دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 17 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 62 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 32 |
مقدمه
همه انسانها از توانایی های بی حد و سازنده ای برخوردار هستند این که چقدر و تا چه اندازه به این توانایی های خود واقف باشند و یقین و باور برسند. تغییر و تحول دنیای امروز اقتضا می کند انسان ها بیشتر از گذشته ها به توانایی های باطنی خود تکیه کنند.
در دنیای امروز متاسفانه یا خوشبختانه با به روز شدن علم و پیشرفت تکنولوژی روز به روز شاهد از بین رفتن اعتماد به نفس، خستگی روحی و جسمی، نا امیدی، ناهنجاریهای اجتماعی، خشونت، ترس و حقارت در بین کودکان و نوجوانان و حتی متاسفانه نونهالان ما وجود دارد و حتی این بحرانهای عاطفی بین بزرگسالان و خانواده ها نیز رشد و رواج پیدا کرده که می تواند بسیار مخرب و حتی نابودی نسلی انجام می گیرد که می توان با مشاوره و مشورت اساتید و کسانی که در این راه خبره هستند کمک بگیریم تا جامعه ای پرنشاط و خانواده ای موفق داشته باشیم.
امروزه اگر چه با پیشرفت و به روز شدن علم و سطح خانواده ها جامعه ای به نظر روشنفکر را پیش رو داریم ولی متاسفانه فرهنگ سازی در این زمینه نشده که برای کاهش و از بین بردن تنش و ناهنجاری های فردی و اجتماعی به مراکز مشاوره رجوع کنیم و کمی از دغدغه های فکری و روحی و جسمی خود را کاهش دهیم.
اگر خانواده ها، جامعه و مردم بدانند همانطوری که فرزندان عزیزمان به لباس، پوشاک و غذای جسم نیازمند است به همان اندازه به غذای روح نیز نیازمند است، می شود تا حدودی از این مشکلات روحی و روانی بین فرزندان خود جلوگیری کنیم.
مراکز مشاوره، یکی از نهادهای بسیار مهم در این زمینه می تواند یاری گر بسیاری از خانواده ها، نهادها، سازمانهای اداری و حقوقی و مراکز تعلیم و تربیت به همه عموم مردم معرفی شود تا بتواند مشکلات و دغدغه های روحی و روانی خود را مطرح و درصدد رفع و رجوع آن برآیند، که این خود مستلزم فرهنگسازی در مدارس و این سازمان ها و نهادها خواهد بود و می توان در این باره خانواده ها را دعوت به این مراکز کرد تا بتوان نسلی سالم و موفق داشته باشیم.
مراکز مشاوره با هدف رفع اختلافات خانوادگی و حل مسایل و مشکلات خانوادهها از طریق مشاوره و گفتوگو و همچنین تحکیم و تقویت بنیان خانواده راهاندازی شدهاند. در همین راستا حتی تفاهمنامهای میان دادگاههای خانواده و مراکز مشاوره مبنی بر همکاری انعقاد شده است.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 18 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 60 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 31 |
مقدمه
با توجه به اینکه بنیان خانواده نقش مهم و اساسی در انتقال و پیشبرد آموزه های وحیانی و غیر وحیانی دارد به سلامت کانون خانواده و رشد و بالندگی و تحکیم آن بسیار توجه شده است.به ناچار افرادی که در نگرش به این بنیان مقدس دچار خطا و انحراف شده اند جوامع انسانی را به انحطاط کشانده و آدمی را از راه رشد وتعالی و سعادت که از جمله هدفهای آفرینش بوده است بازداشته اند.
انسانها بر اساس سرشت و فطرت خدادادی خویش نیازمند جفت و همدم می باشند تا به سکون و آرامش برسند. مکاتب سالم در جوامع بشری،به ویژه مکتب های آسمانی و دین مبین اسلام این میل فطری انسان را تأیید نموده اند.در اسلام هیچ بنیانی با ارزش تر از ازدواج بنا نهاده نشده و کسی را که از این سنت نبوی روی گردان شود ، از خود نمی شمارد .اساسی ترین مبحثی که در روند رشد شخصیت و تعالی و پیشرفت روز افزون انسان به سوی سعادت و فوز ابدی کارساز است مبحث خانواده می باشد.
در غرب ودر میان افرادی که جهان بینی مادی دارند و در باورهای دینی ضعیف می باشند،پیوند در ارتباط اعضای خانواده بر اصل منافع شخصی و ملاک های مادی قرار دارد.از این رو ضربه های تلخ و سختی را نیز متحمل شده اند از جمله اهداف مهم انبیای الهی و اوصیای دین ،حراست از کیان خانواده است که اگر بر مبنای اصول الهی تشکیل شود ،منشأ خیرات و برکات فراوان برای فرد،جامعه و خانواده خواهد بود.
در اسلام پیوند زناشویی ،از نشانه های قدرت و حکمت الهی مطرح شده و مودت و رحمت است که کانون خانواده را استواری می بخشد.
اکنون باید دید چه عاملی در موفقیت خانواده مؤثر می باشد؟چرا برخی ازدواج ها موفق و برخی دیگر ناموفق است؟تفاوتش بین افرادی که سالیان سال در زندگی زناشویی خود کامیاب هستند با کسانی که پیوسته با مشکلات رو به رو می شوند،در چیست؟
سوابق تحقیق
افرادی که با کسب تجربهای خوشایند در خانواده وارد اجتماع می شوند، سازگاری و تفاهم بیشتری با دیگران دارند، در حالیکه بسیاری از ناکامیها و شکستها نیز که به انحراف و ناسازگاریهای بعدی منجر میشود، ریشه در زندگی خانوادگی دارند. (نجفی، 1375)
اهمیت این موضوع تا بدان حد است که در این زمینه تحقیقات و مطالعات نسبتاً وسیعی صورت پذیرفته است. از جمله این تحقیقات، پژوهشی است که به وسیله بری در سال 1998 در آمریکا صورت گرفته است. این پژوهش که طی 9 سال تمام انجام گرفته، نشان میدهد که بحرانهای اجتماعی – روانی در جهان معاصر موجبات تضعیف، تزلزل و نهایتاً سقوط نظام خانواده را فراهم آورده است. موارد شاخص تحقیق بری عبارتند از:
- استرسهای رو به تزاید در زمینه شغلی و تحصیلی که از زندگی ماشینی و پیشرفتهای تکنولوژی نشأت گرفته است.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 18 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 57 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 31 |
مقدمه
بخشی از نگرانی مالی خانواده ها، به این برمی گردد که آخر ماه، وقتی که حساب و کتاب می کنند و دخل و خرج را به چرتکه می سپارند، تازه متوجه می شوند که خرجشان، با دخلشان مساوی نبوده و احتمالا خرج، کمی تا قسمت قابل توجهی بیشتر بوده است. همین بیشتر بودن نیز، باعث می شود این فکر به ذهن برسد که بله، ما چقدر فقیریم و در نتیجه، احساس و باوری از فقر، به فرد منتقل شود.
این، دردصورتی است که ما می دانیم عادت های غلطی در حوزه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی داریم که با شناسایی و رفع آنها، می توانیم از این بی تعادلی دخل و خرج، جلوگیری کنیم؛ و در نتیجه، از بروز این احساس فقر و ناامنی مالی. قسمتی از عادت های غلط مالی و اقتصادی ای را که در حوزه خانواده ها وجود دارد، باد هم مرور می کنیم؛ عادت هایی که شاید، از وجود برخی از آنها، آگاهی لازم را نداشته باشیم و چون از قبل بوده اند، ما هم زیاد به آنها توجه نکرده ایم.هر عادتی را، با پرسیدن کلمه چرا، می توان به چالش کشید؛ و اگر علت هایی که برای این کلمه چرا می آوریم، قابل قبول باشد، در آن صورت عادتی خوب و در غیر این صورت، عادتی است که از دیگران به ما رسیده و می توانیم و گاهی باید، کنارشان بگذاریم.
تجمل، گاهی به خاطر دیگران است و گاهی به خاطر تجمل دوستی خود آدم. مثلا کار شما با یک واحد آپارتمانی 90 متری راه می افتد، اما خودتان را به زحمت افکنده و واحدی 120 متری خریداری می کنید. در نتیجه پولی که بابت 30 متر اضافه پرداخت می کنید، شما را دچار زحمت مالی می کند. این اتفاق، گاهی به صورت عادت در ما شکل می گیرد و اصلا فکر نمی کنیم که چرا باید این اتفاق بیفتد. ما، می توانیم از هر چیزی، خوبش را داشته باشیم، اما درگیر زندگی تجملاتی نشویم. سادگی نیز برای خودش، فلسفه و زیبایی هایی دارد. و البته سادگی، مترادف با بد زندگی کردن نیست. باید تعریف هرکدام از این واژه ها را، در ذهنمان تغییر دهیم.حالا این ماه، کمی درآمدتان کمتر شده، یا خدای ناکرده، عضوی از خانواده بیمار شده و هزینه ای اضافه را روی دوشتان گذاشته است. اصلا جدا از همه اینها، قانع بودن خودش یک فضیلت حساب می شود. حالا تا درآمد آدم زیاد شد، چرا باید برای خودش خرج بتراشد و دنبال امکانات بیشتر برود؟
آدمی بنده طمع است و حرص؛ هرچقدر بیشتر خرج کند برای رسیدن به آرامش، نه تنها به آرامش نمی رسد، که همین جور توی مرداب هزینه ها فروتر خواهد رفت. لطفا تعریف ها را تمیز کرده و دوباره از اول میزانشان کنید: قانع بودن، به معنای بد زندگی کردن نیست؛ به معنای این است که شما تحمل تان بالاست و در بدترین شرایط هم، می توانید دوام بیاورید و البته اگر پول اضافه هم رسید، با برنامه ریزی خرجش خواهید کرد.