دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 28 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 126 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 29 |
مقدمه
ضعف یادگیری یکی از موضوعاتی است که شاید همه دانش آموزان در طول سالهای تحصیل خود با آن دست و پنجه نرم کرده باشند پیشرفت درسی دانش آموزان، چرا دانش آموز علاقه ای به درس ندارد،چگونه دانش آموزان را به درس علاقمند کنیم، گاهی اوقات ضعف یادگیری از عوامل درونی نشات می گیرد و گاهی نیز عوامل محیطی دارد. اقتصاد بیمار ، تدریس بد ، وابستگی به کمکهای آموزشی خارج از مدرسه ، بیماری ، سرخوردگی های اجتماعی و خانوادگی و... از جمله عواملی هستند که هر کدام در ضعف یادگیری دانش آموزان نقش بسزایی دارند.
یکی از دلایل عمده ضعف یادگیری مخصوصا در دانش آموزان دوران دبستان وابستگی آنها به والدین است. مثلا وابستگی ای که در دوران ابتدایی بین والدین و فرزندان شکل می گیرد و وقتی آن نیروی کمکی به هر شکلی یا علتی نتواند دیگر به آنها کمک کند آن وقت زمینه ضعف یادگیری در فرزند شما به وجود می آید. از آنجا که وابستگی به مرور زمان شکل می گیرد قطع وابستگی نیز باید در طول زمان صورت بگیرد. کودک شما باید روزی روی پای خود بایستد و بتواند تکالیفش را به تنهایی انجام دهد ، ولی عادت دادن او به این که همیشه کسی ، دوستی یا قوم و خویشی است که در دروس مدرسه به آنها کمک کند این تفکر که همیشه کسی برای تکیه کردن وجود دارد را در ذهن او تقویت می کند و سرانجام با از بین رفتن این تکیه گاه تحصیلی نشانه های ضعف یادگیری در کارنامه فرزند دانش آموز شما جلب توجه می کند.
این به این معنی نیست که اصلا به دانش آموزان خود کمک نکنید بلکه هدف شما از کمک باید این باشد که او را در شرایطی قرار دهید که اگر ضعفی دارد روی پاهای خود بایستد. البته اگر شما به طور ناخواسته کودک تان را به خود وابسته کرده باشید با اولین تلاش نمی توانید شرایط لازم را برای داشتن استقلال تحصیلی در او به وجود بیاورید و حتی ممکن است قطع کمکهای آموزشی شما سبب ضعف یادگیری موقت فرزند دانش آموزتان شود، ولی این دوره مدت زیادی به طول نخواهد انجامید ؛ البته شما باید زمان مناسبی را برای قطع کمکهای آموزشی خود انتخاب کنید. برای مثال در جریان امتحانات نباید یکدفعه پشت فرزند خود را خالی کنید.
بهترین زمان برای این کار وقتی است که امتحانات جدی در پیش روی فرزند دانش آموز شما وجود ندارد. اگر والدین ، فرزندان خود را به جای یادگیری در مدرسه به یادگیری در محیط خانه وابسته کنند برای همیشه معلول یک علت بزرگ باقی خواهند ماند.
بیان مسئله
یکی از مشغله های اصلی بشریت در تمام دوران ، توانا ساختن نسل آینده در اداره امور خویش و سپردن میراث فرهنگی بوده است . قسمت اعظم این وظیفه ، در ابتدا توسط خانواده انجام می شد . همزمان با گسترش جوامع و تقسیم کار اجتماعی و افتصادی وظیفه تعلیم و تربیت به نهاد آموزش و پرورش محول گردید . این نهاد به طور رسمی عهده دار این امر گشت تا بر اساس اصول و اهداف مورد قبول جامعه ، توانایی ها و استعدادهای کودکان و نوجوانان را شناسایی نماید و به منظور اجتماعی شدن و به عهده گرفتن مسئولیت های آتی تعالیم لازم را به آنان بیاموزد .
امروزه دیدگاه مردم در مورد آموزش و پرورش به گونه ای است که استفاده از امکانات تربیتی جامعه را حق طبیعی و مسلم خود می دانند . دلیل عمده این امر آن است که تعلیم و تربیت با سرنوشت انسان در زندگی آینده پیوند خورده است . در عصر حاضر بسیاری از امکانات مادی و نیروهای انسانی در خدمت تعلیم و تربیت قرار گرفته است . همچنین تعلیم و تربیت در بسیاری از جوامع یک سرمایه گذاری بلند مدت محسوب می شود . که به بهای چشم پوشیدن و صرف نظر کردن از رشد کوتاه مدت دیگر امکانات جامعه حاصل می شود . بنابراین اگر تعلیم و تربیت نتواند نیروهای انسانی تحت آموزش خود را در قالب انواع تخصص ها و مهارتهای مکمل و مورد لزوم جامعه درآورد و بدین ترتیب نتواند به ایفای نقش خود در زمینه شکوفایی جامعه بپردازد ، در واقع باید گفت که این امکانات و نیروها به هدر رفته است . لذا تفکر عاقلانه حکم می کند که سرمایه ها و نیروهای به کار گرفته شده در تعلیم و تربیت به گونه ای برنامه ریزی و سازماندهی شود تا بتواند به اهداف مورد نظر خویش دست پیدا کند .
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 28 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 135 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 35 |
چکیده :
بسیاری از کودکان هنگام جدا شدن از والدین ناراحت می شوند، به خصوص در خانواده هایی که مراقبت های غیرمنطقی از کودک صورت می گیرد. اما برخی از کودکان اضطراب بسیار شدیدی را موقع جدا شدن از مادرشان نشان می دهند. در موارد بسیار شدید کودک حتی در اتاق مادر را تعقیب می کند، این مشکل موقعی در کودک در مدرسه می رود، آشکار می شود.
حدود 3 و نیم درصد کودکان به این ناراحتی مبتلا می شوند و در دخترها و طبقه مرفه بیشتر است. به این رفتارها اضطراب جدایی می گویند . اگر والدین کودک را در محیط مدرسه رها کنند اضطراب کودک بیشتر میشود پس باید با ملایمت، ملاطفت و نرمی با کودک ارتباط برقرارکرد و با حرف زدن با کودک به کاهش اضطرابش کمک کرد.
اضطراب در برخی کودکان در آغاز سال تحصیلی طبیعی است به خصوص برای کودکانی که وارد دوره پیشدبستانی یا کلاس اول میشوند.این دسته از کودکان چون از محیط خانه وارد محیط دیگری میشوند. با افراد جدید مواجهه میشوند و محیط جدیدی را تجربه میکنند و از سوی دیگر آزادیهایی را که در محیط خانه داشتند در مدرسه ندارند دچار اضطراب میشوند.کودکان در ورود به مدرسه در زمان استراحت، نوع تغذیه و زمان بازی خود دچار تغییر شده و طبیعی است که دچار اضطراب شوند.مهمترین مسئله در ورود کودکان به مدرسه جدا شدن از والدین به خصوص مادر است و چون کودک چند سال به طور طبیعی در کنار مادر بوده است جدا شدن از مادر برایش سخت است.البته اکثریت کودکان در مدت کوتاهی با محیط جدید هماهنگ شده و میتوانند خود را سازگار کنند. در سال تحصیلی اخیر بنده با چنین موضوعی مواجه شدم و آن هم وابستگی بیش از حد یکی از دانش آموزانم به نام ستایش به مادرش بود که باعث می شد نسبت به مدرسه گریزان باشد و در بین جمع دانش آموزان بسیار کم رو و خجالتی باشد.
مقدمه
اصطلاح مدرسه گریزی پس از اجباری شدن آموزش و پرورش در اواخر قرن نوزدهم میلادی در اروپا رواج یافت. در آن موقع اصطلاح فرار از مدرسه کلیه شکل های غیبت بدون اجازه از مدرسه را دربرمی گرفت. اصطلاح مدرسه گریزی پس از اجباری شدن آموزش و پرورش در اواخر قرن نوزدهم میلادی در اروپا رواج یافت. در آن موقع اصطلاح فرار از مدرسه کلیه شکل های غیبت بدون اجازه از مدرسه را دربرمی گرفت. فرار از مدرسه عکس العمل های متفاوتی از سوی اولیاء و مربیان برانگیخته است که اهمیت مطالعه گسترده این موضوع را دو چندان می کند. نگرانیهایی که این نوع مشکل به وجود می آورد پرسشهایی را در ذهن اولیاء و مربیان به وجود می آورد مانند: سرنوشت او چه می شود؟ آیا یک زندگی را در آینده راه خواهد برد؟ آیا در بزرگسالی به مشکلی برنمی خورد؟
با این توصیف سوالی را می توان مطرح کرد که آیا فرار از مدرسه یک فاجعه است؟ در بهترین شرایط مدرسه گریزی می تواند تبعات جبران ناپذیری را به دنبال داشته باشد. به طوری که برخی از روانشناسان مدرسه گریزی را با خودکشی فردی مقایسه کرده اند.
به عبارت دیگر، همان طور که بیمار در معرض خطر خودکشی را باید بستری کرد، یک کودک مدرسه گریز را نیز باید به یک مدرسه شبانه روزی یا بازپروری نوجوانان منتقل کرد. چرا کودک از مدرسه می گریزد؟ جواب این سؤال را با پیگیری مسیر رشد و تحول کودک می توان پیدا کرد. ورود به مدرسه اولین برخورد جدی کودک با اجتماع و درخواستهای آن است. کودک مدرسه گریز، آینده اجتماعی و شغلی خود را به مخاطره می اندازد، در نتیجه فرار از مدرسه یک خودکشی اجتماعی است.