دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 24 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 17 |
دارای منابع کامل (فارسی و انگلیسی)
دارای رفرنس دهی استاندارد
فرمت : DOC
تعداد صفحات : 17
بخشی از متن
در این بخش از این فصل به کمال گرایی، تعاریف کمال گرایی و دیدگاه ههای مطرح در زمینه کمال گرایی می پردازیم.
کمال گرایی که از اوایل قرن بیستم مفهوم مورد علاقه روان شناسان بوده عبارت است از: «گرایش افراطی به بی عیب و نقص بودن، کوچک ترین اشتباه خود را گناه نابخشودنی دانستن و مضطربانه در انتظار پیامدهای شکست نشستن»(سامی، 1392).
کمال گرایی به وسیله برنز در سال 1980 به این صورت تعریف شده است: کمال گرایان کسانی هستند که استانداردهای بالا و غیر قابل دسترس را برای خود وضع می کنند، این گونه افراد تحت فشار زیاد قرار دارند و به طور دائم به سمت اهداف غیر ممکن به پیش می روند و ارزش خود را براساس کارایی، کمال و پیشرفت اندازه گیری می کنند (به نقل از تقدس، 1390).
هویت و فلت (1991) معتقدند که «کمال گرایی یعنی گرایش فرد به داشتن مجموعه ای از معیارهای بالا و افراطی و تمرکز به شکست ها و نقش عملکرد». شافران، کوپر و فیربرن (2002) کمال گرایی بالینی را این گونه تعریف کرده اند: «وابستگی مفرطی خود ارزیابی به تعقیب معیارهای آمرانه شخصی و خود تحمیل شده، حداقل در یک حوزه برجسته برخلاف پیام های منفی آن».
می توان گفت که کما گرایی قدمتی به طول یک قرن دارد. و اولین کسانی که به کمال گرایی به عنوان یک موضوع مهم رفتار انسان توجه داشتند فیلسوفان و حکیمان بودند یکی از آنها ژانت (1898) بود که در مورد ایده ها و عقاید تثبیت شده داشتند ویژگی اصلی آنها سخت گیری و دقت بیش از حد بود، از دیگر فیلسوفان قدیمی ایبکتوس (1897) و دوبیز (1907) بودند که بر نگرش افراد که گاهی این عقاید و نگرش های سخت گیرانه می باشد و منجر به کمال گرایی انسان می شود توجه داشتند (به نقل از اگان، 2005).
فروید بنیانگذار مکتب روان کاوی معتقد است که کمال گرایی و وسواس فکری و عملی ناشی از تثبیت در مرحله مقعدی زندگی کودک حدودا از 18 ماهگی شروع می شود و برای کودک، مقعد، نگهداری و دفع ادرار و مدفوع منبع لذت است همچنین شروع تجربه، جدایی و استقلال در این دوره همه شرایطی را ایجاد می کند که بین کودک و والدین تعارض و درگیری برای آموزش و توالت از یک سو و استقلال و وابستگی از سوی دیگر کودک را با مادر ی عصبانی روبه رو می کند. نتیجتا کودک حالتی از عشق و تنفر پیدا کرده و این قضیه زمینه شک و تردید بود. و کمال گرایی برای کودک فراهم می کند. از نگاه دیگر فروید کمال گرایی را نتیجه فراخود سخت گیر و تنبیه کننده که نیازمند رفتار و منش اخلاقی برتر در تمامی زمینه های زندگی است می دانست(به نقل از اگان، 2005).
به عبارت دیگر، به عقیده فروید(1959-1926)، زمانی که فرامن سخگیر، فرد را برای پیشرفت و رفتار عالی تحت فشار قرار می دهد، میل به کمال گرایی در فرد ظاهر می شود(به نقل از هیل و همکاران، 1997). فراخود که مرحله سوم شخصیت در نظریه ساختار شخصیتی فروید می باشد و از 5-4 سالگی در کودکان شکل می گیرد. بیان درونی ارزش ها اخلاقی والدین و اجتماع کودک است. کوشش فراخود بیش تر برای رسیدن به آرمان ها و کمال است تا واقعیت (به نقل از اگان، 2005).
......
...
.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 104 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 53 |
چکیده :
هدف از تحقیق حاضر بررسی را رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران مقطع سوم راهنمایی شهرستان ابهر است. جامعه مورد مطالعه دانش آموزان سال سوم راهنمایی شهرستان ابهر بودند که 70 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و آزمون کمال گرایی و سلامت روانی بر روی آزمودنی ها اجرا گردید. جهت آزمون فرضیه ها از روش آماری ضریب هم بستگی پیرسون استفاده گردید نتیجه بدست آمده نشان می دهد که بین سلامت روانی دختران و کمال گرایی مادران رابطه معنی داری وجود دارد.
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه :
خانواده نخستین کانون های زندگی جمعی، جلوگاه های عشق آفرینی و نهادهای تربیتی هستند، بنابراین تمدن انسانی از دل «خانواده» به عنوان هسته های اولیه تعلیم و تربیت سربرآورده است. انتقال سنتهای فرهنگی ارزشیابی رشد میزان فرهنگی و حتی گسترش فرهنگی، نخست به وسیله خانواده ها انجام پذیرفته است. خانه و خانواده آسایشگاهی است که کودک در آنی، همه افتخارات و موفقیتهایش را به نمایش می گذارد در آنی در به درمان و مرهمی برای دردها، شکستها و زخمهای وارد برخود می گردد تا دردهای خود را آرامش بخشد به بیان دیگر خانه برای کودک جایگاهی است که از تجربه اجتماعی رندانه خود را با شتاب به درون آن می آورد، تا آن تجربه را ارزیابی کند به خاطر آن ستایش و تحسین و تشویق شود، یا آن را به بوته فراموشی سپارد و به عنوان یک قد به از آن درس بیاموزد (نوابی نژاد 1373).
در واقع خانواده اولین نهاد و کانونی است که محیطی امن و مناسب برای رشد کودک فراهم می کند. خانواده نه تنها در رشد تک تک اعضاء می تواند مؤثر باشد، بلکه می تواند جامعه ای را سالم سازد. زیرا خانواده کوچکترین جزء اجتماع است و اجتماعی که از جامعه ای را سالم سازد. زیرا خانواده کوچکترین جزء اجتماع است و. اجتماع که از خانواده های سالم تشکیل شده باشد مسلماً اجتماعی سالم خواهد بودند برای رسیدن به رشد و تکامل و بهبود وضع اجتماعی تلاش برای بهبود وضع خانواده و افراد آن مهم ترین ساله است (سیتر ربرسک نیکلی (1971)). به نقل از بردمنه نسب (1373). اظهار می دارد که جو حاکم بر خانواده و رفتار والدین می تواند در چگونگی احساس فرد از خود توانایی های وی مؤثر باشد. وی معتقد است که حمایت افراطی والدین باعث می شود که کودک احساس بی کفایتی و عدم مقبولیت کند، زیرا که فرصت مستقل بودن و احساس مسئولیت از او گرفته می شود. هم چنین نیکلی معتقد است که سلطه والدین معتقد است که سلطه والدین نیز همین واکنشها را در کودک ایجاد می کند. هرچند در ظاهر، حمایت افراطی و سلطه گری در صنعت متفاوت و متضاد هستند، ولی هر دو صنعت این ویژگی را دارند و در کودک این احساس را به وجود می آورند که دیگران برای او تصمیم گیرنده هستند و خودش مسئولیتی در قبال شکستها و پیروزی هایش ندارد. خانواده اولین پایه گذار شخصیت، ارزشها و معیارهای فکری فرد است و نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک و خط زندگی فرد در آینده دارد. و اخلاق و صحت و سلامت روانی فرد تا حد زیادی به آن وابسته است واکنش کودک نسبت به محیط خود تأثیر نموازین اجتماعی و فرهنگی گروهی که کودک در میان آن بزرگ شده است و همۀ موارد و عملکردهای والدین در کشل گیری شخصیت کودک اثر دارد. در ارزیابی های به دست آمده ار تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه سبکهای فرزند پروری با سلامت روان نوجوانان توسط جوهاکسیار همکاران (2002) به نقل از ابوطالبی احمدی (1382 مشخص می شود و در خانواده هایی که نوجوانان احساس طردشدگی دارند والدین از آنها مراقبت نمی کنند و یا از محبت و گرمای لازم در زندگی خانوادگی و پذیرش والدین خود برخوردار نیستند فرزندان، علائم روان تنی داشته و از رتبه های پایین شاخص سلامت روانی برخوردار هستند. به طور کلی رشد و تکامل شخصیت کودک تحت تأثیر روش های والدین در نگهداری از آنها انضباط و شیوه های زندگی قرار می گیرد. رشد سالم و بهتر شخصیت کودک در سن پیش از مدرسه نیز به دوست داشتن، فهمیدن، تهیه امکانات، تعبیر مربیان افکار و احساسات دارد (شعاری نژاد 1373).
بیان مسأله :
سازه کماال گرایی در ادبیات روان شناختی 40 ساله اخیر افزایش مورد توجه یافته است اگرچه تعریف اصلی کمال گرایه – گرایش به داشتن معیارهای بالای افراطی – در این دوره تغییرات اندکی کرده است. با این حال بیشتر تلاشها جنبه های بیشتر تلاشها جنبه های مضر این سازه را جنبه های مفید آن متمایز کرده اند (ماماچاک به نقل از شعاری نژاد 1373).
فرهنگ و بستر کمال گرایی را عقیده و باوری می دارند که براساس آن اصلاح آرمانی منش اخلاقی هدف اصلی تلاشهای اخلاقی است و یا کمال گرایی، در حکمت الهی به این معنا است که معصوم بودن در زندگی امکان پذیر است. (ویزمن 1980 به نقل از لطف آبادی 1380) معتقد است کمال گرایی نیاز شدید به پیشرفت است و این گرایش به گونه معیارهای شخصی بالا و غیر واقع بنیانه آشکار می شود (لکی اینک 1998 به نقل از مهرابی زاده هنرمند 1382) کمال گرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از اینکه نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند تعریف می نماید و اینطور بیان می دارد که پایه های کمال گرایی، حداقل در قسمتی در تعادل با والدین کمال گرا می باشد در این رابطه، کودک به طور مثبت با عملکردهای عالی تقویت می شود، بنابراین وقتی اودویک کوشش شکست می خورد، والدینش به شکست به عنوان مهاتهای پرورش کودک خودشذان می نگرند به جای اطمینان دهی و آرامش به کودک، آنان بانا امیدی اضطراب یا آشفتگی واکنش می دهند. در نتیجه در کودک ترس از اشتباهات شکل می گیرد. و واکنشهایش توسط رفتار والدین تقویت می شود. یافته های میچل سن و برنز 1998 به نقل انسیاسی 1380) حاکی از این است که اشکال منفی کمال گرایی به طور مستقیم با عیب جویی، فرسودگی شغلی و با درماندگی والدین در خانه همبسته است و نیز کمال گرایی منفی و القاء شده اجتماعی با کاهش رضایت از خود و زندگی هم بسته است.
اهداف تحقیق :
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران است و اینکه آیا بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران رابطه معنی داری وجود دارد و اینکه آیا کمال گرایی بالایی مادران می تواند در سلامت روانی دختران تأثیر مثبت داشته باشد.
اهمیت و ضرورت تحقیق :
سلامت روانی یک زمینۀ تهنمی در محدودۀ روان پزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان به وسیله پیگشیری از ابتلاء به بیماریهای روانی، کنترل عوامل مؤثر در بروز بیناری های روانی، تشخیص زودرس بیماری های روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماری های روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است (میلانی فر - 1378).
امروزه در سراسر جهان براهمیت سلامت روانی تأکید می شود و روز به روز با انجام تحقیقات سریع و گوناگون اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشکارتر می گردد و نیز این که سال 2001 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی، تحت عنوان سال جهانی با سلامت روانی اعلام گردید. سازمان مذکور در این سال شعار غلظت بس است مراقبت کنیم را در جهت آشکار ساختن اهمیت موضوع مطرح نمود. (محمد خانی 1371).
از دیرباز در جهت شناسایی عوامل مؤثر در سلامت و بیماری روانی کوششهای فراوانی به عمل آمده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که آموزش ها، الگوسازی ما و وضعیت عاطفی روانی دوران کودکی نقش تعیین کننده ای در وضعیت روانی دوران نوجوانی و بزرگسالی افراد دارد. (کاپران و سادوک به نقل از حاجی زاده 1382).
مشکلات عاطفی و روانی چربی از زندگی است و باید برای به رو شدن با آنها و یافتن بهترین راه حل غلبه بر این مشکلات به کوش و جدیت فراوانی نمود. سلامت روانی که قوانین مربوط به سلامت عاطفی را دربرمی گیرد. به نحوه رو به شدن با این مشکلات می پردازد. اگر کودک در خانواده نحوه کنترل و پنهان کردن خشم و تنفر را آموخته باشد در نوجوانی و بزرگسالی حفظ این شیوه زندگی برای او آسان خواهد بود (نجاتی 1376).
ارتباط و پیوند افراد خانواده در سلامت روانی کودک تأثیر بسزایی دارد. به طوری که اگلوهای رفتاری او در بزرگسال بنیان نهاده و موجبات امنیت خاطر و سلامت و روان را در وی فراهم می آورد. (فرجاد 1374).
فرضیه تحقیق :
1 ) بین سلامت روانی دختران و کمال گرایی مادران رابطه معنی داری وجود دارد.
واژه ها و مفاهیم :
کمال گرایی مادران سلامت روانی دختران
تعاریف عملیاتی و نظری واژه ها و مفاهیم :
کمال گرایی : گرایش روان رنجورانه به بی عیب و نقص بودن است. فرد کمال گرا، اشتباه خود را گناهی نابخشودنی می پندارد و همواره در انتظار پیامدهای شوم آن مضطرب است کمال گرایی نشان دهنده گرایش و علاقه فرد به درک محیط پیرامون خود به گونه قانون «همه یا هیچ» است که به موجب آن، نتایج ممکن موفقیت های کامل یا شکست های کامل هستند کمال گرایی شامل دو نوع کمال گرایی هنجار و کمال گرایی ناهنجار (روان رنجور) می باشد کمال گرایی روان رنجور عبارت از نگرانی زیاد در مورد ارتکاب اشتباهات و ترس از داوری های دیگران می باشد (مهرابی زاده هنرمند 1382).
تعریف عملیاتی : کمال گرایی عبارت است از نمره ای است که آزمودنی از آزمون کمال گرایی دوست می آورد.
سلامت روانی : سلامت روانی عبارت است از : مقیاس که در پرسش نامه سلامت روانی گله مندگی سنجیده می شود. شامل اضطراب و افسردگی و نشانه های جسمانی و اختلال در کنش و کارکرد اجتماعی که شامل بی خوابی در هنگام نگرانی و احساس تحت فشار بودن عصابنیت و بدخلقی و هراسان و وحشت زده بودن و عدم توانایی انجام کارها و دلشوره داشتن و عصبی بودن و یا عبارتند از بی ارزشی، ناامید کامل در زندگی و آرزوی مردن و خلاص شدن از وضع زندگی، فکر خاتمه دادن به زندگی و یا احساس سلامتی و تندرستی و احساس نیاز به داده های تقویتی، احساس ضعف دستی، احساس بیماری، سردرد، احساس فاشر بر سر و عبارتند از توانایی مشغول نگه داشتن خود، صرف وقت بیش از حد معمول در کارها؛ احساس خوب انجام دادن کارها، احساس رضایت از نحوه انجام کارها، احساس مفید بودن در کارها که تمام این مسائل جزء سلامت روانی به حساب می آیند (میلانی فر 1387).
تعریف عملیاتی سلامت روانی : عبارت است نمره ای است که آزمودنی از آزمون سلامت روانی گله مندگی بدست می آورد.
فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق
پیشینه تحقیق :
تعاریف و مفاهیم کمال گرایی :
هورنای (1934) معتقد است : «کمال گرایی، گرایش روان رنجورانه به بی عیب و نقص بودن است. فرد کمال گرا، اشتباه خود را گناهی نابخشودنی می پندارد و همواره در انتظار پیامدهای شوم آن مضطرب است».
هالندر (1965) به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی (1382) معتقد است : «کمال گرایی نشان دهنه گرایش و علاقه فرد به درک محیط پیرامون خود به گونه قانون «همه یا هیچ» است که به موجب آن، نتایج ممکن، موفقیت های کامل یا شکست های کامل هستند».
هاماچک (1978) معتقد است «کمال گرایی شامل دو نوع کمال گرایی بهنجار و کمال گرایی نابهنجار (روان نجور) می باشد. کمال گرایی روان رنجور عبارت از نگرانی زیاد در مورد ارتکاب اشتباهات و ترس از داوری های دیگران می باشد».
ویزمن (1980) به نقل از بلت (1995) معتقد است : «کمال گرایی نیاز شدید به پیشرفت است و این گرایش به گونه معیارهای شخصی بالا و غیرواقع بینانه آشکار می شود».
فراست، مارتن، لارهات و روزنبلیت (1990) «کمال گرایی را به عنوان مجموعه معیارهای بسیار بالا برای عملکرد، که یا خود ارزشیابی های انتقادی همراه است»، تعریف کرده اند.
(شولتز به نقل از سید محمدی - 1381).
کارل راجرز :
راجرز معتقد بود که انسان به وسیله گرایش به شکوفا کردن، نگهداری کردن و بهبود بخشیدن خود برانگیخته می شود. این گرایش فطری به خود شکوفایی، بخشی از گرایش شکوفایی بزرگتر است که تمام نیازهای فیزیولوژیکی و روان شناختی را در بر می گیرد (شولتز، 1998، ترجمه سید محمدی، 1381).
راجرز چندین ویژگی اشخاص کامل یا خودشکوفا را توصیف کرده است که عبارتند از :
تجربیات را نمی توان پیش بینی کرد ولی اشخاص کامل به جای این که صرفاً آن ها را مشاهده کنند، به طور کامل در آن شرکت می کنند.
انواع کمال گرایی :
هاماچک (1978) به نقل از ویت و ترول (1999) بین کمال گرایی «بهنجار» و «روان رنجور» تفاوت گذاشت. کمال گرایی بهنجار شامل سرمشق گیری مثبت و سرمشق گیری منفی می باشد. سرمشق گیری مثبت بدین صورت است که فرد مطابق با معیارهای بالای والدین می کوشد و پیشرفت می کند و در سرمشق گیری منفی فرد بر خلاف در هم ریختگی یا کم آموزی های والدین عمل می کند.
می سیل دین (1963) به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی (1382) معتقد است که در کمال گرایی بهنجار اشخاص از کارهای سخت و طاقت فرسا لذت می برند، و زمانی که احساس می کنند در انجام کارها آزادند، می کوشند تا به بهترین صورت عمل کنند، موفقیت در انجام کارها گونه ای احساس خشنودی و رضایت به همراه می آورد.
انتظارات و توقعات واقعی به افراد اجازه می دهد تا از تلاش های خویش لذت برند و از نظر احساسات سیراب شوند در انجام وظیفه بکوشند و رشد کنند و کارشان را به بهترین شیوه انجام دهند (فلت، هیویت، بلانک اشتاین و ماشر، 1991؛ به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی، 1382).
هاماچک (1978) به نقل از ویت و ترول (1991) معتقد است کمال گرایی روان از محیط هایی ناشی می شود که فرد، تائید مشروط یا عدم تائید و با تائیدات ناهمسان برای براس کارهایش دریافت می کند.
کمال گرایی روان رنجور به علت پرهیز زیاد از اشتباه به وجود می آید. برای شخص، انجام هیچ کاری کاملاض خوب به نظر نمی رسد و فرد از به دست آوردن خشنودی از آنچه در حالت طبیعی خوب انجام شده و یا حتی بهتر از کارهای دیگران نیز هست، ناتوان است. احساس های ژرف پستی و آسیب پذیری، فرد را وا می دارند تا دست به یک دور پایان ناپذیر از تلاش های خود شکستن بزند که در آن هر کار یا مسئولیتی گونه ای چالش تهدید کننده به شمار می آید، هیچ گونه تلاشی کاملاً بسنده به نظر نمی رسد و همزمان که فرد می کوشد رضایت و خشنودی دیگران را فراهم آورد به شدت تلاش می کند از هر گونه شکست و خطا بپرهیزد (بلت، 1995 به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی، 1382).
بارو و مور (1983) معتقدند که افکار کمال گرایانه اغلب نتیجه تائید مثبت مشروط یا «ترکیب ارزش قائل بودن برای خود با پیشرفت» می باشد. نویسندگان دیگری نیز حالتی را که می تواند به این نوع تفکر منجر شود شرح داده اند : انتقادهای سخت گیرانه و آشکاری والدین، انتقادهای موشکافانه تر، به طوری که والدین ممکن است مطابق با استاندادها و انتظارات خودشان رابطه برقرار کنند، فقدان استانداردهای ارتباطی واضح (مشابه با وضعیت عدم تائید هاماچم (197)؛ و یا مشاهده رفتار کمال گرایانه در والدین.
ابعاد کمال گرایی :
هیویت و فلت (1991) نشان دادند که کمال گرایی از دو بعد ذتشکیل شده است :
کمال گرایی خودمدار :
هیویت و فلت به نقل از کوبوری و تانو (2005) معتقدند : کمال گرایی خودمدار یعنی داشتن معیارهای سخت گرایانه برای خود و ارزیابی رفتارهای خود به طر سخت گیرانه. فلت و همکاران (1991) معتقدند کمال گرایی خودمدار یک مؤلفه انگیزشی است که شامل تلاش های فرد برای رسیدن به خویشتن کامل می باشد و در این بعد کمال گرایی افراد دارای انگیزه قوی برای کمال، معیارهای بالای غیر واقعی، کوشش اجباری و دارای تفکر همه یا هیچ در رابطه با نتایج می باشد. این افراد بر عیوب و شکست های گذشته خود تمرکز می کنند و معیارهای شخصی غیرواقعی را در سرتاسر حوزه رفتاری خود فراگیر می سازند. این افراد به شدت موشکاف و انتقادگر هستند به گونه ای که نمی توانند عیوب و اشتباهات و شکست های خود را در جوانب مختلف زندگی بپذیرند.
کمال گرایی دیگر مدار :
این بعد کمال گرایی شامل عقاید و انتظارات فرد، درباره شکستگی های دیگران است. کمال گرایی دیگر مدار یک بعد میان فردی است که دربرگیرنده گرایش به داشتن معیارهای کمال گرایانه برای افرادی است که برای شخص اهمیت بالایی دارند. (فلت و همکاران، 1991). چون کمال گرایی دیگر مدار با بی اعتمادی و احساس دشمنی نسبت به دسگران همراه است، ممکن است به روابط بین شخصی دشوار منجر شود (فلت و همکاران، 1998).
فراست، هایمبرگ، هلت و ماتیا (1993) معتقدند کمال گرایی دیگر مدار عبارت است از گرایش فرد به داشتن مجموعه انتظارات غیر واقع بینانه برای دیگران و ارزیابی سفت و سخت از آن ها. فرد کمال گرا تمایل دارد دیگران را به شکل مبالغه آمیزی با معیارهای غیرواقعی «کامل» ببیند.
(سیتر به نقل از بیرشک - 1373).
فهرستی از ویزگی های افراد کمال گرا به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی (1382) به قرار زیر می باشد :
1 ) داشتن اهداف بلند پردازانه، جاه طلبانه، مبهم، دست نیافتنی و تلاش افراطی برای به دست آوردن این اهداف.
2 ) گرایش به اندیشه همه یا هیچ.
3 ) ارزیابی سخت گیرانه از خود و دیگران.
4 ) نیاز شدید به موفقیت.
5 ) پرهیز از انتقاد دیگران و دوری جستن از آشکار شدن عیب و نقص ها.
6 ) فراگیر نمودن معیارهای شخصی غیرواقعی در سراسر حوزه های رفتاری.
7 ) چشم داشت های زیاد از خود و دیگران.
8 ) احساس ستیزه و خواری نسبت به خود و دیگران به دلیل برآورده نشدن انتظارات و توقعات.
9 ) فراگیر نمودن افراطی شکستها.
10 ) چشم داشت احترام از دیگران در همه حال، به دلیل منصف، درستکار و وظیفه شناس دانستن خود.
11 ) ناتوان بودن از درخواست کمک از دیگران حتی نزدیک ترین دوستان.
12 ) وانمود کردن به استقلال فکری و عاطفی.
13 ) اشتباه را گناه نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار عواقب شوم آن را کشیدن.
(شفیع آبادی. 1371)
سلامت روان :
تعاریف و مفاهیم سلامت روان :
در سال های اخیر، انجمن کانادایی بهداشت روانی، سلامت روانی را در سه قسمتی تعریف کرده است. قسمت اول، نگرشهای مربوط به خود که شامل تسلط بر هیجان های خود، آگاه از ضعفهای خود و رضایت از خوشیهای ساده است. قسمت دوم، نگرشهای مربوط به دیگران که شامل علاقه به دوستی طولانی و صمیمی، احساس تعلق به یک گروه و احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی است. قسمت سوم، نگرشهای مربوط به زندگی که شامل پذیرش مسئولیت ها، ذوق توسعه امکانات و علایق خود، توانایی اخذ تصمیمات شخصی و ذوق خوب کار کردن است. به عقیده این انجمن نشانه هایی پیدا می شوند که ما را از دشواریهای روانی، به ویژه در خود فرو رفتن، پرخاشگری، خود مداری، بی اعتقادی شدید، بی خوابی، اضطراب، خیالبافی، هیپوکندری، ضعف در کنترا هیجان، نوسان های خلقی، احساس ناتوانی و وابستگی، مطلع می سازند. به علاوه برای داشتن سلامت روانی خوب، شرایطی از قبیل روبه رو شدن با دیگران، دشمنی نکردن با دیگران و کمک رساندن به مردم وجود دارد. به طوری که ملاحظه می شود این انجمن سلامت روانی را در ارتباط سازگاری با محیط و نگرشهای مربوط به خود و دیگران تعریف می کند و به مفاهیم بیماری، آسیب شناسی و ناسازگاری ارجاع نمی دهد (گنجی، 1376).
فرهنگ بزرگ روان شناسی لازاروی سازمان بهداشت روانی، سلامت روانی را چنین تعریف می کند «استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و مؤثر کار کردن، برای موقعیتهای دشوار و انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود، توانایی داشتن» (گنجی، 1376).
در سال 1948، کمیسیون مقدماتی سومین کنگره جهانی بهداشت روانی، یک تعریف دو قسمتی ارائه می دهد.
1 ) سلامت روانی حالتی است که از نظر جسمی، روانی و عاطفی، در حدی که با سلامت روانی دیگران انطباق داشته باشد، برای فرد مطلوب ترین رشد را ممکن می سازد.
2 ) جامعه خوب جامعه ای است که برای اعضای خود چنین رشدی فراهم آورد، در عین حال، رشد خود را تضمین کند و نسبت به سایر جوامع بردباری نشان می دهد (کلوتید، 1968، به نقل از گنجی، 1376).
لوینسون و همکاران (1962) به نقل از میلانی فر (1378) سلامت روان را این طور تعریف کرده اند : «سلامت روان عبارت است از این که فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف، محل زندگی، اطرافیان مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازی وی با درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن».
کارل راجرز :
الگوی راجرز از شخصیت سالم و سلامت روانی انسانی بسیار کارآمد و با کارکرد کامل است که از تمام توانایی ها و استعدادهایش بهره می گیرد و به همین علت وی در روش درمانی خود بر خلاف فروید مسئولیت عمده تغییر شخصیت را به عهده مراجع (مددجو) می گذارد و ادراک و تجربه آگاهانه را معیار نهایی انسان سالم می داند. گ
طبق نظر راجرز سلامت روان یک فرایند است نه یک حالت یک مسیر است نه مقصد و این فرایند مشکل و گاهی نیز دردناک بوده و مستلزم آن است که فرد به وطر مستمر توانایی ها و استعدادهایش را رشد و گسترش دهد و بیازماید و به تحقیق خود یا خود شکوفایی که بنیادی ترین و مهم ترین انگیزه آدمی است بپردازد.
از نظر راجرز شخصیت سالم الزاماً خرسند و خوشحال و خندان نیم باشد زیرا این افراد فاقد نقاب و ماسک هستند. با خودشان رو راست و صادق بوده حالت تدافعی ندارند و از سایر انسان ها، عاطفی تر، انعطاف پذیرتر و بدئون پیشداوری هستند از نظر راجرز کسی که فقط براساس عقل و منطق رفتار نماید ناتوان است زیرا در هنگام رویارویی با مشکل بایستی تمام جنبه های وجود اعم از عوامل آگاه و ناآگاه عاطفی و فکری مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند.
راجرز معتقد است که انسان سالم آفرینشگری و خلاقیت دارد زیرا با محدودیت های اجتماعی و فرهنگی و سازش منفعلانه ندارد و تدافعی نیست و به تمجید و ستایش دیگران نیز دلخوش نمی باشد (ساچتز 1977، به نقل از جنانی 1380).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 42 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 103 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 44 |
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پژوهش، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
تعداد صفحه: 44صفحه
نوع فایل:word
توضیحات از متن فایل
تعریف کمال در فرهنگهای لغت چنین است: «عالیترین درجهی صحت و کامل بودن که قابل پیشیگرفتن نیست (فرهنگ لغت مریام – وبستر، 1993). کمالگرایی مفهومی است که تاریخچهی نسبتا طولانی دارد و توسط عدهای از روانشناسان تأثیرگذار و بزرگ دنبال شده است. در این قسمت تعدادی از نظریههای کمالگرایی به اجمال بررسی میگردد:
فروید: فروید در سال 1957 در توصیف افراد کمالگرا بیان میدارد که محرک اصلی در زندگی این افراد رسیدن به خوشبختی نیست، بلکه تکامل و برتری یافتن است. آن ها باید در هر کاری به کمال دست یابند و به بهترین نحو آن را انجام دهند، در غیر این صورت راضی نخواهند شد. نرسیدن به کمال آنها را دچار اضطراب و افسردگی و احساس گناه شدید میکند (وردی، سهرابی زاده هنرمند و نجاریان، 1387؛ به نقل از سرو،1387).
آدلر: آدلر تلاش برای برتری را به عنوان واقعیت اساسی زندگی توصیف کرد. منظور او از برتری، انگیزهای برای کمال بود. واژهی کمال از کلمهی لاتین به معنی کامل بودن گرفته شده است. بنابراین، نظر آدلر این بود که ما برای برتری تلاش میکنیم تا خود را کامل کنیم و خود را به صورت یکپارچه در آوریم (شولتز و شولتز،2001). آدلر کمالگرایی را هم به صورت سالم (تلاش افراد سالم برای بهتر کردن خودشان و جامعهشان و با هدف خلق یک جامعهی آرمانی و مترقی) و هم روانرنجور (فرار از بیاعتباری و بیآبرویی به دلیل احساس حقارت) مفهومسازی کرد (جونز، 2007؛ به نقل از سرو، 1387).
هورنای: هورنای 10 نیاز روان رنجور را برای انسان برشمرد که نیاز به کمال نیز در بین آن ها دیده میشود. به نظر هورنای کمالگرایی افراد ناشی از خود انگارهی آرمانی غیر واقع بینانه است که بر پایهی آرمان دستنیافتنی کمال مطلق استوار است. داشتن این خودانگاره، روانرنجورانه است و این افراد را برای تحقق بخشیدن به این آرمان دستنیافتنی، به چیزی که هورنای آن را استبداد بایدها نامید میپردازند. آنها به خودشان میگویند باید بهترین یا عالیترین دانشجو، همسر، والد، معشوق، کارمند، دوست یا فرزند باشند. چون از نظر آنها خودانگارهی واقعیشان ناخوشایند است تصور میکنند که باید مطابق با خود آرمانی خیالی خود عمل کنند و به موجب آن خود را به صورت بسیار مثبت میبینند (شولتز و شولتز، 2001).
هاماچک: هاماچک (1978؛ به نقل از محمودی کهریز، 1388) مانند آدلر میان کمالگرایی بهنجار و روانآزردگی تفاوت قائل شد. وی معتقد است، کمالگراهای بهنجار افرادی هستند که عزت نفسشان را از طریق عملکرد خوب، ارتقا میدهند. آن ها کار خوبشان را تحسین میکنند و از تلاشهایشان نتیجهی خوشایندی میگیرند. به علاوه، کمالگرایان بهنجار، اهداف مناسب و دستیافتنی برای عملکردشان تعیین میکنند، زیرا آنها درک واقع بینانهای از تواناییهایشان دارند. هاماچک مشاهده کرد که کمالگرایان روان رنجور، به جای تمایل به پیشرفت، به وسیلهی ترس از شکست برانگیخته میشوند. آنها نیازهای خود را در سطح بالاتری از تواناییهایشان قرار میدهند و به علت انتظارات غیر واقع بینانه، هیچ رضایتی از پیشرفتشان کسب نمیکنند. کمالگرایان روانرنجور، درگیر چرخهی بیپایانی از رفتارهای متناقض خود هستند. در تلاش برای غلبهکردن بر حس قویشان از حقارت میکوشند تا از طریق دستیابی به اهدافشان به مقبولیت برسند و تأیید شوند. با این حال این اهداف، غیر واقع بینانه و غیر قابل دسترس هستند و آنها هرگز نمیتوانند به آرمان خود دربارهی کمال دست یابند.
سورتزکین: سورتزکین (1985؛ به نقل از محمودی کهریز، 1388) میان کمالگرایی خوددوستدار و کمالگرایی روانرنجور تمایز قائل شد. او کمالگرایی خود دوستدار را به عنوان تلاشی برای اجتناب از احساس گناه در نظر گرفت. کمالگرایان خوددوستدار تلاش میکنند تا تصویر خود را بزرگنمایی کنند و روان رنجورها میکوشند، در جهت درخواستهای یک فرامن خشن رفتار کنند. سورتزکین، همچنین چندمین سبک شناختی افراد کمالگرا را مورد بحث قرار داد. او معتقد بود افکار کمالگراها دو بخشی است و رویدادها را تنها، به صورت سیاه و سفید میبینند. آنها ارزش خود را به وسیلهی دستیابی به اهدافشان اندازهگیری میکنند و با توجه به اینکه این اهداف، غیر واقع بینانه هستند، هر گونه انحراف از آن ها به خود – انتقادی و عزت نفس پائین منتهی میشود.
پاتچ: پاتچ (1984؛ به نقل از محمودی کهریز، 1388) معتقد بود که کمالگرایی، تنها یک هدف ناسالم را ارائه میدهد. آنان در تلاشند تا به عنوان راهی برای مواجه شدن با احساس عدم محبوبیت، کامل باشند. کمالگراها باور دارند که احتمالا نمیتوانند موفق شوند در نتیجه، دایما در حال ناامید شدن به وسیلهی شکستهایشان هستند. حتی دستیابی 95 یا 99 درصدی از هدفشان، به عنوان شکست تلقی میشود که منجر به احساسهای منفی نسبت به خود میگردد. کمالگراها معتقدند یا انسانهای شگفتآوری هستند و یا انسانهای مهیب و ترسناک؛ حد وسطی وجود ندارد.
منابع فارسی
آنتونی، مایکل ایرونسون گیل و اشنایدرمن نیل. 2007، کتاب کار مدیریت استرس به شیوه شناختی – رفتاری، ترجمه سید جواد آل محمد، سولماز جوکار، دکتر حمید طاهر نشاط دوست، 1387، اصفهان: انتشارات جهاد دانشگاهی.
ا.پاین، رزماری. 2005، فنون آرمش (تدبیر هایی برای ارتقای سلامت )، ترجمه دکتر مسعود شریفی و ضیاء قریشی، 1389، تهران: انتشارات فراروان.
ادﻳﺐ، ﻧﺴﺘﺮن (1374)، ﺑﺮرﺳﻲ ﻧﻘﺶ ﻣﺸﺎورة ﮔﺮوﻫﻲ در ﺑﺎﻻ ﺑﺮدن ﻋﺰت -ﻧﻔﺲ ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎن، ﭘﺎﻳﺎنﻧﺎﻣﺔ ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲارﺷﺪ، داﻧﺸﮕﺎه ﻋﻼﻣﺔ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﻳﻲ
اسپالدینگ، چریل. ال. (1381). انگیزش در کلاس درس (ترجمه محمد نائنیان واسماعیل بیابانگرد). تهران: رشد.
اسدی، جوانشیر. رضایی، رقیه. ترابی، سید اسماعیل.(1388). بررسی و مقایسهی جراتورزی اضطراب، افسردگی و فشار روانی در افراد بینا و نابینا. ماهنامه تعلیم و تربیت استثنائی. شماره 94و 93. شهریور و مهر.
اسلامی نسب، علی. (1373). روانشناسی اعتماد به نفس. تهران: انتشارات مهرداد.
افروز، غلامعلی. (1375). روانشناسی تربیتی. تهران: انتشارات انجمن اولیا ومربیان کشور.
افضلنیا، م. ر. (1383). بهداشت روانی خانواده. تهران: تزکیه
اکبری اورزمان، حمیدرضا.(1371). بررسی رابطه حمایت اجتماعی موسسات رفاهی(کمیته امداد) با عزت نفس فرزندان خانوادههای تحت پوشش. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبائی.
اکستین، دنیل. کرن، روی. (1389). ارزیابی ودرمان سبک زندگی( ترجمه حمید علیزاده همکاران). تهران: نشر رسش.
آﻟﺒﺮﺗــﻲ، راﺑــﺮت و اﻣــﺎﻧﺰ، ﻣﺎﻳﻜــﻞ (1374)، روانﺷﻨﺎﺳــﻲ اﺑــﺮاز وﺟــﻮد، اﻧﺘﺸﺎرات ﻋﻠﻤﻲ، ﺗﻬﺮان؛
الوانی ، مهدی . (1385 ) مدیریت عمومی .تهران : نی ، چ 31 .
بارون، رابرت. بیرن، دان. برنسکامب، نایلا. (1388). روانشناسی اجتماعی ( ترجمه یوسف کریمی). (ویراست یازدهم). تهران: نشر روان.
بال، ساموئل. (1374). انگیزش در آموزش وپرورش( ترجمه سیدعلی اصغر مسدد). شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز.
بتنهام، سوزان. (1384). روانشناسی تربیتی (ترجمه اسماعیل بیابانگرد و علی نعمتی). تهران: نشر نی.
بحری، نادره.(1388). ﺗﺄﺛﻴﺮ آﻣﻮزش ﺟﺮأتورزی ﺑﻪ روش ﻣﺸﺎورة ﮔﺮوﻫﻲ ﺑﺮ ﻋﺰت ﻧﻔﺲ داﻧﺶآﻣﻮزان دﺧﺘﺮ منطقه 11 شهر تهران. پیک نور. سال هشتم. شماره 1.
براندن، ناتانیل. (1371). روان شناسی وحرمت نفس.(ترجمه جمال هاشمی). تهران: شرکت سهامی انتشار تهران.
برنو، فرانک. (1370). فرهنگ توصیفی روانشناسی (ترجمه فرزانه طاهری و مهشید یاسایی). تهران: نشر طرح نو.
بساک نژاد، سودابه. ( 1388). رابطه حرمت خود، کمال گرایی و خود شیفتگی با خودناتوان سازی در گروهی از دانشجویان. مجله روانشناسی. شماره .49.بهار.
بشارت, محمدعلی. (1386). ساخت و اعتباریابی مقیاس کمالگرا یی چند بعدی تهران. پژوهش های روانشناختی، 10: 67-49.
بشارت، م. ع. (1381). بررسی رابطهی کمالگرایی و حرمتخود در دانشآموزان پیشدانشگاهی. فصلنامهی روان
شناسان ایرانی، 1، 28-22.
بلاغی اینالو.(1389) بررسی رابطه بین ویژگی های شخصیتی با ابعاد کمال گرایی و شیوههای مقابله با استرس در دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد مرودشت
ﺑﻬﺮاﻣﻲ، ﻓﺎﻃﻤﻪ (1375)، ﻣﻘﺎﻳﺴﺔروشﻫﺎی ﺟﺮأت آﻣﻮزی ﺑﻪ داﻧـﺶ آﻣـﻮزان ﻛﻢﺟﺮأت دﺧﺘﺮ دﺑﻴﺮﺳﺘﺎﻧﻲ ﺑﺎ ﺷﻴﻮه ﻫﺎی ﻣﺸﺎورة ﮔﺮوﻫﻲ و ﻣﺸﺎورة ﻓﺮدی در ﺷﻬﺮ اﺻﻔﻬﺎن، ﭘﺎﻳﺎنﻧﺎﻣﺔ ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲارﺷﺪ، داﻧﺸﮕﺎه ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﻳﻲ؛
بهروزی، علیرضا، (1384) بررسی رابطه بین منبع کنترل و سلامت روانی در دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه تبریز، ،پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده، دانشگاه تربیت معلم تهران، دانشکده علوم تربیتی.
بیابانگرد، اسماعیل. (1370). بررسی رابطه بین مفاهیم منبع کنترل، عزت نفس وپیشرفت تحصیلی پسران سال سوم دبیرستانهای تهران در سال 70-69. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبائی.
بیابانگرد، اسماعیل. (1376). روشهای افزایشعزتنفس درکودکانونوجوانان. تهران: انتشارات انجمن اولیا ومربیان.
بیابانگرد؛ اسماعیل. (1384). رابطه میان عزت نفس، انگیزه پیشرفت وپیشرفت تحصیلی در دانش آموزان سال سوم دبیرستان های تهران. مجله مطالعات روان شناختی دانشکده علوم تربیتی وروان شناسی دانشگاه الزهرا، 1، 4و5، 144-131.
بیان زاده، سید اکبر، زمانی منفرد، افشین، حیدری پهلویان، احمد،(1375) بررسی وضعیت سلامت روانی و منبع کنترل کارکنان یک مجتمع صنعتی، فصلنامه اندیشه و رفتار، 20 – 29 ،4.
بهرامی، فرهاد .(1374)، مقایسه روشهای آموزش رفتار خودابرازی به دانش آموزان کم جرأت دختر دبیرستانی با شیوه های مشاوره گروهی و مشاوره فردی در شهر اصفهان سال 75-74، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی، تهران.
پشتمشهدی، مرجان.، یزداندوست، رخساره.، اصغر نژاد فرید، علی اصغر.، و مریدپور، دارا (1382). اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر کمالگرایی، تأییدطلبی و علایم افسردگی در بیماران مبتلا به اختلال درد.مجلهاندیشه و رفتار، 9 .22-32 :(3)
منابع انگلیسی :
Ablard, K. E., & Parker, W. D. (1997). Parents_ achievement goals and perfectionism in
their academically talented children. Journal of Youth and Adolescence, 26, 651–667.
Accordino, B.(2008);Psychology in the school, Behaviour Research and Therapy, volume 56 Issue 6.
Accordino, B. (2000).clinical perfectionism: a cognitive behavioural analysis.
Behaviour Research and Therapy, 40, 773-791.
Alvan, M. (2005). Decision and the state lines. Tehran: Publication of books, reading and editing of Humanities University (left).
Ames D.) 2009( .Pushing up to a point: Assertiveness and effectiveness in leadership and interpersonal dynamics. Research in Organizational Behavior.; 29: 111-33.
Alberti, Robert E & Emmons ML.(1982) Your perfect right: a guide assertive living. 4th ed. USA: Impact Publishers.
Ashby, J. S., & Martin, K. G. (2005). Perfectionism, dysfunctional attitudes, and
selfesteem: A structural equations analysis. Journal of Counseling and Development,
80, 197-203.
Baiocco, R., Laghi, F., & D'Alessio, M. (2009). Decision-making style among adolescents: Relationship with sensation seeking and locus of control. Journal of Adolescence, 32(4), 963-976.
Baker, S. R. & Williams , K. (2002). Relation between social problem-solving appraisals work stress and psychological distress in male firefighters. Stress and Health, 17(4), 219-229
Bandora, R. M. (1997). The moderator-mediator variable distinction in social
psychological research: Conceptual, strategic, and statistical considerations. Journal of
Personality and Social Psychology, 51, 1173-1182