دسته بندی | معماری |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 28 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 56 |
پی سازی یا شالوده ریزی :
یکی از مهمترین مسائلی که در هنگام احداث پل و سد، مهندسان همواره با آن روبرو بوده اند پی کنی یا شالوده ریزی پایه های پل است به خصوص هنگامی که رودخانه مورد نظر، پر آب عمیق و یا عریض بوده اند. به همین جهت شرایط پی ریزی پلها کاملا” متفاوت بوده و برای این منظور از راههای مختلف سود می جسته اند:
الف ـ گاه در طول رودخانه محلهایی وجود دارد که بستر عریض و جریان آب در آن غالبا” آرام است و عبور از آن در غیر مواقع سیلابی به وسیله اسب، شتر و قاطر امکان پذیر می باشد. این محلها اصطلاحا” به گدار معروف هستند به هنگام ساختن شهراههائی که به رودخانه منتهی می شد حتی الامکان سعی می شد که از محل این گدارها برای احداث پل استفاده شود. در صورتی که در هنگام تابستان بستر آن خشک می شد، بیشتر مشکلات حل گردیده و پی کنی به صورت معمول انجام می گرفت اما اگر در این فصل نیز رودخانه دارای آب جاری بود، در مواقع کم آبی با حفر کانال انحرافی مسیر رودخانه را منحرف کرده سپس در محل تعیین شده بر روی مسیر طبیعی پایه پل را بنا نهاده، آن گاه مسیر رودخانه را منحرف کرده سپس در محل تعیین شده بر روی مسیر طبیعی خود را می پیمود و هم از نظر سهولت این کار ترجیح داده می شد. در صورتی که در غرب برای ساختن پل برعکس ایران کانالی انحرافی ساخته و بر روی آن پل را احداث کرده سپس رودخانه را از مسیر طبیعی به کانال جدید التاسیس هدایت می کردند.
(( قدیمی ترین پلی که بدین طریق ساخته شد پل شهر بابل بر روی رودخانه فرات بود که توسط نیتوگریس دومین ملکه آشور احداث گردی همان طور که در بخش تاریخچه اشاره شد وی دستور داد تا دریاچه ای حفر و آب فرات را بر آن راهنمائی کرده پس از خشک شدن بستر اصلی پایه های پل بزرگ آن را بنا نهاده و با پر شده دریاچه و {احداث پل } آب فرات را به مسیر برگرداندند))
در رابطه با پی سازی پل بند شادروان ئر شوشتر نیز از طریق فوق استفاده شده است دهخدا در لغت نامه خود توضیحی شنیدنی دارد:
(( قیصر مهندسین و معماران،از روم و فرنگ بارز و اموال بسیار طلبیده اولا” از زیر کوهی که بقعه سید محمد گیاهخوار در آن است و آب رودخانه از زیر آن کوه به طرف مغرب شهر جاری بود رخنه کردند که آب را به طرف جنوب ببرند. از زیر آن کوه تا بند قیصر که دوازده فرسخ مسافت است بر بدنه و آب بدان طرف سر دادند و نوره و گچ را به شیر گوسفند خمیر کردند و سنگهای بزرگ با علم جراثقال به کار بردند و هر دو سنگ را با طوق آهن به هم بستند و از دهنه مافاریان تا زیر پل را به یک تراز فرش کردند. و با سرب آب کرده رخنه های سنگ را مسدود کردند و به عرض رودخانه شادروانی ساخته پل عظیمی برای سهولت عبور و مرور با کمال استحکام ساختند و آن رخنه هائی که از زیر بقعه سید محمد گیاه خوار کرده بودند از همان نوره و سرب آب کرده مسدود کردند تا شادروان و بند میزان تمام شد آن گاه آبرا به مجرای مطلوب جاری کردند....))
در کتاب فارس نامه ابن بلخی در مورد رحداث پل بند امیر چنین آمده است:
(( قبل از ساختن بند،آب را از دو جناح رودخانه منحرف نموده سپس بستر رودخانه را در محل بند امیر، با قطعات بزرگ سنگ و ملاط ساروج سنگفرش کرده آن گاه بند را روی این رادیه سنگی بنا نهادند))
علاوه بر روش فوق مساله پی سازی با بکار رفتن ابداعات و ابتکارات شگفت انگیزی نیز همراه بوده که به نمونه ای از آن اشاره می شود :
(( گویند که هنگام ساختن پلی در دربند قفقاز ( باب الابواب پیش و ماخاچ قلعه امروز) چون زورشان به آب روان رودخانه نمی رسید و نمی توانستند انرژی آن را مهار کنند،پایه پل را به این ترتیب ساخته اند، پ/ستهای چهار پایان درشت ماند گاو و شتر و دراز گوش را پر از باد کرده اند و روی پوستهای باد شده بت تیر و تخته، چوب بست ساخته و پوستهای پر از باد را زیر آن بسته اند چوب بست را به آب انداخته اند و ان را در جای پایه پل برده، از کنار رودخانه مهار کرده اند تا اب روان آن را جابجا نکند و روی چوب بست شناور پایه پل را ساخته اند. با سنگین شدن، چوب بست کم کم در آب فرو رفته است و از کنار رودخانه هم رسنهای مهار کننده را شل کرده اند تا پوستهای باد شده در کف رودخانه می نشسته است. پایه پل را تا اندازه ای که نیاز داشته اند از سطح آب بالا آورده اند سپس آب بازان را به آب فرستاده اند که پوستها را سوراخ کنند تا بادشان بیرون رود و چوب بست در کف رودخانه جا بیفتد. این روش قدیمی یک جور پی سازی با هوای فشرده است )).
طریقه دیگر شالوده ریزی بدین صورت بود که تعدادی چاه به تناوب در بستر رودخانه در محل مورد نظر حفر، و گوم گذاری می نمودند و سپس داخل چاهها را با شفته آهک و ساروج پر می کردند طرز حفر چاهها بدین نحو که گومی را در بستر رودخانه قرار می دادند و شن و گل و لای را از داخل آن خارج می کردند گوم به تدریج در اثر وزن خود نشست می کرد و دو مرتبه گوم دیگری بر روی آن می گذاردند و تا عمق مورد نظر عمل گوم گذاری را ادامه می دادند این چاهها در حکم پی هائی می شدند که پل بر روی آن ساخته می شد. گویند که پی های سی و سه پل و پل مارنان اصفهان را به ترتیب فوق ساخته اند.
گاه این گومها چوبی بودند بدین صورت که ابتدا یک سر تیرهای چوبی را تیز می کردند. این تیرها که اصطلاحا” شمع نامیده می شد در کف رودخانه با تخته کوبی آنها را به هم متصل می کردند و سپس درزهای موجود را با گل و لای و در برخی موارد با قیر می گرفتند و آب داخل آن را تخلیه کرده و پایه ها را با استفاده از قلوه سنگ با نمای سنگ تراش ساخته بالا می آوردند.
گاهی در مقابل گدارها ارتفاعات بلند و موانع دیگری قرار داشت که مشکلی جهت عبور سپاه و یا کاروان های تجارتی یا سوق الجیشی پیش بینی می شد که از نظر وقت و هزینه و کیفیت کار مقرون به صرفه باشد.
ب ـ در پاره ای از موارد انتخاب جایی که جنس بستر رودخانه سنگی و یا صخره ای، و دهانه آن نیز تنگ بود احداث پل چه از نظر وقت مقرون به صرفه بود و علاوه بر آن کیفیت عملکرد آن نیز بسیار خوب و موفقیت آمیز به نظر می رسید. وجود آثار پایه های دهها پل، پس از گذشت قرنها و تحمل سوانح طبیعی، گواه بر حقیقت این مدعاست.
ج ـ بهره گیری از پایه پلهای قدیمی که به صورت نیمه مخروبه در آمده بودند نیز به میزان قابل توجهی در احداث پلها صورت می گرفت.این بازسازیها را که اغلب در قرون اولیه اسلامی انجام می شد، امروزه می توان در پلهای مناطق غربی ایران مشاهده کرد. حسن استفاده از این پایه ها صرفه جویی در وقت و هزینه عظیم آن بوده است.
بستر سازی :
در دومین مرحله پس از پی سازی، مسئله مهم دیگر یعنی استحکام بخشی بستر رودخانه در اطراف پی ها و پایه های پل مطرح می شد. مهندسین و معمارانی که با دید وسیعتری به چگونگی استحکام بیشتر پل می نگریستند به این امر مهم دقت زیادتری مبذول می داشتند، بدین طریق که در زیر بعضی از پلها، کف رودخانه را، موافق جریان آب. شیب بسیار ملایمی داده و با سنگ، بستر رودخانه را سنگ فرش می کردند. این دو مساله از دو جهت قابل اهمیت بود.
1- جریان آب به سهولت انجام می گرفت و به علت وجود شیب ملایم، گل و لای و ماسه ها با سرعت مطلوب از زیر پل عبور کرده و از ته نشین شدن این رسوبات در پایه های پل جلوگیری می شد.
2- از شستن بستر رودخانه در زیر طاق چشمه های پل، و در نتیجه ضربه پذیری پایه ها پیش گیری به عمل می آمد. جالب ترین نمونه بستر سازی را می توان در پل شادروان دید. در این مورد آمده است:
(( 0000 از دهنه مافاریان تا زیر پل را به یک تراز فرش کردند و با سرب آب کرده رخنه های سنگها را مسدود کردند0000))
در پل چم نمشت، پل دزفول و بعضی دیگر از پلهای ساسانی و برخی از پلهای دوران اسلامی نمونه هائی از بستر سازی دیده می شود.
مهندسین و معماران پل الله وردیخان با سنگ فرش کردن پای پل سعی کرده اند که عملیات تخریبی آب را در زیر دست پل حتی المقدور از پی ها دور سازند.
پایه ها :
با بررسی ویرانه های به جای مانده از قدیمی ترین دوران پل سازی یعنی دوره هخامنشی، در می یابیم که پل سازی پیشینیان با آن که در عهد خود یکی از شاهکارها بوده ولی به علت عمیق بودن وسط برخی از رودخانه ها و عدم وجود اسباب و ابزار پی کنی و در نتیجه عدم رعایت نکات فنی و عمق نامناسب پی های قسمت میان پل،پایه ها نیز به تدریج در اثر شسته شدن ویران شده اند. متاسفانه بر اثر مرور زمان و تاثیر عوامل طبیعی مانند باد، آب، گرما و سرما وعدم مقاومت مصالح مصرفی در پایه ها، از پلهای این دوره آپار کمی به جای مانده و تنها بر گذرگاه بعضی از رودخانه ها و در مسیر شاهراه هائی معدود، آثاری از پیکرهای ویران پایه های مربع شکل این پل از سنگ تراش استفاده شده است.
در دوره ساسانی پایه ها شکل تکامل یافتهتری به خود گرفت و از وسعت بیشتری برخوردار شد. البته باید خاطر نشان ساخت،یکی از مسائل اصلی که از فرم هندسی طاقها به خصوص قوسهای بیضی سکل ناشی شده و در رفتار مکانیکی آهنا تاثیر دارد، نیروی رانشی طاقهاست که می بایستی به کمک تکیه گاه و دیوارهای قطور و ضخیم خنثی شود. خنثی کردن این رانش،که ضامن حفظ تعادل قوسها و عامل مهم جلوگیری از خراب شدن آن نیز به شمار می آمد، با احداث پایه های ضخیم و مصالح محکم و مقاوم امکان پذیر بود. به طوری که نیروی مایل قوسها در ضخامت آن قرار می گرفت و بر اساس همین قاعده است که پایه های پلها در عهد ساسانی دارای مقطع مستطیل شکل و دارای ابعاد بزرگتری می باشند. در وهله اول این توهم پیش می آید که این ابعاد بیش از آن چه ضرورت داشته باشد بزرگبنا شده ولیکن اگر فشار و ضربات آب رودخانه را در هنگام طغیان و سیلابی شدن آن در نظر بگیریم و به نیروی رانشی طاقهایی که به قول برخی از مورخین پاره ای از آنها به اندازه ایست که اسب سوار یا شتر سواری با در دست داشتن علم و یا نیزه ای به آسانی از میان آن می گذشته، نیز توجه داشته باشیم به اهمیت این طراحی بیشتر پی می بریم.
در مواقعی که تکیه گاه و پایه از سنگ طبیعی تشکیل شده و یا طاقها بر روی صخره ای طبیعی قرار گیرند که در مقابل فشار وارده مقاومت کفی داشته باشند مسئله جذب رانشها به خودی خود حل می شود. مانند پل سامان در چهار محال بختیاری و پل انبوه در منطقه رودبار قزوین. در رابطه با خنثی سازی رانش متاثر از وجود طاق ها اشاراتی شد لیکن عوامل مهم دیگری نیز وجود دارند که به نوبه خود آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد این عوامل عبارتند از :
1- موج شکن یا آب بر :
در اکثر پایه های پلها چه در خلاف جریان آب و چه موافق آن پیش آمدگی مثلثی شکل یا نیم دایره ساخته می شد که اصطلاحا” به آن موج شکن و یا آب بر می گویند. مزایای وجود این آب برها به این شرح است:
الف ـ در مواقع و فصولی که آب رودخانه هاطغیان کرده و با فشار و هیبت سر سام آور خود پایه های مزبور را مورد حمله قرار می دهند، این موج شکن ها علاوه بر نقش استحکاماتی که بر عهده آنهاست فشار ضربات آب را به حداقل رسانده و آن را با روحیه ملایمتر جهت موافق خود روانه می سازند. ناگفته نماند که آب برهای مثلثی و نوک تیز در پلهایی به کار می رود که بر روی رودخانه هایی با جریان تند ویا مسیلهایی طغیانی ساخته می شد و اب برهای نیم دایره در پلهای رودخانه با جریان مآیم و آرام مشاهده می گردد. این نوع آب برها علاوه بر هدایت مناسب آب از لحاظ مکانیکی و مهندسی نیز در دوام پل تاثیر زیادی دارد.لازم به ذکر است که آب برهای نیم دایره بیشتر در دوران اسلامی در پلها به کار می رفت. البته در مواردی نیز ان آب برها با مقطعی چند ضلعی نیز دیده شده اند.
ج ـ خاصیت دیگر آب برها جلوگیری از رسوب ماسه هایی است که همواره جریان سیلابی رودخانه با خود می آورد بدین ترتیب که نوک تیز آب بر،آب را به دو قسمت تقسیم می کند و در نتیجه جریان آب به خاطر برخورد، با مانع، فشار آب را به دو طرف احاله داده و از آن جا که سطح برخورد ماسه با پایه ها بسیار کم است، ماسه همراه با جریان دو طرف آب برها از زیر پل عبور می کند.
طاق دهانه ها:
تحقیق و تتبع در تاریخچه و تکامل قوس دهانه پلها با طرحهای گوناگون و فرمهای مختلفش مستلزم طلب فرصت زیادی است که در این مختصر، مجال بررسی و غور تفضیلی آن نیست فقط اشاره ای کوتاه به قدمت، شکل و فرم طرز اجرای آن کافی به نظر می رسد و جهت مزید اطلاعات به منابع مهم دیگر احاله می گردد.
هر چند از دوره هخامنشی و اشکانی پل سلمی باقی نمانده ویا به علت بازسازی و باز پیرائی پلهای این دوران، در عهد ساسانی و یا به علت گستردگی وجود پلهای دوره ساسانی، از چگونگی و فرم طاقهای پلهای این دوران جز در موارد استثنا اطلاع دقیقی در دست نیست ولی بدون تردید قوسهائی که در این دوران بکار رفته در دوره ساسانی به حد تکامل خود رسیده است.
با بررسی دهانه در پلهای بجای مانده از دوران ساسانی توفیق معماران آن عصر در احداث طاقهای هلالی مرتفع به خصوص پو.شش دهانه های بزرگ آن هم با مصالح سخت عملا” روشن می شود. هرچند از دوران قبل از اسلامی طاق جناغی را در پل بند درودزن می توان دید که متحمل است از آثار دوران اسلامی باشد معذالک اکثر پلهای این دوران طاقهائی به فرم بیز یا هلوچین بوده اند.لیکن در دوران اولیه اسلامی به تدریج طاقهای تیزه دار یا جناغی به صور مختلفش برای ساخت طاقها برگزیده شد و تا قرن دهم به همان فرم اصیلش اجرا شد لیکن در دوره صفوی فرم طاق دهانه های پل به خیز کمتری تمایل پیدا کرد و پنج اوهفت معمولی یا متوسط که به نام شاه عباس به طاق شاه عباسی مشهور است رواج یافت و در دوره قاجاریه نیز فرمهای مزبور ادامه پیدا کرد.
در اواخر دوره قاجاریه و قرن اخیر که جاده سازی به معنای وسیعتر شروع شد، خواه نا خواه پای مهندسین و شرکتهای ساختمانی خارجی در کشور باز شد و تحصیل کردگان معماری در خارج از کشور نیز در امر پل سازی تاثیر گذاشت و معماری مدرن جای معماری سنتی را گرفت. طاق زنی تابع محاسبات فنی دقیق قرار گرفته و پلها با طاقهای نیم دایره، تخت و یا طاق معلق احداث شدند.
بدون تردید نه تنها آب و هوا و اقلیم، عرض رود، کم آبی و پر آبی رود بلکهمیزان مهارت معماران در پی سازی، اندازه دهانه ها و قطر پایه ها و همه و همه در شکل فرم طاقها تاثیر می گذاشت. بدین ترتیب که همگام احداث بر روی رودخانه های پر آب، سعی بر این بود که برای احتراز از تعدد پایه های احداثی از چشمه های کمتر ولی با دهانه های وسیعتر و خیز بیشتر استفاده شود. در پلهای تمیجان، نیاکوو لاهیجان، طاق چشمه های بزرگتر بالا تر آمده و در نتیجه تیزه قوسها نمایان تر شده و این امر دلیلی بر رعایت فن آوری و محاسبات دقیقی بوده که فشار وارده بر سطح جانبی چشمه ها را تقسیم نماید. در این صورت اغلب، سطح پل به علت وجود تیزه طاق که در سطح بالاتر از ساحل دارای شیب است. این نوع پلها در نواحی پر آب مانند مازندران و گیلان بیشتر دیده می شوندویکی دیگر از اهداف کاربری این گونه طاقها. عبور قایقهای حامل کالاها و مواد غذایی از شهری به شهر و روستاهای مجاور بوده است. به این گونه پلها به علت زیاد بودن افرازشان مرغانه پرد نیز گفته می شد. مانند پل خشتی لنگرود.
هنگامی که دو ساحل در محاذی هم قرار داشته و یا به اصطلاح هم سطح باشند مسئلا تقارن در چشمه ها به عنوان یکی از مسائل مهم مورد توجه قرار می گرفت اما در جایی که دو ساحل رودخانه در یک سطح نبوده و یک ساحل نسبت به ساحل دیگر پست تر باشد به تبع آن،چشمه های نزدیک ساحل مرتفع تر،بزرگتر و اندازه افرازشان زیادتر است سایر چشمه ها به ترتیب کوچکتر می شوند تا محاذی ساحل پست قرار گیرند. در پاره ای مواقع به علت استقرار پایه بر صخره های طبیعی رودخانه که در یک سطح نیستند پایه ها و چشمه ها با ابعاد نا مساوی و غیر مشابه ساخته می شوند به همین جهت در طول پل،انحنا کاکلات مشهور است. در این صورت قرینه سازی نیز به خود خود منتفی می شود.
فرم طاقها در دهانه پلها :
به رغم این که در معمعاری ایران از انواع طاقها و قوسهای مختلف استفاده می شد لیکن در پلها فقط تعداد کمی از انواع طاقها کاربری داشت که به اختصار به شرح آن می پردازیم :
1- طاق هلوچین یابیز :
هرچنداکثر طاقهای پلهلی قبل از اسلام را طاق هلوچین تشکیل می داد لیکن در دوران اسلامی نیز در پاره ای موارد مورد استفاده قرار می گرفته است.
طاق هلوچین به صورت بیضی است که به صورت تند،کند و کفته اجرا می گردد.
الف ـ هلوچین تند :
این فرم به علت داشتن خیز کافی از استحام قابل توجهی برخوردار بود، در دهانه های بزرگ به کار می رفت.بهترین فرم هلوچین نتد را می توان در طاق چشمه بزرگ پل ساسانی رودخانه زاب کوچک در ناحیه سردشت مشاهده کرد.
ب ـ هلوچین کند :
طاق هلوچین کنددر دهانه های بزرگ قدرت ایستانی کافی ندارد لذا در دهانه های کوچک به کار می رود. فرم این نوع طاق بیضی نزدیک به دایره است ولی در نظر به صورت دایره جلوه می نماید. مانند طاق دهانه بزرگ پل بیستون.
ج ـ هلوچین کفته :
شامل انواع بیضی های خوابیده است که به علت نداشتن استحکام کافی در دهانه های بسیار کوچک به کار می رود. در پل ضیا آباد از طلق هلوچین کفته شده است.
2- طاقهای تیزه دار :
3- همان گونه که از نامش پیداست دارای راس تیز است و از تقطع دو قوس منحنی ایجاد می شود و دارای انواع مختلف می باشد :
الف ـ طاق پنج او هفت :
این طلق که دارای قاعده ای دقیق و حساب شده است که درآن اصول ریاضی به حد کمال رعایت شده و چنان شهرتی پیدا کرده که اکثر قوسهای تیزه دار ایرانی را جناغی می گویند. این نوع طاقها به سه دسته تند و کند وکفته تقسیم می شود.
ب ـ طاق پنج او هفت تند :
این نوع قوس به خوبی باربر است و در دهانه های بیشتر از چهار گز (04/1 متر = گز ) و کمتر از 16 گز استفاده می شود. مانند پل تمیجان رودسر و پل تجن گوگه لاهیجان.
ج ـ طاق پنج هفت او کند :
با توجه به خیز فوق العاده کم آن، در دهانه های وسیع قابلیت باربری ندارد و در بعضی نقاط که معماران از مهارت کافی برخوردار بوده و از مصالح خوب نیز بهره برده اند از پنج هفت او کند در دهانه های 3 الی 4 گز نیز استفاده کرده اند.مانند دهانه میانی پل لوشان.
د ـ پنج هفت او کفته :
معمولا” قدرت بار بری زیاد ندارد و در دهانه های تا 5/1 متر به کار می رود و در هر حال اجرای آن نیاز به مهارت کافی و مصالح خوب دارد. مانند دهانه های کوچک پل کوچه تویسرکان و دهانه پل لوشان و پل سامیان.
1- طاق چمانه :
از جمله مقاوم ترین طاقهای باربر است که در دهانه های وسیع به کار می رود. در فرم چمانه نسبت افراز به دهانه زیاد می باشد. به همین علت از باربری و استحکام خوب برخوردار است. این نوع طاق را در پل خشتی لنگرود می توان مشاهدهکرد.
2- طاق چهار بخش :
این طاق که از تقاطع دو طاق گهواره ای به وجود می آید، در زمینه چهار گوش به کار می رود این نوع طاق به جای این که بر روی چهار دیوار باربر یا چهار سطح تکیه کند که بر روی چهار نقطه استوار می شود. طاق چهار بخش در احداث پلها کار برد زیادی نداشته فقط در دو پل استثنائی مانند سی و سه پل و پل خواجو اصفهان به کار رفته است.
دسته بندی | معماری |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 82 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 151 |
در ارتباط با شهرهائی که با رودخانه همراه بوده اند و نقش رودخانه عامل مهمی در حیات آنها داشته است پل مطرح می شود.اصفهان شهری در کنار رودخانه ی زاینده رود به همراه موقعیت خاص خویش در منطقه پر عبور از قدیم تا کنون در ارتباط با رودخانه نقش مهمی را در جهت سازه های مختلط با پل داشته است.
یهودیه و جی دو شهر در منطقه اصفهان امروزی به وسیله پل شهرستان به بخش جنوبی رودخانه زاینده رود مرتبط می شوند.
پل شهرستان دارای چندین اهمیت در منطقه به حساب می آید در درجه اول تنها راه ارتباطی با بخش جنوبی رودخانه و در درجه بعدی به عنوان مرکز کنترل در جهت ورود و خروج اجناس باجگیری شناسائی افرادی که به منطقه وارد و خارج می شود.
گفته میشود که پلی نیز در قبل از صفویه در منطقه اصفهان ساخته می شود و این پل در جای فعلی پل خواجو قرار داشته است و با طرح اندازی جدید توسط شاه عباس برای شهر اصفهان در جهت تقویت شبکه ارتباطی خویش که بر مبنای چهار باغ قرار داشته این پل مسدود می گردد که بعدها پل خواجو طراحی می شود.
البته بایستی توجه داشت که هنوز پل خواجو در این زمان طرح نبود و پل عباس آباد پلی که در این قسمت قرار داشته مورد توجه بوده است.
بستن پل خواجو به عنوان راه ارتباطی در جهت برگردان شبکه اقتصادی از جهت شرق به غرب بوده است وبعدا” که قدرت حکومتی صفوی در اصفهان پای محکم می کند شاه عباس با ساختن پل خواجو در این مکان شبکه سازی کالبدی اصفهان را کامل می سازد.
عاملی دیگری نیز در ساختن پلها در این شهر مورد توجه بوده و آن بنای این پلها به صورتی متفاوت از دیگر پلها در کشور. این عمل به صورت خاصی جامع عمل به خود پوشانیده است.
الف ـ نمای پلها شباهت به کاروانسرا در دوران صفویه دارد و مخصوصا” با توجه به قسمت شاه نشین پل و بر جهان ابتدا و انتهای این شباهت بیشتر می گردد.البته این شباهت را شاید بایستی در جهت ارتباطات بین شهری مطرح میگردد و پل همین موقعیت را در دو قسمت رودخانه ایفا می کند.
ب ـ حجم پلها شبیه به حجم پلهای اروپایی قرون رنسانس است(فلورانس ـ ونیز) که در ارتباط با مردم ساخته میشوند ـ فرم غرفه هائی به عنوان فروش تفریح چایخانه ها و غیره که پلهای دوران صفویه نیز شاید در این جهت تقلید شده باشند ولی به علت موقعیت سوق الجیشی که پیدا میکند شاه عباس را از این تفکر منصرف میسازد.
این دو عامل (الف و ب ) با منظر شهری ارتباط خاص بر قرار می سازند مجموعه بیشه ها ـ رودخانه و بالاخره عمارتی میان آب حتی در این مسئله کاربدان جای می رسد و مسئله ارتباطی پل در مرحله دوم قرار می گیرد. دو پل الله وردیخان و خواجو از نظر فنی ساختمان نیز در حدی مطرح می شوند که صرف نظر از عامل عبوری به عنوان پل مطرح کننده مسئله تقسیم آب تفریح و بالاخره داد و ستد مردم قرار می گیرند.بخش تقسیم آب پل خواجو شاید با جراٌت بتوان به عنوان یک شاهکار فنی ساختمانی مطرح ساخت که امروزه با پیچیدگی فراوانی در کیلومتری به چند دورتر صورت می گیرد. عامل تقسیم آب به همراه مادیها( جویهای تقسیم به اراضی آب ) در سطح منطقه جز طرحهای مهندسی و طرح انداز صفوی شیخ بهائی دانست در جمع سازه های کالبدی شهر اصفهان به خوبی قدرت حکومتی مشاهده می گردد که این قدرت با سیاست خاص برنامه ریزی شهری و با شناخت بر عوامل اقتصادی مردم که همه چیز را تابع خویش می کند چگونه قدمت و استحکام خویش را در جامعه ای پایدار ساخته و حتی بعد از انقراض قدرت حکومتی به عنوان استثنا ٌ در تاریخ این شهر با تمام آن خصوصیات با جزئی تغییرات قدرتهای حکومتی دیگر باقی و بر جا می ماند.
مراحل اهمیت رودخانه به همراه پلهایش به صورت زیر می توان عنوان کرد:
الف ـ یهودیه قلعه تبرک جی به همراه پل شهرستان پل مارنان.
ب ـ مسجد جامع میدان کهنه، قلعه تبرک پل شهرستان،پل مارنان.
ج ـ مسجد جامع میدان نقش جهان، چهار باغ، پل الله وردیخان.
د ـ مسجد جامع میدان نقش جهان،چهارباغ. پل الله وردیخان،پل مارنان، پل خواجو.
چهار باغ برای شاه عباس در طرح جدید شهری که عنوان می کرد اهمیت زیادی داشت و در این جهت بود که می خواست اولاٌ قدمت و کشش شاهرگ اقتصادی بازار را از طرف شرق به غرب برگردانیده شود. دوما” با تضعیف این عامل اقتصادی عامل بعدی یعنی پل شهرستان ضعیف می شد و در نتیجه دیگر آن کنترل هائی که گذشت مفهومی برای آن پل پیدا نمی کرد و پل الله وردیخان در انتهای چهار باغ اهمیت می یافت. در جهت تقویت پل الله وردیخان شاه عباس حتی به ایجاد منطقه ای ارمنی نشین در زیر رودخانة زاینده رود در بخش جنوبی غربی می کند و عبور و مرور ارامنه از پل الله وردیخان باعثی بر رونق این پل و شبکه چهارباغ می گردد.اساس شبکه بندی سازه اصفهان صفوی بر روی بازار از مسجد جامع میدان نقش جهان خیابان چهارباغ و رودخانه زاینده رود قرار دارد.پل خواجو اهمیت خاصی در این زمان داشته و با ساختن قصری خصوصی در ابتدای آن (قصر میرزا علیخان ) در واقع عبور و مرور از روی این پل بسته می شود.
طرح جامع شهر صفوی اصفهان با در نظر گرفتن عامل آب بعنوان عصاره حیات جامع مطرح شده و با توجه به این تمام فرمهای شهری انجام میگیرند .
طراحی براثر مادیها طراحی که منشع از سرچشمه اصلی بوم یعنی زاینده رود میگردد . طراحی بر اساس خیابانهای جدید مانند چهارباغ و چهارباغ صدر که مجددا” براساس عامل اقتصادی که بعد ازعامل کشاورزی مرحله قبل بعنوان تجارت زندگی روزمره به همراه بازا رو عبور از پلهائی که از رودخانه ی زاینده رود می گذرند و بالاخره خود رود خانه ای زاینده رود با انجام تقسیمات حیاتی آب در کننده هائی چون پل خواجو و تفریگاههای چون پل الله وردیخان مطرح میشود .
موقعیت امروزی سازه کالبدی شهر اصفهان چیست ؟ چندین پل مجموعهای مختلف و اهمیتها ... پلهای امروز بر روی زاینده رود که نقشی در حیات اصفهان بازی میکنند عبارتند از:
الف ـ پل خواجو
ب ـ پل الله وردیخان
ج ـ پل آذر
د ـ پل فلزی
ه ـ پل وحید
و ـ پل بزرگمهر
پلهای آذر ، فلزی ، وحید با توجه به ابعادشان بایستی جوابگوئی مهمی در حیات اصفهان داشته باشند بخصوص با ممنوعیت کامیون و اتوبوس از پلهای خواجو و الله وردیخان اما می بینیم که چه بی حساب این سه پل اخیر برروی زاینده رود زده شده اند و شاید فقط در مرحله ای پل وحید بتواند جوابگوی صحیح نیاز به شهر بشود .
پل الله رودیخان درست در محور مقابل چهارباغ مرکز حیاتی شهر صفوی اصفهان مطرح میشود و از طرف دیگر پل خواجو نیز در همین موقعیت را با چهار باغ صدر بازی می کند در صورتیکه پل آذر مطلقا” درچنین وضعی قرار ندارد و پل فلزی تقریبا به علت کور بودن یکطرفه بودن خیابان منتظری در مقابل خیابان حکیم نظامی عملکرد صحیح خود را ندارد و تنها شاید منهای پل وحید با تکمیل شبکه اتوبان کمربندی اصفهان در جهت ارتباط با خیابانهای خیام و وحید و شریان ارتباطی بین شمال و جنوب کشور از طریق جاده تهران و جاده شیراز و ذوب آهن و شهر کرد مفهومی واقع به خود گیرد .
درجمع مطالب گذشته دقیق به مهم بودن پلهای الله وردیخان و خواجو از نظر مردم و ارتباطات شهری پی می بریم و این بدان معنی است که امروز نیزبا اینکه سه پل جدید بر روی رودخانه شهر موجود هستند ولی این دو پل نه ازرونق افتاده اند و نه خود را باخته دارند .
تاریخچه پل خواجو :
پل خواجو چهارمین پل قدیمی است که از طرف مغرب برروی رودخانه زاینده رود قراردارد .هنگامیکه سیصد ذرع از پل چوبی بطرف پایین برویم به پل خواجو می رسیم که آن را پل بابارکن الدین ، پل شیرازی ، پل گهرستان ، پل حسن بیک ، پل تیموری و پل خواجو میگویند و درباره ساختمان و وجه تسمیه آن اقوال و روایات بسیاری نقل می کنند .از جمله این پل را خواجو که محله به این اسم را با جاده شیراز ربط می دهد ا زاین راه است که کاروانهای به هنگام خروج و دخول عبور می نمایند .
....... این پل که در سر راه قدیم اصفهان به شیراز ساخته شده بود .بنام پل حسن آباد و پل بابارکن الدین نیز خوانده می شود. احتمال داده اند که شالوده آن در زمان حسن بیک ترکمان یا حسن پاشا نامی از امرای تیموری گذاشته شده باشد . بهر حال قبل از صفویه در محل این پل، پلی وجود داشته است که واسطه ارتباط شهر اصفهان با قبرستان مشهور و قدیمی تخت فولاد بوده است . و چون درآن زمان مشهورترین مزارات تخت فولاد و بقعه بابا رکن الدین بیضاوی انصاری بوده است آن پل بنام بابارکن الدین نیز نامیده شده . در دوره پادشاهی شاه عباس ، محل پل حسن آباد یا بابارکن الدین را یقینا” پل ساده ای بوده و به علت موقع بسیار خوب آن در بستر شهری زاینده رود برای ایجاد پل با شکوه شاهی انتخاب کرده اند و پس از برچیدن آن پل شالوده و اساس پل شاهی را که امروز به پل خواجو بیشتر شهرت دارد ریخته اند . درباره انتخاب محل پل خواجو تا ورینه تاج و سیاح فرانسوی می نویسد شاه عباس از دو نظر محل مزبور را برای ساختن پل انتخاب کرد .یکی آنکه در این نقطه رود خانه عمیق و پر آب شده منظره زیبایی پیدا میکند دیگر آنکه راه گبرها که در پشت عمارت سعادت آباد اقامت دارند نزدیم شده از روی این پل جدید به شهر عبورو مرور نمایند .
پایه های پل از سنگ ساخته شد و طرف راست آن ( مقابل جریان رود خانه ) مثل جلوی کشتی تیز و نوک دار است که از فشار آب جلوگیری می کند . سمت چپ دارای پله های سنگی عریض و مرتفعی است که تا کف رودخانه اتصال دارد . در مواقع کم آبی همان سکو ها نشیمن تما شا چیان میباشد که از منظره زیبای رود و بیشه های سبز و خرم اطراف استفاده میکنند .
امتیاز پل خواجو برسایر پل های زاینده رود آن است که غیر از اختلاف جنبه معماری ـ تزینات کاشیکاری فراوان نیز دارد و پشت بغلهای چشمه های پایین و غرفه های بالا و بنای دو بیگلربیگی روی پل و نمای غرفه های طرفین پل با کاشیهای الوان مختلف تزیین شده ودر داخل اطاقها و گوشواره های بیگلر بیگی روی پل که اقامتگاه تفریحی پادشاه بود نقاشی شده است .
این پل بیست ویک دهانه دارد در ابتدا و انتهای پل سمت راست و چپ غرفه های یک طبقه ساخته شده ودر وسط پل عمارت دو طبقه گچ کاری بنا کرده اند . کاشیهای بیرون پل قدری ریخته و قدری بر جاست به عقیده کرزن.
تغییر کارکرد پل خواجو:
پل خواجو به مثابه قصری است که فضای سبز و استخر خود را به گونهای طبیعی در اختیار دارد . پل خواجو نیز مانند سی و سه پل فونکسیون متفاوت قصر،محل عبور ، محل استراحت و گردش درتابستان را داشته است این پل را در جای پل قدیمی دیگری با در نظرگرفتن سه کارکرد ساخته اند :به منظور فضائی برای گذر و استراحت ، دیگرمحلی برای ایجاد یک دریاچه مصنوعی ، و سوم و مهمترین فونکسیون پخش کردن آب و رساندن آن به مناطق کشاورزی مختلف .
برا ی انبار کردن آب در بالا دست پل، نخست کشوهای ساخته شده با الوار در شیارهای شیب داری که در دو بدنه آب روی زیری کنده شده پایین می دادند تا جلوی آب روی زیری را ببندد . این کشوها را با طنابهائی که به زیر طاق پل آویزان میکردند ، بالا می کشیدند و پایین می دادند پس از آنکه جلوی آب رودهای زیری بسته شده ، جلوی آب رودهای زیری بسته شده ،. جلوی آب رودهای بالای می ایستد.
برای جا گذاشتن کشوهای بالائی ـ کنار دیدگاههای میان پایه های پل، در سنگ جا سازی کرده اند . نخست دو سر الوارهای متکا را در آنجا می گذاشتند سپس پایین کشوها را در شیاری که روی تخته سنگهای پوششی آب روی زیری کنده شده بود جا می گذاشتند و بالای آنهارا به الوارهای افقی تکیه میدادند برای آنکه فشار آب بالائی ، الوارهای متکای آنهارا نشکند ، پشت الوارهای متکا ، شمع چوبی می زدند برای آنکه این شمعها از جا در نروند ، در تخته سنگهای پوشش آب روی زیری، برای جا گذاشتن پای شمعها جا سازی کرده اند.برای تقسیم آب در زیر پل خواجو، کشوهای آب روی زیری را بالا می کشیدند و آب روان شده را از زیر کشوها را در پایین دست، نزدیک لبه پله کان،سوراخ گرد کوچکی کنده اند که یک میله چوبی کددار (درجه بندی شده ) در آن فرو میردند و گودی آب آرام گرفته را اندازه می گرفتند و از روی آن مقدار آب روان شده را می سنجیدند.از منظره دریاچه مصنوعی که در قسمت غربی پل موجود می شده در دوره شاه عباس دوم و جانشینان او در مواقعی که در کاخهای سلطنتی ساحل زاینده رود ماند عمارت هفت دست و تالار آئینه خانه مراسمی برپا بوده استفاده می شده، به این ترتیب که بر روی آبهای بر هم انباشته مقابل قصرهای سلطنتی مراسم آتش بازی به عمل می آمده است.
برای کشتن انرژی آب،در پایین دست پل، پله کانی ساخته اند که آب روی آن فرو می ریزد و انرژیش را از دست بدهد،تا هنگام رسیدن به بستر رودخانه،انرژی خراشنده نداشته باشد که بستر رودخانه را بشوید. در میان پایه های پل، دیدگاهی به پهنای9/2 متر ساخته اند که از درون آنها سراسر زیر پل دیده می شود. از این دیدگاه ها (بیشتر از دیدگاه میانی ) مسیر آب به آبیاران فرمان می داده است.
همچنین پله های کناری و سرار زیر پل جایگاهی بوده است برای تفریح و استراحت مردم، تا خستگی خود را در کنار رود درآمیختگی زیبای آن با طبعیت از دوش بردارند.معماری پل خواجو تحت تاثیر معماری قصرهای صفوی است. به عنوان مثال شباهت مرکز پل بیگلربیکی را به کاخ هشت بهشت می توان نام برد.این دو فضا در دو ضلع شرقی و غربی پل شامل چند اطاق مزین به نقاشی است که اقامتگاه سلطنتی بوده است. و مواقعی که پادشاه قصد تماشای آبریزان پل را داشته، و یا به عنوان ویلائی تابستانه مورد استفاده خاندان شاهی بوده است. بعد از تعطیلات نوروز سال 1060 هجری به امر شاه عباس دوم پل خواجو را که بر زاینده رود بسته شده آئین بندی و چراغانی و گلریزان کردند و هر یک از غرفه های آن را یکی از امرا و بزرگان تزئین خود و پادشاه به مدت یک ماه در کنار رودخانه به عیش وعشرت پرداخت.
تغییرات پل خواجو:
در قسمتهای زیر سقف پل اطاقهای زیر سواره رو در بعضی قسمتها که سطح آجرها ریخته بوده و بیشتر هم این قسمتها در وسط اتاق اطاقها می باشد یک قشر گچ را به فرم آجرکاری خط کشی کرده اند. دیگر از کارهای مرمتی در پل خواجو نصب دیوار آجری مشبک در دهانه های کناری قسمت بیگلربیکی می باشد که به این ترتیب از ورود به داخل این قسمت جلوگیری شده است. همچنین در قسمت جلوی دهانه های بیگلر بیگی نردهائی جدید نصب گردیده است.کارهای مرمتی انجام شده عبارت است از تعویض سنگهای قسمتهای آبرو در جبهه شرقی پل و پر کردن حفره های ایجاد شده در جلوی سکوی سنگفرش در اثر ریزش پل و تعویض و ترمیم پله ها بوده است. این سنگفرشها در اثر مرور زمان ترکهایی برداشته اند و اختلاف سطحهایی با یکدیگر پیدا کرده و به صورتهائی غیر همگن در آمده بودند، در ابتدا این سنگها را برداشته و پس از زیر سازی آنها مجددا” همان سنگها را کار گذاشته و سطح سنگها را یکسان کرده اند. در مرحله بعدی پله ها را عوض کرده و فرمی شبیه به ساخت قبلی ایجاد کرده و در صورت امکان از سنگهای اصلی و در غیر این صورت از سنگهای جدید استفاده کرده اند در جبهه غربی پل نیز تعمیراتی انجام شده است. این کار علت فاصله پیدا کردن بین سنگها و معدوم شدن بعضی از سنگها بوده است مراحل کار در این مرحله عبارت بوده است از :
1ـ عوض کردن مسیر آب در یک قسمت پل.
2ـ برداشتن سنگهای موجود در کف آبروها.
3ـزیر سازی مجدد در قسمتهای مختلف.
4ـ سنگفرش مجدد مسیر با استفاده از سنگهای قدیمی در صورت امکان و استفاده از سنگهای جدید.
مراحل مختلف را در این مرحله می توان مشاهده نمود.همچنین سنگهایی از دیواره سکوها را نیز در جبهه غربی در صورت لزوم تعمیر و تعویض کرده اند. نمای غربی فعلی پل در عکس19 نمایان است.
از مهمترین اقداماتی که بر روی پل انجام گرفته، تعویض پیاده روهای پل می باشد. قبلا” دو پیاده رو به عرض حدود 70 سانتیمتر در طرفین سواره رو وجود داشته که لوله های آب و کابلهای برق و تلفن از داخل آن عبور می کرده است.به منظور کاهش رفت و آمد و جلوگیری از عبور کامیونها بزرگ و سنگین وزن و در نتیجه جلوگیری از صدمه زدن پل تعرض پیاده روها در برنامه کار قرار گرفته است مراحل مختلف کار:
1- در کنار پیاده روی قبلی پیاده روئی به عرض 140 سانت و ضخامت 20 سانت بتن ریزی شده است.
2ـ به منظور ازدیاد اصطکاک در کف پیاده روها شیارهائی بر روی قشر بتنی ایجاد شده است.
در جدول بندی کنار پیاده روها زائده هائی بتونی با فاصله هائی به تناوب به منظور جلوگیری از عبور ماشبن های سنگین ایجاد شده است.
تزئینات پل خواجو:
کاشیکاری پل خواجو حکایتی زیبا از هنر و مهارت مردم این بوم و سرزمین است سادگی و زیبائی ترکیب بندی آنها به شدت مورد تحسین بیننده قرار می گیرد. این کاشیکاریها در لچکیهای بالای قوسها در سراسر پل موجب زیباتر جلوه کردن آن شده اند.رعایت تناسبات هندسی و تقارن چه در طرح خود کاشی و چه در نقوش آن به نحو چشمگیری وجود دارد این از خصوصیات مشخص دوره صفویه می باشد. در تابلوهای نقاشی و کاشیکاریها نسبت جاهای خالی به پر تا حد امکان در این دوره برابر گرفته شده است.استفاده از رنگ در این دوره نسبت به دوره های پیشین تغییراتی کرده است. رنگ زرد بیشتر از هر دوره دیگر به خصوص در کارگاههای اصفهان توسعه پیدا می نمایند رنگها با ته رنگی از زرد پدیدار می گردند. رنگهای آبی علاوه بر لاجوردی و آبی کلبات،شامل آبی آسمانی و آبی خاکستری روشن می باشد.نمای شرقی پل در لچکی قوسهای بالائی با کاشی هفت رنگ پوشیده شده است. نقوش این کاشیها، انواع گل و بته، نقش ترنج و عناصر اسلیمی و خطائی می باشد. دو رنگ زرد و آبی در این کاشیها نظرها را جلب می نماید.
حاشیه دور لچکیها از عناصر بند خطائی پوشیده شده است.در قسمت مرکزی داخل پل نقشهای تکراری هندسی و غیر هندسی با رنگهای زیبا جلب توجه می کنند و نقش گل چند پر به صورت تکراری در زمینه آبی و سبز روشن نیز دیده می شود.
تاریخچه سی و سه چشمه ( الله وردیخان ) :
000000 پل ششم پل شاه عباس معروف به سی و سه چشمه است و آن قابل ذکر و تعریف می باشد این پل بر سر چهارباغ کهنه شاه عباسی است که از پلهای محاذی شهر است که شاه عباس بزرگ آن را به سر کاری الله وردی خان که از اعاظم امرا بوده بنا نمود و به اتمام رسانیده. پل مذکور وسیع و عریض چنانکه سه چهار عراده و گردون به ردیف یکدیگر به روی آن توانند رفت و موافق نام خود مشتمل است بر سی و سه چشمه. زیر آن را از سنگ و ساروج در کمال استحکام ساخته اند و بالای آن خیابان وسیعی است که به وسعتی که ذکر شد و در طرف آن غرفات درست نموده اند که مردمان در فصل بهار که به تفریح روند به غرفها بر سر آب می نشینند و طول آن هم زیاد و متصل است به باغچه ی پستی که در پیش روی چهار باغ علیا ساخته اند و بسیار با صفا و محکم پلی است و تا کنون به همان وضع و حالت باقی است. چهار باغ فعلی که از دوازه دولت شروع می شود به وسیله پل الله وردیخان به چهار باغ علیا اتصال یافته بود در منتهی الیه خیابان باغ عباس آباد و هزار جریب بنا شده بود که باغ اخیر هزار جریب مساحت داشت.بنای این پل را به الله وردیخان سردار دوست ویژه شاه نسبت می دهند.
000000 الله وردیخان سپهسالار قشون ـ فاتح بزرگ دوست و سوگلی بزرگ وی بود بنای پل را که یک قطعه بسیار عالی معماری است ـ به عهده خویش گرفت این پل زیبا به وسیله یک برجستگی اندک سرازیری به طول هشتاد پا در هر دو انتها به خیابانی متصل می گرددو درازای پل سیصد و هشت پا و سیزده پا است و از سنگهای تراشیده پدید آمده است فقط دیواره ها که به مثابه سنگ تراشیده به بلندی دیوارها در پهلو تعبیه گردیده است 00000 این دیوارها به علاوه در فواصل نه گامی با پنجره ها یا غرفه هایی به مانند طاق ـ به بلندی تمام دیوار آراسته است که مشرف به رودخانه است و مخصوص تنزه و تازه کردن نفس می باشد. در هر سوی پل چهل چنین پنجره موجود است که بیستمین بزرگ و بیست دیگرش کوچک می باشد. کاملا” در میانه ی دل ـ دو طاق کوچک در بیرون رو به سوی آب ساخته شده است ـ که که با چهار پله در آنها فرود می آیندـ و هنگامی که آب جذب بالا آمده است ـ می توانند دستها را پر از آب سازند0000 آن چه که گفته ام مربوط به بالای این شایان تحسین است ـ که روی سی و چهار چشمه سنگ زیبای خاکستری سختر از مرمر ـ اما نه چنان براق ـ پدید آمده است 00
این چشمه ها روی پایه یی از همین گونه سنگ ـ که پهنتر از پل و در هر دو سر ده گام بیشتر رفته ـ استوار گردیده است. سوزنه هایی در دو سر و در وسط پایه ها وجود دارد ـ که آب تمام نهر از آنها می گذرد ـ و هنگامی که آب پایین باشد ـ می توان بدون آن که تر باشد بر پایه ی مذکور به گشت و گذر پرداخت.
علاوه بر همه ی آنها ـ یک دالان دراز و کوچکی بر بالای چشمه ها در لبه تعبیه شده است ـ به طوری که هشت تن آدمی می توانند در آن واحد از راههای متعدد از این پل شگفت انگیز بگذرند. معمولا” آن را پل جلفا می نامندـ چون شهر را به جلفا (واقع در حومه اصفهان ) ـ که مسکن کلیه مسیحیان است ـ وصل می کند ونیز به نام الله وردیخان بانی پل هم خوانده می شود.تا ورینه طوی پل را سیصد و پنجاه قدم و عرضش را بیست قدم می نویسد و هولستر 300 متر طول بدون انتهای آن از دو طرف و 18 متر عرض نوشته است. اندازه های پل در وضع موجود اندازه گیری شده، 295 متر طول و 75/13 متر عرض آن است، هر یک از پایه ها 49/3 متر ضخامت دارد.
شش معبر پل بدین ترتیب است که: راه وسط مخصوص عبور سواره و گردونه ها بوده است دوم و سوم در دو طرف پل که از میان گالاریهای زیبا می گذشت و به پیاده رو تخصیص داشت. چهارم و پنجم پشت بامهای گالاری از دو طرف که دور آن نرده داشته و موقع طغیان رود تفریج گاه باشکوهی بوده است. بالاخره گالاریهای پل به وسیله پله های ظریف به زیر پل اتصال می یافت و از زیر پل هم موقع کم آبی عبور می کرده اند. راه ششم از زیر پل بود نویسندگان و سیاحان انگلیسی که روزهای آباد چهار باغ و پل الله وردیخان را دیده اند مساحت خیابان و پل را دو میل و نیم انگلیسی گفته اند به این قسم که چهار باغ شهر یک هزار و ششصد و بیست یارد، پل الله وردیخان چهارصد و نود یارد و چهار باغ علیا را دو هزار و دویست یارد طول داشته است.
در موقع وفور آب، آب از تمامی پل جریان داشته است. هنگام عصر از روی این پل، گنبدها و مناره ها حالت مخصوص و دلربائی دارند.مردم جهت گردش و تفریح به اینجامی آیند. پلکانها در قسمت داخلی جرزها بنا شده سطح این پل از زمین سواحل زاینده رود مرتغع تر است و به این جهت دو طرف پل را سراشیب ساخته اندهر طرف دو برج دارد برجهای رو به شهر می توانند مستحکم بشوند ( سنگربندی بشوند) و یک دروازه محکم می تواند راه عبور به پل را ببندد.
تغییر کارکرد سی و سه پل :
پل در عهد صفوی تلفیقی زیبا و عینی از کار و تفریح بوده است. کارکرد پل الله وردیخان را در دورانهای گذشته از فرم ساختمانی پل می توان مجسم نمود. پل به مثابه جایگاه عبوری و یک جایگاه استراحت و ویلا بوده است. فضای روی پل محل عبور درشکه و اسب از چهار باغ به طرف باغهای سلطنتی و کاخ هزار جریب می باشد این پل با شیبی به قصر هزار جریب متصل شده و شاه برای گردش و تغییر آب و هوا با بزرگان دربار سوار بر اسب حرکت کرده و از این گردشگاه می گذشته و به باغ می رسیده است. در ابتدای پل مورد استفاده خاندان سلطنتی بوده و بعد محل عبور کاروانها و اتصال دهنده شهر به جلفا که مسکن مسیحیان شده است به همین دلیل به آن پل جلفا هم می گویند.
پل به منزله یک جایگاه استراحت و ویلای مخصوص بزرگان نیز بوده است چهار فضا بر روی پل به این کار اختصاص داده شده در داخل برجهای پل پلکانهائی است که به وسیله آنها به پشت بام جان پناه 1 می توان دسترسی پیدا کرد و در هنگام بهار که هوا از لطافت بیشتری برخوردار است از دو فضای طرفین پل استفاده می شده است.یک راه عبور در روی پل که فونکسیون آن در دو فضا متجلی است، و محل عبور و محل استراحت می باشد این فضا با دیواری از وسط پل مجزا شده و دو طرف پل را در بر گرفته است. اطاقکهای مخصوصی در این قسمت متعلق به شخصیتهای سیاسی مهم می باشد که در تابستان که هوا گرمتر می شده است مورد استفاده قرار میگرفته ـ فرم ساختمانی قسمتهای خصوصی بستگی به شخصیت و خانواده استفاده کننده داشته است. توجه و تمرکز بیشتر در وسط پل با وجود دهانه مرتفع تری در قسمت غربی با غرفه هائی در طرفین آن می توان مجسم نمود. این راه عبوری بعدها محلی شده برای آن که عابر پیاده بتواند با فراغت و خارج از ازدحام و شلوغی کاروان هائیکه ممکن است در وسط پل مشغول عبور باشند گذر کرده و از صدای آب که با عبور شخص از زیر طاق نماها به صورت ریتمی دلنواز به گوش می رسد، لذت ببرد.در این گالریها قهوه چیان دکان داشته و به مردم قلیان و چای می فروشند.از این سطح پل توسط پلکانهائی به فضای زیر پل می توان رسید. سنگهائی که بین دهانه ها به فاصله قدم انسانی به ارتفاع 90 سانتیمترنصب شده اند عبور سرتاسرس از قسمت زیر پل راحتی در مواقع وفور آب ممکن می سازد. نیمی از این سنگها در گذر زمان از جا کنده شده بود که تعمیر شده است. عبور از راهروی سنگی زیر پل می تواند شخص عابر پیاده را در تصور کامل مواجهه با طبیعت به مدتی طولانی که درازای زیاد پل ایجاب می نماید فرو برد.بر روی پل مراسم مخصوصی به نام جشن آبریزگان بر گزار می شده است . یکی از تفریحات شاه عباس شرکت در مراسم جشن آبریزان یا آب پاشان بود. آبریزگان یا آبریزان یکی از جشنهای باستانی پیش از اسلام بوده است. ایرانیان قدیم در روز 13 تیر ماه هر سال جشنی بزرگ می گرفتند و در این روز آب یا گلاب بر سر و روی هم می پاشیدند. شاه عباس هم چنانکه منشی مخصوص وی اشاره کرده است مراسم مخصوص این جشن را با تشریفات بسیار انجام می داد. در این روز اگر شاه در اصفهان بود مراسم آبریزان در کنار زاینده رود و نزدیک پل سی و سه چشمه و اگر در مازندران و گیلان بود در کنار دریای خزر صورت می گرفت.شاه با جمعی از بزرگان دوات و سرداران و مهمانان خارجی خود در زیر یکی از طاق نماهای پل می نشست و به تماشا مشغول می شود.
پیترودلاولا می نویسد: در اصفهان مراسم جشن آبریزگان را در گنار زاینده رود در انتهای خیابان چهار باغ برابر پل زیبای الله وردیخان به جای می آوردند به همین سبب شاه آن روز را از اول صبح به آنجا می رفت و تمام روز را در یکی از غرفه های زیر پل به تماشا می نشست.اندکی بیش از آن که مراسم جشن به پایان برسد و مردم دست از آب پاشی بردارند شاه سفیران ممالک خارجی را به زیر پل خواند و چون وقت تنگ بود زمانی پس از آمدن ایشان مردم را مرخص کرد و خود در صحبت سفیران به تفریح پرداخت. هر غرفه پل متعلق به یکی از سفیران بوده است. پس از پایان دوران باشکوه صفوی، جنبش و پویائی پل و چهارباغ خاموش شد. مادام دیولافوآ در مورد چهارباغ که سی و سه پل در امتداد آن ساخته شده می نویسد :
با این که این خیابان حزن آور و متروک است طرف عصر که کاروانها به سمت جنوب حرکت می کنند مختصر جنب و جوشی در آن پیدا می شود اما از این رفت و آمد چند نفر قاطر چی و مردم فقیر را چگونه می توان با آن جلال و شکوه و ازدحام گردش کنندگان دویست سال قبل مقایسه کرد. از نقاشی های مخصوص چهل ستون می توان استنباط کرد که در ان تاریخ اعیان و اشراف و ثروتمندان با لباسهای زرد وزی ارغوانی و کشمیری در روی سنگفرشهای این خیابان مرکزی قدم زنان تفرج می کرده اند و در خیابانهای طرفین چابک سواران آراسته در سرعت بر یکدیگر سبقت می گرفته اند و در روی زین و یراق طلا و نقره در مقابل بانوان زیبا که در بالا خانه های کاخها نشسته بودند رژه می داده اند0000
با آباد شدن مجدد چهار باغ پل الله وردیخان نیز مرمت و مورد استفاده بیشتر قرار گرفت. در امر بازنده سازی متاسفانه به فونکسیون گذشته پل توجه نگردیده است به همیت جهت ارتباطات منطقی که حاصل حضور انسان بر روی پل می باشد از میان رفته است. قسمت زیر زمین پل به علت اختلاف سطحی که با خیابان پیدا کرده مسدود بودن جلوی آن در امر زندگانی پل شرکت نمی نماید. و می دانیم که بدون حضور مداوم انسان در قسمت زیر پل، می تواند خطراتی را متوجه خود سازد. تبدیل شدن زیر پل به آبریزگان یکی از بیشترین صدمه هات ممکن را برای پل به وجود می آورد. که می توانست با تاسیس پلی رابط بین خیابان و کف رودخانه فونکسیون قبلی آن از بین نرفته و محلی برای استراحت و تفریح مردم این زمان نیز می گشت.