فایل شاپ

فروش مقاله،تحقیقات و پروژه های دانشجویی،دانلود مقالات ترجمه شده،پاورپوینت

فایل شاپ

فروش مقاله،تحقیقات و پروژه های دانشجویی،دانلود مقالات ترجمه شده،پاورپوینت

مبانی نظری هوش اخلاقی

مبانی نظری هوش اخلاقی
دسته بندی علوم انسانی
بازدید ها 0
فرمت فایل docx
حجم فایل 44 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 22
مبانی نظری هوش اخلاقی

فروشنده فایل

کد کاربری 4674
کاربر

پیشینه ومبانی نظری پژوهش هوش اخلاقی

توضیحات: فصل دوم تحقیق کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

  • همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو تحقیق
  • توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
  • پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
  • رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
  • منبع : دارد (به شیوه APA)
  • نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از مبانی نظری متغیر:

اخلاق را مجموعه‌ای از صفات روحی و باطنی انسان تعریف کرده‌اند که به صورت اعمال و رفتاری که از خلقیات درونی انسان ناشی می‌شود، بروز ظاهری پیدا می‌کند و بدین سبب گفته می‌شود که اخلاق را از راه آثارش می‌توان تعریف کرد. استمرار یک نوع رفتار خاص، دلیل بر آن است که این رفتار یک ریشه درونی و باطنی در عمق جان و روح فرد یافته است که آن ریشه را خلق و اخلاق می‌نامند. دامنه اخلاق را در حد رفتارهای فردی تلقی می‌کنند، اما رفتارهای فردی وقتی که در سطح جامعه یا نهادهای اجتماعی تسری پیدا می‌کند و شیوع می‌یابد، به نوعی به اخلاق جمعی تبدیل می‌شود که ریشه‌اش در فرهنگ جامعه می‌دواند و خود نوعی وجه غالب می‌یابد که جامعه را با آن می‌توان شناخت(معیدفر،1380).

مصباح یزدی (1382) در کتاب فلسفه اخلاق چهار معنی و کاربرد را برای اخلاق ذکر کرده اند که عبارتست از:

1- صفات راسخ انسان: رایج ترین و شایع ترین کاربرد اصطلاحی اخلاق در بین اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی، عبارت است از صفات و هیأت های پایدار نفس که موجب صدور افعالی متناسب با آنها به طور خود جوش و بدون نیاز به تفکر و تأمل از انسان می شوند. شیخ ابوعلی مسکویه در تعریف

2- اخلاق می گوید : اخلاق حالتی نفسانی است که بدون نیاز به تفکر و تأمل، آدمی را به سمت انجام کار حرکت می دهد.علامه مجلسی نیز در تعریف اخلاق می گوید: اخلاق ملکه ای نفسانی است که به آسانی از انسان صادر می شود. برخی از این ملکات فطری و ذاتی اند و پاره ای از آن ها نیز با تفکر و تلاش و تمرین و عادت دادن نفس به آنها، به دست می آیند.

3- صفات نفسانی: گاهی منظور از اخلاق در اصطلاح اندیشمندان، هرگونه صفت نفسانی است که موجب پیدایش کارهای خوب یا بد می شود، چه آن صفت نفسانی به صورت پایدار و راسخ باشد و چه به صورت ناپایدار و غیرراسخ.

4- فضایل اخلاقی: گاهی نیز واژه اخلاق صرفاً درمورد اخلاق نیک و فضایل اخلاقی به کار می رود. مثلاً وقتی گفته می شود«فلان کار اخلاقی است» یا «دروغ گویی کار غیراخلاقی است» منظور از اخلاق، تنها اخلاق فضیلت است. البته در این که اصول اخلاق کدامند و آیا همه فضایل را می توان به یک یا چند فضیلت برگرداند یا نه، اختلافات فراوانی وجود دارد. به زعم فیلسوفان یونان و بسیاری از حکمای مسلمان چهار فضیلت حکمت، شجاعت، اعتدال و عدالت به عنوان فضایل مادر و بنیادین تلقی می شوند. در سنت مسیحی نیز گفته می شود که مسیحیان هفت فضیلت اصلی دارند، سه فضیلت الهیاتی و ایمان ، امید و محبت، و چهار فضیلت انسانی (مصلحت اندیشی، بردباری، اعتدال و عدالت).

5- نهاد اخلاقی زندگی: اخلاق در این اصطلاح، در عرض مسایلی چون هنر، علم، حقوق و دین،... قرار دارد و در عین حال متفاوت با آنها به کار برده می شود. بنابراین اصطلاح، اخلاق نیز مانند زبان، دین و کشور پیش از افراد بوده و«فرد در آن داخل شده و کمابیش در آن سهیم می گردد» و پس از افراد نیز خواهد بود. به عبارت دیگر وجود آن به شخص وابسته نیست، بلکه "ابزاری در دست جامعه، به عنوان یک کل، است برای ارشاد و راهنمایی افراد گروه های کوچک تر"(مصباح یزدی،1382).

هوش اخلاقی عبارت است ازتوانایی تشخیص درست ازنادرست براساس اصول جهان شمول تعریف شده. این نوع هوش، درمحیط جهانی مدرن کنونی می تواند به مثابه نوعی جهت یاب برای اقدامات عمل نماید. هوش اخلاقی نه تنها چهارچوب قوی وقابل دفاع برای فعالیت انسان فراهم می کند، بلکه کاربردهای فراوانی دردنیای حقیقی دارد. درواقع، این نوع هوش تمام انواع دیگرهوش انسان رادرجهت انجام کارهای ارزشمند هدایت می کند(بهشتی فروهمکاران،2011: 3).

بوربا (2005)هوش اخلاقی را بصورت ظرفیت تشخیص درست ازغلط، داشتن یقین های اخلاقی واقدام برمبنای آن ها به منظورارائه رفتاردرست وشرافتمندانه تعریف کرده است.

این نوع هوش، نشان دهنده ظرفیت ذهنی انسان برای تعیین اینکه چگونه اصول جهان شمول انسانی را به ارزش ها، اهداف واقدامات خود مرتبط نماید می باشد. همچنین هوش اخلاقی نشان دهنده اشتیاق وتوانایی فرد برای قراردادن معیارهایی برتروفراترازمنافع خود وحتی موضوعاتی نظیر اثربخشی درکانون واکنش های فردی است(تورنروبارلینگ،2002: 312).

اصول ضروری هوش اخلاقی

اصول هوش اخلاقی ازدیدگاه بوربا(2005) به این شرح می باشد:1

1-همدردی: تشخیص علایق واحساسات افراد که شامل مراحل زیر می باشد:

v الف)پرورش آگاهی؛

v ب)افزایش حساسیت نسبت به احساس های دیگران؛

v ج)همدردی با دیدگاه اشخاص دیگر

2-هوشیاری: دانستن راه درست وصحیح وعمل درهمان راه، که شامل:

v الف)ایجادزمینه ای برای رشد اخلاقی؛

v ب)ترویج معنویت برای تقویت هوشیاری وهدایت رفتار؛

v ج)پرورش انضباط اخلاقی برای کمک به افرادبه منظوریادگیری درست ازخلاف.


1-Borba

2-Turner & Barling

3-Sympathy

1-Consciousness


تحقیق معلم و مسائل اخلاقی جامعه

تحقیق معلم و مسائل اخلاقی جامعه
دسته بندی مدیریت
بازدید ها 25
فرمت فایل doc
حجم فایل 51 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 18
تحقیق معلم و مسائل اخلاقی جامعه

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

چکیده

گفتن ندارد اما نظام آموزشی به کارخانه‌یی می‌ماند که اگر چه ظاهرا هدف آن «آدم‌سازی» عنوان شده است اما معدودند افرادی که از زیر دندانه چرخ‌های آن، ذهن و زبان سالم به در ببرند. این نظام به واسطه کارکردی که دارد، نه عزت‌نفس لازم را برای دانش‌آموز به ارمغان می‌آورد ونه احترام دیگران را در نظر او برجسته می‌سازد. دانش‌آموزان به مثابه اشیایی به‌طور چند نفری در جعبه‌هایی به نام کلاس کنار هم چیده می‌شوند. همکلاسی‌ها نه همدیگر را و نه معلم‌شان را انتخاب نمی‌کنند. همنشینی‌ها به‌طور تصادفی و انتصابی است. در نتیجه فضای ارتباطی با همدیگر در یک مقطع زمانی چندماهه، اعتماد و اطمینان لازم را ندارد. در طول زمان یکسری اطلاعات به آنها آموزش داده شده و آنها ناچارند پس از مدتی همان مطالب را پردازش کنند. ارتباط و دیالوگ میان بچه‌ها قدغن و معلم متکلم‌ وحده است. مهم‌تر ازهمه، آنها به عنوان یک نیروی انسانی ذخیره تلقی می‌شوند که در آینده به درد جامعه خواهند خورد، پس ضمن اینکه پا روی دل و احساس‌شان می‌گذارند، باید دروسی را فرا گیرند که آموزش و پرورش فکر می‌کند، به درد خواهد خورد. با این وجود این فضا نمی‌تواند و نباید بدون قاعده و مقررات باشد و همین نقطه امیدی برای حضور به موقع اخلاق است.

تا پیش از این جامعه در سایه سار اخلاق نشسته بود و کوچه‌ها کم و بیش به دست یکی، دو سلام فتح می‌شدند. ارتباط بین خانه، مدرسه، مسجد و بازار چنان قوی بود که هرچه دیده می‌شد، جز خیر، تعاون و همدلی نبود. شاید چون ضعف و خلأ اخلاقی محسوس نبود، نظام آموزشی نیز مسوولیتی در این باره نداشت. امروزه اما آدمی کودکی خودش را گم کرده است و درقحطی آب، هوا، اخلاق و خوبی به سختی نفس می‌کشد. خانواده‌ها دیگر کارکرد پیشین خویش را از دست داده‌اند. وجود طلاق روانی میان والدین، بروز پدیده تک فرزندی،تجمل‌گرایی، کارمضاعف بیرون از خانه، مشکلات ترافیک، دوری از پدرو مادربزرگ و سایر بستگان، تنها برخی از عوامل مخل عملکرد خانواده محسوب می‌شوند. برای مثال، در گذشته همه افراد خانواده برای صرف غذا دور یک سفره جمع می‌شدند و این باعث ایجاد و تقویت روابط میان افراد می‌شد ولی حالا با وجود فست‌فودها، این ارتباط‌ها کم شده است. در نتیجه تنها گزینه موجود، روی آوردن به مدرسه است.