دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 19 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 61 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 35 |
مقدمه
بیماریهای قلبیعروقی علت اصلی مرگ و میر در مردان و زنان در سراسر جهان می باشد. بیماریهای قلبیعروقی اشکال مختلفی مانند: فشارخونبالا، بیماری تصلبشرایین (آترواسکلروز)کرونری و سکته قلبی، نارسایی قلبی، سکته مغزی، آترواسکلروزسایر عروق مثل اندام ها و احشا و… دارند.
بدلیل بار سنگینی که این بیماریها از لحاظ اقتصادی و سلامت بر جامعه وارد میسازند، در طول دهههای اخیر مطالعات وسیعی انجام گرفته و عوامل خطری را که سبب افزایش احتمال ابتلا فرد به بیماریهای قلبیعروقی می شوند را مشخص نمودهاند. آگاهی از این عوامل خطر و چگونگی کنترل آنها این فرصت را بوجود می آورد که بتوان از بروز این بیماری ها پیشگیری کرده و یا در صورت ابتلا از شدت آن کاست.
بیماریهای قلبیعروقی(سکته قلبی، سکته مغزی، درگیری عروق محیطی) تهدیدی عمده برای جوامع مترقی انسانی به شمار میآید ولی خوشبختانه اغلب میتوان با یکسری از تغییرات مثبتی در شیوه زندگی ،از ایجاد ویا بدترشدن این بیماریها پیشگیری کرد وحتی بعد از ایجادمی توان میزان عوارض و مرگ و میر ناشی از آنها را به شکل قابل توجهی کاهش داد. این تغییرات پیشگیرانه (شامل تغذیه سالم، افزایش فعالیت بدنی، قطع عادات مضرمثل استعمال دخانیات(سیگار،پیپ، قلیان) یا مصرف الکل) اهمیت بسیار زیادی دارند.
بیماریهای قلبیعروقی به آهستگی ایجاد شده و در مراحل اولیه اغلب علامتی نیز ندارند. عواملی چون کلسترول بالا یا فشارخون بالا ممکن است از کودکی وجود داشته یا در جوانی آغاز شده و برای چندین دهه تشخیص داده نشوند، بنابراین بهترین راهکار، بررسی ، تشخیص و کنترل زودرس عوامل خطر و پیشگیری از بیماریهای قلبیعروقی است. ایجاد تغییرات سالم در شیوه زندگی مطابق با رهنمودهایی که از چندین دهه تحقیقات بدست آمدهاند نه تنها سبب پیشگیری از بیماریهای قلبیعروقی میشوند بلکه خطر ابتلا به بیماریهای خطرناکی مثل سرطان و دیابت را نیز کاهش میدهند.
سوابق تحقیق
محققان زیادی پیرامون بیماری های قلبی و عروقی به تحقیق و پژوهش پرداخته اند . به اعتقاد (حسینی 89) برخی عواملخطر بیماریهای قلبیعروقی قابل اصلاح وکنترل هستند، در حالیکه سایر عواملخطر تحت کنترل ما نیستند. برخی از عوامل خطرممکن است در طول زندگی دچار تغییر شوند. البته داشتن یک یا چند عامل خطر اصلی بیماریهای قلبیعروقی به این مفهوم نیست که فرد حتما مبتلا به بیماریهای قلبیعروقی شده یا در اثر آنها میمیرد. زهرا کدیور در هفته نامه سلامت می گوید: هر چه تعداد این عوامل خطر بیشتر باشد، فرد به احتمال بیشتری به بیماری قلبیعروقی مبتلا خواهد شد. بلعکس نبود عوامل خطر دلیل عدم ابتلا به بیماریهای قلبیعروقی نیست وفقط احتمال را کم میکند. با آگاهی از عوامل خطر ابتلا به بیماریهای قلبیعروقی، میتوان میزان خطر احتمالی را تا حد امکان کاهش داد.
مرتضوی در کتاب پیشگیری از بیماری ها چنین می نویسد: عوامل خطری که ، قابل اصلاح و یا قابل درمان نمیباشند عبارتند از :
زنان تا سن ۶۰-۵۵ سالگی در معرض خطرکمتری از مردان هستند. زنان پیش از یائسگی بدلیل وجود هورمونهای جنسی خود در مقابل بیماریهای قلبیعروقی محافظت میشوند.
با افزایش سن خطر ابتلا به بیماریهای قلبیعروقی افزایش مییابد.مردان نسبت به زنان در سنین پایینتری دچار حملات قلبی میشوند. پس از یائسگی خطر ابتلا به بیماریهای قلبیعروقی در زنان شروع به افزایش میکند. پس از ۶۵ سالگی خطر ابتلا به بیماریهای قلبیعروقی در زنان مشابه مردان همسن خود بوده و حتی پس از ۷۵سالگی، زنان نسبت به مردان همسن خود در معرض خطر بیشتر ابتلا به بیماریهای قلبیعروقی میباشند.بیماری بیماریهای قلبیعروقی بویژه در افرادیکه دارای پدر و مادر یا برادر و خواهر دچار بیماری سرخرگ و سابقهای از مرگ در یکی از اعضای خانواده بدلیل ابتلا به بیماریهای قلبیعروقی در سنین پایین(یعنی مرگ ناشی از بیماریهای قلبیعروقی در سن زیر ۵۵ سال در مردان و زیر ۶۵ سال در زنان) را داشته باشد . هم در ایجاد بیماریهای قلبیعروقی نقش دارند. سیاهپوستان بدلیل فشارخون بالاتر نسبت به سفیدپوستان در معرض خطر بیشتری میباشند. افزایش سطح کلسترول خون ژنتیکی بطورمستقیم خطر ابتلا به بیماریهای قلبیعروقی را افزایش میدهد. برخی اختلالات ژنتیکی نیز خطر ابتلا به بیماریهای قلبیعروقی را افزایش میدهد. فعلا نمی توان مواد ژنتیکی خود را تغییردهیم اما آگاهی از وضعیت ژنتیکی در انسان باعث میشود که فرد سایر عوامل خطر قابل کنترل را بهتر مدیریت نماید
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 18 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 67 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 33 |
مقدمه
بدن انسان همیشه به صورت یک کل واحد عمل می کند، نه به صورت یکسری بخش های جد از هم. ذهن و بدن از هم جدا نیستند و تقریباً هیچ پدیده ای وجود ندارد که تأثیرات آن تنها جسمی یا روانی باشد. نه ذهن از عناصر و استعدادهای مستقل تشکیل شده است و نه جسم از بخش های متفاوت به وجود آمده است. تغییر در هر بخش آن می تواند برکل بدن اثر بگذارد. امروزه با پیشرفت علوم زیستی و روانشناسی کاملاً مشخص شده که موجودی به نام انسان مجموعه ای است از ویژگی های جسمانی و مشخصه های روانی که مطلقاً از یکدیگر قابل تفکیک نیستند. تغییرات بدن انسان مساوی است با تغییرات روح و دگرگونی روح با دگرگونی بدن برابر است.
از سویی دیگر، همسازی یکی از متمایزترین جنبههای حیات معنوی هر فرد، شخصیت او میباشد. شخصیت هر فرد همان الگوی کلی یا ساختمان بدنی، رفتار، علایق، استعدادها، توانایی، گرایشها و صفات دیگر او است. به این ترتیب میتوان گفت که منظور از شخصیت، مجموعه یا کل خصوصیات و صفات فرد است. در رابطه با اثر ورزش بر شخصیت انسان، یکی از گستردهترین عقاید این است که ورزش، از راههای گوناگون در روحیه و شخصیت ورزشکاران اثر مثبت میگذارد. چنین تأثیرات مثبتی ممکن است موقت یا دایمی باشد یا در مورد افراد جوانتر، به این دلیل که فرایند رشد و تکامل روانی و عاطفی آنان درحال تکوین است، بیش از افراد مسن صحت داشته باشد. احتمالاً مهمترین جنبه این تأثیرها، رشد شخصیت است. علاوه بر رشد شخصیت، ورزش به طور موثری در تحول «جنبه اجتماعی شخصیت» یا «صلاحیت و شایستگی اجتماعی» فرد اثر داشته است. ورزش به طور عمومی سرشار از فرصتهای مناسب برای برخورد با موانع و مشکلات و اتخاذ شیوههای مناسب به منظور رفع آنهاست. این وضعیت از نظر سلامت روانی افراد و به خصوص کودکان اهمیت بسیار دارد. در واقع، انتخاب شیوه یا شیوههای ورزشی (تاکتیک) که منجر به تسلط و غلبه بر موانع (حصول پیروزی) میشود، از نظر سلامت روانی بسیار مهم است؛ زیرا نه تنها احساس رضایت را در فرد گسترش میدهد، بلکه باعث میشود در برخورد با موانع و مشکلات، روحیهای مقاوم، جستجوگر، چارهاندیش، منعطف و تحملپذیر داشته باشد.