دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 230 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 182 |
فصل اول
کلیات پژوهش
مقدمه
تاثیر رفتار و طرز فکر والدین در شکل گیری و چگونگی رفتار کودکان از اهمیت اساسی برخوردار است . والدینی که رابطه مطلوب و درستی با فرزندان خویش دارند ، موجب شادمانی ، مسئولیت پذیری و تکامل شخصیتی فرزندان خود می شوند . از سوی دیگر ، والدینی که رفتار مطلوب و درستی با فرزندان خود ندارند باعث بروز انواع مشکلات رفتاری در آنان می شوند .
هر چند رابطه نامطلوب میان والدین و فرزندان ، تاثیرات سوءی برجای می گذارد ، اما اثرات منفی رابطه نامطلوب با مادر بیش از تاثیرات منفی ناشی از وجود این گونه روابط با پدر است . چون کودکان زمان بیشتری را با مادر می گذرانند و در نتیجه تاثیر بیشتری از وی می پذیرند. حتی برخی از روانشناسان معتقدند رفتار اجتماعی کودکان بیشتر متاثر از رفتاری است که از مادر خود مشاهده کرده اند بنابراین توجه به شیوه های پرورش کودک از سوی والدین به ویژه مادر در اثر بخشی بر شخصیت کودک بسیار مهم و حیاتی است.( پیوسته گر ، 1385)
برای آنکه کودک به شکل سالم و هنجار رشد یابد بایستی در حد معقول نیازهای شخصیتی ، روانی ، فیزیکی و اجتماعی او ارضا شود . ناکامی در رفع این نیازها باعث مشکلات رفتاری ، بزهکاری و ناشادی کودک میگردد و شرایط خانوادگی زمینه ساز این ناکامی هاست . از جمله این شرایط : خانواده های از هم پاشیده ، طردشدگی کودک ، سخت گیری و محدودیت شدید ، فقر و کمبودهای شخصی و نبودن معیارهای صحیح اعتقادی و اخلاقی در خانواده و ... را می توان نام برد . در اکثر نظریه های روانشناسی رشد ، چگونگی روابط کودک با اعضای خانواده و مخصوصا مادر یکی از اساسی ترین عامل رشد شخصیت شناخته شده است . اگر در روابط عاطفی مادر و کودک اختلالی بوجود آید ، موجب بهم
خوردن امنیت عاطفی در کودک می شود که آثار آنرا در رفتار کودک می توان مشاهده کرد . بنابراین توافق کلی براینست که خانواده در پیدایش اختلالات رفتاری کودک تاثیر مهمی دارد . (رضا زاده ، 1375 )
نتایج تحقیقات متعدد نشان می دهند اکثر مشکلات رفتاری کودکان در محیط خانه و مدرسه منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی و رفتاری اعضای خانواده بویژه والدین است و در این میان نقش مادر اساسی و تعیین کننده است بطوریکه محرومیت از وجود او اثرات ناگواری از جمله کاهش میزان جنب و جوش ، کاهش واکنش عاطفی ، اعتماد به نفس و ... را به همراه دارد .
نگرشها و رفتارهای والدین همانند محرومیت از والدین سهم نسبتا زیادی در علت شناسی اختلالات رفتاری دارند به همین جهت برخی از صاحب نظران معتقدند کودک مشکل دار عمدتا والدین مشکلی داشته اند . ( ماسن[1] ، 1970 )
نلسون وایزرائل[2] (1984 ) در کتاب ‹‹ اختلالهای رفتاری کودکان ›› در این باره چنین می نویسند:
‹‹ توافق همگانی وجود دارد که خانواده در پیدایش اختلالهای رفتاری کودکان تاثیر مهمی دارد . درباره خانواده های بزهکاران و نیز خانواده های کودکان مبتلا به اختلال رفتار جرمها و بزهکاریهای بسیاری گزارش شده است . به نظر می رسد اختلالات رفتاری کودکان از نظام خانوادگی ناصحیح سرچشمه می گیرد . شماری از متغیرهای مربوط به خانواده در پیدایش رفتار پرخاشگری و ضداجتماعی ، ردیابی شده است ›› . (مارتین[3] 1979 ، جانسون[4] ولوبیتز [5] 1974 نقل از حمیدی ، 1380).
خانواده اولین پایگاه تشکل شخصیتی کودک به حساب می آید . رفتار کودک نشانه هویت خانواده و نحوه تربیت خانواده است . نظامی که بیش از همه برفرد احاطه دارد و رفتارهای او را شکل می دهد ، نظام خانواده است . رفتاری که در رابطه با سایر اعضای خانواده بروز میکند ، منحصر به رفتارهای بهنجار نیست ، بلکه رفتار نابهنجار افراد را هم ، خانواده شکل می دهد . (ثنایی، 1373 ).
طبق تحقیقات انجام شده نحوه تربیتی والدین ، ویژگیهای رفتاری خاص را در کودک بوجود می آورد مثلا والدینی که در تعامل با فرزندان خود ازشیوه فرزند پروری اقتدار منطقی [6] استفاده می کند فرزندانشان مستقل و با هدف بوده و اعتماد به نفس و مسئولیت بیشتری دارند و از نظر روانی سالم اند ( بوری[7] 1991 ،مارتین ومک کوبی [8] 1984 نقل از طیبی ، 1383).
پژوهش حاضر نیز جهت بررسی اختلالات رفتاری و سبکهای دلبستگی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان خوابگاهی 17 – 12 ساله شهر سروآباد صورت گرفته است تا تاثیر خلاء والدین بالخص عدم حضور مادر در عملکرد آنان را بررسی کند .
ری[9] (1990 ) طی تحقیقی به این نتیجه رسید کودکان مبتلا به مشکلات رفتاری در خانواده هایی پرورش یافته اند که در آنها انضباط و محبت کم بوده است .
در رابطه با تاثیر محیط خانواده و نحوه تربیت والدین بررفتار کودک سیف نراقی و نادری (1370 ) در کتاب ‹‹ اختلالات رفتاری کودکان و روشهای اصلاح و ترمیم آن ›› می نویسند :
‹‹ اگر جو یا فضای کل خانواده ، هر حرکت و رفتار کودک را علیرغم درست یا نادرست بودن آن پذیرا باشد ، کودک به احتمال زیاد دچار اختلالات رفتاری میگردد ... از طرف دیگر در نقطه مقابل خانواده هایی قرار دارند که هیچگونه رفتار کودک را نمی پذیرند و در حقیقت دائما در حال طرد کودک هستند ، در چنین فضای خانوادگی ، کودک نمی داند چه چیز باعث قبول و تشویق دیگران میشود . به عبارت دیگر کودک در انجام هرکاری دچار بلاتکلیفی و تشویق است . افراط و تفریط در میزان توجه و مراقبت نسبت به اعمال و رفتار کودک می تواند موجبات اختلالات رفتاری باشد ... داشتن انتظارات و توقعات نامتناسب با رشد و توان جسمی ، ذهنی ، عاطفی ، اخلاقی و اجتماعی کودکان و یا نداشتن هیچگونه توقعی از آنان در هنگامیکه باید توقع داشت ، سبب اختلالات رفتاری آنان میگردد ›› (سالاری ، 1373).
بیان مساله
اختلالات رفتاری روزمره ، اختلالات شایع و ناتوان کننده ای هستند که برای معلمان و خانواده هایشان مشکلات بسیاری ایجاد می کنند و با نرخهای بالایی از معضلات روابط اجتماعی همراه بوده و نسبت به کودکان بدون اختلال ، با شکستهای تحصیلی بیشتر مواجه می شوند و در نوجوانی و بلوغ در خطر آشفتگیهای رفتاری و اجتماعی هستند ( کشکولی ، 1379 ) . پیامدها و عوارض مشکلات رفتاری در زندگی فردی و اجتماعی کودک و حتی برای اطرافیان و اجتماعی که وی در آن قرار دارد ، معضلات بازدارنده بسیاری ایجاد نموده و به عبارتی تمامی جنبه های زندگی فردی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد این امر با توجه به شیوع نسبتا بالای مشکلات رفتاری نیازمند توجهای ویژه است .( عیسی زاده ، 1386 )
کودکانی که دچار پریشانی های عاطفی و اختلالات رفتاری هستند در دوست یابی کمتر موفق اند در واقع بارزترین مشکل آنها ناتوانی در ایجاد روابط عاطفی رضایت بخش و نزدیک با سایر افراد است آنها تنها دوستانی که قادر به پیداکردنشان هستند دوستان خیالی اند . کودکان دیگر به سوی این کودکان جلب نمی شوند وبزرگترها نیز از اینکه این قبیل کودکان دور و برشان هستند خوششان نمی آیند . از آنجا که برقراری روابط نزدیک عاطفی بر اساس واکنش های متقابل اجتماعی بوجود می آید طبیعی است مردم علاقه خود را به کسی که عکس العمل مطلوبی نداشته باشد از دست می دهند علت اینکه تعداد زیادی از کودکان آشفته از طرف دیگران مطرودند این نیست که آنها از دوستی فراری اند بلکه به خاطر این است که آنها رفتاری خصمانه و پرخاشگرانه دارند . این کودکان بدزبان ، مخرب ، غیر قابل پیش بینی ، غیر مسئول ، دعواگر ، موذی ، حسود و بی اعتنا هستند و خلاصه صفت مثبتی که بتوانند دیگران را به سوی آنها جلب کند درآنان وجود ندارد این نکته قابل فهم است که افراد هنگام مواجه شدن با کودک آشفته متقابلا رفتاری مشابه از خود نشان می دهند پس تعجبی ندارد که این قیبل کودکان دائما با هم دعوا و نزاع می کنند ( جوادیان ، 1373 ).
کنش متقابل و رابطه ی عاطفی میان میان مادر و نوزاد به روابط اجتماعی کودک در آینده شکل داده و نحوه برخورد مادر با کودک در چگونگی اجتماعی شدن و کسب مهارتهای اجتماعی فرزند تاثیر به سزا دارد . در واقع دلبستگی بین مادر و کودک شالوده ی اجتماعی شدن کودک را در سالهای بعدی پی ریزی می کند . این پیوند در رشد کودک امری جدی ، گسترده و فوق العاده است .
به نظر می رسد الگوی دلبستگی اولیه با تحول مهارتهای اجتماعی سالهای بعد در کودک ارتباط دارد . پژوهش رفتار اجتماعی آن دسته از کودکان مهد کودک که روابط عاطفی آنها در = ماهگی ارزیابی شده بود بررسی گردید ، کودکانیکه قبلا ‹‹ دلبسته ایمن ›› ارزیابی شده بودند ، حالا نقش رهبری اجتماعی داشتند . این کودکان در فعالیتها پیش قدم بودند ، فعالانه در آنها شرکت می کنند و مورد توجه کودکان دیگر بودند . معلما نشان آنها را خوگردان و مشتاق یادگیری می شناختند . بر عکس کودکانی که دلبسته ی ناایمن شناخته شده بودند ، از لحاظ اجتماعی گوشه گیر و نسبت به شرکت در فعالیتها دچار تردید بودند ، از نظر معلمان ، این کودکان کنجکاوی کمتری درباره چیزهای نو نشان می دادند و در پیگیری هدفهای خود چندان استوار نبودند . این تفاوتها ارتباطی با هوش کودکان نداشت ( واترز[10] ،ویپمن[11] ،اسروف [12] 1997 ، نقل از طیبی ، 1383).
کودکی که به مادر دلبستگی مطمئنی پیدا کرده ، بیشتر به دنبال حفظ رابطه ی عاطفی با والدین و نیز جلب اعتماد آنان از طریق پذیرش رفتارهای مطلوب اجتماعی است . روانشناسان در بیشتر سالهای قرن حاضر به رابطه کودکان با کسانی که مراقبت از آنان را به عهده دارند تاکید کرده اند و این کنش های متقابل را اساس عمده ی رشد عاطفی و شناختی می دانند ( بالبی 1969 ) .
اینزورث و همکارانش ( 1978 ) معتقدند که همه کودکان بهنجار احساس دلبستگی پیدا می کنند و دلبستگی شالوده ی رشد عاطفی و اجتماعی سالم در دوران بزرگسالی را پی ریزی می کند برای مثال انتظار می رود کودکانی که دلبستگی شدید به مادرانشان دارند ، در آینده مشکلاتی ایجاد می کند ( ماسن و همکاران ترجمه ی یاسایی ، 1375 ) .
بررسیها در مجموع نشان می دهند ، کودکانیکه قبل از ورود به دومین سال زندگی ، دلبسته ایمن هستند آمادگی بیشتری برای روبروشدن با تجارب و روابط جدید دارند .
پژوهشهای مختلف در ایران نیز به نتایج مشابه دست یافته اند . در یک بررسی کیفیت دلبستگی و رابطه آن با تحول مهارتهای اجتماعی در کودکان پیش دبستانی شهر تهران مورد مطالعه قرار گرفت . نتایج به دست آمده نشان می دهد که رابطه معنی داری بین دلبستگی و مهارتهای اجتماعی وجود دارد به این معنی که هرگونه تغییری در دلبستگی کودک – مادر بر روی رفتار کودک در تعامل با همسالان تاثیر خواهد گذاشت ( دهقان ، 1376 ) .
در یک پژوهش رابطه دلبستگی به والدین با شیوه های مقابله با تنیدگی در دختران سوم راهنمایی مورد مطالعه قرار گرفت ، نتایج پژوهش نشان می دهد رابطه ی معنی داری بین دلبستگی به والدین با مقابله ی ‹‹ متمرکز بر مساله ›› ( دانشیان 1378 ) .
سن جدایی روزانه از مادر با تحول دلبستگی رابطه دارد . در یک پژوهش رابطه جدایی های موقت روزانه و نشانه های مرضی ، با شکل گیری دلبستگی و بروز مشکلات رفتاری – اجتماعی در کودکان پیش دبستانی مطالعه شد نتایج این پژوهش نشان می دهد کودکان که در سنین اولیه ی کودکی به طور روزانه ا زمادر جدا هستند ، نسبت به کودکانیکه در سنین بالاتر از مادر جدا می شوند ، بیشتر در معرض خطر دلبستگی نا ایمن قرار دارند ( خانجانی ، 1379 ) .
هم چنین مشخص شده است ، چنانکه کودک در سه سال اول در محیطی ( مانند مهد کودک) به سر برد که در آن مادری پاسخ دهنده و حساس حضور دایم نداشته باشد و کودک ا زمراقبت مداوم و پایدار محروم بوده و نتواند پیوند قوی و طولانی مدت ، با یک چهره ی دلبستگی خاص ایجاد نماید ، مستعد آسیب های روان شناختی می گردد ( خانجانی ، 1379 ) .
جمع بندی نظریه ها و یافته های حاصل از پژوهش هایی که در زمینه دلبستگی و تاثیری که در بلند مدت روی مهارتهای لازم در زندگی اجتماعی انسانها می گذارد گویای اهمیت موضوع است و این سوال را برمی انگیزد که آیا میان کیفیت دلبستگی و اختلالات رفتاری دانش آموزان خوابگاهی و دانش آموزان غیر خوابگاهی تفاوت وجود دارد ؟ آیا بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان خوابگاهی و دانش آموزان غیر خوابگاهی تفاوت وجو دارد ؟
اهمیت و ضرورت پژوهش :
پژوهش حاضر از دو جنبه نظری و عملی حائز اهمیت است .
الف ) جنبه نظری
1 ) در زمینه دلبستگی تحقیقات زیادی انجام شده است بنابراین نتایج پژوهش حاضر می تواند اطلاعاتی در مورد کیفیت دلبستگی و اهمیت آنان در تحول مهارتهای اجتماعی و سازگاری فراهم آورد .
2 ) نتایج این تحقیق می تواند به بررسی نقش عوامل فرهنگی بر نظریه دلبستگی بیافزاید .
ب ) جنبه کاربردی
1 ) شکل گیری دلبستگی امن ، تحول مهارتهای اجتماعی و سازگاری را در فرآیند تحول کلی آنان تحت تاثیر قرار می دهد . این مهم همواره باید مد نظر والدین قرار گیرد تا با فراگیری شیوه ی صحیح فرزند پروری شرایط لازم را برای کودکان خود فراهم آورند .
2 ) محیط های آموزشی خانواده تاثیر کیفیت دلبستگی و اهمیت مهارتهای سازگاری در ایفای نقش افراد در یک زندگی موفق را یادآور شده و آموزش های لازم را ارایه دهند .
3 ) مشاوران و روان درمان گران که به کار تشخیص ، درمان و راهنمایی اشخاص می پردازند در کار بر روی اختلالهایی که در اثر ناکارآمدی سازگاری شکل گرفته اند به ریشه های آن توجه کرده و راهکارهای لازم را ارایه می دهند .
اهداف پژوهش :
هدف کلی پژوهش : بررسی رابطه اختلالهای رفتاری، سبکهای دلبستگی و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان غیرخوابگاهی ( عادی ) و دانش آموزان خوابگاهی 17 – 12 سال شهر سروآباد و نیز مقایسه این دو گروه می باشد .
اهداف جزئی :
1 – مقایسه شدت اختلالهای رفتاری دانش آموزان غیر خوابگاهی با دانش آموزان خوابگاهی 17 – 12 سال .
2 ) مقایسه سبکهای دلبستگی دانش آموزان غیر خوابگاهی با دانش آموزان خوابگاهی 17 – 12 سال شهر سرو آباد است .
3 ) مقایسه میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان غیر خوابگاهی با دانش آموزان خوابگاهی 17 – 12 سال شهر سرو آباد است . رابطه سبکهای دلبستگی با اختلالهای رفتاری و پیشرفت تحصیلی در دو گروه دانش آموزان
فرضیه های پژوهشی :
1 ) شدت اختلالات رفتاری دانش آموزان غیر خوابگاهی کمتر از دانش آموزان خوابگاهی است .
2 ) سبکهای دلبستگی دانش اموزان خوابگاهی با دانش اموزان غیر خوابگاهی متفاوت است .
3 ) میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان خوابگاهی کمتر از دانش آموزان غیر خوابگاهی است .
4 ) بین اختلالهای رفتاری و سبکهای دلبستگی رابطه وجود دارد .
سوال پژوهش کدامیک از اختلالات رفتاری و سبک های دلبستگی پیش بینی کننده پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان خوابگاهی و غیر خوابگاهی است .
تعاربف نظری و عملیاتی متغیرها :
اختلالات رفتاری [13]
الف) تعریف مفهومی :
اختلال رفتار ، رفتاری است که به نوعی برای والدین ، معلمان ، خواهران و برادران و دیگران قابل قبول نیست مانند قشقرق راه انداختن در کودکان بزرگتر ، مدرسه گریزی ، اعتیاد دارویی و گوشه گیری ( ویلیامز، ترجمه ، به پژوه و همکاران ، 1375 ) .
ب) تعریف عملیاتی : منظور از اختلال رفتاری نمره ای است که آزمودنیها در آزمون SCL90 کسب می کنند .
دلبستگی :
الف ) تعریف مفهومی : رفتار دلبستگی به عنوان هر شکلی از رفتار که نتایج اش دست یابی یا حفظ مجاورت با اشخاص است که برای فرد متمایز و مرجع هستند یا فرد ی که قویتر و داناتر است تعریف شده است ( بالبی 1973 ) سبک ( نوع ) دلبستگی یک الگوی رفتاری خاص است که کیفیت تعامل بین فرد و موضوع دلبستگی اش را نشان می دهد . برپایه طبقه بندی اینروورث وورث درمورد سبک های دلبستگی نوزاد مراقبت کننده هازان وشیور[14] (مین،1987 در میکولینسر و همکاران 1990 ، نقل از مزرعه شاهی ، 1384) .
سبکهای مشابهی را در روابط محبت آمیز بزرگسال پیدا کردند که با تاریخچه ی دلبستگی و الگوهای عمل آنان ارتباط داشت . این سبکها به عنوان 3 سطح از سبک های دلبستگی در این پژوهش مورد نظر قرار گرفته اند .
ب ) تعریف عملیاتی : در این پژوهش کیفیت دلبستگی کودک – مادر بر اساس پاسخگویی نوجوانان به سوالات آزمون دلبستگی تعیین می گردد که سوالات آزمون 3 سبک دلبستگی به شرح زیر را مورد سوال قرار می دهد .
1 ) دلبستگی ایمنی بخش ( دلبستگی نوع اول )
افرادی که دارای این سبک هستند کمتر ا زخطرات می ترسند زیرا در موقعیت های خطر زا خود را تنها احساس نمی کنند ( میکولینسر و همکاران 1990 ) و تمایل به ایجاد ارتباط صمیمانه و مثبت با دیگران دارند و نسبت به افراد دارای سبک های ناایمن حرمت خود بالاتری دارند ( فنی و نوللر[15] نسبت به دنیا و دیگران اعتماد دارند ) ( بالبی 1973 ). بنابراین دلبستگی ایمنی بخش منعکس کننده قوانینی است که به فرد اجازه می دهد اضطراب خود را بشناسد و برای دستیابی به تسلی و حمایت به سوی دیگران برگردد (رازقی ، 1381).
2 ) دلبستگی اجتنابی ( دلبستگی نوع دوم )
افراد اجتناب گرا کسانی هستند که همان ویژگی کودکان اجتناب گرا را دارند آنها از ایجاد روابط صمیمانه با دیگران اجتناب می کنند و در مقیاس های روابط عاشقانه نمرات کمتری را بدست می آورند ( فنی و نوللر 1990 ) این افراد در مصاحبه های دلبستگی بزرگسال با اتخاذ راهبردهای نظیر تاکید بر خود پیروی و خود اتکایی اهمیت رابطه با موضوع دلبستگی را انکار می کنند و سعی می کنند فاصله خود را از موضوع دلبستگی حفظ کنند و از بروز هیجانات منفی خود ممانعت و نوعی خود اتکایی وسواسی دارند ( میکولینسر و همکاران 1990 ) . این سبک دلبستگی منعکس کننده قواعدی است که شناختن آن اضطراب و جستجوی حمایت را محدود می کند (رازقی ، 1381).
3 ) دلبستگی اضطرابی – دو سوگرا ( دلبستگی نوع سوم )
افراد دارای این سبک شبیه کودکان دو سوگرا هستند و در روابط عاطفی شان با دیگران انحصار طلب و وابسته اند و دایم نگران طرد شدن و رها شدن از سوی دیگرانند و توسط وابستگی شدید به دیگری سعی در کاهش اضطراب جدایی خود دارند .
این افراد نسبت به عواطف منفی شان در رابطه با تجارب دلبستگی کودکان هشیارند و در نتیجه از احساس درماندگی و اضطرابشان نیز آگاهی دارند . ( مین 1985 و میکولینسر و همکاران 1990 ، نقل از مزرعه شاهی ، 1384) .
ب ) تعریف عملیاتی متغیرها : منظور از سبک های دلبستگی در پژوهش حاضر نمره ای است که ازمودنی در آزمون دلبستگی کسب می کند . منظور از سبک دلبستگی ایمنی بخش ( نوع اول ) ، نمره ای است که آزمودنی در سوالات مربوط به عامل = یعنی وابستگی کسب می کند .
منظور از دلبستگی نوع دوم ( اجتنابی ) ، نمره ای است که آزمودنی در سوالات مربوط به عامل = ( احساس نزدیکی ) کسب می کند .
منظور از دلبستگی نوع سوم ( اضطرابی – دو سو گرا ) ، نمره ای است که آزمودنی در سوالات مربوط به عامل = ( اضطراب ) کسب می کند .
پیشرفت[16] تحصیلی
این اصطلاح غالبا به معنای محدود موفقیت در موضوع های درسی به کار می رود ، درحالی که معنای گسترده تری را در بر می گیرد . از این رو گزارش هارگریوز[17] چهارمعنا برای برای پیشرفت ارایه کرده است : پیشرفت در آزمون های کتبی ، پیشرفت در مهارتهای علمی ،پیشرفت در مهارتهای شخصی و اجتماعی و پیشرفت در انگیزش و تعهد ( ویلیامز ،ترجمه ، به پژوه و همکاران ، 1375 ) .
تعریف عملیاتی : منظور از پیشرفت تحصیلی در پژوهش حاضر تفاوت میانگین های معدل دانش آموزان در سال تحصیلی گذشته می باشد .
دانش آموزان خوابگاهی : منظور از دانش آموزان خوابگاهی در پژوهش حاضر دانش آموزان دختر 17 – 12 شهر سروآباد است که در حال حاضر در خوابگاههای شهر سروآباد به سر می برند .
دانش اموزان غیر خوابگاهی : آن دسته از دانش آموزان دختر 17 – 12 سال شهر سروآباد است که در حال حاضر در مدارس آن شهر مشغول به تحصیل بوده و تحت سرپرستی والدین زندگی می کنند .
فصل دوم
ادبیات و پیشینه پژوهش
مقدمه
کودکی که به دنیا می آید ممکن است عالیترین و کامل ترین امکانات رشد را دارا باشد . وی ممکن است آمادگی داشته باشد و ظرفیت آن را که به شایستگی ترین وجهی پرورده شود و برترین کمالات دست یابد . کافی است عادی به دنیا بیاید و خانواده و محیط مناسب در اختیارش قرار گیرد تا ببالد و نشو ونما یابد و جایگاه ارجمند خویش را در این دنیا بیابد . اما زندگی خانوادگی و محیط بهداشتی و آموزشی و اجتماعی و فرهنگی بسیاری از مردم جهان چنان است که دست یابی به چنین مقصودی را دشوار و گاه امکان ناپذیر می سازد . محدودیتهای محیط زندگی گروهی از کودکان چنان زیاد است که بقای آنان نیز مسیر میشود . بزرگی ارقام فقر و بیماری و مرگ در کشورهای جهان سوم لرزه بر اندام آدم می اندازد و مشکلات عاطفی و رفتاری کودکان نیز که نتیجه ممکن فقر و بیماری و جهل و بد رفتاری ونابسامانی های خانوادگی و کاستیهای آموزشی و اجتماعی و فرهنگی است شدیدا مانع رشد و بالندگی و وصول آن به کمالاتی است که در خلقتشان مقدر شده است . ( منشی طوسی ، 1371 )
سال 2001 به عنوان سال بهداشت روانی اختصاص یافته است و در این سال تمام ملل جهان وظیفه دارند که سطح بهداشت روان خود ، خانواده و جامعه شان را ارتقاء دهند و با افزایش دانش بهداشت و زدودن برچسب های مخرب زمینه های این رشد را فراهم آورند. ( شاه محمدی ، 1379 )
اکنون که دوران سرنوشت ساز سازندگی و بازسازی همه جانبه کشور با شتابی فزاینده آغاز گردیده است ، زمان آن فرا رسیده است که برنامه توسعه و تامین تندرستی کودکان و ارتقاء سطح بهداشت خانواده و مدارس به عنوان بخش مهمی از سیاستهای ارتقاء بهداشت کشور و اساسی ترین حرکت در راستای تامین سلامتی نسل آینده ساز و تحقق بخش توسعه اجتماعی و اقتصادی آتیه کشور ، جایگاه و هویت واقعی خود را بازیابد . بدون تردید کاهش منابع ، امکانات و اعتبارات مالی ؛ کمبود نیروی انسانی آموزش دیده ، رشد افزون جمعیت و بحران زیست که جملگی تهدیدی جدی برای سلامتی نسل آینده است موانع و مشکلات متعددی را در مسیر تحقق اهداف فوق الذکر ایجاد خواهد کرد . حل این مشکلات راهی جز مشارکت همه جانبه نهادهای اجتماعی به ویژه خانواده را باقی نمی گذارد .اما باید توجه داشت که مشارکت مردم بدون دادن آگاهی و اطلاعات به آنان تحقق نمی یابد .
راه مشارکت همه ، آگاهی همه است ( پالاهنگ، 1377 ).
گر چه پیشینه توجه به نیازها و مشکلات روانی کودکان به عنوان قشر خاص و دارای ویژگی های منحصر به فرد خود و نه به عنوان بزرگسالانی کوچک اندام به پیش از چند دهه نمی رسد ، لیکن در همین مدت کوششهای بسیاری در جهت شناخت ، تبیین و طبقه بندی و ارائه روشهای درمانی برای اختلالات دوران کودکی و نوجوانی به عمل آمده است . طبقه بندی اختلالات کودکان این سوال را مطرح می کند که ‹‹ چند نوع اختلال وجود دارد ›› ؟
سوال اساسی در همه گیر شناسی این است که چه تعداد از کودکان در جمعیت کلی دچار این اختلالات هستند؟ همه گیر شناسی با تشخیص علل یا عوامل همراه با انتشار اختلالات در جمعیت نیز سرو کار دارد اختلالات رفتاری طیفی وسیعی از مشکلات کودکی را از رفتارهای پرخاشگرانه و تکانشی تا رفتارهای افسرده گونه و گوشه گیری در بر می گیرد . کودکان با اختلالات رفتاری بنابر ماهیت رفتارهایشان احتیاجات روانی ، تربیتی و آموزشی متفاوتی از سایر کودکان دارند . لذا برای آموزش ، تربیت و ترمیم رفتارهای آنان لازم است چگونگی طبقه بندی این اختلالات با توجه به انواع و دشواریهای رفتاری آنان تعیین شود (عیسی زاده ، 1386).
درباره چگونگی طبقه بندی اختلالات رفتاری ، اختلاف نظرها و بحثهای گوناگون و فراوانی وجود دارد اشکالات طبقه بندی اختلالات رفتاری بنابر علل زیر می باشد :
1 – علل متفاوتی می توانند زیربنای مشکلات رفتاری مشابهی باشد و درمقابل انواع متفاوت مشکلات رفتاری می تواند از علل مشابهی حاصل آمده باشد .
2 – فراوانی و تنوع رفتارهای ناسازگارانه بسیار گسترده است .
3 – چگونگی شروع این گونه رفتارها و کیفیت رشد و پیشرفت آنان متفاوت است .
4 – میزان و درجه رشد آنان مختلف است .
5 – چگونگی پاسخ دهی این گونه رفتارها با روشهای درمانی گوناگون متفاوت می باشد . (سیف نراقی و نادری ، 1380 )
آمارهای اپیدمیواوژیک نشان داده اند که تقریبا 14 تا 20 درصد همه کودکان از بدو تولد تا 18 سالگی انواعی از اختلالات روانی را داشته و حدود 3 تا 5 درصد این گروه دارای اختلالات شدید روانی می باشند این کودکان مشکلات مهمی در سازگاری به همراه نارسایی خانوادگی – تحصیلی و روابط اجتماعی زندگی دارند ، در هر صورت کمتر از 5/1 درصد کودکان نیاز به درمان دارند . با کمال تاسف و تعجب باید بگوییم که در کشور ما به مسائل گوناگون و پیچیده کودکان به طور جدی پرداخته نشده است . این در حالی است که اختلالات عاطفی – رفتاری ، به ویژه وضعیت نامتعادل و تحول زندگی خانوادگی و اجتماعی دریکی دو دهه اخیر کشور ما بیش از هر زمان دیگری گریبانگیر گروههای وسیعی از کودکان شده است (عیسی زاده ، 1386).
نابسامانی های خانوادگی ، کمبودهای آموزشی ، پرورشی و بهداشتی ، جابه جا شدن گروههای اجتماعی و فشارهای ناشی از آن ، رشد نامعقول جمعیت ، مهاجرتهای بی رویه و آوارگی ، فقر و اعتیاد گسترده دل آزردگی و افسردگی و پرخاشجویی و شکوه گراییهای حاصل از غیبت و فقدان سرپرست در بسیاری از خانواده ها و همچنین ناآگاهی های دیرپای والدین کودکان برای مقابله علمی عاقلانه با فشارهایی که زندگی جدید و ناآشنا و پیچیده کنونی به طور مستقیم و غیر مستقیم بر روانهای حساس و پذیرایی خردسالان وارد می آورد . و بسیاری عوامل مهم دیگر سبب شده است که اختلالات عاطفی و رفتاری کودکان وسعت بی سابقه ای بیابد . ( استارت ، لوریا،[18] 1998 نقل از عیسی زاده ، 1386).
درچنین وضعیتی جا دارد که پژوهشگران و متخصصان تعلیم و تربیت و روانشناسی کودک هر چه نیرو و دانش و تجربه در توان و هر چه شور وشوق و دلسوزی در جان دارند به کار گیرند و بر این دشمن مهلک درونی بشورند و کمک کنند تا اختلالهای جانکاه عاطفی را از دلهای آسیب پذیر کودکان معصوم و دوست داشتنی بیرون کنند و رشد شخصیت سالم و متعادل آنان را امکان پذیر سازند .
1 – تعریف اختلال رفتاری
تعریف و تعیین عملکردهای مختل کار آسانی نیست زیرا الگوهای رفتاری دارای انواع نا محدودی هستند و همچنین نامهای مختلفی دارند ، نظیر : اختلال رفتاری ، بدکاری رفتار،مشکلات رفتاری ، مشکلات روانشناختی ، رفتارنابهنجار ، رفتار ناسازگارانه ، اختلالات ، نقائص و آسیب شناسی روانی .
رفتار مشکل غالبا به عنوان رفتار ‹‹ نابهنجار›› در نظر گرفته شده است ، ‹‹ نا ›› به معنای ‹‹ دور›› یا ‹‹ از ›› و ‹‹ هنجار ›› به معنای میانگین یا استاندارد . بنابر این ‹‹ نابهنجار›› به معنای چیزی است که از میزان استاندارد منحرف شده باشد ( نلسون [19] و ایزرائیل[20] ، 2000 ، صفحه 1و2).
از هر نقطه نظری که به مفهوم بهنجاری و نابهنجاری نگریسته شود ، معلوم می گردد که یک مفهوم نسبی است . انحراف از یک هنجار ، ممکن است آنقدر ناچیز باشد که موجب هیچ نگرانی نشود یا ممکن است به اندازه ی زیاد باشد که تردیدی درباره ماهیت نابهنجاری آن باقی نماند . بنابر این مفهوم نابهنجار و بهنجاردو اصطلاح جدائی ناپذیرند و هر یک از آنها را بدون توجه به دیگری نمی توام تعریف کرد ( دادستان ، 1370 ).
در مورد تعریف مشکلات رفتاری ، اتفاق نظر در میان محققین وجود ندارد ، و یک تعریف مشخص و محدود برای آن موجود نمی باشد . اما اغلب تعاریف روی انطباق رفتار با معیارهای اجتماعی تاکید کرده و چنانچه رفتاری با معیارهای اجتماعی تطبیق داشته باشد ، آن رفتار بهنجار تلقی خواهد گردید ؛ کراسنر[21] معتقد است که رفتاری غیر عادی نامیده می شوند که با در نظر گرفتن سه متغیر مداخه گر مطالعه گردند .