دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 9 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 43 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 40 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
جراحی زیبایی:
توجه به ظاهر در چارچوب اجتماعی، امری بهنجار، پسندیده و حتی در حد متعادل نشان دهنده ی سلامت روانی است، اما در جوامع امروزی به علت تأکید بیش از حد شکل افراطی به خود گرفته است (براون[1]، 2001). جراحی زیبایی شامل انجام دادن کلیۀ جراحی های زیبایی صورت از جمله بینی، پلک، ابرو، گونه، پیشانی، گردن و زیبایی بدن است که ممکن است تقلیلی (مثل برداشتن چربی)، یا تقویتی (گذاشتن پروتز)، می باشد. به طور کلی منظور از عمل جراحی زیبایی، جراحی هایی است که بدون ضرورت پزشکی خاص و صرفاً به منظور زیبایی انجام می شود (کبیری، 1377). از آنجا که جراحی های زیبایی برای تغییر ظاهر افراد و افزایش خشنودی و بهبود اعتماد به نفس آنها انجام می شود، جراحی زیبایی را می توان پیامد یک اُلگوی روانشناختی معین دانست. در شرایط مطلوب این بیماران در صدد روان درمانی بر می آیند تا ماهیت حقیقی احساسات نوروتیک مبنی بر بی کفایتی خود را دریابند (کاپلان و سادوک، 2003).
جراحی زیبایی که جهت بهبود بخشیدن به ظاهر به کار گرفته می شود، تخصصی است که به ترمیم، نگهداری یا بهبود ظاهر فیزیکی فرد از طریق تکنیک های جراحی و پزشکی می پردازد و در دهه گذشته به طور چشمگیری افزایش یافته است (سوامی و همکاران[2]، 2007). بر اساس آمار منتشر شده در سال 2003 در آمریکا، پنج جراحی معمول و رایج زیبایی شامل: لیپوساکشن، افزایش و کاهش حجم سینه،جراحی پلک و جراحی بینی بوده است و تزریق بوتاکس، برداشتن مو با لیزر،میکرودرم ابریژن، پلینگ شیمیایی و تزریق کُلاژن هم به عنوان شایع ترین مداخلات زیبایی غیر جراحی مطرح شده است (انجمن جراحان پلاستیک آمریکا[3]، 2004).
جراحی های زیبایی یکی از شایع ترین اعمال جراحی در سطح جهان است و میزان متقاضیان آن، روز به روز افزایش می یابد. (موسوی زاده و همکاران، 1389). در کشور ما از حدود دهه 70 امروزه، تقاضا برای جراحی زیبایی 80% رشد داشته و این آمار در حال حاضر رو به افزایش است. جراحی زیبایی منحصر به طبقه مُرفه جامعه نیست و از هر طبقه اجتماعی افرادی وجود دارند که بخشی از صورت یا اندام خود را به تیغ جراحان زیبایی سپرده اند.
شکسپیر و کلی (1997)، جراحی زیبایی را چنین تعریف نمودند: یک نوع جراحی برای تغییر دادن ظاهر بدن، در غیاب بیماری، آسیب و جراحت یا بدشکلی مادرزادی و ارثی می تواند عاملی برای بهبود کیفیت زندگی باشد.
ارزشیابی های روانپزشکی بر روی کسانی که خواهان زیبایی بودند، نخستین بار در دهه های 1950-1940 گزارش شده و این گرارش ها بیشتر بازتاب دهنده گرایش های روانکاوی در روانپزشکی آمریکا بودند (هیل و سیلور[4]، 1950).
اسمیت و همکاران[5] (2000)، دریافته اند که مردم، زیبایی ظاهری را با ویژگی های شخصیتی پسندیده همچون هوش، شایستگی، دلپذیر بودن و پذیرش اجتماعی ربط می دهند و این جراحی بیشتر برای از میان بردن ناخشنودی افراد از ظاهر خود و گاهی افزایش عزت نفس انجام می شود.عزت نفس پائین و تصویر بدنی منفی معمولاً استرس هایی را برای افراد به دنبال دارد که فرد برای غلبه بر آنها راهبردهای مقابله ای خاصی را به کار می گیرد. ویژگی های شخصیتی برای راهبردهایی که فرد در مقابله با استرس های زندگی از آنها استفاده می کند، تأثیر می گذارد (بشارت، 1386).
جراحی زیبایی اغلب با توصیفات منفی از ظاهر بدنی همراه می باشد. پژوهش ها نشان داده اند که عوامل مؤثر در گرایش به جراحی زیبایی شامل نارضایتی از ظاهر، کسب ظاهر آرمانی و ایده آل جنسیت، شریک عشقی و تصویر بدنی مناسب می باشد (سوامی، 2009، موسوی زاده و همکاران، 1389). افزون بر این در این پژوهش مشخص شد که که یکی از بهترین عوامل برا نگیزاننده برای جراحی زیبایی، سطح تحصیلات فرد می باشد نه سطح درآمد؛ به گونه ای که سطح تحصیلات افراد متقاضی جراحی زیبایی از میانگین سطح تحیلات زن ایرانی، بسیار بالاتر بوده واغلب متقاضیان تحصیلات دانشگاهی داشتند (طوسی، باریک بین، اعرابی و ساعتی، 1386).
هدف اصلی جراحی زیبایی بهبود ظاهری فرد است که دارای ظاهری بهنجار باشد. زمانی که انسان ها در می یابند که خصوصیات فیزیکی آنها مطابق با هنجاره نیست، ممکن است دچار رنجش شده و جراحی را به عنوان راه حل نهایی در نظر بگیرند (هیل هورست[6]، 2002). جراحی زیبایی اکنون تبدیل به یک عامل فریبنده و وسیله ای برای تجمل گرایی افراد مختلف شده است و این امر سبب پایه ریزی انتظارات غیرواقعی در افراد و مخدوش شدن حقایق در مورد ماهیت واقعی آنان گردیده است (پیرل و وستون[7] ،2003).
براساس نظریه ی شناختی _ رفتاری، میزان درجه ی ارزیابی افراد از ظاهر خود بستگی به طرحواره هایشان در رابطه با ظاهر داشته است ( یوسفی، 1390).
طرحواره های مربوط به تصویر بدنی، به عنوان الگوهای شناختی برای ارزیابی ظاهر فرد و هیجانات مربوط به تصویر از بدن به کار رفته است. حس نا زیبا بودن و اقدام به جراحی زیبایی بیشتر متأثر از ذهن افراد بوده و باورها نقش عمده یی در ایجاد آن دارند، طوریکه افراد با باورهای غیرمنطقی مانند احساس کهتری معمولاً احساس عزت نفس پائینی دارند (آقاخانی، 1391).
[1].Brown
[2].Swami et al
[3].American Society of Plastic Surgeons
[4].Hill & Silver
[5].Smith et al
[6].Hillhorst MT.
[7].Pearl & Weston