دسته بندی | زبان های خارجی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 91 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 42 |
مقاله بررسی فنون تدریس لغات انگلیسی در 42 صفحه ورد قابل ویرایش
مقدمه
معلمین باتجربه زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم خیلی خوب می دانند که لغت تا چه اندازه اهمیت دارد. آنها می دانند که محصلین باید هزاران لغت را که گویشوران ونویسندگان انگلیسی به کار می برند بیاموزند. خوشبختانه، نیاز به لغت نکته ایست که هم معلمین و هم محصلین برآن متفق القول اند. البته طی سالیان متمادی در برنامه های خاص آماده سازی معلمین زبان توجه چندانی به روشهای یاری دادن محصلین درخصوص آموختن لغت نشده است. دربعضی از کتابها به معلمین توصیه شده است که محصلین می توانند لغات را بدون کمک بیاموزند درحقیقت گاهی به معلمین گفته شده است که پیش از آموختن گرامر و سیستم صوتی زبان نباید لغات زیادی رابه محصلین یاد داد. درمقالاتی که درمجلات خاص معلمین می خوانیم بندرت از مقوله لغت صحبت به عمل می آید، درمقابل بر تلفظ و گرامر تأکید شده و برلغت یا تأکید نمی شود و یا این تأکید اندک است. خلاصه آنکه در برنامه های ویژه معلمین درسالهای اخیر مسأله لغت به بوته فراموشی سپرده شده است، و لازم است کوششی به عمل آورده و به علت آن پی ببریم.
«فصل اول»
دلیل بی توجهی به آموزش لغت درگذشته
یک دلیل عدم توجه به گنجاندن آموزش لغت در برنامه های تربیت معلم در سالهای 70-1940 این است که درسالهای قبل از آن به این امر توجه بیش از حد مبذول شده بود. درواقع بعضی ها بر این باور بودند که یادگیری زبان فقط از طریق یادگیری لغت امکان دارد. زبان آموزان اغلب اعتقاد داشتند که تنها نیاز آنها تعداد زیادی لغت است و خیال می کردند که می توانند زبان را با یادگیری این تعداد لغات انگلیسی به همراه معانی آنها درزبان خود فراگیرند. بدون شک این اعتقاد درستی نبود، زیرا علاوه برآنکه شخص باید لغات انگلیسی و معانی آنها را بداند. باید بداند که لغات درجملات انگیسی چگونه با هم عمل میکنند و این یکی از دلایل تأکید بردستور زبان دربرنامه های آماده سازی معلمین درچند دهه اخیر بوده است. درخلال این سالها درخصوص کشفیات جدید در مورد راههای یاری رساندن به محصلین برای یادگیری کلمات صحبت چندانی به میان نیامده است.
اینکه چرا در درسهای روش تدریس درباره تدریس کلمات و معانی آنها تا این حد کم سخن گفته اند دلیل دومی هم دارد. بعضی از متخصصین روش تدریس گویا براین باور بوده اند که معانی لغات را نمی توان بصورت تام و تمام تدریس نمود، بنابراین چه بهتر که از تدریس آنها صرفنظر گردد. در دهه 1950 بیشتر مردم کم کم متوجه شدند که یادگیری لغت آنقدرها هم مطلب ساده ای نیست.
یادگیری لغت صرفاً این نیست که بیاموزیم یک لغت خاص در زبانی معادل لغتی همانند آن درزبان دیگر است، بلکه باید یادگیری ما فراتر از این رود و چه بسا افرادی که خیال می کردند مشکلات این کاربقدری زیاد است که دست یازیدن به آن درکلاس عملی نیست.
مثلاً براساس یک فرهنگ لغت اسپانیایی- انگلیسی، لغت «garden» و «jardin» ظاهراً هردو معنای یکسان دارند : «جایی که گلها می رویند.» اما بعضی معانی «garden» با معانی «jardin» مطابقت نمی کنند. «garden» جایی است که امکان دارد در آن علاوه برگل، سبزی نیز بروید درحالیکه در اسپانیایی،سبزی درجایی به نام «huerta» می روید و نه در «jardin». این یکی از بیشمار نمونه های ممکن است که نشان می دهد یادگیری لغت صرفاً معادل نمودن کلمات در زبان مادری و زبان مقصد نیست. غالباً کسانیکه مسئول تربیت معلمین بودند برداشتی این چنین در اذهان بوجود می آورند که یادگیری لغت بقدری پیچیده می باشد که بهتر است بیشتر وقت کلاس را وقف تدریس ساختارهای گرامی نموده و به تدریس اندک تعدادی لغت بسنده نمایند، زیرا به هیچوجه نمی توان فهم دقیق و کامل معانی لغات را درکلاس به دانش آموزان القاء نمود. درواقع دربعضی از کتابها و مقالات مربوط به آموزش زبان، نویسندگان این شبهه را در اذهان بوجود آوردند که بهتر است لغت اصلاً تدریس نشود.
اینها دلایلی چند برای به فراموشی سپرده شدن مسأله تدریس لغت دربرنامه های تربیت معلم درنظر عموم بودآنهم درزمانی که معلمین کمکهای زیادی درزمینه های دیگر آموزش زبان دریافت میداشتند. ما بطور خلاصه این دلایل را ذکر می کنیم:
1. بسیاری از مسئولین ترتبیت معلم خیال می کردند که باید بر گرامر بیش از لغت تکیه نمود، زیرا از گذشته درکلاسهای درس زبان به مقوله تدریس لغت وقت زیادی اختصاص داده می شد.
2. متخصصین روش تدریس از این بیم داشتند که اگر محصلین قبل از یادگیری مباحث مقدماتی گرامر، لغات زیادی بیاموزند در ساختن جملات دچار اشتباه می شوند درنتیجه، این مطلب سبب شد که بهترین راه را تدریس نکردن لغات زیاد بدانند.
3. بعضی ها که کار راهنمایی معلمین را برعهده داشتنداحتمالاً توصیه می کردند که یادگیری معنای لغات تنها از طریق تجربه صورت میگیرد و نمی توان آنها را بصورت کامل در کلاس آموخت. در نتیجه توجه اندکی به فنون تدریس لغت معطوف می گردید.
هر یک از این عقاید درمورد لغت تا حدودی واقعیت دارد، حقیقت آن است که دربعضی کلاسها وقت زیادی به تدریس لغت اختصاص داده میشود. غالباً بقدری در تشریح لغات جدید صرف وقت می شود که بنظر می رسد وقتی برای فعالیتهای دیگر باقی نمی ماند. البته چنین کاری مایه تأسف است.
دانش آموزانی که گرامر را به همراه لغت نمی آموزند قادر به استفاده از زبان برای برقراری ارتباط نخواهند بود. حتی فهم مطالبی که لغات آن ها به نظر آشنا می آیند، درصورت عدم یادگیری ساختارهای گرامری، چه بسا غیرممکن باشد. مثلاً پارگراف های ارائه شده دارای لغات بسیار آسانی می باشند، با این وجود معنای جملات بدون آگاهی کافی از گرامر ممکن نخواهد بود:
درکلاسهایی که وقت اختصاص داده شده به گرامر بسیار کم است محصلین از عهده به کاربردن لغات درجملات برنمی آیند و تنها کاری که صورت می گیرد یادگیری معنای کلی لغات است. دانش آموزانی که مثلاً لغات «emphasize» و «emphasis» را یاد می گیرند به چیزی بیش از مسأله یادگیری معنای این لغات نیاز دارند. آنها باید بیاموزند که لغت «emphasis» اسم است و اینگونه به کار می رود :
«We put emphasis on it»
و باید یاد بگیرند که « emphasize» فعل است و چنین به کار برده میشود:
«We emphasize it»
و فعل واسم را بطریق زیر باید باهم مقایسه کنند:
(با توجه به بکارگیری on) «There was not much emphasis it.»
(با توجه به آنکه on دراینجا بکار نرفته است.) «Few people emphasized on it.»
بنابراین، محصلین باید گرامر را که شامل کاربردهای لغات است بخوبی بیاموزند. هیچوقت آموختن صرف کلمات و معانی آنها کافی نیست. واقعیت این است که دربعضی از کلاسها به ساختار جملات توجه اندکی مبذول شده است و ضمناً اگر دانش آموزان معانی بسیاری از لغات را بدون یاد گیری نحوه منظم کردن آنها درجمله بیاموزند مرتکب اشتباهاتی خواهند شد. وانگهی دراین اعتقاد که «تجربه» بهترین معلم لغت آموزی است حقیقتی وجود دارد. ما با تجربه نمودن موقعیتهایی که درآنها زبان بوسیله نویسندگان و گویشوران به کاربرده می شود می آموزیم که معانی بسیاری از لغات مطابق آنچه که به اصطلاح معادل آنها درزبان دیگر می باشد نیستند. از آنجا که فهم کلی یک لغت غالباً نیاز به آگاهی از تصویر ذهنی اهل زبان از لغت دارد، بعضی از معانی را نمی توان درفرهنگ لغت یافت و درصورتیکه بخواهیم معانی واقعی لغات را بدانیم لازم است درخصوص عادات، رسوم و نگرش های اهل زبان اطلاعاتی داشته باشیم.
مثلاً لغت wall را در نظر بگیرید. هر زبانی برای آنچه ما در انگلیسی wall مینامیم لغتی دارد. اما تصویر ذهنی مردم از دیوار در نقاط مختلف دنیا متفاوت است و این تصاویر ذهنی جزئی از معنای این کلمه است. فرض کنیم کسی بگوید:
«Our neighbors have built a wall around their property»
دربسیاری از کشورها چنین بیانی هیچکس را متعجب نخواهدکرد. دراین کشورها بنا کردن دیواری بدون ملک شخصی معمول است و اکثر مردم این کار را می کنند. اما دربسیاری از مجامع انگلیسی زبان خانه و باغها معمولاً از خیابانها قابل رویت هستند و از نظر گوینده انگلیسی بنا کردن دیوار ممکن است نشانه عدم دوستی باشد.
پس همانطور که می بینیم یادگیری معنی لغت نیاز به چیزی بیش از استفاده از فرهنگ لغت دارد و فراگیری آن فرآیندی پیچیده است. اما، خوشبختانه امروزه در خصوص تدریس لغت کمکهای بیشتری به معلمین می شود.
دلایل فعلی تأکید برآموزش لغت درحال حاضر
امروزه دربرنامه های آماده سازی معلمین توجه بیشتری به فنون تدریس لغت مبذول می گردد. یکی از دلایل این است: دربسیاری از کلاسهای انگلیسی بعنوان زبان دوم، حتی درجاهایی که معلمین وقت زیادی را به تدریس لغت اختصاص داده اند، نتایج کار مأیوس کننده بوده است. گاهی اوقات- پس از ماهها یا حتی سالها تدریس انگیسی بیشتر لغاتی که حداکثر نیاز به آنها وجود دارد هرگز یاد گرفته نشده است. بخصوص در کشورهایی که زبان اصلی جامعه، انگلیسی نیست، بسیاری از معلمین علاقه دارند که درمورد تدریس لغت بیش از پیش یاری داده شوند.
درمورد یادگیری لغت نکته دیگری نیز مطرح می باشد و آن این است که دانش پژوهان دربررسی معانی واژگان علاقه بیشتری نشان میدهند. اخیراً مطالعات بسیاری درخصوص مشکلات واژگانی انجام گرفته است. دانش پژوهان از طریق تحقیق دریافته اند که مشکلات واژگانی خاصی مکرراً درکاربرد برقراری رابطه دخالت دارند و هرگاه که افراد کلمات صحیح را بکار نبرند رابطه قطع می شود.
چنین تحقیقاتی، معلمین کلاسها را به تعجب وا نمی دارد معلمین هرگز درخصوص ارزش یادگیری لغت از خود تردید نشان نداده اند. آنها می دانند که وقتی شاگردان لغات لازم را در اختیار ندارند زمینه ارتباط از هم می پاشد. و براین اعتقاد نیستند که آموزش لغت باید تا تسلط کامل به دستور زبان به تعویق افتد. دربهترین کلاسها، نه گرامر ونه لغت هیچیک به دست فراموشی سپرده نمی شوند. بنابراین تعارضی بین پیشرفت و تسلط بر دستور زبان و یادگیری اساسی ترین کلمات وجود ندارد.
از این رو امروزه مجلات تخصصی و گردهم آیی های معلمین اغلب منعکس کننده توجه فعلی آنان نسبت به تدریس موثرترین لغت می باشد. وقتی معلمین برای بررسی مسایل تخصصی خود دور هم جمع می شوند سوالات زیر را مطرح میکنند؟
- محصلین به کدام یک از لغات انگلیسی برای یادگیری، بیشتر از هرچیز نیاز دارند؟
- چطور می توان این لغات را درنظر محصلین مهم جلوه داد؟
- چطور می توان اینهمه لغات مورد نیاز را دروقت کمی که دانش آموزان برای آموختن انگلیسی دارند، یاد داد؟
- وقتی تعدادی از شاگردان کلاس لغاتی را که دیگران نیاز به یادگیری آنها دارند از قبل می دانند چه باید کرد؟
- چرا یادگیری بعضی از لغات از یادگیری لغات دیگر آسانتر می باشد؟
- چه نوع امکانات کمک آموزشی در خصوص تدریس لغت وجود دارد؟
- چگونه می توانیم محصلین را برای قبول مسئولیت بیشتر به منظور یادگیری لغتهای خاص تشویق نماییم؟
- راههای مناسب برای آگاهی از میزان واقعی یادگیری لغت کدامند؟
به کار گیری اشیاء واقعی برای تدریس لغت
برای آنکه به محصلین کمک کنیم معنای واژه ای را بفهمند. غالباً دیده ایم که تصاویر مفید واقع می شوند. (به شرط آنکه آنقدر بزرگ باشند که همه افراد کلاس آنها را ببینند). اما اشیاء واقعی، در صورت موجود بودن درکلاس بهتر از تصاویر می باشند. وقتی پنجره، در، دیوار، کف اتاق، میز و ساعت درکلاس وجود دارند استفاده نکردن از آنها در تدریس اشتباه است، اما بدبختانه دربعضی کلاسها تنها چیزی که به کار می رود تصاویر کتاب درسی است و معلم به این فکر نمیافتد که از محصلین بخواهد به اشیاء موجود در کلاس نگاه کنند یا به آنها اشاره نمایند، یا به طرف آنها قدم بردارند و آنها را لمس کنند. این درواقع هدر دادن فرصتهای مناسب آموزشی است. زیرا دربسیاری از موارد تصویرنمی تواند مانند خود شیء مفید واقع شود.
البته دراین خصوص استثنائائی هم وجود دارد. این استثنائات شامل اقلامی است چون پوشاک، کفش، پیراهن، لباس و غیره که غالباً درکلاس یافت می شوند. ولی وقتی معانی چنین لغاتی را برای شاگردان روشن می نمائیم، باید از این مسئله نیز آگاهی باشیم که با این کار نظر دیگران را به لباس و پوشاک افراد حاضر در کلاس جلب می کنیم و چه بسا این کار آن فردی را که لباس مورد بحث را پوشیده، ناراحت کند.
البته درمورد اشیاء شخصی مانند عینک طبی یا آفتابی، کیف پول یا کلاسور یا کیف دستی و چتر معمولاً این مشکل وجودندارد. غالباً تعدادی از این اشیاء را میتوان درکلاس یافت و بقیه را به آسانی میتوان به کلاس آورد مانند: دربازکن، قیچی، یک جعبه گیره کاغذ، مسواک، یک قالب صابون، دکمه های رنگارنگ در اندازه و انواع مختلف. توصیه کلی این است : برای نشان دادن معنای واژه های انگلیسی هرجا که ممکن است شیء واقعی را به کار ببرید. البته دراین موارد استثنائاتی وجود دارد، مانند : (1) لباسی که محصلین برتن دارند ، (2) کلماتی مانند girl, boy, woman, man در بسیاری از موارد وقتی به فردی اشاره کرده و بگوئیم:
she’s a girl or He's a boy بنظر ناراحت کننده می آید این کار عکس های افراد یا شکلهای خطی (که محصلین می کشند) مناسبتر است.
به همین دلیل معلمین اغلب ترجیح می دهند برای معرفی کلماتی که نشان دهنده اسامی عضو بدن می باشند از تصاویر استفاده کنند. بهترین نوع برای این منظور یک نقاشی خطی و ساده معمولی است:
توجه داشته باشید که یک فلش به طرف هر عضوی که باید نامگذاری شود کشیده شده و شماه گذاری گردیده است، همچنین توجه داشته باشید که در این مرحله اسامی انگلیسی اعضاء مختلف روی تصویر نوشته نمی شوند. وقتی که این لغات باید یاد گرفته شوند، معلم (یا یکی از محصلین) تصویر قبلی را در اندازه ای بزرگ روی تخته سیاه می کشد. به محصلین یک دقیقه وقت میدهد تا به تصویر نگاه کنند و از آن رونوشت بردارند و ضمناً در مورد لغات انگلیسی این اعضاء قدری فکر کنند. اکنون وقت آن رسیده است که محصلین بیاموزند که فلش شماره یک به head اشاره دارد. معلم لغت را می گوید و آنرا در بالای فلش، کنار شماره یک می نویسد. به موازات نامگذاری هر عضو محصلین لغت انگلیسی را روی فلش شماره گذاری شده بر روی نسخه نقاشی شدة خود می نویسد. این اولین قدم در یادگیری اسامی اعضاء بدن است. اما صرفاً اولین قدم محسوب می شود.
تعیین ارزش تصاویری که محصلین رسم میکنند
در شیوه هائی که شرح آنها گذشت تصاویر را محصلین می کشند. بسیاری از معلمین علاقمندند تصاویری را که خود محصلین رسم میکنند مورد استفاده قرار دهند،زیرا این تصاویر دارای مزایای خاصی می باشند:
1- این تصاوی کم خرج یا بدون خرج تمام می شوند.
2- در جاهائی که امکان تهیه تصاویر دیگر وجود ندارد در دسترس می باشند.
3- به جای مخصوص جهت نگهداری و یا در پرونده گذاشتن آنها نیازی نیست (درحالیکه در مورد عکسهای تهیه شده از سایر منابع این امر ضرورت دارد).
4- گاهی اوقات نقاشی محصلین که در یادگیری زبان استعداد چندانی ندارند خوب است. تمرین هائی که نیاز به نقاشی دارد به این نوع محصلین فرصتی میدهد تا مورد تشویق قرار گیرند و چه بسا که همین تشویق ها در یادگیری انگلیسی به آنها کمک کند.
5- وقتی که کسی از صحنه ای تصویری رسم میکند معنای آندسته از کلمات انگلیسی را که معلم به هنگام صحبت در مورد قسمت های این صحنه بکار می برد می داند. در واقع او معنای این کلمات را قبل از ادا شدن آنها در ذهن خود دارد. (همانطور که قبلاً گفته ایم برای یاد گیری بهتر لغت غالباً معنا قبل از کلمه به ذهن می آید).
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 23 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 66 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 64 |
روشها و فنون تدریس
بسمه تعالی
تعریف فرستنده یا مربی
مربی شخصی است که اطلاعات علمی پراکنده را متناسب با استاندارد رشته آموزشی خود تنظیم کرده و با شیوه های مناسب آن را به صورت مطالب ساده و قابل درک برای کارآموز تبدیل و با سرعت مناسب و در سطح استعداد او انتقال می دهد.
حال با توجه به تعریف مربی می توان فرق بین مربی با کتاب را مقایسه و درک نمود. یعنی اینکه کتاب آنچه را که در خود دارد چه سخت باشد و چه آسان، بدون توجه به اینکه کارآموزی که آنرا مطالعه می کند می فهمد یا نه مطالب را انتقال می دهد، ولی مربی اطلاعات کتاب را درک و مطالب سخت و نامفهوم را همانند فیلتری به کنار گذاشته و جایگزین آن مطالب ساده تر و قابل درک و فهم کارآموز به کار می برد.
شرایط مربی از نظر قوانین موثر در تدریس
1- داشتن علاقه به رشته آموزشی خود
2- داشتن صبر و حوصله در جهت انتقال اطلاعات
3- تسلط کامل به علوم فنی مورد نیاز
4- توانایی ایجاد نظم و انضباط در محیط آموزشی
5- داشتن فن بیان مناسب
6- توانایی ایجاد روابط خود و صمیمی با کارآموزان
در چه شرایطی مربی می تواند اطلاعات علمی خود را به کار آموز موثرتر انتقال دهد؟
1- کارآموز به او اطمینان و اعتبار را در نظر داشته باشد.
2- داشتن نظم و انضباط در کلاس آموزش.
3- داشتن فن باین تن صدای مربی بسیار تاثیر گذار است.
4- توجه کردن مربی به افراد کم توجه و یا بی توجه.
5- توجه به سطح اطلاعاتی کارآموزان و میزان استعداد و توانایی آنها.
6- پرهیز از ایجاد سدهای ارتباطی.
7- از نظر (مادی- معنوی- امنیت شغلی و ایمنی) تامین باشد.
کارآموز در چه شرایطی مفاهیم آموزشی را بهتر درک می نماید؟
1- داشتن علاقه و انگیزه و شناخت و درک علت فراگیری رشته آموزشی.
2- فراهم بودن عوامل رفاهی (نور- گرما- سرما- صدا- زاویه دید کارآموز نسبت به مربی و کلاس به صورتی قرار گیرد که همه شاگردان قادر به دیدن و شنیدن حرفهای او باشند)
3- نیاز بازار کار به حرفه آنها.
4- آمادگی روحی و جسم و داشتن استعداد اولیه
5- برخورد مناسب استاد.
6- توضیح کامل و توجیه در مورد برنامه یا رشته آموزشی
در نظام فنون تدریس به دو عامل مهم آموزش تئوری و هم عملی توجه بیشتری شده است و تاکید همیشه در تلفیق انها بوده است، چرا که باعث می شود خواسته های بیان نشده را در تئوری بتوان در علم بیان نمود و مسائل را با دیدی بازتر و ملموس تر به مشاهده کارآموزان گذارد.
1- تقویت و پرورش قوه تفکر در کارآموزان:
برداشتی که اکثر ما از تفکر داریم و کم و بیش در جامعه ما رواج دارد یک برداشت صد درصد صحیح و بدون اشکال نبوده. لذا باید ابتدا معنای صحیح آن روشن شود تا درباره تقویت و قدرت بخشیدن آن در افراد به طور صحیح گام برداریم.
اصولا زمانی بانسان بهتفکر می پردازد که با مشکل و مسئله مهمی برخورد کند. و یا مطالبی را به خاطر آورده باشد. با این تعریف مشخص می شود که انسان به تفکر نمی پردازد و نمی اندیشد مگر در هنگامی که دچار مشکلی گردد و احتیاح به کار و تلاش یکی از عوامل مهم در امر تفکر و رسیدن به هدف است.
2-ایجاد تفکر عملی:
معمولا اینگونه تفکر در مسائل روزمره و عادی جریان دارد و بیشتر برای تنظیم کار و وظایفی که در قبال آن مسئولیت دارد معطوف می شود.
4- ایجاد تفکر خلاق:
در اینگونه تفکر بیشتر به مسائل و مشکلاتی که حل آن مشکل بوده و نیاز به تلاش فکری بسیار نیاز دارد پرداخته می شود و در این راستا برای حل مسائل مشکل راه حل های جدید کشف می گردد و معمولا در اینگونه اندیشه و تفکر است که به اختراعات بسیار مهم می انجامد. آنچه مد نظر است دقت نظر به تعاریف یاد شده تفکر خلاق است که باید مورد توجه قرار گیرد و همه مربیان و مسئولین در این رابطه تلاش کنند.
اما آنچه ما در مراکز آموزش و پرورش و تمام مراکز آموزشی شاهد و ناظر آن هستیم غیر از آن چیزی است که باید مورد توجه قرار گیرد. و با یک بررسی بسیار سطحی متوجه خواهیم شد که مراکز آموزشی ما با اتخاذ روش های خشک و بی روح و طبق یک عادت دیرینه مشغول به کار هستند و از هرگونه راه حل جدید که از ناحیه دانشجو بخواهد ارائه شود مخالفت می ورزند و با ایجاد یک محیط انضباطی سخت موجب رکود هرگونه تفکر تازه می شوند و این تفکر در همه مراکز آموزشی سایه نیفکنده. اما باید توجه داشت که اینگونه روش ها هیچگونه پیشرفت و ترقی را به همراه ندارد.
حتی ساکت کردن دانشجویان درمحیط آموزش، مجبور کردن آنها به پذیرفتن مطالبی که ازناحیه استاد بیان می شود یک نوع ارزش و نشانه اداره خوب کلاس شمرده می شود. باید به این نکته توجه داشت که انتقال فراوان مفاهیم علمی و تمرین های تکراری هرگونه فرصت اندیشیدن را از دانشجو سلب می کند و آنچه سبب پیشرفت و تعالی هر انسانی می گردد همان ایجاد فرصت هایی برای اندیشیدن است. در اینجا باید شرایط اندیشیدن را برای دانشجویان فراهم مناید و دانشجویان باید با اندیشیدن به شناخت صحیح دست یابند و این شناخت علمی صحیح آنان را به باور تثبیت شده برسانند. در اثر ایجاد باور تثبیت شده است که گرایش به سوی عمل تحقق می یابد و در نهایت به انجام عمل منجر خواهد شد.
4- ایجاد یگانگی و حس همکاری:
ایجاد حس همکاری و تعاون در کاراموزان را می توان یکی از محرک های اصلی پیشرفت در تمام ابعاد کارآموز دانست. به وسیله تعاون وهمکاری می توان فرصت هایی را برای ارتباط متقابل اجتماعی و روانی و نهایتاً تکامل افراد ایجاد کرد. با ایجاد حس همکاری است که خواسته های افراد آشکار شده و قابلیت های آنان بعنوان عضوی از جامعه نمودار می گردد. اب ایجاد حس همکاری می توان پیشرفت و تکامل کارآموز را سرعت بخشید. در این رابطه با بررسی هائی که انجام گرفته است عوامل موثر در ایجاد یگانگی و انسجام در سه مورد خلاصه کرد.
الف- مربی:
اساسی ترین نقش را در انسجام و یگانگی ایفا می کند، با تماس مداوم با دانشجویان فرصت بسیار زیادی برای ایفای نقش خوددارد او می تواند با ایجاد محیطی مناسب و فراهم آوردن امکانات و لوازم مورد نیاز موجبات انسجام و یگانگی را در بین دانشجویان فراهم آورد.
ب- ایجاد روابط اولیه همراه با عواطف:
درستی بین یک گروه از دانشجویان بهص ورتی که در راه اهداف آن منافع مصالح شخصی نادیده گرفته شود از نوع روابط نخستین است و می توان گفت که این بهترین نوع رابطه است. هیچ عاملی جز دوستی های بی شائبه و بر کنار ماندن از هدف های مادری و شخص نمی تواند همکلاسان را در یک موسسه آموزشی به یکدیگر ارتباط دهد. به همین دلیل است که درستی هایی که از دوران تحصیل نشأت گرفته است عمیق و ریشه دار و مستمر است. و هرچه روابط نیکوتر و صمیمانه تر باشد استوارتر و از یگانگی بالاتری برخوردار است.
ج- پرورش گفتاری در کارآموزان:
از آنجائی که تمام حالات و کردار مربی در دانشجویان تاثیر می گذارد لذا گفتار و طرز بان مربی نیز از این مقوله خارج نیست و مربی باید توجه داشته باشد که در هنگام بیان مطالب به گونه ای عمل نماید که همزمان دانشجویان به طریقه سخن گفتن و بیان مطالب را نیز فرا بگیرند و سعی کند که بسیار روان و سلیس مطالب را باین نماید و کلمات قابل فهم و زیبا باشد تا دانشجویان با الهام از مربی در گفتار از وی پیروی نماید.
فهرست مطالب
عنوان |
صفحه |
فصل اول: تعاریف و مفاهیم |
|
مفهوم فنون تدریس و تعاریف آن |
|
شرایط مربی از نظر قوانین موثر در تدریس |
|
وظایف عمومی مربیان از دیدگاه سازمانی |
|
تعریف مطالعه و روش های آن |
|
فصل دوم: آیین کلاس داری |
|
هدف از بررسی آیین کلاس داری |
|
نقش انگیزه |
|
نقش انضباط و کنترل |
|
بحث انضباط شخصی و تاثیر آن در کلاس داری |
|
فصل سومن: روش های کلی تدریس در نظام آموزشی |
|
روش های فعال و غیر فعال و قوانین اثر و نتیجه |
|
هدف های آموزشی |
|
مهایت های فرایند تدریس |
|
الف) مهارت های پیش از تدریس- تعریف استاندارد- آشنایی با طرح درست و فواید آن و فرم |
|
ب) مهارت های بپمن تدریس: 1- تنظیم صدا و حرکات فیزیکی مربی 2- حفظ شخصیت و احترام مربی 3- فروتنی و ادب 4- بیان کافی مطالب درسی 5- اجتناب از ارائه مطالب غیر درسی 6- اجتناب از اختلاط موضوعات 7- کیفیت بیان مطالب |
|
بررسی فنون عرضه شده به کارآموز و بیان مطالب |
|
ارجاع اطلاعات کافی برای کارآموز |
|
انتظاراتی که کارآموز از مراکز فنی و حرفه ای دارد: |
|
تقاضا و نیازهای عمومی و کلی در پداگوژی و نحوه برخورد با دیگران |
|
طریق شناخت افکار و استعدادهای افراد |
|
مهارت های پس از تدریس |
|
فصل چهارم: کلیات روش های تدریس |
|
1- روش های تدریس غیر فعال- شیوه مکتبی- شیوه توضیحی- شیوه سخنرانی |
|
2- روش های تدریس فعال- شیوه پرسش و پاشخ- شیوه بحث- شیوه اکتشافی |
|
3- شیوه یا روش اکتشافی و روش حل مسائل |
|
4- شیوه یا روش اکتشافی و روش حل مسائل |
|
بحث پایانی |
|
منابع و مأخذ مورد استفاده |
|