلال یادگیری نسبت به کودکان عادی دیرتر از سن طبیعی به تواناییهایی در زمینه رشد میرسند امّا بر اساس آزمون آماری x2 این تفاوت فقط در مورد تشخیص رنگها معنادار بود.
و همچنین از نظر فراوانی، ویژگیهای رفتاری، در بین کودکان عادی و L.D تفاوت وجود داشت بطوریکه کودکان L.D بیش از کودکان عادی ویژگیهای رفتاری فوق را نشان دادند امّا با محاسبه آزمون x2 ملاحظه شد این تفاوتها فقط در مورد عدم سرعت انجام کارها معنادار بود.
فصــل اول :
کلیات پژوهش
مقدمه :
بیش از یک قرن است که متخصصان علوم رفتاری در پی تشخیص درمان کودکانی هستند که دچار نارسای در یادگیری هستند. در سال 1950 روانشناسان و متخصصان آموزش ویژه به گروه خاصی از دانشآموزان که موسوم به اختلالات یادیگری [1] میباشند دارای ویژگیهایی از قبیل : ظاهری عادی، هوش نسبتاً طبیعی ، فاقد مشکلات خاص در گفتار، رفتار و خلق و شناخت میباشند. لیکن وقتی به مدرسه میروند در فرایند یادگیری خواندن و نوشتن ، حساب و مفاهیم به طور جدی با مشکلات مواجهه میباشند. (والاس و لافلین/ طوسی ، 1376)
مکاتب مختلف با توجه به دیدگاه خود تعاریف متفاوتی از این اختلالات ارائه نمودهاند. قانون آموزش و پرورش جامعه معلولین آمریکا معتقد است : «اختلالات یادگیری ویژه به معنی اختلال در یک یا چند فرایند روانی پایه که به درک یا استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط میشود و میتواند به صورت عدم توانایی کامل در گوش کردن، فکر کردن ، صحبت کردن ، نوشتن ، هجی کردن، با انجام محاسبه ریاضی ظاهر شود. این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادراکی ، آسیبدیدگیهای مغزی ، نقص جزئی ، در کارکرد مغز ، دیسکسی (نارساخوانی) و آفازیای رشدی را دربرمیگیرد. از سوی دیگر اصطلاح یادشده آن عده که اصولاً به واسطه معلولیتهای دیداری، شنیداری یا حرکتی، همچنین ناتوانی هوشی یا محدودیتهای محیطی، فرهنگی، یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شدهاند را شامل نمیشود.»
دانش پزشکی اختلالات یادگیری را از دیدگاه بیمارشناسی مورد توجه قرار میدهد و درست به همان دلیل در تشریح و تبیین علل اختلالات یادگیری به دنبال خاستگاه و منشاء طبی آن هستند و زمینههایی از قبیل سکته مغزی[2]، آشفتگی مغزی[3]، صدمه مغزی[4]، ضایعه مغزی[5]، آپراکسیا[6]، دیسلکسیا[7]، آفاریا[8] را مورد بررسی و مطالعه قرار میدهند.
سهم روانشناسان در بررسی و تحقیق اختلالات یادگیری ، اساساً در محدودهی ارزیابی تشخیص ، مشاهده، مشاور بوده است و در این رابطه مواردی چون اختلالات ادراکی ، رفتار تکانشی[9]، رفتار بیوقفه[10]، تکرار غیرارادی[11]، و زیاده فعالی[12] را برای مطالعه این افراد مورد توجه قرار دادهاند.
دانش مربوط به زبان (زبانشناسی ، فن بیان ، آسیبشناسی ، توسعه زبان و روانشناسی زبان) نیز اختلالات یادگیری را به عنوان پدیدهای نو در قلمرو و انواع اختلالهای زبان مورد توجه قرار داده و در این خصوص به اصطلاحاتی و تعاریفی چون آفازیا، دیسکسیا، آنومیا[13] (فراموشی نامها) اختلالهای زبان بیانی[14] و دریافتی [15]که مربوط به اختلالات ارتباطی و بیانی است ، دست یافتهاند. (فریار درخشان ، 1363).
در علوم آزمایشگاهی که دربرگیرنده مربیان ویژه ، متخصصان خواندن، آموزشگران بالینی ، متخصصان روانشناسی و دستاندرکاران برنامهریزی درسی میباشد، در بررسی اختلالات یادگیری ، بیشترین تأکید خود را بر روی شرایط یادگیری معطوف داشته است تا علت و ریشهشناسی اختلال.
از نقطه نظر شناختی مشکلات یادگیری از سه جز تکلیف ، کودک، محیط تشکیل شده است، این سه جزء مشکلات یادگیر را تشکیل میدهند و متخصصی که به جنبههای عملی مشکلات میپردازد با کودکی روبروست که از زمینه تکلیفی خاص در یک محیط معین با دشوار یادگیری روبروست. در فراشناخت معمولاً بر دو اصل مهم توجه داشته است :
1.آگاهی از اینکه انجام مؤثر و موفق یک فرایند یادگیری نیازمند چند مهارت ذهنی از قبیل توجه ، تمرکز، حافظه، ادراک ... است.
2.توان لازم برای استفاده از مهارتهای یادگیری مانند انگیزههای موجود ، ارزیابی میزان کارایی، سنجش دستآوردها، تفکر مجدد، در حل مشکلات ، تخمین سطوح دشواری و چارهاندیشی ذهین در حل آن ، توانایی تجزیه و تحلیل تکلیف و غیره.
نگرش بالینی به اختلالات یادگیری به هوش متوسط یا بالاتر، سلامتی حواس، محیط آموزش نسبتاً مناسب، فقدان ناهنجاری رفتاری، پیشرفت تحصیلی کمتر از بهره هوشی، سن، امکانات آموزشی که از آن برخوردارند دلالت دارد.
علل بروز نارساییهای ویژه در یادگیری نسبتاً مهم و هنوز در مراحل مقدماتی است از میان مراحل که برای این اختلال مطرح شده است سه دسته عامل تحولی (اعم از بیولوژیک و روانی) آموزشی و محیطی از مهمترین عوامل قابل اشاره میباشد.
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده اختلالات یادگیری آسیبدیدگی جزئی یا شدید مغزی و صدمه وارده به دستگاه عصبی مرکزی است.
از نظر کلمنستن (1966) ویژگیهایی چون تحرک بیش از حد، ناتواناییهای ادراکی ـ حرکتی ـ نارساییهای عاطفی و ناهماهنگیهای کلی، اختلالات توجه (فراخنای کوتاه توجه، حواسپرتی، تکرار غیرعادی) بیاختیاری، اختلالهای حافظه و تفکر و اختلالات ویژه در یادگیری حساب کردن ، اختلالهای تکلم و شنوایی ، نشانههای نامعلوم عصبی و بینظمی در فعالیتهای الکتریکی مغز (EEG) را در چنین کودکان ، نشانههای از اختلالات یادگیری میدانند.
به طور کلی تعاریف و نظریههای متفاوتی در این باب وجود دارد که هر کدام بیانگر یک دیدگاه خاص هستند امّا در نهایت هدف همه آنان تلاش در شناخت و تشخیص به موقع و سریع و کمک به این افراد میباشد.
در این پژوهش سعی بر آن است بر اساس علائم تشخیصی که بر اساس نظریههای مختلف در مورد ویژگیها و انواع نارساییهای کودکان L.D در روند تحول مطرح است یک پرسشنامه جهت تعیین ملاکهایی برای کودکان پیش دبستانی مشکوک به اختلالات یادگیری تهیه شود تا قبل از ورود آنها به مدرسه بتوان اقدامات درمانی لازم را آغاز نمود.
بیان مسئله :
آگاهی از توانایی فردی میتواند ما را در حل بسیاری از دشواریها یاری دهد. وقتی قبول کردیم اسنانها از نظر تواناییهای ذاتی و اکتسابی تفاوت دارند. در پی این نخواهیم بود که از همه رفتارهای یکسانی انتظار داشته باشیم وقتی پذیرفتیم که گذشته انسانها متفاوت و در نتیجه نگرشها و علائق آنها به گونهای دیگر است، هرگز در پی این نخواهیم بود که رفتارهای یکسانی را در آنها مشاهده کنیم. (گنجی ، 1371)
رویکرد تحول به مشکلات روانشناختی در طول چند دهه اخیر بیش از پیش پذیرفته شده است (زیگلر، 1995) رویکرد تحول تأکید دارد که مشکلات و نابهنجاری روانشناختی در کودکان یکباره بروز نمیکنند بلکه بتدریج در فرایند رشد و تحول شکل میگیرد و در هر سنی به صورتی تجلی مییابند. بدیهی است تشخیص و اعمال مداخلات درمانی و توانبخشی زود هنگام احتمال درمان و عدم بروز هر اختلالی را افزایش میدهد. اختلالات یادگیری از جمله اختلالاتی هستند که بعد از ورود به مدرسه و بروز ناتوانی و محدودیت در یادگیری دروس مدرسه مورد تشخیص و مداخله قرار میگیرد در حالیکه رویکرد تحولی وجود نشانهها و نارساییهایی را در سالهای قبل از ورود به مدرسه در این کودکان مفروض میدارد و بسیاری از تحقیقات مشکلات گفتر و زبان ، مشکلات حرکتی ، بیشفعالی ، دیگر نارساییها و اختلالات تحولی را در پیشینه تحولی این کودکان گزارش نمودهاند . (دیویدسن ، 1990 ، دادستان ، 1382)
همچنین با توجه به تعاریف مختلفی که درباره اختلالات ویژه در یادگیری موجود است و نیز هدفها، نگرشها ، معیارها عل و مقاصد آموزشی متفاوتی که برای اینگونه دانشآموزان در نظر گرفته میشود میزان برآورد شیوع آن از 1 تا 30 درصد در نوسان است که بر اساس گزارش وزارت آموزش و پرورش آمریکا سال 1994 حدود 4 درصد از دانشآموزان خدمات ویژه در زمینه نارساییهای ویژه داشتهاند. که بر طبق همین آمار برای جمعیت مدرسهای جامعه ایران در حدود 190 هزار دانشآموز مشکلات ویژه یادگیری ( با توجه به آمار یک درصد حداقل رقم گزارش شده) خواهیم داشت. (سیف نراقی ، نادری ، 1379)
با توجه به این مسئله که بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوان یادگیری مضطرب، نامطمئین، بیاختیار، سرکش هستند و به دنبال شکستهای پیدرپی دچار ناکامی شدهاند موجب منزوی شدن و یا پرخاشگری آنها میشود. (والاس ، مک لافلین ، ترجمه منشی طوسی ، 1376)
علاوه بر این در تشخیص اولیه باید که ویژگیهای رفتاری عاطفی، اجتماعی دانشآموزان را در نظر بگیریم. زیرا گاهی مشکلات یادگیری با مسائل رفتار عاطفی و اجتماعی خود را نشان میدهد و ما اگر با ویژگیهای رفتاری این دانشآموزان آشنا نباشیم ممکن است تشخیص اشتباه بدهیم مثلاً با کودکان بیش فعال آنها را یکی بدانیم. بنابراین شناخت ویژگیهای رفتار عاطفی ـ اجتماعی دانشآموزان L.D ضرورت مییابد هم در تشخیص و هم در درمان.
با توجه به تحقیقات انجام شده در زمینه موضوع ، دیویدسن (1992) شیوع تأخیر در گفتار و مشکلات حرکتی ظریف را در دوره پیش دبستانی بین کودکان مقطع ابتدایی بطور معنیداری بیشتری از کودکان فاقد L.D گزارش نمودهاند.
جیسینگ (1998) وجود اضطراب جدایی (وابستگی) را در دانشآموزان پایه دوم ابتدایی واجد L.D را 35% گزارش نموده است.
بسیاری از محققان از جمله شایدر (1985) ، مارال (1992) و تامسون (1998) خلق و خوی کودکان L.D را دشوار گزارش نمودند و صفاتی همانند لجبازی، پرتحرکی، گریه و زودرنجی را در بین آنها شایعتر از کودکان فاقد L.D دریافتهاند.
با توجه به مطالب ارائه شده یا تحقیقات انجام شده ، محقق درصد پاسخگویی به سوالات ذیل میباشد:
1.آیا کودکان مبتلا به L.D نسبت به کودکان عادی ، دیرتر از سن طبیعی فرایند تحول گفتار را طی نمودهاند؟
2.آیا کودکان مبتلا به L.D نسبت به کودکان عادی، اضطراب جدایی (وابستگی) بیشتری نشان میدهند؟
3.آیا کودکان مبتلا به L.D نسبت به کودکان عادی، از هماهنگی حرکتی ضعیفتری برخوردار بودهاند؟
4.وضعیت خواب کودکان مبتلا به L.D نسبت به کودکان عادی، چگونه بوده است؟
5.وضعیت کنترل ادرار و مدفوع کودکان مبتلا به L.D نسبت به کودکان عادی ، چگونه بوده است؟
6.خلق و خوی کودکان L.D نسبت به کودکان عادی چگونه بوده است؟
اهمیت پژوهش :
با توجه به تعاریف مختلفی که درباره اختلالات ویژه در یادگیری موجود است و نیز هدفها، نگرشها ، معیارها علل و مقاصد آموزشی متفاوتی که برای اینگونه دانشآموزان در نظر گرفته میشود میزان برآورد شیوع آن از 1 تا 30 درصد در نوسان است . در جداول رسمی آمار کودکان استثنایی درصد شیوع این نوع اختلال معمولاً بین 1 تا 3 درصد تخمین زده میشود، در حالیکه در سال تحصیلی 86-1985 حدود 5 درصد از جمعیت دانشآموزان در مدارس دولتی آمریکا، تحت پوشش خدمات مربوط به نارسائیهای ویژه در یادگیری قرار داشتهاند. نیز وزارت آموزش و پرورش آمریکا در گزارش سال 1994 اعلام داشته است که بیش از 4 درصد از تمام دانشآموزان سن مدرسه، خدمات ویژه در زمینه نارساییهای ویژه داشتهاند. باید در نظر داشت که تاکنون ارقام گزارش شده در باره کودکان با اختلالات ویژه در یادگیری کمتر از 1 درصد نبوده است لذا اگر همین پایینترین رقم گزارش شده را برای جمعیت مدرسهای جامعه ایران بپذیریم در حدود 190 هزار دانشآموز به مشکلات ویژه یادگیری خواهیم داشت.(سیف نراقی ، نادری ، 1379)
با توجه به اینکه اکثراً بعد از سن مدرسه متوجه به این مشکل میشوند باعث میشود از نظر آموزشی پیشرفت قابل ملاحظهای نداشته باشند. نتایج این تحقیق میتواند برای کودکان قبل از ورود به سن مدرسه و دریافت آموزش مفید باشد چرا که اگر تشخیص به موقع در مورد وجود اختلالات یادیگری در کودکان پیش از سن دبستان انجام گیرد، میتوان اقدامات درمانی و همچنین فعالیتهای آموزشی خاص برای آنها در نظر گرفت با توجه به این که این کودکان اکثراً مشکلات ادراکی، هیجانی ... در مورد مسائل دارند لذا یافتههای پژوهش برای والدین ، و بیان و افراد بلکه به نوعی با این کودکان سروکار دارند نیز میتواند مفید باشد.
همچنین میتوان بر اساس نتایج این تحقیق کلاسهای خاصی برای والدین ، معلمان ، این کودکان جهت تدریس ویژه با مهارتهای خاص در نظر گرفت تا هر چه بهتر بتوانند به این کودکان آموزش دهند. به گونهای که آنان بتوانند در جریان بهنجرا و عادی زندگی وارد شوند و قرار بگیرند.
هدف پژوهش :
به لحاظ مشکلات در شناسایی کودکان ناتوان در یادگیری در سنین پیش دبستانی ، برنامههای پیش دبستانی چندنی تدوین نشده است. (گئوخ و گلادر ، 1980، وسر ، آلگوزین و تریفیلتی ، 1979)
همانطور که گئوخ و لگادر ، خاطرنشان میسازند که وقتی ما در مورد آزمایش کودک پیش از دبستان ناتوان در یادگیری صحبت میکنیم، به واقع بیشتر از پیشبینی حرف میزنیم تا از شناسایی : به عبارت دیگر ، از آنجا که کودکان پیش دبستانی معمولاً در دروس تحصیلی درگیر نیستند، نمیتوان به دقت گفت تا آنها از لحاظ تخصیلی برتر یا کمترند. متأسفانه ، حتی در صورت ثابت بودن دیگر عوامل پیشبینی همیشه نسبت به شناسایی از دقت کمتری برخوردار است.
اغلب متخصصان نسبت به تدوین برنامهای برای کودکان ناتوان در یادگیری در سنین پیش از دبستان تمایل شدیدی دارند. لذا هدف اصلی این تحقیق شناسایی شاخصهای پیشبینی کننده اختلالات یادگیری در سنین قبل از ورود به مدرسه میباشد.
فرضیههای پژوهش :
1.کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری نسبت به کودکان عادی دیرتر از سن طبیعی فرایند تحول گفتار را طی مینمایند.
2.کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری نسبت به کودکان عادی اضطراب جدایی (وابستگی) بیشتری نشان میدهند.
3.کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری نسبت به کودکان عادی از هماهنگی حرکتی ضعیفتری برخوردار بودهاند.
4.وضعیت خواب کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری نسبت به کودکان عادی ، متفاوت است.
5.خلق و خوی کودکان مبنلا به اختلالات یادگیری نسبت به کودکان عادی متفاوت است.
6.وضعیت کنترل ادرار و مدفوع کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری نسبت به کودکان عادی متفاوت است.
تعریف مفاهیم :
کودکان دارای اختلالات یادگیری:
از نظر آموزشی کودکان دارای نارساییهای یادگیری کودکانی هستند که تفاوت فاحشی بین توانایی هوشی بالقوه آنان و عملکردشان در ارتباط با فرایند یادگیری وجود داشته باشد. وجود این تفاوت ممکن است همراه با اشکال مشخص شدهای در سیستم اعصاب مرکزی باشد. اما باید به خاطر داشت که این تفاوت ناشی از عقبماندگی ذهنی ، محرومیتهای فرهنگی ، آموزشی ـ اشکالات شدید هیجانی یا نقص در حواس مختلف نیست. (سیف نراقی ، نادری ـ 1379)
تعریف عملیاتی :
منظور از کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری در این پژوهش کودکانی هستند که به مرکز اختلالات یادگیری به دلیل داشتن انواع اختلالات یادگیری چون اختلال در حساب، خواندن ، نوشتن ، ... مراجعه کردهاند و نمراتشان در دروسی چون ریاضی ، دیکته و ... پایین بوده بطوریکه علائمی چون عدم درک مناسب از مفاهیم دروس ریاضی ، وارونه نوشتن ، آینهوار، جاانداختن نقطه در دیکته از خود نشان دادهاند.
ناتوانی یادگیری:
اختلالی که در یک یا چند فرایند روانی پایه که به درک یا استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط میشود و میتواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن، فکر کردن ، صحبت کردن، خواندن ، نوشتن، هجی کردن یا انجام محاسبههای ریاضی باشد، ظاهر میشود این اصطلاح شرایطی چون معلولیتهای ادارکی، آسیبدیدگیهای مغزی ، نقص جزئی در کار مغز، دیسلکسی یا نارساخوانی، آفازی رشدی را دربر میگیرد. از سوی دیگر، اصطلاح یاد شده آن عده را که اصولاً به واسطه معلولیتهای دیداری ـ شنیداری ـ حرکتی ، همچنین عقبماندگیهای ذهنی یا محرومیتهای محیطی ، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شدهاند را شامل نمیشود. (والاس ، مک لافین ، 1987، مترجم منشی طوسی، 1378)
تعریف عملیاتی :
ملاکهای DSM-IV-TR برای اختلال یادگیری مستلزم ناهمخوانی قابل ملاحظه بین IQ و میزان پیشرفت و پایین بودن قابل ملاحظه پیشرفت در خواندن در مقایسه با سایر کودکان همسن است . (کاپلان ـ سادوک ، ترجمه پورافکاری ـ 1382)
کودک پیشدبستانی :
منظور از کودک پیش دبستانی در این پژوهش ، کودکانی هستند که در سنین 6 سالگی و قبل از سن مدرسه هستند و در مراکز پیش دبستانی مشغول به آموزش هستند.
اختلالات یادگیری:
اندکی بیش از 40 سال است که دانشآموزان واجد ناتوانیهای خاص در یادگیری مرکز توجه پژوهشهای روانی آموزش قرار گرفتهاند علت توجه محققان به این دانشآموزان آن است که آنها به رغم برخورداری از هوش نزدیک به هنجار و یا گاه بالاتر مشکلات عمدهای در زمینه اکتساب مهارتهای آموزشگاهی و اجتماعی از خود نشان میدهند. (رمضانی ، 1380)
در سال 1963 نمایندگان چندین سازمان در سمپوزیومی که از جانب صندوق کودکان معلول ادراکی برگزار شده بود، شرکت کردند. ساموئل کرک خطاب به شرکتکنندگان این سمپوزیوم اظهار داشت ، موضوع بحث ما در این جا کودکانی هستند که یا به لحاظ سببشناسی ( برای مثال نقص کار مغز، نقص جزئی در کار مغز، اختلال عصبی ـ روانی ) یا به سبب جلوههای رفتاریشان ( برای مثال اختلالهای ادراکی ـ فعالیتهای حرکتی بیش از حد ـ نارساخوانی یا (دیسلکسی) ) نامی برای آنها نهاده شده است. کرک[16] در اظهارات خود پیشنهاد کرد که به خاطر پرهیز از معمای عامض کار ناقص مغز، از اصطلاح ناتوانی یادگیری که دربرگیرنده تمام افراد مورد نظر است استفاده شود. وی همچنین به راه صحیح ارزیابی و چارهجویی آموزش اشاراتی دارد.
از آن زمان به بعد، اصطلاح «ناتوانائیهای یادگیری» بتدریج مورد پذیرش گروههای متخصص گوناگون و والدین قرار گرفت و یک رشته تحقیقاتی نیز در این زمینه به وجود آمد. والدین کودکانی که ممکن بود با نگرشهای دیگری کودکانشان را عقبمانده بخوانند، امیدوار شدند که مشکل چندان بزرگ نیست و میتوان آن را درمان کرد، معلمان از این گمان که برای عدم موفقیت برخی کودکان مورد سرزنش واقع شوند، رهایی یافتند.
گردانندگان مدرسه و سایر دستاندکاران متخصص به واژهای دست یافتند که میتوانست کودکان را مستحق بهرهگیری از خدمات ویژه بداند. از این رو شمار کودکانی که به عنوان ناتوان از یادگیری شناخته شدند رو به افزایش گذارد. در عین حال، برآوردها در مورد میزان رواج، تفاوت برجستهای را نشان میدهد و بر حسب تعریف و روش اختلاف دارد. «گوتلیب [17] 1979، هالان و کافمن 1978، شاپیر[18] 1979، زینکوس [19]1979) در این باره که پسران بیش از دختران به اختلالات یادگیری دچار میشوند، پژوهشگران همرأیند. امّا احتمال دارد که برآوردها در مورد نسبت میان این دو گروه گمراهکننده باشند.