دسته بندی | حسابداری |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 691 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 39 |
فرمت ورد
فاصله 1 ممیز 15
فونت blotos 14
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | pptx |
حجم فایل | 1732 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 43 |
1- چرا اخلاق حرفه ای ، مهم است؟
2- آخرین چالش اخلاقی که درمشاوره با آن برخورد کردیده اید ، چه بود؟
3- بنظر شما بهترین راهکار برای برخورد با چالش های اخلاقی در مشاوره چیست؟
4 - انتظار شما از جلسه ی امروز چیست ؟
1- ارزش ها
2- تصمیم گیری
3- رازداری
4- روابط دوگانه
5- حقوق مراجعان
6- صلاحیت مشاور
7- آموزش مشاور
8- نظارت مشاوره ای
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 17 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 136 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 52 |
اخلاق، جمع خُلق و در لغت دارای دو معناست؛ برخی اخلاق را به معنای نیرو و سرشت باطنی دانستهاند که برای انسان، تنها با دیده بصیرت و غیر ظاهر قابل درک باشد، در برابر خَلق که به شکل و صورت محسوس و قابل درک با چشم ظاهر گفته میشود، برخی دیگر خُلق را به معنای صفت نفسانی راسخ میدانند که انسان، افعال متناسب با آن را، بیدرنگ انجام میدهد؛ مانند شجاعت. کسی که دارای خُلق شجاعت است در رویارویی با دشمن تردیدی به خود راه نمیدهد (شریفی، 1389). بر اساس مکتب الهامبخش اسلام، علم اخلاق، پاک ساختن نفس از صفات ناپسند و آراستن آن به ملکات جمیله است، که از آن به تهذیب اخلاق تعبیر میشود.
در متون غربی،از واژههایی مانند Ethics و Moral استفاده شده است. در فرهنگ لغت وبستر Moralرا به عناوینی مانند اصول مربوط بهدرستی و نادرستی رفتار و تبعیت از استانداردهای رفتار درست تعریف کرده است. با رجوع به سایر منابع، ازجمله فرهنگ آکسفورد و تحقیقات موجود، چنین استنباط میشود که Moral فضایل و رذایل اخلاقی را معرفی میکند و Ethic همان علم اخلاق است و رابطه تنگاتنگی با فلسفه اخلاق دارد. بهطورکلی، با جمعبندی تعاریف موجود در زمینه اخلاق، آنطور که نقیب زاده (14-16) مطرح کرده است میتوان گفت: آنگاه که آدمی از بایدها و نبایدهایی که بیشتر بهصورت روا و ناروا، پسندیده و ناپسندیده عرضه میشوند، فراتر رود و به بازشناسی نیک از بد برسد، و این شناخت ارزش نیک، او را به کردار شایسته برانگیزد، به قلمرو اخلاق رسیده و در راه انسان شدن گام نهاده است ( نقیب زاده به نقل از حقیقت، 1389: 109).
در اینجا میتوان به بیان انواع رویکردهای مطرح در فلسفهی اخلاق که عبارتانداز: رویکرد وظیفهگرایی، رویکرد نتیجهگرایی، سودگرایی( لذتگرا)، رویکرد فضیلتگرا، اشاره کرد.
واژه وظیفهگرایی[1] را نخستین بار، جرمی بنتام[2] در کتاب وظیفهگرایی یا علم اخلاق، مطرح کرد. واژه انگلیسی Deontologismترکیبی است از Deontoبه معنی «تکلیف» و «وظیفه» و Logos به معنای «شناخت» (موحدی، 1389: 165). نظریات مربوط به وظیفهگرایی نظریاتیاند که بدون توجه به نتایج افعال، آنها را ذاتاً خوب یا بد میدانند. موضوعی که در این دسته از نظریههای اخلاقی تأکید میشود این است که همه ما وظایفی را بر عهدهداریم که شامل اعمالی است که باید انجام دهیم و یا نباید انجام دهیم. این اعمال صرفنظر از پیامدی که دارند، بر عهده ما هستند. (فرانکنا، 1385 : 47-46 ). وظیفهگرایی، مانند نتیجه گرایی، به دوشاخه وظیفهگرایی عمل نگر و وظیفهگرایی قاعده نگر تقسیم میشود. در اکثر متون و مباحث اگر از وظیفهگرایی بهطور عام سخنی گفته میشود، عمدتاً وظیفهگرایی قاعده نگر مراد است و حاکی از این میباشد که اگر وظیفه را همواره قاعدهای مشخص و تعیین کند، ارجح است از اینکه افراد بدون هیچ قواعد و مقرراتی به وظایفی که تشخیص میدهند، عمل کنند و باعث به وجود آمدن تعارض میان وظایف شوند. ازجملۀ وظیفهگرایان عملنگر میتوان به ریچارد پرایس [3]و ایچ. ای. پریچارد[4] و ازجمله نظریات وظیفهگرایانۀ قاعدهنگر میتوان به نظریه امر الهی، نظریه اخلاقی کانت و نظریات اخلاقی دبلیو. دیوید. رأس[5] اشاره کرد. دراخلاق هنجاری، نظریات وظیفهگرایانه در مقابل نظریات نتیجهگرایانه قرار میگیرند. درحالیکه نتیجهگرایی، اعمال درست را بر اساس نتایج خیر مشخّص و معین میکند، وظیفهگرایی مدعی است که اگرچه نمیتوان از نتایج و پیامدهای اعمال صرفنظر، اما ویژگیهای مهم دیگری نیز وجود دارند که تعیینکننده درستی و نادرستی اعمال میباشند. در وظیفهگرایی، ملاک سنجش افعال اخلاقی، وظیفه است.
در سال 1958 در مقالهای تحت عنوان «فلسفهی اخلاق جدید»، نخستین بار انسکم[6]، واژه"Consequentialism"را که به معنی نتیجهگرایی[7] است در اشاره به نظریاتی که به نتایج و پیامدهای اعمال اشخاص نظر دارند، به کار برد. این نظریه به شکلی که اَنسکم آن را معرفی کرد،کاملاً با نظریهی اخلاقی سودگرایی پیوند خورد؛ به همین دلیل، اکثر اوقات این دو نظریه با هم تلفیق میشوند و بهجای هم به کار میروند. اما نباید از نظر دور داشت که سودگرایی،گونهای خاص از نظریات نتیجهگرایی است و زیرمجموعه آن قرا میگیرد (موحدی، 1389: 157).
نتیجه گرایی با این عقیده آغاز میشود که ارزشهایی وجود دارند که مقدم بر اخلاق هستند؛ حتی اگر هیچ درستی و نادرستی اخلاقی وجود نداشته باشد، همواره بعضی چیزها خوب و بعضی چیزها بد خواهند بود. در این دسته از نظریات، کیفیت یا ارزش اخلاقی اعمال، اشخاص و منشها، وابسته به ارزش غیراخلاقی نسبی آن چیزی است که به وجود میآورند و یا به دنبال ایجادش هستند. نتیجه گرایی وصف آن دسته از نظریات اخلاقی است که بنابر آنها، نتایج هر عمل تعیینکننده درستی و اعتبار هر حکم اخلاقی درباره آن عمل است. با این حساب، عملی اخلاقاً درست است که نتایج خوب به بار آورد؛ ازاینرو در نتیجه گرایی، توجه به نتیجه و پیامد عمل بر خود عمل رجحان دارد و در هر عمل، یک ویژگی مصحح اساسی و نهایی در کار است: ارزش غیراخلاقی نسبی پیامد آن. این گروه ازنظریات، برای تعیین خوب یا بد بودن عملی، نتایج آن فعل را معیار قرار میدهند. (فرانکنا،1385: 52 ).
فایده باوری با نقدهای جدی مواجه شده است، ازجمله آنکه به سادگی نمیتوان به نتایج افعال پی برد و این نظریه اخلاقی جایی برای انگیزه و نیّت در نظر نگرفته است.
شاید ذکر این نکته خالی از فایده نباشد که همانطور که گفتیم، در نتیجه گرایی، درستی و نادرستی یک عمل بر اساس نتایج آن عمل سنجیده میشود، یعنی پس از انجام یک عمل، بر اساس خوبی یا بدی نتایج آن عمل است که رأی بهدرستی و نادرستی آن میدهیم. اما قبل از انجام عمل، فاعل تا آنجا که ممکن است نتایج آن را حدس میزند و در صورتی که نتایج به نفع او یا اکثریت باشند به انجام عمل مبادرت میورزد .اما نتایج حدس زده شده، گاهی متفاوت با نتایج واقعیای است که انجام عمل در پی خواهد داشت و معلوم نیست که کاملاً این همان باشند. زیرا اولاً در حدس زدن نتایج، هنوز عمل انجامنشده و نتایج حدس زده شدة آن، کاملاً درست و یقینی نیستند؛ و ثانیاً ممکن است ما در حدس زدن نتایج خود را بفریبیم و نتیجه را به گونهای که به نفع انجام یا ترک عمل است، حدس بزنیم. بنابراین صرفاً نتایج واقعی خود عمل، پس از انجام عمل است که میتوانند تعیینکننده درستی آن باشند.
یکی دیگر از نظریههای مطرح در فلسفهی اخلاق، اخلاق مبتنی بر فضیلت است. اخلاق فضیلتگرا از مهمترین نظریههای رقیب نتیجهگرایی و وظیفهگرایی است. این نظریه با مقاله کلاسیک خانم انسکومب با عنوان فلسفه اخلاق جدید احیا شد. ریشههای اخلاق فضیلت به یونان باستان برمیگردد. و مهمترین کتاب فضیلت در آن دوره اخلاق نیکوماخوس ارسطوست. نظریه اخلاق فضیلت از آدمیان میخواهد پیوسته در پی آن نباشند که فعل اخلاقی درست چیست، بلکه از آنها میخواهد که حالتهای درونی خود را زیبا سازند، آنگاه بهطور طبیعی فعل زیبا از آنان سر خواهد زد. این حالتهای درونی زیبا همان فضایلاند. فضیلت حالتی در منش یا شخصیت آدمی است که او را سوق میدهد که اخلاقی رفتار کند (قراملکی و همکاران،1390: 64-66).
[1]. Task-oriented
[2]. Geremy Bentam
[3] . Richard Price
[4] . HD. Them. Pritchard
[5] . W. David Ross
[6]. Elizabeth Anscombe
[7] . Attainment
[8] . Virtue-oriented