دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 17 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 69 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 60 |
چکیده : 3
چه اقداماتی انجام دهم تا خلاقیت دانش آموزانم را افزایش دهم 3
مقدمه : 5
توصیف وضعیت موجود و بیان مساله : 7
گردآوری اطلاعات و شواهد 1: 9
تجزیه و تحلیل اطلاعات : 13
با توجه به مطالب بیان شده می توان به روشهای ذیل عمل کرد : 16
در زمینه خانواده : 16
در زمینه مدرسه روش های تدریس فعال چون 16
ارائه راه حل موقتی و اجرای آن 18
گام اول : خانواده و اولیا ء 18
گام دوم : مدرسه 20
گام سوم : معلم 23
نمونه ای از این تمرینات و فعالیت ها به شرح ذیل بود : 26
زنگ دایره یا حلقه تفاهم 29
اجرای راه حل جدید و نظارت بر آن 32
گردآوری اطلاعات شواهد 2 : 34
ارزشیابی تاثیر راه حل جدید و تعیین اعتبار آن : 36
بررسی وضعیت نمرات نوبت اول و دوم دانش آموزان کلاس اول 39
تجدید نظر و تصمیم گیری نهایی : 39
نتایج : 41
نتیجه گیری : 42
پیشنهادات کلی برای پرورش خلاقیت در معلمان و دانش آموزان 43
(پیوست شماره1) 45
سناریوی تدریس خلاق 45
منابع و ماخذ 49
منابع اینترنتی 50
چکیده :
در جوامع پیشرفته امروزی پرورش خلاقیت از مهمترین اصول است با بررسی کشورهایی که از نظر صنعتی فرهنگی و اجتماعی رشد چشمگیری داشته اند متوجه می شویم که این کشورها در زمینه ی پرورش خلاقیت رشد و تلاش بیشتری داشته اند .در حال حاضر در کشورهای توسعه یافته شکوفایی خلاقیت یکی از عالی ترین و محکم ترین اهداف آموزش و پرورش است . در شرط حساس کنونی و با توجه به تحولات بسیار سریع و اجتناب ناپذیر دنیا ، اگر خواهان پرورش استعدادها و شکوفایی خلاقیت و نوآوری در افراد هستیم باید نظام آموزش و پرورش را متحول کرد . برای این منظور لازم است هماهنگی و برنامه ریزی دقیق و کاملی در عرصه ی آموزش و پرورش داشته باشیم .در این فرایند معلم نقش اصلی را ایفا می کند . تنها معلم خلاق است که می تواند دانش آموزان خلاق و نوآور پرورش دهد . اما نکته ی قابل تامل آن است که هر آموزش و پرورش و هر معلمی نمی تواند این بار سنگین رابه مقصد برساند . تنها آموزش و پرورش پویا ، خلاق ، متحول می تواند در تحقق این رسالت تاریخی خویش موفق باشد و این دقیقاً همان نیازی است که در سال گذشته رهبر اندیشمندانه انقلاب اسلامی تحت عنوان « تحول بنیادین آموزش و پرورش » از آن یاد شده است . هسته اصلی تحول در نظام آموزشی ، هم چنان که مقام معظم رهبری تاکید کرده اند « خلاقیت است » بنابراین داشتن افرادی که توانایی پرورش پویایی و خلاقیت را دارند از اهمیت خاصی برخوردار است .
دسته بندی | اقتصاد |
بازدید ها | 23 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 453 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 36 |
*مقاله درمورد بررسی سازه ها وراههای ارتقای اثر بخشی نیروی کار*
چکیده :
امروزه بررسی راهبردی سازه ها و ساز وکارهای اثر بخشی از موارد مسلم تحول آفرینی و استقرار نظام بهبود فرایندهای کار قلمداد می شود عامل انسانی از دو زاویه متعارض یکی خلاقیت ، جمود ، و دیگری کار آفرینی – انهدام بازده سازمانها ، نقش زیر بنایی در موفقیت واثر بخشی سازمان و مدیریت دارد .
مقاله حاضر درصدد شناسایی بافت درونی ، تعبیه اسکلت پیکره اثر بخشی و ارائه راهکارهای هدایت مولفه های بهبود اثر بخشی سازمانی است .
مقدمه :
امروز سازمانها به حدی گسترده و پیچیده شده اند که بدون علم سازمان و مدیریت و بهره گیری از توانمندی ، فراست و مهارتهای سالها تجربه سازمانی نه می توان سازمان را به خوبی درک وتحلیل کرد ونه می توان آن را رهبری و مدیریت نمود . همان طور که بدون علم و ممارست درهر رشته تخصصی نمی توان از آن بهره برداری کرد علم مدیریت به لحاظ پیچیدگی ذهنی بودن ، وناهمگنی محیط واعضای سازمان بسیار
سخت تر از هر علمی است که محیط آن جنبه فیزیکی و واقعی دارد.
جامعه نمی تواند از این پس شاهد وارد آوردن ضرر از طرف افرادی باشد که بدون آگاهی از علم مدیریت صرفا به لحاظ پیروی از حلقه مراعات ( روابط ) و شیرینی منصبهای مدیریت وبا مستقر نشدن در حرفه مرتبط با رشته تحصیلی و تخصصی خود مشاغل حساس مدیریت سازمانها را اشغال کنند اینان تلاش می کنند صرفا با بهره گیری از سطوح اخلاقی و ارزشهای اجتماعی این عصر بدون کوچکترین آگاهی از نظریه و قوانین تحلیلی رشته ای و علم بسیار حساس و پیچیده مدیریت ، اداره امور سازمانها را بر عهده گیرند .
همه افراد دلسوز در این جامعه بارها شاهد حلقه شوم و دور باطل افکار مدیران و محو شدن برنامه ها وعملیات سازمانها بوده اند ، آثار سوء این نوع تصمیم گیریها موجب معدوم کردن کیفیت و انگیزشهای کاری منابع انسانی سازمانها می شود که گهگاه می بینیم فردی در منصب مدیریت می نشیند که ازعلم و جوهره ظریف مدیریت واداره سازمان و نحوه دستیابی به اثر بخشی سازمانی بهره چندانی ندارد .
اثر بخشی که بعد کیفی بهره وری است درارتباط بسیار نزدیک با کیفیت و توان کاری
نیروی انسانی است این شاخص نشانگر نسبت : 1- هدفهای واقعی به هدفهای پیش بینی شده و 2- عملکرد واقعی به عملکرد مورد انتظار است وا زطریق بازده نیروی کار و سازمان اندازه گیری می شود اثر بخشی در واقع با هدفهای مدیر وسازمان مشخص می شود وهویت پیدا می کند عرصه شاخصهای سنجش اثر بخشی در چارچوب : 1- میزان دستیابی به هدفهای مورد انتظار 2) کیفیت کار 3) سرعت و دقت کار و 4) جوششهای درونی بهبود و خلاقیت قرار می گیرد البته در تعیین اثر بخشی باید میان اثر بخشی هدفهای فردی ، سازمانی ، و مدیریت تفاوت قائل شد از آنجا که یکی از خصیصه های تحقق تفکرات واراده مدیریت در سازمانها استفاده از مجاری قدرت است لازم است میان مجاری قدرت سازمانی مقام و مجاری قدرت شخصی در کسب موفقیت و اثر بخشی تمییز قائل شد ، هر چند که منظور از قدرت میزان توانایی تاثیر گذاری بر رفتار افراد است در صورتی که شخصیت سازمانی قادر باشد افراد سازمان را به انجام دادن کار معینی ترغیب کند ، آن شخصیت دارای قدرت سازمانی مقام است درحالی که قدرت شخصی از مجاری قدرت زیر دستان در انجام دادن فعال کار ، نشئت می گیرد بهترین وضعیت برای مدیریت سازمان ، جمع کردن این دو نوع مجاری قدرت در شخص مدیر است یعنی هم پذیرای او باشند دوستش بدارند ، به او احترام حرفه ای و شخصیتی بگذارند وهم از او پروا ، حیا و اطاعت پذیری بالایی داشته باشند وحتی بترسند در این میان بازده میزان کوشش وهدایت مدیریت مطرح میشود که بر آن اساس فرد می کوشد بر رفتار دیگری تاثیر بگذارد وبه آن جهت بدهد و آن را در قلمرو و ابستگی وارد کند . میزان موفقیت افراد در سازمان را با بازده ( قدرت تولیدی ) گروه تحت رهبری آنها اندازه گیری می کنند .
موفقیت با چگونگی گرایش ، رفتار ، و عملکرد فرد و گروه ارتباط دارد ، اما اثر بخشی نشانه وضع درونی و میزان آمادگی اولیه فرد و گروه برای انجام دادن کار است لذا ماهیت گرایشی و انگیزشی دارد مدیر بهره مند از قدرت سازمانی ، از شیوه های مستقیم نظارت استفاده می کند ودر مسیر دستیابی به موفقیت سازمانی گام بر می دارد اما اثر بخشی زمانی نمایان می شود که مدیر بر قدرت شخصی وبهره گیری از مجازی آن با اعمال نظارت کلی تر و جلوه های غیر مستقیم تاکید داشته باشد .
قدرت مقام در سازمان درچارچوب سلسله مراتب و تفکیک عمودی از بالا و پایین تفریض می شود در حالی که قدرت شخصی از پایین به بالا بر اثر پذیرش زیر دستان و درعرصه ترکیب وساز و کارهای دستیابی به هدفهای مشترک به وجود می آید مدیری که قدرت اعمال نفوذ (موقت ) بر رفتار دیگران دارد می تواند موفق اما ناموثر باشد در صورتی مدیری موفق واثر بخش شناخته می شد که صاحب مجاری اعمال نفوذ فکری ، حرفه ای ، وانگیزشی بر نیروی کار برای بالا بردن بهره وری سازمان باشد ( هالس 1994 هرسی و بلانچارد ، 1378 ) در نمودار شماره 1 نمایش هندسی تعامل قدرت شخصی ، اثر بخشی و نظارت در نمودار شماره 2 نمایش هندسی تعامل قدرت سازمانی موفقیت و نظارت ارائه شده است .
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 5 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 17 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
راههای ترویج فرهنگ خلاقیت و نوآوری
مقدمه
نگاه کردن متفاوت به مساله و رسیدن به یک راه حل جدید، همان چیزی است که عموماً از آن به خلاقیت تعبیر می¬شود. اما خلاقیت مفهومی نیست که بتوان آن را در یک جمله و حتی یک کتاب مفصل هم توضیح داد. خلاقیت در حقیقت، فرآیندی است که در ذهن فرد خلاق اتفاق می¬افتد و حاصل آن شکل گرفتن یک ایده¬ی جدید با یک راه حل ابتکاری است.
این که خلاقیت ذاتی است یا اکتسابی، موضوعی نیست که این روزها ضرورت بحث بر سر آن در میان باشد. دنیای امروز تلاش می¬کند خلاقیت و مباحث مرتبط با آن را، چه در زمینه¬های روان شناسی و علوم تربیتی و چه در زمینه¬های مدیریت و کسب و کار، به درستی بشناسد و ابعاد مختلف آن را توسعه دهد. کتاب¬های فراوانی که درباره¬ی تکنیک¬های افزایش خلاقیت در افراد و در سازمان¬ها نوشته شده¬اند، گویای این حقیقت می¬باشند که توجه به خلاقیت و توسعه¬ی ان در سازمان، نه تنها باعث می¬شود که افراد از کار خود احساس رضایت بیش¬تری کنند، بلکه در پیش برد سازمان و افزایش بهره¬وری و رسیدن به موفقیت¬های بزرگ سهم عمده¬ای دارد.
برای آن که بتوانیم خلاق باشیم، باید ابتدا معنی و مفهوم خلاقیت را به درستی بشناسیم و بتوانیم بین خلاقیت، هوش، دانش و مهارت تفاوت قائل شویم. دانستن این که ساختار ذهن چیست و چگونه در فرآیند شکل گیری تفکر خلاق تاثیر می¬گذارد، با این که ممکن است مستقیماً روی افزایش خلاقیت فرد اثر نگذارد، بدون تردید باعث می¬شود که نگاه فرد به روش¬ها و تکنیک¬هایی که برای افزایش خلاقیت مطرح می¬شوند تغییر کند.
بعد از این¬ها وقت آن است که این روش¬ها را امتحان کنیم؛ روش¬های فردی. می¬توانیم ذهن را درگیر حل یک مساله¬ی جدید کنیم، یا اینکه سعی کنیم مسائل دور و برمان را به روش¬هایی که متخصصان این رشته پیش نهاد داده¬اند حل کنیم.
الف - تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت
پرورش عنصر انگیزشی خلاقیت باید اساساً در بستر خانواده صورت گیرد، زیرا مستعدترین محیط برای شکل دهی آن محیط کلامی و نظام تربیتی و رفتاری خانواده است. کودک و نوجوان اوقات زیادی را در خانواده سپری می¬کنند، بنابراین این طبیعی است که بیشترین تاثیر را نیز از آن بپذیرد. بیان این نکته از آن روست که بگوییم هر چند می توان در محیطی غیر از خانواده (آموزشگاه یا جایی دیگر) به تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت مبادرت ورزید، اما تاثیر این عوامل با اندازه و اهمیت عامل نخستین نیست. پس بهتر است که هدایت¬ها و روش¬های اتخاذ شده محیط دوم یعنی «محیط یادگیری» به محیط نخستین یعنی خانواده نیز انتقال یابد و در آنجا هم مورد تمرین و تقویت قرار گیرد؛ این انتقال زمینه¬های تثبیت و تحکیم انگیزش خلاقه را بیش از پیش فراهم آورد.
آمابیلی (1988) معتقد است، برای رسیدن به خلاقیت بهتر است که انگیزه و به ویژه انگیزه درونی پرورش پیدا کند و در جایی دیگر به نقش اهمیت انگیزش بیرونی اشاره می¬کند. ما ضمن احترام به این نظر توصیه¬هایی در قالب انگیزه درونی و بیرونی ارایه می¬کنیم.
چون فعالیت انگیزشی خلاق عمدتاً ماهیتی کلامی دارد، یعنی باید به وسیله کلام و روابط کلامی وارد آن شد شاید درست نباشد که آن را محدود به فضای خاص کرد. در کودکان انگیزه معمولاً حالتی کلی و عمومی دارد. گاهی درونی می¬شود و گاهی بیرونی. برای آن که کودکان موفق شوند به انگیزه خود سازمان دهند و جهت ان را مشخص کنند (درونی سازند یا بیرونی) طوری که برجستگی با یکی باشد برخورد کلامی ما یا به عبارت ساده¬تر برخورد شفاهی ما نقشی اساسی دارد. آنچه هسته و محور برخورد را می¬سازد گرایش و جهتی است که در خود پاسخ یا کلام نهفته است؛ آیا کلام مشوق انگیزه درونی است یا بیرونی. بنابراین، در اولین گام آموزش « انگیزه» باید به جهت پاسخ¬ها و هدایت¬های کلامی فرد توجه کافی داشته باشیم. برای مثال وقتی از کودک می¬پرسیم چرا بازی نمی¬کنی و او می¬گوید حوصله ندارم و پاسخ ما را در جهت دادن به رفتار کودک ممکن است این چنین باشد:
- اگر به او بگوییم خوب است که تو هم مثل بقیه بچه¬ها بازی کنی به رفتار او جهتی بیرونی می¬دهیم
- اگر بازی را به میل، تصمیم و انتخاب او واگذاریم رفتارش را جهتی درونی می¬بخشیم.
اکنون که اطمینان حاصل کردیم باید مراقب سوال¬ها و پاسخ¬های خود باشیم. به سراغ روش¬هایی می¬رویم که به انگیزه درونی کودکان دامن می¬زند. نوع برخوردهای کلامی مثبت که در این رابطه می¬توان داشت عبارتند از:
مثال: شرکت در بازی کاردستی
برخوردها: - آیا این بازی را دوست داری؟
- دوست داری این بازی چگونه برگزار شود؟
- چه احساسی نسبت به ساختن کاردستی داری؟
- دوست داری چه چیزی را درست کنی؟
- دوست داری چه وسایلی در اختیار شما باشد؟
- دوست داری ...
در این مثال، خود کودک و احساسات و علاقمندی¬های او محور فعالیت است. به او امکان داده می¬شود هر طور دوست دارد عمل کند نه آن طور که ما دوست داریم. ممکن است ما به ساختن گل علاقمند باشیم و او به ساختن خورشید؛ چنانچه در این فعالیت نظر و گرایش ما غالب باشد جهت انگیزه کودک بیرونی خواهد شد. یعنی او یاد می¬گیرد که به چیزی غیر از احساسات و علاقمندی¬های خود بیندیشد. چیزی که دیگران و محیط به او می¬دهند. بنابراین در این نوع از فعالیت هدایت انگیزه به خود کودک واگذار می¬شود. اما در عین حال ممکن است این سوال پیش بیاید که شاید کودکان توقع زیادی داشته باشند و ما به دلیل محدودیت نتوانیم ابزار یا امکانات دلخواه آنها را تامین کنیم، در این مواقع توصیه نمی-شود که به تمام خواسته¬های کودک بپردازیم بلکه می¬توان رفتاری مشابه روش زیر داشت:
- نباید با تحکم به کودک فهماند که امکانات محدود است.
- باید کودک را ترغیب کرد که امکانات را ببیند و بدون اظهار نظری اضافی در مورد کمبود وسایل و ... به او گفت ما این¬ها را در اختیار داریم تو دوست داری کدام را انتخاب کنی؟
- حتی اگر کودک دست به انتخاب نزد، با ارتباطی متمایل به سوی انگیزه درونی می¬توان از او خواست یا وسایل دلخواه را از منزل بیاورد یا به فعالیت دلخواه دیگری بپردازد.
- در هر حال مهم این است که کودک با هدایت ما خود به تصمیمی دلخواه و درست (از این نظر که شکایتی نداشته و آن را دوست داشته باشد) برسد و مسئولیت آن را قبول کند.
گام دوم انگیزه درونی و بیرونی را هم زمان استمرار می¬بخشد، جدی گرفتن و بها دادن به آنها است. اگر ما به هدایت کودک به این هدف که خود تصمیم بگیرد، انتخاب کند، و بسازد می¬پردازیم. باید به مسئولیت¬ها، تصمیم¬ها، انتخاب و آثار او نیز عمیقاً توجه کنیم. در این رابطه توصیه می¬شود، رفتارهای ابتکاری و سازنده کودک ولو کوچک و ناچیز مورد تشویق قرار گیرد. در این مواقع بهتر است از تشویق¬ها و دلگرمی¬هایی که انگیزه درونی را قوت می¬بخشد استفاده شود. عموم این تشویق¬ها ماهیتی کلامی دارند، نمونه¬هایی نظیر آنچه در زیر پیشنهاد می¬شود از این قبیل¬اند:
- تصمیم جالبی گرفتی، موفق باشی.
- خانه قشنگی ساختی معلوم است برایش زحمت زیادی کشیدی.
- پشتکارت قابل تحسین است.
- فکرهای خیلی خوبی داری، باید آنها را جدی بگیری.
- بالاخره آنچه را دوست داشتی، ساختی.
- انتخاب شما هم خوب است.
برای تداوم انگیزه درونی هم زمان می¬توان از مشوق¬های غیر کلامی نیز استفاده کرد. نسبت بین این که آیا باید همیشه تشویق¬ها کلامی باشد یا چیز دیگر این است که گرایش غالب، معمولاً به طرف تشویق-های کلامی (و با جهتی درونی) است، اما در پاره¬ای موارد شکل¬های دیگری از تشویق موثرتر است. باید به رفتارهای ابتکاری، خلاقه و سازنده کودک جایزه نیز داد و کودک را مستحق دریافت هدیه¬ای خوشحال کننده دانست. در چنین شرایطی دامنه تشویق و هدیه می¬تواند از شرکت دادن اثر کودک در یک نمایشگاه کوچک تا دریافت وسیله مورد آرزو نوسان پیدا کند.
به طور کلی، اگر چه نظام تشویق و ترغیب در افراد خلاق «درونی» است اما آنها نیز گاهی به محبت و دلگرمی که از قاعده و روشی عادلانه پیروی کند و بدون چشم داشت در اختیار آنها قرار گیرد.
ب – تقویت عناصر شخصیتی خلاقیت
در بین مولفه¬های شخصیتی خلاقیت چند عنصر را به سادگی نمی¬توان پرورش داد. به عبارت دقیق¬تر، این گونه عناصر بیش از همه نیازمند تقویت در بستر خانواده و به ویژه مدرسه هستند. علت نیز این است که چند ساعت آموزش تاثیر شگرف و محسوسی بر آنها نمی¬گذارد: اعتماد به نفس، اراده مستقل و پذیرش خطر نمونه¬هایی این گروه به شمار می¬روند. این عناصر معمولاً در طول زمان و تحت تعلیمات ساده و پیچیده والدین، معلمان و مربیان شکل می¬گیرند. بنابراین این ساده انگاری است اگر تصور کنیم در مدت کوتاهی می¬توانیم این ویژگی¬های مهم را در افراد پرورش دهیم. ما با رعایت این ملاحظات به شیوه¬های پرورش عناصر شخصیتی خلاقیت اشاره می¬کنیم که قادر به زمینه سازی تقویت این عناصر هستند: