دسته بندی | حقوق |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 277 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 169 |
مقدمه
همه ما نیازمند به یک نگاهیم چه آن وقت که در رفاه و آسایش و تجملات غرقیم و چه آن زمان که بیمار و محتاج در گوشه ای تنها . و آن گاه نور گرمی نیست جز توجه الوهیت به سوی ما ,آیا این اصل عدالت نیست که در فطرت انسان قرار گرفته و آیا خالق آن عین عدالت نیست که به همه عالم فقیر و غنی کوچک و بزرگ از ذره های اتم تا کهکشانها توجه یکسان دارد و باران لطف و رحمت خود را برای همه یکسان می باراند.
پس عدالت چیزی جز قرار گرفتن هر چیز در جای خود نمی باشد که عین عدل را در آفریده های خالق به روشنی می توان دید و برای احیای آن نیز رسولان خود را به سوی خالق خود فرو فرستاد تا با ایجاد حکومت اسلامی برپا کننده این اصل دینی که پایه ای از پنجگانه اصول دین توحید می باشد به وسیله نبوت و امامت آن, عدالت بر پا شده و روز معاد قیامت نیز به آن عمل شود و ما که مسلمانیم آن را باید در این دنیای غافل زنده و احیاء کنیم مگر نه آن که مولای ما با دیدگان دل همه را می بیند. بچه های گرسنه, زنان نیازمند کهنسالان رنج دیده آیا باید نشست و دست بر دست گذاشت و نظاره گر این همه بی عدالتی بود. در این صورت باید از خود بپرسیم آیا ما مسلمانیم؟ چرا باید عده ای با ظلم و زور همه امکانات مظلومان را بگیرند. و حتی اجازه رشد و توسعه را به آنان ندهند. آیا این عدالت است؟ ولی نه می توان با هشیاری و بیداری و مبارزه با ظلم حق را به حقدار رساند و اجازه تجاوز را به سرزمینهای غریب نداد ( مرگ بر اسرائیل ). اجازه هتک حرمت به پیامبر اسلام را نداد ( مرگ بر دانمارک ) . اجازه دخالت در مسائل دانش صلح آمیز هسته ای در ایران را نداد و یک صدا بگوییم انرژی هسته ای حق مسلم ماست . ( مرگ بر آمریکا )
به همین دلیل ما بر آن شدیم تا مجموعه را از تعریف عدالت و نتایج اجرای آن در پیشرفت کشور و اینکه چه کسانی برپا کننده عدالت هستند و مخالفان با آن را بشناسیم و با دید روشن و گامهای استوار در این راه گام برداریم و زیر سایه بیرق عدالت در ظهور عدالت گستر عالم زندگی آرامی را داشته باشیم.
پس اجازه نمی دهیم که حق حکومت اسلامی و شریعت الهی توسط زورگویان و ظالمان زیر پا گذاشته شود و با وحدت جهانی بر پا کننده پرچم عدالت در جهان خواهیم بود و زیر سایه عمل به آن با آسایش و آرامش جاودانی زندگی خواهیم کرد.
انشاءالله
چکیده
خداوند عالم است قادر است عادل است حکیم است رحمان و رحیم است و ازلی و ابدی است خالق و رازق است چرا از میان همه صفات فقط عدالت برگزیده شده و یکی از اصول پنجگانه دین مقرر گردید :
از آنجا که فروع دین همواره پرتویی از اصول دین است در پرتو عدالت پروردگار در جامعه بشری فوق العاده موثر است و مهمترین پایه جامعه انسانی را عدالت اجتماعی تشکیل می دهد. انتخاب اصل عدالت به عنوان یک اصل از اصول دین رمزی است به احیای عدل در جوامع بشری و مبارزه با هر گونه ظلم و ستم .
عدالت چهره سیاست را زیبایی و ثبات و قامت رعیت را استقامت و قوام و حریم مدیریت را شکوه و جمال می بخشد عدالت الفت زندگی و تنها راه اصلاح جامعه و گل سرسبد ایمان به خدا و گنجینه فضیلت و احسان است. عدالت در زندگی اجتماعی بیشر قوی ترین پایه و اساس و برای رفاه و آسایش میدانی گسترده است و هر جامعه ای که نتواند از این مساعد بهره گیرد قطعاً در تنگنای ستم راه به جایی نخواهد برد.
فسلفه حکومت دینی عدالت است.
باور کردن عدالت بدون اعتقاد به دادگاه عدل الهی در روز بازپسین و بدون باور به قانون عدل الهی خود از نمودهای بارز بی عدالتی است. پس معنی عدالت خداوند این است که نه حق کسی را از بین می برد و نه حق کسی را به دیگری می دهد و نه در میان افراد تبعیض قائل می شود همچنین قرآن با صراحت و به عنوان یک اصل اساسی می گوید : ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکو و البغی.
خداوند به عدل و احسان درباره همه و بخشش نسبت به بستگان و خویشاوندان دستور می دهد و از کارهای زشت و منکر و ظلم نهی می کند ( سوره نحل آیه 90 )
عدالت یعنی قرار گرفتن هر چیز در جای خویش. عدالت یعنی مراعات حقوق افراد .
در باب عدالت و اجرای آن در حکومت جمهوری اسلامی می توان امامان و بزرگان دین به عنوان ریشته درخت آسمانی اسلام ناب محمدی قرار داد و از آنان برای باروری الگو گرفت و یاری خواست . از قدیم الایام افرادی در میان بشر بوده اند از فیلسوفان قدیم یونان تا دوره های اروپا که اساساً منکر واقعیت داشتن عدالت بود و هستند و می گویند اصلاً عدالت معنی ندارد.
آیا این حرف همان ظالمان و زورگویان نبود. و آیا قبل از انقلاب جمهوری اسلامی این حرف را خائنین و غافلین نمی زدند.
دانشمندان دینی بزرگی سعی از اجرای عدالت و ریشه کنی ظلم و ستم در جهان را داشتند که می توان از شخصیتهایی چون سید جمال الدین اسدآبادی , شیخ محمد عبده مصری طالقانی اقبال و شریعتی و در راس آنان امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی برپا کننده عدالت در حکومت اسلامی را نام برد.
عدالت یکی از مسائلی است که به وسیله اسلام حیات و زندگی را از سر گرفت و ارزش فوق العاده یافت اسلام به عدالت تنها توصیه نکرد و یا تنها به اجرای آن قناعت نکرد بلکه عمده این است که ارزش آن را بالا برد.
موضوع مهم در مفهوم عدالت و جایگاه آن نقشی است که عدالت از دید علی ( ع ) در حفظ تعادل اجتماعی دارد. به تعبیر استاد شهید مطهری از نظر علی ( ع ) آن اصلی که می تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد به پیکر اجتماع سلامت و روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است. عدالت بزرگراهی است عمومی که همه را می تواند در خود بگنجاند و بدون مشکلی عبور دهد و آنچه علی ( ع ) در مورد عدالت می گفت خود با تمام وجود به آن عمل می کرد.
در قرآن نیز به عدالت پروردگار اشاره شده است ان الله لا یظلم الناس شیئا و لکن الناس انفسهم یظلمون . خداوند به هیچ کس ستم نمی کند این مردم هستند که به خودشان ظلم و ستم روا می دارند . ( سوره یونس
آیه 44 )
همچنین قرآن با صراحت و به عنوان یک اصل اساسی می گوید : ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی .
خداوند به عدل و احسان درباره همه و بخشش نسبت به بستگان و خویشاوندان دستور می دهد و از کارهای زشت و منکر و ظلم نهی می کند . ( سوره نحل آیه 90 )
قرآن کریم و هدف برای انبیاء را به صراحت ذکر کرده است راجع به هدف اول درباره خاتم الانبیاء می فرماید یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و ادعیاً الی الله باذنه و سراجاً منیراً و درباره هدف دوم می فرماید : لند ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط . قرآن با صراحت عنایت انبیاء و بلکه ماموریت و رسالت انبیاء برای برقراری عدل در میان بشر را بیان می کند.
اسلام آخرین و کاملترین دین است و به عدالت فرا می خواند. امروز برهه کشورهای اسلامی واجب و ضروری است که اسلام را به همه جهان معرفی کنند و این دین را در همه عرصه های منطقه ای و جغرافیایی گسترش دهند و چهره حقیقی آن را نشان دهند. اگر اسلام به همه جهان کامل معرفی می شد آیا این امکان بود که این همه به این آئین کامل الهی اهانت شود . آیا این امکان بود که این همه تهمت برای ساختن بمب اتمی و کشتار افراد بی گناه زده شود . اگر اسلام به همه جهان کامل معرفی می شد آیا این امکان بود که این همه به این آئین کامل الهی اهانت شود . آیا این امکان بود که این همه تهمت برای ساختن بمب اتم و کشتار افراد بی گناه زده شود . آزادی که ما دنبالش هستیم آزادی برای همه است نه تنها برای اندکی از مردم اما دنیای تجارت آزاد برای آزادی شرکت ها و محروم کردن مردم از حقوقشان است.
آیا برای آموزش تغذیه و بهداشت که همه افراد بخصوص اقشار محروم نیازمند آن هستند گامی
برداشته ایم؟
به رغم پیشرفتهای حاصله در آموزش دختران هنوز تعداد زیادی از دختران در ایران از آموزش محروم هستند. موانعی که در کشورهای در حال توسعه دختران را به دور از مدارس نگه می دارد. نه تنها آنان را از فرصتهای آتی محرو می نماید بلکه تاثیر منفی بر سلامت و بقای آنان دارد .
نماینده یونیسف در ایران می گوید : اگر جهان بخواهد تا سال 2015 که توسط سازمان ملل به عنوان مهلت برای رسیدن به یکی از مهمترین اهداف توسعه هزاره آموزش ابتدایی در سطح جهان مطرح شده است , دست یابد تساوی جنسیتی پیش شرط لازم می باشد.
کمتر از 10% زنان باردار از خدمات مربوط به جلوگیر از انتقال اج آی وی ایدز به نوزادانشان بهره مند هستند و کمتر از 10% کودکان یتیم یا آسیب پذیر شده توسط ایدز حکایت یا خدمات اجتماعی می گیرند.
کودکان نه تنها از خود ایدز رنج می برند بلکه از این که دنیا هنوز ایدز را مخرب کودکی تشخیص نداده است نیز متضرر می شود.
دانش آموزان مناطق محروم در محیطهای کاملاً غیربهداشتی و تا حدودی آلوده مجبور به یادگیری درس هستند. اعتبارات پیش بینی شده هم نتوانسته مسائل آموزشی را تامین کند چه رسد به آن که مشکلات بهداشتی این مناطق را حل کند.
اعتباراتی که به مدارس تخصیص می یابد به هیچ وجه تکافوی هزینه های مدرسه و آموزش را نمی کند و مدارس ناگزیرند که منابع مالی خود را به شیوه های مختلف افزایش دهند. اما چرا بار این توسعه منابع باید بردوش اقشار محروم جامعه باشد.
امروز در دنیا بهینه سازی امور فقرزدایی و محرومیت زدایی از مسیر آموزش عبور می کنند پس چرا باید پس از طلب شهریه های سنگین از خانواده های محروم . آنان از ثبت نام دانش آموز خود منصرف شوند. آیا این عدالت است ؟!
آموزش همگانی در زمینه بهداشت بهبود روش تغذیه تامین آب سالم و کانی و بهسازی ایمنی سازی علیه بیماریهای عفونی پیشگیری از بیماری های شایع بومی و درمان مناسب بیماری ها و حوادث پیش بینی و تدارک داروهای اساسی ارائه خدمات بهداشتی مادر و کودک و تنظیم خانواده برنامه هایی است که باید به صورت عادلانه و شایسته برای همه مناطق در نظر گرفته شود و در این خصوص به مناطق محروم توجهی خاص مبذول گردد .
توسعه و عدالت حق همه مردم جهان است و جمهوری اسلامی عدالت را تنها برای ملت ایران نمی خواهد بلکه مورد نیاز همه مردم جهان می داند.
ما باید در این اصل دینی از امامان خود و بزرگان دین الگو بگیریم.
علی ( ع ) می فرمایند : العدل یضح الامور مواضعها و الجور یخرجها من جهتها
عدل جریانها رادر مجرای طبیعی خود قرار می دهد اما جود جریانها را از مجرای طبیعی خود خارج می سازد.
امید است با بازخوانی اصول مسلم اسلامی و اصلاح مدیریت نالایق و قطع دستهای نا÷اک در امور مدیریت جامعه اسلامی بار دیگر شاهد بر÷ایی نهضت تمام عیار عدالت خواهی به سبک نبوی و علوی در کشور قائم آل محمد
( ص ) بوده باشیم و در نتیجه با زمینه سازی مناسب در زمان ظهور آن حضرت ( ص ) شاهد گسترش عدالت در مقیاس جهانی و در همه ی ابعاد مادی و معنوی باشیم .
الهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعزبها الاسلام و اله و تذل بها النافق و اهله . . . الهم انا نشکوا الیک فقد و دشت الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا » .
ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم » .
فصــــل اول
عدالت چیست؟
عدالت دارای دو معنی متفاوت است:
1- معنی وسیع این کلمه همانطور که گفتیم « قرار گرفتن هر چیز در جای خویش » است و به تعبیر دیگر موزون بودن و متعادل بودن.
این معنی از عدالت در تمام آفرینش در منظومه ها در درون اتم، در ساختمان وجود انسان، و همه گیاهان و جانداران حکمفرماست.
این همان است که در حدیث معروف پیامبر (ص) آمده که فرموده: بالعدل قامت السموات و الارض:
« به وسیله عدالت آسمانها و زمین بر پاست. »
فی المثل اگر قوای « جاذبه » و « دافعه » کره زمین، تعادل خود را از دست دهد، و یکی از این دو بر دیگری چیره شود یا زمین به سوی خورشید جذب می شود و آتش می گیرد و نابود م گردد و یا از مدار خود خارج شده و در فضای بیکران سرگردان و نابود می شود.
این معنی از عدالت همانست که شاعر در اشعار معروفش گفته است:
عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش
ظلم چه بود؟ وضع در ناموضعش!
عدل چه بود؟ آب ده اشجار را
ظلم چه بود؟ آب دادن خار را!
بدیهی است اگر آب را به پای بوته گل درخت میوه بریزند در جای خود مصرف شده، و این عین عدالت است و اگر به پای علفهای هرزه بی مصرف و خار بریزند در غیر مورد مصر ف شده، و این عین ظلم است.
2- معنی دیگر عدالت « مراعات حقوق افراد » است، و نقطه مقابل آن « ظلم » یعنی حق دیگری را گرفتن و به خود اختصاص دادن یا حق کسی را گرفتن و به دیگری دادن یا تبعیض قائل شدن، به این ترتیب که به بعضی حقوقشان را بدهند و به بعضی ندهند.
روشن است معنی دوم « خاص » و معنی اول معنی « عام » است.
قابل توجه اینکه هر دو معنی « عدل » در مورد خداوند صادق است هر چند در این مباحث بیشتر معنی دوم منظور است.
معنی عدالت خداوند این است که نه حق کسی را از بین می برد، و نه حق کسی را به دیگری می دهد. و نه در میان افراد تبعیض قائل می شود او به تمام معنی عادل است و دلائل عدالت او را در بحث آینده خواهیم دانست.
« ظلم » خواه به گرفتن حق کسی باشد، یا دادن حق کسی به دیگری، و یا اجحاف و تبعیض در مورد ذات پاک خدا راه ندارد.
او هرگز نیکوکار را مجازات نمی کند، بدکار را تشویق نمی نماید، کسی را به گناه دیگری مواخذه
نمی کند و تر و خشک را هرگز با هم نمی سوزاند.
حتی اگر در یک جامعه بزرگ همه خطاکار باشند جز یک نفر، خدا حساب آن یک نفر را از دیگران جدا می کند و او را در مجازانت در کنار گناهکاران قرار نمی دهد.
و این که جمعیت « اشاعره » گفته اند اگر خدا همه پیامبران را به دوزخ بفرستد و همه بدکاران و جانیان را به بهشت، ظلم نیست، سخن گزاف و زشت و شرم آور و بی پایه ای است و عقل هرکس آلوده به خرافات و تعصب نباشد به زشتی این سخن گواهی می دهد.
نکته مهم دیگری که اشاره به آن در این بحث لازم است این است که گاهی « عدالت » با « مساوات » اشتباه می شود و گمان می رود معنی عدالت آنست که رعایت مساوات شود، در حالی که چنین نیست.
در عدالت هرگز مساوات شرط نیست بلکه استحقاق و اولویت ها باید در نظر گرفته شود.
فی المثل عدالت در میان شاگردان یک کلاس این نیست که به همه آنها نمره مساوی دهند و عدالت در میان دو کارگر این نیست که هر دو مزد مساوی دریافت دارند، بلکه عدالت به این است که هر شاگردی به اندازه معلومات و لیاقتش، و هر کارگری به اندازه کار و فعالیتش « نمره » یا « مرد » دریافت دارد.
در عالم طبیعت نیز عدالت، به معنی وسیع همین است، اگر قلب یک بالن ( نهنگ عظیم دریایی ) که حدود یک تن وزن دارد! با قلب یک گنجشک که شاید یک گرم بیشتر نباشد مساوی بود عدالت نبود، و اگر ریشه یک درخت تنومند بسیار بلند با ریشه یک نهال بسیار کوچک مساوی باشد عدالت نیست و عین ظلم است.
عدالت آن است که هر موجودی به میزان حق و استعداد و لیاقت خود سهمی دریافت دارد.
حسن و قبح عقلی
قبلاً دانستن این مساله لازم به نظر می رسد که عقل ما « خوبی » و « بدی » اشیاء را تا حدود قابل توجهی درک می کند ( این همان چیزی است که دانشمندان از آن به عنوان حسن و قبح عقلی یاد می کنند ).
مثلاً می دانیم عدالت و احسان خوبست، و ظلم و بخل بد است، حتی قبل از اینکه دین و مذهب از این امور سخن گوید برای ما روشن بوده است. هرچند مسائل دیگری وجود دارد که علم ما برای درک آن کافی نیست و باید از رهنمود رهبران الهی و پیامبران استفاده کند.
بنابراین اگر گروهی از مسلمین به نام « اشاعره » منکر « حسن و قبح عقلی » شده اند، و راه شناخت خوبی و بدی را، حتی در مثل عدالت و ظلم و مانند آنها فقط شرع و مذهب دانسته اند اشتباه محض است.
چه اینکه اگر عقل ما قادر به درک خوبی و بدی نباشد از کجا بدانیم خداوند معجزه را در اختیار فرد دروغگویی نمی گذارد؟، اما هنگامی که می گوییم دروغ گفتن زشت و قبیح است و محال است از خداوند سر زند می دانیم که وعده های خداوند همه حق است و گفته های او همه صدق است، هرگز دروغگو را تقویت نمی کند و هرگز معجزه را در اختیار شخص کاذب قرار نمی دهد.
این جاست که می توان به آنجه در شرع و مذهب وارد شده اعتماد کرد. بنابراین نتیجه
می گیریم که اعتقاد به حسن و قبح عقلی اساس دین و مذهب است ( دقت کنید )
اکنون به دلایل عدالت خدا باز می گردیم؛ برای پی بردن به این حقیقت باید بدانیم:
سرچشمه « ظلم » یکی از امور زیر است
1- جهل- گاهی آدم ظالم به راستی نمی داند چه می کند، نمی داند حق کسی را پایمال می سازد و از کار خود بی خبر است.
2- نیاز – گاه نیاز به چیزهایی که در دست دیگران است انسان را وسوسه می کند که دست به این عمل شیطانی بزند، در حالی که اگر بی نیاز بود در این گونه موارد دلیلی بر ظلم نداشت.
3- عجز و ناتوانی – گاه انسان مایل نیست در ادای حق دیگری کوتاهی کند اما قدرت و توانایی این کار را نداردف و ناخواسته مرتکب « ظلم : می شود.
4- خودخواهی و کینه توزی و انتقامجویی – گاه هیچ یک از عوامل فوق در کار نیست، اما « خودخواهی » سبب می شود که انسان به حقوق دیگران تجاوز کند، و یا « حس انتقامجویی » و « کینه توزی » او را وادار به ظلم و ستم می کند، و یا روح « انحصار طلبی » سبب تعدی به دیگران می شود .... و مانند اینها.
اما با توجه به اینکه هیچ یک از این صفات زشت و این نارساییها و کمبودها در وجود مقدس خداوند راه ندارد زیرا او به همه چیز عالم و از همه بی نیاز، و بر هر چیز قادر و نسبت به همگان مهربان است معنی ندارد مرتکب ظلمی شود.
او وجودی است بی انتها و کمال او نامحدود است از چنین وجودی جز خیر و عدالت، جز رافت و رحمت سرچشمه نمی گیرد.
و اگر بدکاران را کیفر می دهد در حقیقت نتیجه اعمال آنهاست، که به دست آنها می رسد همانند کسی که بر اثر استعمال مواد مخدر یا نوشیدن مشروبات الکلی به انواع بیماریهای کشنده مبتلا می گردد. قرآن مجید می گوید: هل تجزون الا ما کنتم تعملون « آیا جزای شما چیزی جز اعمال شما هست »؟! ( سوره نمل، آیه 90 )
قابل توجه این که در آیات قرآن مجید روی این مساله بسیار تاکید شده است، در یک جا می فرماید: ان الله لا یظلم الناس شیئاً و لکن الناس انفسهم یظلمون؛ خداوند به هیچ کس ستم نمی کند این مردم هستند که به خودشان ظلم و ستم روا می دارند. ( سوره یونس، آیه 44)
در جای دیگر می فرماید: ان الله لا یظلم مثقال ذره ... خداوند حتی به اندازه سنگینی ذره کوچکی ظلم و ستم بر هیچ کس روا نمی دارد. ( سوره نساء، آیه 40)
و در مورد حساب و جزای رستاخیز می گوید: ونضع الموازین القسط لیوم القیامه فلا تظلم نفس شیئاً؛
ما ترازوهای عدالت را در روز قیامت بر پا می کنیم و به هیچ کس کمترین ظلم و ستمی نخواهد شد. (سوره انبیاء، آیه 47 )
باید توجه داشت منظور از « میزان » در اینجا وسیله سنجش نیک و بد است نه ترازوئی همچون ترازوهای این جهان )
گفتیم صفات انسان باید پرتوی از صفات خدا باشد و در جامعه انسانی صفات الهی پرتو افکن گردد، روی این اصل به همان مقدار که قرآن روی عدالت پروردگار تکیه کرده است به عدل و داد در جامعه انسانی و در فرد فرد انسانها اهمیت می دهد ، قرآن مجید کراراً ظلم را مایه تباهی و نابودی جامعه ها معرفی می کند و سرنوشت ظالمان را دردناکترین سرنوشت می شمرد.
قرآن ضمن بیان سرگذشت اقوام پیشین بارها این حقیقت را خاطر نشان کرده که ببینید بر اثر ظلم و فساد چگونه گرفتار عذاب الهی شدند و نابود گشتند، بترسید از این که شما هم بر اثر ظلم به چنین سرنوشتی گرفتار شوید.
قرآن با صراحت و به عنوان یک اصل اساسی می گوید: ان الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی وینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی؛ خداوند به عدل و احسان درباره همه و بخشش نسبت به بستگان و خویشاوندان دستور می دهد و از کارهای زشت و منکر و ظلم نهی می کند. ( سوره نحل، آیه 90 )
جالب توجه این که همانگونه که ظلم کردن کار زشت و قبیحی است پذیرش ظلم و زیر بار ستم رفتن نیز از نظر اسلام و قرآن غلط است، چنانکه در سوره بقره آیه 279 می خوانیم: لا تظلمون و لا تظلمون؛ نه ظلم کنید و نه زیر با ظلم بروید.
اصولاً تسلیم در برابر بیدادگران موجب تشویق ظلم و توسعه ستم و اعانت ظالم است.
فلسفه آفات و شرور
از قدیم ترین ایام تا امروز گروهی از ناآگاهان بر عدالت خدا خرده گرفته اند، و مسائلی را مطرح نموده اند که به اعتقاد آنها با عدالت خدا سازگار نیست، و حتی گاه آنها را نه تنها دلیل بر نفی عدالت که دلیلی بر انکار وجود خدا پنداشته اند!
از جمله، وجود حوادث ناگوار مانند توفانها و زلزله ها و مصائب دیگر که همگانی است. و همچنین تفاوتهایی که در میان انسانها دیده می شود.
و نیز شرور و آفتهایی که دامن انسان یا نباتات و موجودات دیگر را می گیرد.
این بحث گاهی در ضمن بحثهای مربوط به خداشناسی در برابر مادیین مطرح می شود و گاه در بحث عدل پروردگار و ما آن را در این بحث مطرح می کنیم.
برای اینکه بدانیم تا چه اندازه در تحلیل دقیق این پندارها نادرست است، باید بحث مشروحی در این زمینه داشته باشیم و امور زیر را دقیقاً بررسی کنیم.
معمولاً همه ما در قضاوتهای خود و تشخیص مصداقها روی رابطه ای که اشیاء با ما دارند تکیه می کنیم. مثلاً می گوییم فلان چیز دور یا نزدیک است یعنی نسبت به ما.
یا فلان کس قوی و یا ضعیف است یعنی با مقایسه به وضع روحی یا جسمی ما، او دارای چنین حالتی است. در مسائل مربوط به خیر و شر و آفت و بلا نیز داوری مردم غالباً همین گونه است.
مثلاً اگر بارانی در سطح منطقه ببارد، ما کار نداریم که تاثیر این باران در مجموع چگونه بوده است، ما تنها به محیط زندگی و خانه و مزرعه خودمان و یا حداکثر شهرمان نگاه می کنیم، اگر اثر مثبتی داشته می گوییم نعمت الهی بود و اگر منفی بود نام « بلا » بر آن می گذاریم.
هنگامی که ساختمان فرسوده را برای نوسازی ویران می کنند و ما به عنوان یک راهگذر تنها از گرد و غبار آن سهمی داریم می گوئیم چه حادثه شری است، هرچند در آینده در آنجا بیمارستانی ساخته شود که افراد دیگری از آن استفاده کنند، و هر چند در مثال باران در مجموع منطقه اثرات مثبتی پیدا شده باشد.
در قضاوت سطحی و عادی نیش مار را آفت و شر می شمریم، بی خبر از اینکه همین نیش و زهر یک وسیله موثر دفاعی برای این حیوان است و غافل از اینکه گاهی از همین زهر داروهای حیات بخش می سازند که جان هزاران انسان را نجات می دهد.
بنابراین اگر ما بخواهیم گرفتار اشتباه نشویم باید به معلومات محدود خود نگاه نکنیم، و در قضاوتها تنها روی روابط اشیا با خودمان ننگریم بلکه تمام جوانب را در نظر بگیریم و قضاوت همه جانبه کنیم.
اصولاً حوادث جهان مانند حلقه های زنجیر بهم پیوسته است؛ توفانی که امروز در شهر ما می وزد و باران سیل آسائی که فرو می ریزد یک حلقه از این سلسله طولانی است که با حوادث نقاط دیگر کاملاً بهم مربوط است، و همچنین با حوادثی که در « گذشته » روی داده یا در « آینده » روی می دهد ارتباط دارد.
نتیجه اینکه انگشت روی یک قسمت کوچک گذاردن و درباره آن قضاوت قطعی کردن از منطق و عقل دور است.
آنچه قابل انکار است آفرینش « شر مطلق » است اما اگر چیزی از جهاتی خیر و از یک جهت شر است و خیر آن غلبه دارد بی مانع است، یک عمل جراحی از جهاتی ناراحت کننده و از جهات بیشتری مفید است بنابراین خیر نسبی است.
باز برای توضیح بیشتر به مثال زلزله دقت می کنیم: درست است که در یک نقطه ویرانی هایی به بار می آورد اما ارتباط زنجیره ای آن را با مسائل دیگر در نظر بگیریم چه بسا قضاوت ما عوض شود.
آیا زلزله مربوط به حرارت و بخارات درون زمین است یا مربوط به جاذبه ماه که پوسته خشک و جامد زمین را به سوی خود می کشد و گاه می شکند، و یا مربوط به هر دو است؟ دانشمندان نظرات گوناگونی اظهار کرده اند.
ولی هر کدام از اینها باشد باید آثار دیگر آن را در نظر گرفت. یعنی باید بدانیم که حرارت درون زمین چه اثری در ایجاد منابع نفتی که مهمترین ماده انرژی زا در عصر ماست و همچنین تولید ذغال سنگ و مانند اینها می گذارد؟! بنابراین خیر نسبی است.
و نیز جزر و مد حاصل از جاذبه ماه در دریاها چقدر برای زنده نگاهداشتن آب دریاها، و موجودات آن و گاه آبیاری سواحل خشک در آنجا که آبهای شیرین به دریا می ریزد تاثیر دارد، آن نیز خیر نسبی است.
اینجاست که می فهمیم قضاوتهای نستبی و معلومات محدود ماست که این امور را به صورت نقاط تاریک در صحنه آفرینش جلوه گر ساخته است، و هر قدر در ارتباط و پیوند حوادث و پدیده ها بیشتر بیاندیشیم به اهمیت آن مطلب آشناتر می شویم.
قرآن مجید به ما می گوید:«بهره شما از علم و دانش اندک، است» و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا (سوره اسراء،آیه85 )
و با این علم و دانش اندک نباید در قضاوت عجله کرد.
همه ما افرادی را دیده ایم که وقتی غرق نعمتی می شوند گرفتار « غرور و خودبینی » می گردند، و در این حالت بسیاری از مسائل مهم انسانی و وظائف خود را به دست فراموشی می سپارند.
و نیز همه ما دیده ایم که در هنگام آرام بودن اقیانوس زندگی و راحتی و آسایش کامل چگونه یک حالت « خواب زدگی و غلفت » به انسان دست می دهد که اگر این حالت ادامه یابد منجر به بدبختی انسان می گردد.
بدون شک قسمتی از حوادث ناخوشایند زندگی برای پایان دادن به آن حالت غرور، و از بین بردن این غلفت و خواب زدگی است.
حتماً شنیده اید که رانندگان با تجربه از راههای صاف و هموار که خالی از هرگونه پیچ و خم و فراز و نشیب و گردنه هاست شکایت دارند. و این جاده ها را خطرناک توصیف می کنند، چرا که یکنواختی این جاده ها سبب می شود راننده در یک حال خواب زدگی فرو رود، و درست در اینجاست که خطر به سراغ او می آید.
حتی دیده شده در بعضی از کشورها در اینگونه جاده ها فراز و نشیب ها و دست اندازهای مصنوعی ایجاد می کنند تا جلو اینگونه خطرات را بگیرند.
مسیر زندگانی انسان نیز عیناً به همین گونه است. اگر زندگی فراز و نشیب و دست اندازی نداشته باشد و اگر گهگاه حوادث نامطلوبی پیش نیاید، آن حالت غفلت و بیخبری از خدا و از سرنوشت و از وظائفی که انسان بر عهده دارد حتمی است.
هرگز نمی گوییم انسان باید با دست خود حوادث ناخوشایند بیافریند و به استقبال ناراحتی ها برود، چرا که همیشه این امور در زندگی انسان بوده و هست، بلکه می گوئیم باید توجه داشته باشد که فلسفه قسمتی از این حوادث این است که جلو غرور و غفلت را که دشمن سعادت اوست بگیرد، تکرار می کنیم این فلسفه قسمتی از این حوادث ناخوشایند است مه همه آ«ها، چرا که بخش های دیگری وجود دارد که به خواست خدا بعداً از آن سخن خواهیم گفت.
کتاب بزرگ آسمانی ما قرآن مجید در این زمینه چنین می گوید: فاخذناهم بالبأساء و الضراء لعلم یتضرعون؛ ما آنها را به حوادث سخت و دردناک و رنجها گرفتار ساختیم تا به درگاه خدا روی آورند. ( سوره انعام، آیه 43 ).
فلسفه حوادث ناخوشایند زندگی
گفتیم گروهی از خرده گیران، مساله حوادث ناگوار و بروز آفتها و مشکلات، و ناکامیهایی را که در زندگی دامنگیر انسان می شود بهانه ای برای انکار عدالت پروردگار و گاهی انکار اصل وجود خدا گرفته اند! در بحث گذشته به تحلیل و بررسی قسمتی از این حو.ادث پرداختیم و دو فلسفه آن را بازگو کردیم:
اکنون به ادامه این بحث توجه کنید.
باز تکرار می کنیم ما نباید با دست خود برای خودمان مشکل و حادثه بیافرینیم، اما با این حال بسیار می شود که حوادث سخت و ناگوار اراده ما را قوی و قدرت ما را افزایش می دهد، درست همانند فولادی را که به کوره های داغ می برند و آبدیده و مقاوم می شود ما هم در کوره این حوادث آبدیده و پر مقاومت می شویم.
جنگ چیز بدی است ولی گاهی یک جنگ سخت و طولانی استعداد یک ملت را شکوفا می کند، پراکندگی را مبدل به وحدت و عقب ماندگیها ر به سرعت جبران می نماید.
یکی از تاریخ نویسان معروف غرب می گوید: « هر تمدن درخشانی در طول تاریخ در نقطه ای از جهان ظهور کرده به دنبال این بوده است که یک کشور مورد هجوم یک قدرت بزرگ خارجی قرار گرفته و نیروهای خفته آنها را بیدار و بسیج کرده است »!
البته واکنش همه افراد و همه جامعه ها در برابر حوادث تلخ زندگی یکسان نیست. گروهی گرفتار یأس و ضعف و بدبینی می شوند و نتیجه منفی می گیرند، اما افرادی که زمینه های مساعد دارند در برابر این حوادث تحریک و تهییج شده به حرکت در می آیند و می جوشند و می خروشند، و نقطه های ضعف خود را به سرعت اصلاح می کنند.
منتها چون در اینگونه موارد بسیاری از مردم قضاوت سطحی می کنند تنها تلخی ها و سختی ها را
می بینند و اما آثار مثبت و سازنده را نادیده می گیرند.
ادعا نمی کنیم همه حوادث تلخ زندگی در انسان چنین اثری دارد ولی حداقل قسمتی از آنها چنین است.
شما اگر زندگی نوابغ جهان را مطالعه کنید می بینید تقریباً همه آنها در میان مشکلات و ناراحتیها بزرگ شدند، کمتر می توان افراد ناز پرورده ای را پیدا کرد که در زندگی نبوغی از خود نشان داده باشند و به مقام والائی برسند، فرماندهان بزرگ نظامی آنها هستند که میدانهای نبرد سخت و طولانی دیده اند، مغزهای متفکر اقتصادی آنها هستند که در بازارهای بحران زده اقتصادی گرفتار شده اند.
سیاستمداران قوی و بزرگ آنها هستند که با مشکلات سخت سیاسی دست به گریبان بوده اند.
کوتاه سخن این که: مشکلات و رنجها انسان را در آغوش خود پرورش می دهد.
در قرآن مجید چنین می خوانیم: فعسی ان تکرهوا شیئاً و یجعل الله فیه حیرا کثیرا؛ ای بسا چیزی را ناخوشایند بشمرید اما خداوند در آن خیر فراوان قرار دهد ( سوره نساء، آیه 19 ).
در بحثهای گذشته خوانده ایم که جزء جزء وجود ما هدفی دارد، چشم برای هدفی است، گوش برای هدفی دیگر، قلب و مغز و اعصاب هرکدام برای هدفی آفریده شده اند، وقتی خطوط سر انگشتان ما هم فلسفه ای دارد.
بنابراین چگونه ممکن است کل وجود ما بی هدف و فاقد فلسفه باشد.
و نیز در بحثهای سابق خواندیم که این هدف چیزی جز تکامل یافتن انسان در تمام زمینه ها نخواهد بود.
مسلماً برای رسیدن به این تکامل احتیاج به برنامه های آموزشی و پرورشی عمیقی است که سراسر وجود انسان را فرا گیرد، و به همین جهت خداوند علاوه بر فطرت پاک توحیدی که به انسان داده، پیامبران بزرگی را با کتابهای آسمانی فرستاده تا رهبری این انسان را در این مسیر بر عهده گیرند.
ضمناً برای تکمیل این هدف باید گاه به گاه عکس العمل گناهان و خطاهای او را به او نشان دهد و بر اثر تخلف از فرمان خدا با ناراحتیهایی در زندگی روبرو شود تا به عواقب زشت و شوم اعمال خویش آشنا گردد و رو به سوی خدا آورد. و در اینجاست که قسمتی از بلاها و حوادث ناگوار در واقع رحمت و نعمت الهی است.
همانگونه که قرآن کریم خاطر نشان می کند: ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا العلهم یرجعون؛ فساد در خشکی و دریا به خاطر اعمال مردم آشکار شد خدا
می خواهد نتیجه قسمتی از اعمال آنها را به آنها بچشاند شاید بیدار شوند و به سوی او بازگردند ( سوره روم، آیه 41 ).
با توجه به آنچه در بالا گفتیم حوادث دردناک را مصداق « شر » دانستن و از آنها به « بلا » تعبیر کردن، و آن را بر خلاف عدالت الهی شمردن بسیار دور از منطق و دلیل و عقل است، چرا که هر قدر در این مساله باریکتر می شویم به فلسفه های بیشتری دست می یابیم.
از آنجا که مشکل آفات و شرور و حوادث ناگوار و ناخوشایند برای بسیاری از مطالعه کنندگان بحث های خداشناسی و توحیدی مشکل قابل ملاحظه ای است، باز هم ناچاریم بحث و تحلیل دیگری روی این مساله داشته باشیم و فلسفه هایی را که درباره شرور و آفات گفتیم ادامه دهیم.
شاید درک این مساله برای بعضی مشگل باشد که مواهب و نعمتها اگر مستمر و یکنواخت باشند ارزش و اهمیت خود را از دست می دهند.
امروز ثابت شده که اگر جسمی را در وسط اطاقی بگذارند و از تمام اطراف نور قوی و یکسان به آن تابنده شود و خود جسم و اطاق نیز کاملاً صاف و مدور باشد هرگز آن جسم را نمی توان مشاهده کرد، زیرا همیشه سایه ها وقتی در کنار نور قرار می گیرد ابعاد جسم را مشخص می کند و آنرا از اطراف خود جدا
می سازد و ما می توانیم آن را ببینیم.
ارزش مواهب زندگی نیز بدون سایه های کم رنگ و پر رنگ مشکلات هرگز قابل مشاهده نیست. اگر در تمام عمر بیماری وجود نداشت لذت سلامتی هرگز احساس نمی شد، به دنبال یک شب تب داغ و سوزان و سردرد شدید و جانکاه است که صبحگاهان به هنگام قطع تب و درد چنان طعم سلامتی در ذائقه انسان شیرین می گردد که هر زمان به یاد آن شب بحرانی و رنج می افتد متوجه می شود چه گوهر پر ارزشی به نام سلامتی در اختیار دارد.
اصلاً زندگی یکنواخت – حتی مرفه ترین زندگی ها – خسته کننده و بی روح و مرگبار است، بسیار دیده شده که افرادی به خاطر یک زندگی مرفه و خالی از هرگونه ناراحتی و رنج آنچنان خسته شده اند که دست به خودکشی زده و یا دائماً از زندگی خود شکایت دارند.
شما هیچ معمار با ذوقی را پیدا نمی کنید که دیوارهای یک سالن بزرگ را مانند دیوار یک زندان صاف و یکنواخت کند، بلکه با فراز و نشیب و پیچ و خم ها باصطلاح به آن حالت می دهد.
چرا منظره جنگلهایی که بر روی کوهپایه ها می روید و نهرها به صورت مارپیچ از لابلای درختان کوچک و بزرگش می گذرد آنقدر جالب و دل انگیز است؟!
نظام « نور » و « ظلمت » و آمد و شد شب و روز که قرآن در آیات مختلفش روی آن تکیه کرده یک اثر مهمش پایان دادن به زندگی یکنواخت انسانهاست، چرا که اگر همواره خورشید در یک گوشه آسمان، یکنواخت به کره زمین می تابید، نه تغییر حالتی داشت و نه پرده طلائی شب جای آن را می گرفت، گذشته از اشکالات دیگر در مدت کوتاهی همه انسانها خسته می شدند.
روی این حساب باید قبول کرد که حداقل بخشی از مشکلات و حوادث ناگوار زندگی این فلسفه را دارد که به بقیه زندگی روح می دهد و آنرا شیرین و قابل تحمل می سازد، ارزش نعمتها را آشکار می کند، و به انسان امکان می دهد که از مواهبی که در دست دارد حداکثر بهره برداری را کند.
نکته دیگری که در آخرین مرحله این بحث اشاره به آن را ضروری می دانیم این است که بسیاری از مردم در محاسبه علل و عوامل حوادث ناگوار و مصائب گاهی گرفتار اشتباه می شوند و ظلمهایی که به دست انسانهای ستمگر انجام شده است به حساب بی عدالتی دستگاه آفرینش می گذارند و بی نظمی کار بشر را به حساب بی نظمی سازمان خلقت.
مثلاً گاهی ایراد می کنند « چرا هرچه سنگ است برای پای لنگ است؟! » چرا زلزله ها در شهرها خسارت کمی ایجاد می کند اما در روستاها قربانیان زیادی می گیرد و گروه کثیری زیر آوار می مانند، ایین چه عدالتی است؟ اگر بنا هست بلائی قسمت شود چرا یکسان قسمت نمی شود؟
چرا باید همیشه لبه تیز حوادث دردناک متوجه مستضعفین باشد؟
چرا در بیماریهای عمومی و همه گیر بیشتر این گروه قربانی می شوند؟
غافل از اینکه هیچ کدام از اینها مربوط به دستگاه آفرینش و خلقت و عدالت خداوند نیست، اینها نتیجه ظلم و استعمار و استثمار انسانها نسبت به یکدیگر است.
اگر روستانشینان به خاطر ظلم شهرنشینان در محرومیت و فقر شدید باشند و بتوانند خانه هایی محکم و مقاوم مانند آنها بنا کنند، چرا زلزله این همه از آنها قربانی بگیرد و از دیگران بسیار کم؟
اما هنگامی که خانه های آنها از یک مشت گل یا سنگ و چوب که گاهی حتی در میان آنها کمترین گچ و سیمانی به کار نمی رود و به طور ساده روی هم چیده شده و با یک حرکت شدید باد یا تکان ضعیف زمین فرو می ریزد، نباید انتظار داشت وضع بهتر از آن باشد، اما این چه ربطی به کار خدا دارد؟
نباید مانند آن شاعر، خرده گیری کرده بگوییم « یکی را داده ای صد ناز و نعمت » در حالی که دیگری را بر خاک ذلت نشانده ای، یکی را کاخ نشین کرده ای و دیگری را کوخ نشین!
باید این انتقادها را متوجه وضع ناموزون و نظام غلط جامعه کرد. باید به پا خاست و به این بی عدالتی های اجتماعی پایان داد. با محرومیت و فقر مبارزه کرد، و حقوق مستضعفان را به آنها داد، تا چنین پدیده هایی پیدا نشود. اگر همه قشرها از تغذیه کافی و بهداشت و درمان لازم بهره مند باشند در برابر بیماریها همگی پر قدرت و پر مقاومت خواهند بود.
اما هنگامی که وضع غلط نظام اجتماعی یک جامعه و استثمار حاکم بر آن به یکی آنقدر امکانات
می دهد که حتی سگ و گربه خانگیش دارای پزشک و درمان و داروست اما دیگری ابتدایی ترین وسیله بهداشتی را برای پرورش نوزادش ندارد چنین صحنه های ناگوار فراوان به چشم می خورد.
بجای اینکه در این گونه موارد ایراد بر کار خدا بگیریم باید ایراد بر کار خود بگیریم.
باید به ظالم بگوییم ظلم مکن.
و باید به مظلوم بگوییم زیر بار ظلم مرو!
و باید کوشش کنیم که همه افراد یک جامعه از حداقل وسایل بهداشتی و درمانی و غذا و مسکن و فرهنگ و آموزش و پرورش بهره مند باشند.
خلاصه اینکه نباید ما گناه خود را به گردن نظام خلقت بیندازیم.
کی خداوند به ما چنین زندگی را تحمیل کرده؟ و کجا چنین نظامی را توصیه فرموده است؟
البته او ما را آزاد آفریده، چرا که آزادی رمز تکامل و ترقی ماست.
ولی این ماییم که از آزادی خود سوء استفاده می کنیم و ظلم و ستم بر دیگران روا می داریم و نتیجه این ظلم و ستم به صورت نابسامانیهای اجتماعی خودنمایی می کند.
اما متاسفانه این اشتباه دامن گیر گروه زیادی شده و حتی نمونه های آن در اشعار شعرای معروف دیده
می شود.
قرآن مجید در یک جمله کوتاه و پر معنی می فرماید: ان الله لا یظلم الناس شیئاً و لکن الناس انفسهم یظلمون ؛ خداوند کمترین ظلمی به کسی نمی کند ولی مردم بخویشتن ظلم و ستم روا می دارند ( سوره یونس، آیه 44 ).
و به این ترتیب به پایان بحث فلسفه شرور و آفات می رسیم، هر چند سخن در این زمینه بسیار است، اما برای یک بحث کوتاه فشرده همین مقدار کافی به نظر می رسد.