دسته بندی | کارآفرینی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 413 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 497 |
مقدّمه
کارآفرینان کسانیاند که با ایجاد محصولات و خدمات نوین مورد نیاز مردم، درآمد خوبی کسب میکنند. واژه (Entrepreneur) که در فارسی کارآفرین ترجمه شده است، در بردارنده معنای موفّقیت است. این واژه به معنای محصولات، ابداعات، کیفیت و خدمات نویندر درون یک شرکت است. این واژه به معنای نوع خاصی از روحیة، سر زندگی و فضیلت است. ای. ا . باتلر[1]، مفسر روزنامه تجاری، آن را «شوق خلقت» مینامد. از همه مهمتر، این واژه به اشخاص پرارادهای اطلاق میشود که اراده، خلّاق، پایداری و موفّقیت اجتناب ناپذیرشان، آنها را به رهبران و قهرمانان روز تبدیل میکند (کوک،ترجمه تیموری.1382. ص15).
افق کارآفرینی:
کارآفرینی واژهای جادویی است. وقتی در حد یک کلمه به آن نگاه کنید، چیزی بیش از ایجاد اشتغال به ذهن القاء نمیشود. امّا اگر در این واژه تعمّق کنید، و به خلّاقیت که جوهرة آن است دست پیدا کنید. آن گاه جادوی این واژه بر شما عیان خواهد شد، و شما خود نیز جادو خواهید شد. گرچه بسیاری از افراد به امید کار وارد این گود میشوند، امّا در ادامه نواهایی خواهند شنید و رنگهایی خواهند دید که تاکنون از آن بی خبر بودهاند. و بدین شیوه فرد جادو میشود. البته آنچه بیان شد درون خود فرد است و کارآفرینی همانند آینهای آن را به فرد باز مینمایاند. کارآفرینی طریقی است که به جان آفرینی ختم میشود؛ به زبان دیگر کارآفرینی همان طریق خود شکوفایی است. کارآفرینی عرصة وسیعی به ابعاد تخیّل بشر دارد. و در یک کلام عرصة نامحدود دارد. از مروارید بافی یک دختر نابینا در بازارچه خود اشتغالی پارک لاله تهران گرفته تا تدوین سیاستهای جهانی آمریکا در کاخ سفید. در سال 1985 بحث در بارة دولتهای کارآفرین در عصر اطلاعات شکل گرفت و این بحث در دوره ریاست جمهوری کلینتون به اوج خود رسید. بهطوری که کلینتون رئیس جمهور وقت امریکا بیان کرده بود که اگر بخواهیم بر دنیا حاکم باشیم، راهی نداریم جز این که برای در دست گرفتن دنیا، هم سیاست جدیدی را برگزینیم و هم سطح و گونة جدیدی از خدمات را به عموم مردم دنیا ارائه کنیم. برای تحقق این امر بحث بازآفرینی دولت را مطرح میکنند. اسبورن و گابریل[2] اصول بازآفرینی دولت را به شرح ذیل ارائه نمودند (غریبی،1381. ص23).
هدایت و رهبری به جای ((فعّالیت اجرایی)) .
قدرتمند سازی به جای خدمتگزاری.
تزریق رقابت به عرصة خدمات.
دگرگون سازی سازمانهای قاعده مدار.
سرمایه گذاری بر روی دستاوردها و نوآوریها.
ارضای نیازهای مشتری ونه بروکراسی.
پیشگیری به جای درمان.
حرکت از سلسله مراتب به سمت مشارکت و کارگروهی.
استفاده از مکانیزم بازار به عنوان اهرمی قوی برای تغییرات.
با نگاهی به اصول بازآفرینی دولت، تعدادی از این اصول در واقع همان اهداف کارآفرینی است. همین کارآفرینی در مسیر رشد خود به کارآفرینی سیاسی و یا آنچه که ذکر شد (دولت کارآفرین) ختم میشود.
اهمّیت کارآفرینی:
کارآفرینی نوش داروی لحظات دشواری:
کارآفرین میتواند در حالت اضطراری پاسخگو باشد. او در صورت نیاز میتواند فوراً تصمیمگیری کند. برای این کار، او باید حوادثی را که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد پیشبینی کند و از عواقب آن آگاه باشد. ماهیت شغلی کارآفرینی، سرمایهگذاری طولانی مدت، پیشبینی جایگزینها و عواقب آنها قبل از اتفاق، پیشبینی تغییرات و آمادگی تطبیق با این شرایط را ایجاب میکند (سالازار و همکاران،ترجمه نطاق،1380،ص45).
کارآفرینی مسیر خود شکوفایی:
کارآفرینی یک فرآیند اجتماعی است که در آن کارآفرین با اشتیاق و پشتکار درکار، خویشتن خویش را پیدا میکند و از بند عادات و سنّتهای مرسوم رها میشود (احمدپور/نقل از سعیدی کیا ، 1382،ص35). کارآفرینی عامل رشد و شکوفایی استعدادها و سوق دهنده به سوی خود شکوفایی است (کشتکاران.1381.ص121). کارآفرینی تواناییهای انباشته فردی را آزاد میکند. نیازهایی مانند استقلال و اتّکا به نفس نمونههایی هستند که با توسعه کارآفرینی در افراد امکان بروز پیدا میکنند. بر اساس تحقیقات انجام شده در میان خانوارهای کشور انگلستان افراد در کنار انگیزههای مادی مانند پول و سمت، کارآفرینی را راهی برای ارضای برخی نیازهای معنوی خود مانند آزادی، استقلال و کسب جنب و جوش در زندگی انتخاب میکنند (گزارش منتشر شده توسط اتحادیه اروپا، سال 2003 /نقل از سایت موسسه خانه پژوهش نواندیش).
کارآفرینی بعنوان جوهرة رویش سیستم اقتصادی:
کارآفرینی موتور توسعهی اقتصادی است. آنچه کارآفرینان مخاطرهجو انجام میدهند نوعی "تخریب خلاق" در نظام اقتصادی و ایجاد ساختارها و مناسبات اقتصادی جدید است.کارآفرینی طبق مدل توسعه اقتصادی « شومپیتر[3] »، تخریبِ خلّاق[4] است که به عنوان یک نیروی برانگیزاننده در توسعة اقتصادی جامعه، لازم و ضروری است (کوراتکو و هاجتس[5]/ نقل از احمدپور، 1380، ص10). تخریب خلاق در واقع همان قدرت جوانه زدن است، جوانههای که طراوت و شادابی را به سیستم اقتصادی باز میگرداند. تداوم حیات اقتصادی را فراهم میکند. چنانچه این توان از یک سیستم اقتصادی سلب شود، اگرچه بالاترین توان را نیز داشته باشد، بالاخره از بین خواهد رفت. تنها راه تداوم حیات اقتصادی کارآفرینی است.
کارآفرینی فرایند خلق ارزشها است:
کارآفرین با عمل خود سه ارزش را خلق می کند.
1- ارزش اقتصادی (ثروت): کارآفرینی فرایند خلق و توزیع ثروت در اجتماع است.
2- ارزش اجتماعی: کارآفرین با کار خود از یک سو به تقاضا های افراد اجتماع جواب میدهد و از سوی دیگر باخلق ثروت، رفاه و آسایش را به اجتماع ارزانی می دارد و اینها خود ناشی از حس احترام و ارزش برای دیگران می باشد.اگر نتوان گفت که انگیزه اوّلیه کارآفرینی پاسخ به نیازهای اجتماعی است، امّا تداوم کارآفرینی وابسته به این امر می باشد.
3- ارزش وجودی (خلق معنای زندگی): مکتب معنی درمانی برای معنا بخشیدن به زندگی سه راه را پیشنهاد میکند.[6] یکی از این راهها عبارتست از خلق چیزی در جهان، که کارآفرینی این فرایند را فراهم میکند.
بیان مساله:
از دیدگاه کتل شخصیت چیزی است که امکان پیش بینی آنچه را که شخص در یک موقعیت معین انجام خواهد داد میدهد (کتل[7]/نقل از شولتز ترجمه سید محمدی).
هدف از مطالعه شخصیت و ویژگیهای شخصیتی، پیش بینی کردن رفتار است. یعنی پیش بینی کردن آنچه یک فرد در پاسخ به یک موقعیت معین انجام خواهد داد. تنها زمانی که ما صفات یک نفر را بشناسیم میتوانیم پیش بینی کنیم که آن شخص چگونه در یک موقعیت رفتار خواهد کرد.
رفتار فرد حاصل تعامل ویژگیهای شخصیتی با شرایط و عوامل محیطی است. بدون شک رفتار همه انسانها از شرایط اجتماعی و ویژگیهای شخصیتی آنها ناشی میشود. آنچه مهم است اینست که جنبه فاعلیت به کدام بخش مربوط میشود؟ در پس رفتارهای جدید معمولاً فاعلیت به ویژگیهای شخصیتی و برداشت فرد از آن موقعیت بر میگردد. در کارآفرینی نیز چنین شرایط حاکم است. به طوری که دانلد اف[8] در این زمینه چنین بیان میکند: بازاریابی مهم است؛ امور مالی حائز اهمّیت است؛ حتی کمک به نهادهای عمومی نیز اهمّیت دارد. ولی هیچ یک از آنها به تنهایی باعث ایجاد کارهای جدید نمیشوند. از همین رو به شخصی نیاز داریم که در ذهن او، کلیه حالات ممکن گرد هم آورده شوند، باور داشتهباشد. برای این موارد به یک دیدگاه روانشناختی حقیقی از کارآفرینی نوین نیاز است (دانلد اف.ریچارد ام، ترجمه عامل محرابی.1383 .ص128).
با پررنگ شدن نقش کارآفرینان در توسعه اقتصادی، روانشناسان با هدف ارائه نظریههایی مبتنی بر ویژگیهای شخصیتی و همچنین با تفاوت قائل شدن بین کارآفرینان با مدیران و غیر کارآفرینان، به بررسی ویژگیهای روانشناختی کارآفرینان پرداختند ( فرن هام[9] 1994/به نقل از احمدپور 1380).
شناسایی ویژگیهای شخصیتی کارآفرینان از اهمّیت خاصی برخوردار میباشد. برای ترویج و پرورش صفت کارآفرینی در اجتماع نیازمند شناخت ویژگیهای شخصیتی و روان شناختی مؤثّر در امر کارآفرینی میباشیم. هدف این تحقیق نیز بررسی ویژگیهای شخصیتی و روان شناختی مؤثّر در کارآفرینی است. به همین منظور پنج ویژگی شخصیتی و روان شناختی در نظر گرفته شده است، و به بررسی و مقایسه این پنج ویژگی دربین کارآفرینان و افراد عادی پرداختهایم. این پنج ویژگی عبارتند از:
- خودپنداره[10]:
خوپنداره ارزیابی کلی فرد از شخصیت خودش است. این ارزیابی ناشی از ارزیابیهای ذهنی است که معمولاً از ویژگیهای رفتاری خود به عمل میآوریم. در نتیجه، خوپنداره ممکن است مثبت یا منفی باشد (فرهنگ توصیفی اصطلاحات روانشناسی،برنو،ترجمه یاسایی وطاهری.1370. ص109).
- باورهای خودکارآمدی[11]:
منظور از باورهای خود کارآمدی، باورهای شخص درمورد توانایی برای کنار آمدن با موقعیتهای متفاوت (فرهنگ روانشناسی و روان پزشکی،پورافکاری.1373.ص1364).
- منبع کنترل[12]:
منبعکنترل، به انتظار تعمیم یافته در مورد تقویتهایی اشاره میکند که تحت کنترل درونی - بیرونی هستند. افراد بین این دو جهتگیری قرار میگیرند. در یک طیف افراد دارای کنترل درونی قرار دارند که معتقدند تقویتها با تلاش شخصی، توانایی و ابتکار تعیین میشود. در طرف دیگر، افراد دارای کنترل بیرونی هستند که معتقدند تقویتها توسط افرادی دیگر، ساختارهای اجتماعی، شانس یا سرنوشت تعیین میگردد (راتر، 1966به نقل از گوردن ای ،ترجمه غضنفری و یزدانی،ص173).
- خلّاقیت[13]:
خلّاقیت عبارت است از فرایندهای ذهنی که منجر به یافتن راهحلها، ایدهها، مفهوم سازیها، شکلهای هنری، تئوریها و فرآوردهایی میشود که بی همتا و تازه هستند (لغت نامه روانشناسی پنگوئن به نقل از فیض بخش،1381،ص12).
- هوش هیجانی[14]:
گلمن(2001) هوش هیجانی را مهارتی میداند که دارندة آن میتواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود را کنترل کند؛ از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد؛ از طریق همدلی، تاثیر آنها را درک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوهای رفتار کند که روحیة خود و دیگران را بالا ببرد (به نقل ازخائف الهی، دوستار.1382.ص54).
هدف پژوهش
این پژوهش در پی شناخت ویژگیهای روانشناختی و شخصیتی مؤثر در امر کارآفرینی میباشد. برای دستیابی به این هدف محقق پنج ویژگی شخصیتی و روانشناختی را مشخص نمود و به امر ارزیابی آن در افراد کارآفرین و مقایسه آن با افراد عادی پرداخته است.
اهمّیت موضوع تحقیق :
مطالعه کارآفرینی نوین با خصوصیاتی منطقی ویژگیهای روانشناختی «کارآفرینان» آغاز شد. با گذشت سالها تعداد بیشتری از ویژگیهای شخصیت شناسی کنار گذاشتهاند، رد شدهاند، یا حداقل به طور نامؤثر مورد سنجش قرار گرفتهاند. نتیجه این بود که تقریباً به هر چیزی پرداخته شد. مگر فرد. شرایط اقتصادی مهم هستند، بازاریابی مهم است؛ امور مالی حائز اهمّیت است؛ حتی کمک به نهادهای عمومی نیز اهمّیت دارد. ولی هیچ یک از آنها به تنهایی باعث ایجاد کارهای جدید نمیشوند. از همین رو به شخصی نیاز داریم که در ذهن او، کلیه حالات ممکن گرد هم آورده شوند، باور داشته باشد. برای این موارد به یک دیدگاه روانشناختی حقیقی از کارآفرینی نوین نیاز است (دانلد اف، ریچاردام، ترجمه عامل محرابی،1383،ص128).
به دلایل ذیل شناخت ویژگیهای روانشناختی و شخصیتی کارآفرینان از اهمّیت ویژهای برخوردار میباشد.
1- شناخت افراد مستعد کارآفرینی:
برای چنین شناختی باید ویژگیهای مرتبط با کارآفرینی را شناسایی کرد. داشتن ویژگیهای خاص روانشناختی و شخصیتی از ملزومات کارآفرینی است توسعه کار آفرینی نیازمند تربیت افراد کار آفرین میباشد. در سرتاسر دنیا مراکز مختلفی برای آموزش و آماده کردن افراد جهت کارآفرینی وجود دارد. یکی از راههای سریع در آموزش کارآفرینی اینست که افرادی را که بصورت بالقوه از روحیه کارآفرینی برخور میباشند شناسایی نموده و سپس امکانات لازم را جهت به فعلیت رساندن آنها را فراهم نمایند.
2- توسعه و تشویق بینش کارآفرینی:
در تربیت کارآفرین دو عامل مدّ نظر میباشد؛ که یکی ازاین عوامل رویکرد شناخت ویژگیهای روانشناختی و رفتار کارآفرینانه فرد میباشد. در این دیدگاه، ویژگیهای کارآفرینان را برای فرد بیان کرده و راههای کسب این توانمندیها و ویژگیها را به او نشان میدهند تا فرد تشویق شود و با کسب تواناییهای فردی دست به فعّالیتهای کارآفرینانه بزند. به عبارتی با این عامل، بذر را تقویت میکنند و با شیوههای اصلاح نباتات کاری میکنند که این بذر در هر خاک و شرایط سخت جوی رشد کند و بتواند در عرصه رقابت دوام آورده و پایدار بماند (سعیدی کیا،1382،ص133).
3- ساخت وتهیه آزمونهای روان شناختی معتبر در زمینه کارآفرینی:
برای ساخت یک آزمون معتبر در زمینه کارآفرینی باید از ویژگیهای مؤثر در این امر اطلاع داشته باشیم.
دلائل ضرورت تهیه آزمونهای کارآفرینی:
1-3 امروز یکی از مهمترین اولویتهای حرفهای شناخت کارآفرینان بالقوه میباشد. چراکه این افراد را میتوان با سرمایه گذاری اندکی به کارآفرینان موفقی تبدیل نمود.
2-3 شناخت افرادی با ویژگیهای کارآفرینی برای سازمانها و شرکتها یک امر حیاتی است. زیرا با شناسایی این افراد و قرار دادن آنها در جایگاه مناسب میتوان میزان بهره وری سازمان را بسیار بالا برد. برعکس اگر چنین افرادی شناسایی نشوند و همانند سایرین با آنها برخورد شود نه تنها در پیشبرد اهداف مؤثر نمیباشند بلکه به صورت ناخودآگاه به مانع تبدیل میشوند. با یک آزمون مناسب به راحتی میتوان چنین افرادی راشناسایی نمود.
4- مشاورة کارآفرینی:
توجه به مشاوره کارآفرینی یک ضرورت جدی در امر توسعة کارآفرینی میباشد. یک مشاور کارآفرینی باید به صورت کاملاً تخصصی از ویژگیهای فردی موثر در امرکارآفرینی اطلاع داشته باشد. این امر مستلزم شناخت ویژگیهای موثر درکارآفرینی است.
شکل گیری مشاورة روان شناختی کارآفرینی بنا به دلائل ذیل ضروری میباشد.
1-4 بسیاری از افراد دست به فعّالیت کارآفرینانه میزنند، امّا متأسفانه تعداد کمی موفق میشوند. پس اگر مشاورین متخصص در امر مشاوره روانشناختی با گرایش کارآفرینی وجود داشته باشند، میتوانند تأثیر گذار باشند. و میزان موفّقیت تلاشهای کارآفرینانه را افزایش دهند.
2-4 بسیاری از کارآفرینان در زندگی حرفهای خود دچار مشکل میشوند و ممکن است روند فعّالیت آنها را سد نماید. در این لحظات وجود مشاوری که به کارآفرینی نیز آگاه باشد. بسیار میتواند مثمر ثمر باشد.
3-4 با توجه به مدل رشد کارآفرینی که در این تحقیق ذکر شده است. ممکن است که کارآفرین در هر مرحلهای از این رشد دچار مشکل شود و از ادامه فعّالیت منصرف شود امّا با وجود یک مشاور آگاه به این تحول و مسائل مربوط به آن، میتواند کارآفرین را در این مسیر یاری و هدایت نماید.
5-توجه به این ویژگیها در تدوین متون و منابع آموزشی کارآفرینی :
این امر زمانی محقق میشود که این ویژگیها قبلاً شناسایی شده باشند. مدتی است که تشکیل کارگاهای آموزشی در زمینه کارآفرینی بسیار رایج شده است، زمانی این کارگاها بیشترین بازدهی را خواهند داشت، که به این ویژگیها توجه شود.
فرضیه های پژوهش
در پژوهش حاضر فرضیههای زیر آزمون شدهاند.
فرضیه اصلی:
بین کارآفرینان و افراد عادی از لحاظ ویژگیهای شخصیتی و روان شناختی تفاوت وجود دارد .
فرضیه های فرعی:
1- بین میزان هوش هیجانی کارآفرینان و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
2- بین میزان خلّاقیت کارآفرینان و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
3- بین میزان خودکارآمدی کارآفرینان و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
4- بین میزان خودپنداره کارآفرینان و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
5- بین منبع کنترل کارآفرینان و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
متغیرهای پژوهش
متغییرهای پژوهش حاضر عبارتند از:
متغیرپیش بینی کننده:
متغیر پیشبینیکننده به متغیری گفته میشود که از طریق آن متغیر ملاک، تبیین یا پیش بینی میشود. متغیر پیشبینیکننده، متغیر پیش فرض است به این معنی که این متغیر مقدّمه و متغیر ملاک نتیجه آن است. متغیر پیشبینیکننده متغیری است که از پیش وجود دارد و فرض شده است که بر متغیر ملاک تأثیر دارد.
در این تحقیق پنج ویژگی شخصیتی و روان شناختی مورد تحقیق، متغیر پیشبینیکننده میباشند که عبارتند از:
1- خودپنداره 2- خودکارآمدی
3- منبع کنترل 4- خلّاقیت
5- هوش هیجانی
متغیر ملاک:
متغیری است که مشاهده یا اندازه گیری میشود تا تأثیر متغیر پیشبینیکننده برآن معلوم و مشخص شود.
در این تحقیق ویژگی و صفت کارآفرینی به عنوان متغیرملاک در نظر گرفته شده است.
ویژگی و صفت کارآفرینی (با توجه به اینکه هنوز ابزار استانداردی برای سنجش صفت کارآفرینی ساخته نشده است، لذا در این تحقیق از افرادی که به عنوان کارآفرین ازسوی مراکزی نظیر: سازمان همیاری اشتغال، شرکت گسترش کارآفرینی وابسته به سازمان گسترش نوسازی صنایع ایران، موسسة پژوهشی خانة پژوهش نواندیش، نشریه انجمن کارآفرینان شناخته شدهاند، استفاده شده است.
متغیر کنترل:
متغیرهای کنترل به عواملی گفته میشوند که تأثیر آنها بر متغیر وابسته (ملاک) توسط پژوهشگر خنثی یا حذف میشود (دلاور،1379،ص45).
متغیرهای کنترل در این تحقیق عبارتند از: سن جنس و میزان تحصیلات.
این متغیرها به دو شیوه در این تحقیق کنترل شدهاند:
الف: انتخاب گروه افراد عادی متناسب با گروه کارآفرینان از لحاظ متغیرهای فوق. (شیوة همتا نمودن)
ب: شرکت کنندگان به طور مستقل در هر گروه و بر اساس متغیرهای فوق طبقه بندی شدند، سرانجام تحلیل دادهها مبنی بر تأثیر متغیرهای فوق بر نتایج آزمونها مورد ارزیابی قرار گرفت.
تعاریف نظری و عملیاتی اصطلاحات (مورد تحقیق)
کارآفرینی[15]:
تعریف نظری:
فرآیند خلق چیز (کالا یا خدمات) جدید و با ارزش است با اختصاص زمان و تلاش لازم، در نظر گرفتن ریسکهای (خطر پذیری) مالی، روانی و اجتماعی، و رسیدن به رضایت فردی و مالی و استقلال (هیسرچ وپیترس، ترجمه فیض بخش و تقی یاری،1383،ص10).
تعریف عملیاتی:
ویژگی که به واسطه آن افرادی از جمله افرادی که در این تحقیق مورد ارزیابی قرار گرفتهاند، از سوی مراکز ذیصلاح بعنوان کارآفرین معرفی شدهاند.
کارآفرین[16]:
تعریف نظری:
کارآفرین کسی است که توانایی آن را دارد تا فرصتهای کسب و کار را ببیند و آنها را ارزیابی کند، منابع لازم را جمعآوری و از آنها بهرهبرداری کند؛ و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفّقیت پیریزی نماید (مردیث و همکاران، ترجمه نبیئیان،1371،ص 1).
تعریف عملیاتی:
در این تحقیق کارآفرین کسی است که از سوی یک از سازمانها و شرکتهای ذیل: سازمان همیاری اشتغال فارغ التحصیلان جهاد دانشگاهی، کمیته دومین جشنواره کارآفرینی مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف، شرکت گسترش کارآفرینی وابسته به سازمان نوسازی صنایع ایران به عنوان کارآفرین شناخته شده باشند.
خلّاقیت[17]
تعریف نظر ی:
پاپالیا[18] (1998) خلّاقیت را توانایی دیدن چیزها در یک نظر نو و غیر معمولی میداند، دیدن مشکلاتی که هیچ کس دیگر امکان تشخیص موجود بودن آنها را نمیدهد، سپس ارایه رهیافتهای جدید، غیر معمولی و اثر بخش میداند (آقایی،1377،ص17).
تعر یف عملیاتی:
در این پژوهش منظور از خلّاقیت نمرة حاصل از اجرای آزمون سنجش خلّاقیت عابدی میباشد.
خودپنداره [19]
تعریف نظری : "
باور و پندار فرد نسبت به خودش، نگرش او نسبت به خود در مورد اینکه چگونه فردی است، چه ویژگیهایی دارد و نیز نگرش فرد نسبت به ویژگیهای برجسته خودش"(کوپر اسمیت و فولدمن، 1974، به نقل از خاطری،1384).
تعریف عملیاتی:
در این پژوهش منظور از خود پنداره نمرهی حاصل از اجرای آزمون خود پنداره راجرز[20] میباشد.
منبع کنترل[21] :
تعریف نظری :
عقیده فرد نسبت به اینکه وی تحت کنترل وقایع خارجی یا داخلی میباشد را مرکز کنترل مینامند (هورنادی وآبود[22] به نقل احمدپور،1380).
تعریف عملیاتی:
در این پژوهش منظور از مکان کنترل نمرهی حاصل از اجرای آزمون مکان کنترل راتر میباشد.
خود کارآمدی[23]
تعریف نظری :
درنظام بندورا، منظور از خودکارآمدی، احساسهای شایستگی، کفایت، و قابلیت در کنار آمدن با زندگی است (شولتز،ترجمه سید محمدی،1377،ص466).
تعریف عملیاتی:
در این پژوهش منظور از خودکارآمدی نمرهی حاصل از اجرای مقیاس خودکارآمدی شرر[24]و همکاران می باشد.
هوش هیجانی:[25]
تعریف نظری:
گلمن[26](2001) هوش هیجانی را مهارتی میداند که دارندة آن میتواند از طریق خودآگاهی، روحیات خود راکنترل کند؛ از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد؛ از طریق همدلی، تاثیر آنها رادرک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوه ای رفتار کند که روحیة خود ودیگران را بالا ببرد (خائف الهی، دوستار،1382،ص54).
تعریف عملیاتی:
هوش هیجانی توانایی است که در این تحقیق توسط پرسشنامه هوش بهر هیجانی بار- اون[27] مورد سنجش قرار گرفته است.
|
((اگر کار تفریح باشد، زندگی لذّت بخش است و اگر
وظیفه باشد، زندگی بردگی است)) "ماکسیم گورکی"
مقدّمه
شناسایی و پرورش صفات کارآفرینی، کمک بسیار بزرگی برای هر کاری که انتخاب کنید، میباشد، چه این کار، کارآفرینی باشد چه هر شغل دیگری. زمانی تصور میشد که کارآفرینان به جای ساخته شدن، متولّد میشوند. صفات آنها به قدری نادر و خاص بود که در هر جایی یافت نمیشد. امروزه، شواهد کافی موجود است که نشان دهد صفات کارآفرینی میتواند در نتیجه آموزش دوران کودکی، استقلال، به خود متّکی بودن و در معرضِ ارزشهای فرهنگی مرتبط با کار و صنعت قرار گرفتن، پرورانده شود (سالازار [28]و همکاران ترجمه نطاق،1380،ص53).
کار آفرینی[29] چیست؟
کارآفرینی عبارتست از؛ فرایند کشف و برنامه ریزی عنصر وجودی (خود واقعی) خویشتن در عرصة فعّالیت حرفهای، جهت دست یابی به خود شکوفایی (پژوهشگر).
کارآفرینی عبارتست از فرآیند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعة منحصر به فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصتها (احمدپور،1380).
جفری تیمونز[30] کارآفرینی را ایجاد کنندة یک چیز ارزشمند از هیچ میداند و کارآفرین کسی است که دارای قدرت درک بالا است و توان پیدا کردن خلأها و فرصتها را دارد، و میتواند در جامعه از طریق پرورش ایده و تبدیل فکر خود به یک محصول جدید اقدام به ارزش آفرینی از هیچ نماید. این ارزش میتواند یک ارزش اقتصادی، سیاسی و یا اجتماعی و حتّی فرهنگی باشد (سعیدی کیا،1384).
کارآفرینی یعنی: تشکیل تیمی از افراد با مهارتها و استعدادهای مکمّل و مشاهدة فرصتها در شرایطی که دیگران تنها هرج و مرج، تناقض، تضّاد و ابهام را متوجه میشوند و همچنین مستلزم یافتن دستیابی و کنترل منابع برای دنبال نمودن فرصت میباشد (احمدپور،1380ص24).
مککلهلند[31]تعریف گستردهتری از کارآفرینی بیان میکند و فرایند کارآفرینی را فراتر از شغل و حرفه، بلکه یک شیوه زندگی تعبیر مینماید به طوری که خلّاقیت و نوآوری، عشق به کار و تلاش مستمر، پویایی، مخاطره پذیری، آینده نگری، ارزش آفرینی، آرمانگرایی، فرصتگرایی، نیاز به پیشرفت، مثبت اندیشی، زیر بنا و اساس زندگی کارآفرینانه میباشد، در این زندگی شکست مفهومی ندارد به جز این که پلّهای باشد برای بالا رفتن، موقعیتی برای آموختن، تصور ناقصی از واقعیت، ابهامی که در هدف وجود دارد، واقعهای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده است. در این زندگی پول، انگیزة اصلی و اولیّة فعّالیتهای اقتصادی نیست، بلکه معیاری برای سنجش میزان موفّقیت فرد محسوب میشود. در زندگیِ کارآفرینانه، هدف اصلی از کار و فعّالیت ارضاء حس کنجکاوی، تحقّق بخشیدن به آرمانها، آزاد سازی انرژیهای ذهنی و تبدیل آنها به ایدههای عملی و در نهایت خلق ارزش است و همه چیز تحت الشعاع آرمان شخص قرار میگیرد (صمد آقایی، ص1378).
کارآفرینی ویژگی فردی است، که؛ با عزمی راسخ و با وجود موانع بسیار در رساندن یک محصول یا ارائه خدمت جدیدی به بازار، فرایند نوآوری را با موفّقیت هدایت میکند (قاسم زاده/ نقل از سعیدی کیا،1382ص 96). خلاصه مطلب این که، کارآفرینی چیزی بیش از ایجاد کار است. گرچه این امر به طور قطع، یکی از وجوه مهم آن است، ولی تصویر کاملی از کارآفرینی ارائه نمیدهد. خصوصیاتی همچون جستجو به دنبال فرصتها، به جان خریدن خطرات، و اصرار در تحقّق پیوستن ایدهها در مجموع دیدگاه خاصی را تشکیل میدهند که کارآفرینان را به تصویر میکشند (دانلد اف، ریچارد ام. ترجمه عامل محرابی،1383،ص22).
کارآفرینی فرایند خلق ارزشها است. کارآفرین با عمل خود سه ارزش را خلق میکند.
1- ارزش اقتصادی(ثروت): کارآفرینی فرایند خلق و توزیع ثروت در اجتماع است.
2- ارزش اجتماعی: کارآفرین با کار خود از یک سو به تقاضا های افراد اجتماع جواب میدهد و از سوی دیگر با خلق ثروت، رفاه و آسایش را به اجتماع ارزانی میدارد و اینها خود ناشی از حس احترام و ارزش برای دیگران می باشد. یک کارآفرین موفق به خاطر کمکهایی که به جامعه میکند از جمله ایجاد مشاغل و تولید کالاها و خدمات، و از اعتباری که به دست میآورد، لذت میبرد (سالازار و همکاران، ترجمه نطاق،1380،ص31). اگر نتوان گفت که انگیزه اوّلیه کارآفرینی پاسخ به نیازهای اجتماعی است، امّا تداوم کارآفرینی وابسته به این امر میباشد.
3- خلق معنای زندگی: مکتب معنی درمانی (فرانکل[32]) برای معنا بخشیدن به زندگی سه راه را پیشنهاد میکند یکی از این راهها عبارتست از؛ خلق چیزی در جهان. که کارآفرینی این فرایند را فراهم میکند.
تقریباً در همه تعاریف کارآفرینی، این توافق وجود دارد که در مورد رفتاری بحث میکنیم که: 1) پیشگام است. 2) ساز وکارهای اجتماعی و اقتصادی را برای تبدیل منابع و موقعیتها به وضعیت عملی، سازماندهی یا سازماندهی مجدّد میکند. 3) با مخاطره و شکست همراه است (هیسرچ و پیترس[33]، ترجمه فیض بخش و تقی یاری،1383 ،ص9).
کارآفرین[34] کیست؟
کسی که با قبول مخاطرات احتمالی سرمایه ی خود را در کارهای تولیدی به کار میاندازد و کار ایجاد میکند، کارآفرین یا کارکیا مینامند (CD فرهنگ لغت شش جلدی، آریا نپور، نسخه صادراتی).
کارآفرین شخصی است که ارزش فرصتهای پیرامون خود را درک مینماید و یک چیزی را خلق و یا در آن تغییراتی ایجاد مینماید (جانگ،2004).
کارآفرینان، کسانی هستند که در محل کار خود فراتر از هنجار و عرف میدرخشند و در کار از دیگران پیشی میگیرند (کراس و تراوگلن[35]2003).
کارآفرین: فردی است که ریسکها را میپذیرد و کار جدیدی را آغاز میکند (هیسرچ و پیترس، ترجمه فیض بخش و تقی یاری،1383،ص5)
کارآفرین فردی که مسئولیت اولیةی [وی] جمع آوری منابع لازم برای شروع کسب و کار است و یا کسی که منابع لازم برای شروع یا رشد کسب و کاری را بسیج مینماید و تمرکز او بر نو آوری و توسعه فرایند، محصول یا خدمات جدید می باشد (احمد پور1380).
از نظر لبینشتاین[36](1968) کارآفرین، کسی است که یکی از فعّالیتهای ذیل را انجام دهد: (به نقل از احمدپور،1380،ص19).
بازارها را یکپارچه و مرتبط سازد .
خلأ ها و شکافهای بازار را پر نماید .
با صرف وقت ، خود را درگیر تغییرات ساختاری و سازمانی نماید .
کلیة عوامل را برای تولید و بازاریابی یک محصول مهیّا نماید .
تراپ مان و مورنینگ استار[37] در کتاب نظامهای کارآفرینانه (1990) بیان مینمایند که: کارآفرین یعنی ترکیب متفکّر با مجری، کارآفرین فردی است که فرصت ارائه یک محصول، خدمات، روش و سیاست جدید یا راه تفکّری جدید برای یک مشکل قدیمی را مییابد (احمدپور،1380ص23).
از نظر پالمر[38] کارآفرین کسی است که یکی از فعّالیتهای زیر را انجام دهد (احمد پور،1380).
1- ارائه روشی جدید در فرایند تولید
2- گشایش بازاری تازه
3- یافتن منابع جدید ایجاد هرگونه تشکیلات جدید درصنعت
تاریخچة کارآفرینی:
بحث کارآفرینی از ابتدای دوران زندگی بشر تاکنون وجود داشته و به دلیل وجود «عامل تغییر» در آینده نیز مطرح خواهد بود. امّا نخستین گامها جهت شناخت و تبیین درست مفهوم کارآفرینی در قرن 16 برداشته شد و در بطن تئوریهای اقتصادی تبلور یافت. اندیشمندان اقتصادی نقشهای کارکردی و متعدّدی را برای کارآفرینان مطرح ساختند و آنها را از سطح معاملهگر و واسطه تا حد مالک، نوآور و تصمیم گیرنده معّرفی کردند (قائم پناه،1381،ص25).
پیدایش مفهوم نظری کارآفرینی با گسترش وسیع این اصطلاح همزمان بوده است واژه (entrepreneur) کارآفرین واژهای فرانسوی است و ترجمه تحت الفظی آن «واسطه» یا «دلّال» است. نمونه قدیمی اولین تعریف کارآفرین در مفهوم واسطه مارکوپولو است. وی تلاش کرد با خاور دور روابط تجاری برقرار کند. مارکوپولو، به عنوان واسطه، باید با فرد پولداری (به بیان امروز طلایهدار سرمایهگذار در فعّالیت کارآفرینانه) برای فروش کالاهایش قرارداد میبست (هیسرچ و پیترس، ترجمه فیض بخش و تقییاری،1383،ص5). در قرون وسطی، اصطلاح کارآفرین هم برای بازیگر و هم برای شخصی که طرحهای تولیدی بزرگ را اداره میکرد به کار میرفت. در اینگونه طرحهای تولیدی بزرگ، چنین فردی هیچ ریسکی نمیکرد، بلکه صرفاً طرحی را با استفاده از منابع اماده، که معمولا به وسیله دولت تهیّه میشد، مدیریت میکرد. کارآفرینان در قرون وسطی عموماً از بزرگان بودند. برقراری ارتباط مجدّد بین ریسک و کارآفرینی در قرن هفدهم شکل گرفت، به طوری که کارآفرین به شخصی اطلاق میشد که به منظور عرضه خدمت یا تهیه محصولات مقرّر با دولت قرارداد میبست. از آنجا که قیمت قرارداد ثابت بود، نتیجه سود یا زیان از آنِ کارآفرین بود. یکی از کارآفرینان فرانسوی این دوره جان لا[39] بود که مجوز تاسیس بانک سلطنتی را دریافت کرد. کانتیلون[40] یکی از نخستین نظریهها را در مورد کار آفرینی عرضه کرد و به همین دلیل برخی او را بنیانگذار این واژه میشناسند. او کارآفرین را فردی میداند که اهل ریسک باشد و بنا بر مشاهداتش؛ ریسک، شاملِ حال بازرگانان، کشاورزان، صنعتگران و سایر مالکان شخصیای میشد که «به قیمت معلوم میخریدند و به قیمت نامعلوم میفروختند، از این رو در معرض خطر بودند». سرانجام، در قرن هجدهم، بین صاحب سرمایه و فردی که به سرمایه نیاز دارد تفاوت گذاشته شد. به بیان دیگر، کارآفرین از تامینکننده سرمایه (به بیان امروز سرمایهگذار فعّالیت کارآفرینانه) متمایز شد. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، غالباً کارآفرینان را از مدیران تمایز نمیدادند و عموما از جنبه اقتصادی به آنها نگاه میکردند (هیسرچ وپیترس،ترجمه فیض بخش و تقی یاری،1383 ص6و7). در نیمة اوّل قرن بیستم، شومپیتر، اقتصاددان و نظریهپرداز اجتماعی، مطالب گستردهای پیرامون کارآفرینی و تأثیر آن بر اقتصاد نوشت. بعد از شومپیتر[41]، محقّقان زیادی مباحث کارآفرینی را دنبال کردند. پیتر دراکر[42] - پیر مدیریت- در سال 1985 کتابی پیرامون اصول نوآوری و کارآفرینی نوشت (بوشهری1384). در اواسط قرن بیستم، نظریه کارآفرین نوآور پایهریزی شد. کارآفرین نوآور: شخصی است که چیزی بدیع را اماده بهرهبرداری میکند (هیسرچ و پیترس، ترجمه فیض بخش و تقی یاری،1383،ص8). در آخرین دهههای قرن بیستم، با رونق تکنولوژی اطلاعات، سر فصل دیگری در مبحث کارآفرینی تکنولوژیک پدید آمد. کارآفرینانی چون بیل گیتس، مفهوم تخریب خلّاقانهی شومپیتر را با تکیه بر تکنولوژی اطلاعات به تصویر کشیدند. در سالهای اخیر، رشد کارآفرینی تکنولوژیک بر مبنای تکنولوژی اطلاعات به حدّی بودهاست که برخی صاحب نظران، اطلاق ‹‹عصر کارآفرینی›› به عصر حاضر را ناشی از همین رویداد میدانند (بوشهری1384).
رویکردهای مهم به کارآفرینی :
رویکرد اقتصادی.
رویکرد روانشناختی.
رویکرد اجتماعی- فرهنگی.
رویکرد رفتاری.
1- رویکرد اقتصادی به کارآفرینی :
کارآفرین و کارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاد دانان قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تا کنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای اقتصادی خود تشریح نمودهاند (احمدپور،1380، ص5 ). کارآفرینی در بطن تئوریهای اقتصادی تبلور یافت و از قرن نوزدهم تا دهه 1960 تنها اندیشمندان اقتصادی به آن می پرداختند که بعد از آن همراه به گرایش تحلیلهای اقتصادی به استفاده از شیوه های آماری و ریاضی، عملاً از تئوریهای اقتصادی حذف گردید (جنینگر[43] 1994/ نقل از احمدپور،1380، ص26 ). از نقایص این رویکرد آنست که اقتصاد دانان کانون توجه خود را تنها بر فضای اقتصادی کارآفرینی متمرکز می کردند و در نتیجه از ویژگیها و عوامل فردی و اجتماعی که بطور مثبت یا منفی بر فرد کارآفرین تأثیر می گذارد، غافل بودند. هیچ جایگاهی را برای این ویژگیها در نظریههای خود در نظر نمیگرفتند، و از ارائه مدلی اثر بخش برای سنجش آنها چشم پوشی نمودهاند (احمدپور،1380 ،ص 75)
2- رویکرد ویژگیهای شخصیتی[44] به کارآفرینی :
با خارج شدن کارآفرینی از نظریههای اقتصادی، همراه با پررنگ شدن نقش کارآفرینان در توسعه اقتصادی، روانشناسان با هدف ارائه نظریههایی مبتنی بر ویژگیهای شخصیتی و همچنین با تفاوت قائل شدن بین کارآفرینان با مدیران و غیر کارآفرینان، به برّرسی ویژگیهای روانشناختی کارآفرینان پرداختند (فرن هام[45] ،1994/ نقل از احمدپور1380).
همانطور که از نگرش پیشگامان این رویکرد پیداست، دورنمایه اصلی در این رویکرد بر اساس تفاوت قائل شدن بین کارآفرین با غیر کارآفرین بوده است و با فرض اینکه کارآفرینان دارای ویژگیهایی هستند که زیر بنای رفتار و موفّقیت آنان را شکل میدهد.
3- رویکرد اجتماعی- فرهنگی به کارآفرینی[46] :
با روی آوردن جامعه شناسان و دیگر اندیشمندان علوم مدیریت به مطالعه کارآفرینی، نظریههای اجتماعی– فرهنگی (تأثیر محیط و فرهنگ برفرد در اقدام به کارآفرینی ) و نظریه شبکه های اجتماعی[47] شکل گرفت (احمد پور،1380،ص30).
4- رویکرد رفتاری به کارآفرینی[48] :
با استفاده از رویکرد رفتاری، کارآفرینی را همچون فرآیندی معّرفی نمودند که سرانجام به ایجاد شرکتهای جدید میانجامد. از جمله مهمترین عوامل مورد برّرسی در رویکرد رفتاری میتوان به تأثیرات محیطی و فرهنگی بر فرد و به عبارتی سابقه و تجربیات او اشاره نمود که عواملی همچون عوامل ذیل را در بر می گیرد (آمیت[49] و دیگران به نقل از احمدپور،1380، ص30 ).
1- شرایط کودکی و تأثیر خانواده. 2- الگوی نقش.
3- تجارب شغلی. 4- عدم قرارگرفتن درپایگاه اجتماعی.
5- تحصیلات. 6- مهاجرت.
علاوه بر این 6 متغیر در اواخر1970 به بعد دو دسته دیگر از متغیرهای سازمانی و محیطی (اقتصادی- سیاسی ) نیز مورد توجه قرار گرفتند (احمدپور،1380،ص30).
البته لازم به ذکر است که رویکرد رفتاری به واسطه جامعّیت خود، رویکرد ویژگیهای شخصیتی را نیز در بر میگیرد ( احمدپور ،1380،ص30 ). در واقع، در این رویکرد به فعّالیت کارآفرین، دلایل و چگونگی تشکیل یک کسب و کار یا شرکت نو پا و یا فرایندی که طی آن شرکتهای جدید پا به عرصه وجود میگذارند توجه میشود ( کولر مایر[50] ، به نقل از احمد پور،1380، ص76 ).
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 3 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 70 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 67 |
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
باورهای خودکارآمدی
مفهوم باورهای خودکارآمدی
خودکارآمدی[1]، درجه ای از احساس تسلط فرد در مورد توانایی اش برای انجام فعالیت های خاص می باشد. تئوری خودکارامدی بندورا به نقش اعنماد و اطمینان و عزت نفس فرد نسبت به توانایی هایش در انجام رفتار خواسته شده از وی تأکید دارد(بندورا و آدامس[2]،2002). به عبارت دیگر، خودکارآمدی اطمینانی است که شخص، رفتار خاص را با موقعیت به اجرا می گذارد و انتظار نتایج به دست آمده را دارد(بندورا و اسحانک[3]،2004). در واقع خودکارآمدی به قضاوت فرد در بارة آنچه فرد فکر می کند، می تواند انجام دهد، نه آنچه انجام داده است، گفته می شود (احمدی، 1386).
خودکارآمدی یکی ازمفاهیم مهم و مؤثر و مکانیسم اساسی در نظریه شناختی اجتماعی بندورا است. بندورا( 1977)، خودکارآمدی را توجه به باورها یا قضاوت فرد نسبت به توانا یی های خودش در انجام وظایف و مسؤولیت ها می داند. این نظریه خودشناسی را اساس تصمیم گیری می داند و همچنین ویژگی های انسان را مورد توجه قرار می دهد. هم چنین در این دیدگاه رفتار آدمی نه تنها در کنترل عوامل بیرونی و محیطی نیست بلکه فرآیندهای شناختی نقش تعیین کننده در رفتار دارند. فرآیندهای شناختی به عنوان بخشی از آسیب شناسی روانی موجب انتظارات و ادراکات نادرستی می گردد که فرد از کارآمدی خود دارد و این انتظارات می تواند به اضطراب و اجتناب های دفاعی از موقعیت های تهدید کننده منجر شوند(پاجاریس[4]، 2002).
در نظام بندورا، منظور از "خودکارآمدی" احساس شایستگی، کفایت و قابلیت در کنار آمدن با زندگی است. برآورده نمودن و حفظ معیارهای عملکرد، خودکارآمدی را افزایش می دهد، ناکامی در برآوردن و حفظ آن معیارها، ان را کاهش می دهد. را ه دیگری که بندورا خودکارآمدی را شرح داده، برحسب ادراک ما از درجه کنترلی که بر زندگی خود داریم، می باشد. افراد می کوشند بر رویدادهایی که زندگی آنان را تحت تأثیر قرار می دهند، اعمال کنترل نمایند. با اعمال نفوذ در موقعیت هایی که آنان می توانند مقداری کنترل داشته باشند، بهتر می توانند آینده مطلوب را تحقق بخشیده و از نتایج نامطلوب ممانعت به عمل آوردند. تلاش برای اعمال کنترل بر شرایط زندگی، تقریبا بر هر فردی حکمفرماست، زیرا این کار می تواند منافع شخصی و اجتماعی بی شماری را برای آنان تأمین نماید. توانایی تأثیرگذاری بر پیامدها، آنان را قابل پیش بینی می سازد. قابل پیش بینی بودن، آمادگی سازش یافتگی را پرورش می دهد. ناامیدی در اعمال نفوذ بر اموری که به صورت نامطلوب بر زندگی فرد تأثیر می گذارند، نگرانی، دلسردی و ناامیدی را پرورش می دهد(بندورا،1995).
در چارچوب نظریه ی بندورا، افراد با باورهای خودکارآمدی قوی نسبت به افرادی که باورهای ضعیفی دارند در انجام تکالیف کوشش و پافشاری بیشتری از خود نشان می دهند و در نتیجه عملکرد آنان در انجام تکلیف بهتر است(بندورا،1993).
باورهای خودکارآمدی افراد، می تواند به وسیله چهار منبع اصلی مؤثر ایجاد و تقویت شوند(به طور مفصل در همین فصل توضیح داده شده است): مؤثرترین روش به واسطه ی "تجارب مستقیم" است. موفقیت های افراد، باوری نیرومند در کارآمدی شخصی افراد ایجاد می کنند، در حالی که شکست ها آنان را ویران می سازند به ویژه اگر این شکست ها قبل از پابرجایی قوی خودکارآمدی رخ دهند. دومین روش تقویت و ایجاد باورهای خودکارآمدی به واسطه "تجارب جانشینی" می باشد که توسط الگوهای اجتماعی به دست می آید. دیدن افراد مشابه با کسب موفقیت های آنان باعث تلاش بیشتر و برانگیختگی آنان شده و توانایی لازم جهت تسلط بر موانع را یافته و موفق می شوند. روش سوم" اقناع کلامی" است. افرادی که به صورت شفاهی تشویق می شوند زمانی که توانایی تسلط بر فعالیت ها را دارند، باعث تلاش و تحمل بیشتر آنان می گردد. چهارمین منبع مربوط به حالت های فیزیولوژیک و هیجانی در "داوری توانایی خود" است. خلق مثبت باعث افزایش خودکارآمدی شده و خلق محزون، معکوس عمل می نماید. کاهش واکنش تنیدگی افراد و تفسیر نادرست حالات جسمانی در تغییر و اصلاح باورهای خودکارآمدی تأثیر دارد(بندورا،1994).
باید گفت که خودکارآمدی دریافت شده در چهار فرآیند اصلی اثرگذاری می کند: فرآیندهای شناختی، انگیزشی، عاطفی، و گزینشی(بندورا،2001). باورهای خودکارآمدی بر الگوهای اندیشه اثر می گذارد. برای چیره شدن بر پیچیدگی فرآیند پردازش داده های چندبعدی و فرآیند حل مسأله، افراد باید از حس خودکارآمدی بالایی برخوردار باشند تا در موقعیت های تصمیم گیری پیچیده و در اندیشه تحلیلی، خودکارآمد شوند. هر اندازه که باور خودکارآمدی دریافت شده فرد بالاتر باشد، برای پردازش شناختی کار و اندیشه تحلیلی بیشتر کوشش می کند(بندورا،2001). خودکارامدی افراد سطح انگیزش آن ها را نیز با کنترل میزان کوشش و زمان پایداری در برابر سدهای پیش رو تعیین می کند. هنگام رویارویی با دشواری ها، آنان که به توانایی های خود باور ندارند، از کوشش خود می کاهند و زود به راه حل های دست پایین تن می دهند. هم چنین باورهای خودکارآمدی افراد بر میزان فشارروانی و افسردگی که در موقعیت های تهدیدآمیز و فشارآور تجربه می شود تأثیر می گذارد. افراد دارای باور خودکارآمدی دوست دارند از برخی فعالیت ها(آن جا می پندارند فراتر از توان آن ها است) دوری کنند و فعالیت های چالش انگیز و محیط هایی را در اجتماع برگزینند که می پندارند برای انجام شان توانایی دارند.
باورهای خودکارآمدی در میزان تلاشی که افراد در هر فعالیت باید صرف نمایند و مدت زمانی که در برخورد با موانع پافشاری می نمایند و در انعطاف پذیری آنان در موقعیت های مختلف، تعیین کننده هستند. این باورها در میزان تنیدگی و اضطرابی که افراد در برخورد با موانع تجربه می نمایند، تأثیر دارد.
[1] - Self- efficacy
[2] - Bandura A, Adams NE
[3] - Bandura A, Schunk DH
[4] -Pajares