دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 17 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 109 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 65 |
اختلال نقص توجه – بیش فعالی
اختلال نقص توجه – بیش فعالی در پیشینه تحقیقی سالها تحت تنوع برچسبهای ناشی از ارزیابی نشانهها و عوامل ایجادکننده اختلال بوده است. برچسبهای گوناگونی که در گذشته به کار رفته عبارتند از: کژکاری خفیف مغزی[1]، آسیب مغزی[2]، نشانگان هایپر کینیتیک[3] (بیش جنینی) و اختلال نقص توجه (وود و فلتون[4]، 1994).
در سال 1845 هنری هافمن[5]، پزشک آلمانی یک مجموعه از آثار کلاسیک داستان های اخلاقی طنزآمیزی بنام "پیتر بیقرار" برای کودکان نوشت. قهرمانان داستان هافمن کودکانی بودند که بر اساس مشاهدات وی انتخاب گردیدهاند و فیلیپ بیقرار[6] یکی از آنهاست. فیلیپ کودکی است ناآرام، بیقرار، مخاطره انگیز، جنجالی و شرور که کودکان را آزار میدهد و از این رو این اختلال بنام بیماری هافمن معروف شد (تیلور، 1990؛ به نقل از صالح مجتهد، 1373). این نشانهها امروزه به طور متداول در کودکانی که بر طبق راهنمای آماری و تشخیصی اختلالهای روانی (انجمن روانپزشکی امریکا)، ADHD تشخیص داده میشود، مشاهده میشود.
بارکلی (1990)، به تشریح چهار دوره برای توصیف تاریخ تحولی و فهم کنونی از ADHD پرداخته است. اولین دوره از سال 1860 تا 1890 دوره "کودک آسیب مغزی" بود که با فعالیت جورج استیل[7] (1902) آغاز شده بود. استیل در کالج پزشکی رویال انگلند، گروهی از کودکان را که معتقد بود نقصهایی در کنترل اخلاقی[8] دارند، بررسی و تشریح میکرد. این کودکان به عنوان پرخاشگر، لجباز، بیاعتنا، مقاوم به انضباط و به طور افراطی هیجانی توصیف شده و خود کنترلی و بازداری ارادی کمی نشان می دادند. وی اعتقاد داشت که مشکلات ذکر شده یک منشأ نورولوژیکی (عصب شناختی) دارد.
در زمان جنگ جهانی اول (1918-1917) کودکانی پیدا شدند که به خاطر آنسفالیت ویروسی همه گیر[9] آسیب عصب شناختی داشته و تکانشگر، فاقد بازداری و بیش فعال بودند (هیل[10]، 1928). آنسفالیت یک التهاب مغزی است که به نظر می رسد علت رفتارهای کودکانی است که ذکر شد. این کودکان به علت داشتن نشانگان بیش فعالی طبقه بندی شده بودند. همچنین رفتارهای مشابهی به وسیله آنهایی که با آسیب سر از جنگ به خانه بازگشته بودند مشاهده گردید که منجر به شکل گیری نظریههای کژکاری خفیف مغزی شد. با این وجود هنوز تا پایان جنگ جهانی دوم علاقه گستردهای به اختلال های دوران کودکی شروع نشده بود.
بین سالهای 1937 تا 1941 تحقیقات وسیعی برای بررسی اثربخشی دارو درمانی با محرکها برای کودکانی که نشانههای مشابه آن چیزی که استیل توصیف کرده بود آغاز شد. برادلی[11] (1937) به تحقیق دربارهی روشهای مختلف درمان مشکلات رفتاری این کودکان علاقمند شد و در این جهت با اینکه هیچ تحقیق اثربخشی استفاده از داروهای محرک را برای بزرگسالانی که مشکلات خلقی یا مسائل روانشناختی دیگری داشتند، اثبات نکرده بود. وی تصمیم گرفت بنزدرین[12] را روی یک گروه سی نفره از کودکان زیر 12 سال که نشانههای مشابهی داشتند بررسی کند. تغییرات معناداری در عملکرد تحصیلی و پاسخ های عاطفی این کودکان یافت شد. وی به سال ها تحقیق بر اثربخشی داروهای محرک مختلف بر کودکان ADHD ادامه داد و هیچ اثر متناقض با یافتههای قبلیاش به دست نیاورد.
استراتوس و لهتینن[13] (1947) برای توصیف کودکانی با این مشکلات رفتاری شدید از اصطلاح کودک آسیب مغزی استفاده کرد و درست همین زمان بود که پارادایم عصب شناختی به اثبات رسید. در سال 1957، لافر و دنهف[14] کژکاری مغزی را علت آنچه که اصطلاحاً "نشانگان هایپر کنیتیک" نامیدند، میدانشتند. نشانهها عبارت بودند از: بیش فعالی، فراخنای توجه کوتاه، تمرکز ضعیف، غیر قابل پیشبینی بودن رفتار، تکانشگری، ناتوانی در تأخیر کامرواسازی[15] و تحریک پذیری[16]. آنها معتقد بودند که این نشانهها نتیجهی آسیب بخش دیانسفال مغز (ساختار زیر قشری تالاموس و اپی تالاموس[17]) میباشد (به نقل از مفتاق، 1388).
در سال 1960، نشانگان کودک بیش فعالی به وسیله چس[18] تعریف شد. این تعریف یک اختلال روانپزشکی دوران کودکی با علامت اصلی بیش فعالی بود که به طور وسیع مورد پذیرش قرار گرفت. در این دوره هر تعریفی رفتارهای نشانگر[19] کودک را به کارکرد مغز مربوط میدانست (بارکلی، 1990).
بارکلی (1990)، دورهی دوم (1969-1960) را «عصر طلایی بیش فعالی[20]» می نامد. در این دوره تعاریف مشخصی از این رفتارها ارائه گردید. دومین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-II) (انجمن روانپزشکی آمریکا، 1968)، اختلال واکنش هایپر کینیتیک دوران کودکی[21] را به عنوان یک تشخیص معرفی کرد. در این سالها بررسی ارتباط بین رفتار نشانگر کودک و کارکرد مغز به وسیله تحقیقات دنبال میشد اما تأکید کمتری روی آسیب مغزی داشتند. به عنوان مثال آسیب شناسی مغزی روشی بود برای مرتبط کردن رفتارهای نشانگر با کرکردهای مغز خاص. در این دوره این اعتقاد وجود داشت که، بیش فعالی به وسیله کژکاری خفیف مغزی (MBD) که در جامعه پزشکی آن زمان کاملا پذیرفته شده بود به وجود می آید.
بارکلی (1990) سومین دوره را (1979-1970) با عنوان «سلطه جویی نقص توجه[22]» توصیف میکند. این دوره آغاز تغییر در پارادایم ها و الگوهای مفهوم سازی این اختلال است. ویرجینیا داگلاس[23] در تحقیقاتش حیطههای عصب شناختی مرتبط با فرآیندهای توجه و کنترل تکانه را که مشکلات اصلی کودکان بیش فعال بودند، معرفی کرد. به عنوان مثال، بیتوجهی و تکانشگری نشانههای ابتدایی این اختلال بودند که در این دوره با صحت بیشتری به عنوان « اختلال نقص توجه» شناسایی شدند و بیش فعالی ضرورتاً نشانهی مورد نیاز برای این تشخیص نبود. در طول این دوره تمایل استفاده از درمانهای دارویی برای اختلالهای روانی زیادتر شده بود. سافر و آلن[24] در سال 1976 به توصیف والدین از فرزندانشان به عنوان مخرب، بیقرار و تند مزاج تمرکز کردند. این در حالی است که متخصصان بهداشت روان نیز به کودکانی که مشکلات یادگیری و توجه داشتند، علاقه نشان دادند.
بارکلی (1990)، چهارمین دوره (1989-1980) را «عصر ملاکهای تشخیصی و افول نقص توجه[25]» مینامند. سومین ویرایش راهنمای تشخیص و آماری اختلالهای روانی (DSM-III) (انجمن روانپزشکی آمریکا، 1980) اختلال نقص توجه[26] (ADD) را به عنوان یک اختلال مجزا و جدا شناسایی و طبقه بندی کرد. این کار بعداً با تجدید نظر در اصطلاح تشخیصی اختلال بیش فعالی – نقص توجه در تجدید نظر سومین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-III-R)، (انجمن روانپزشکی آمریکا، 1987) دنبال شد، باید یادآور شویم که این اختلال در طبقه تشخیصی اختلالهای رفتا ایذایی[27] قرار دارد.
[1]- Minimal Brain Dysfuction
[2] - Brain Injured
[3]- Hyperkinetice Syndrom
[4] - Wood & Felton
[5]- Hendrick Haffman
[6]- Fidgety Phil
[7]- George Still
[8]- Moral Control
[9]- Viral Encephalitis Epidemic
[10]- Hill
[11]- Bradely
[12]- Benzedrin
[13]- Stratuss & Lehtinen
[14]- Laufer & Denhoff
[15]- Gratification
[16]- Irritability
[17]- Epithalamus & Thalamus
[18]- Chess
[19]- Symptomatic Behavior
[20]- Golden age of Hyperactivity
[21]- Hyperkinetic Reaction of Childhood Disorder
[22]- Ascendance of Attention Deficit
[23]- Virginia Douglass
[24]- Safer & Allen
[25]- Age of Diagnostic Criteria and the Waning of Attention Deficit
[26]- Attention Deficit Disorder
[27]- Disruptive Behavior Disorder
دسته بندی | علوم انسانی |
بازدید ها | 27 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
توضیحات از متن فایل
در سالیان اخیر، اختلال نقص توجه / بیش فعالی(ADHD) از نظر بالینی، پژوهشی و اجتماعی مورد توجه زیادی قرار گرفته است. اگرچه این اختلال از جمله مواردی است که بیش از صد سال از توصیف آن میگذرد و در طول زمان با عناوین مختلفی از آن یاد شده است. درسال 1863 پزشکی آلمانی به نام هنریش هافمن در قطعه شعر طنزآمیزی، نوجوانی به نام فیلیپِ بی قرار را توصیف کرد و بدین ترتیب این اختلال برای اولین بار به نام همین پزشک نامگذاری شد. بعد از آن در اوایل قرن بیستم جورج استیل، کودکان بیش فعال و تکانشگر را به عنوان کودکانی فاقد مهار ارادی و کنترل اخلاقی توصیف کرد، توصیفات وی با علائم و نشانههای کودکان مبتلا به ADHD نوع مرکب همراه با اختلال سلوک مطابقت دارد. بدین ترتیب، این نخستین بار بود که اختلال در کنترل تکانه و بی توجهی به عنوان یک اختلال مستقل از صدمه مغزی یا عقب ماندگی ذهنی معرفی میشود. چند سال بعد در سال 1918 و اندکی پس از جنگ جهانی اول، مشکلات رفتاری مشابهی در بازماندگان آنسفالیت دیده شد که تحت عنوان «سندرم بیش فعالی» تعریف شدند.
سایر اسامی این اختلال عبارتند از «آسیب مغزی خفیف»، «اختلال عملکرد مغزی خفیف» و «واکنش بیش فعالی دوران کودکی». به کارگیری اصطلاح «اختلال نقص توجه / بیش فعالی» اولین بار در نسخه سوم راهنمایی تشخیص بیماریهای روانی DSM-Ш-TRمطرح شده است.
چهارمین نسخه راهنمایی تشخیص بیماریهای روانی (DSM lV-TR)، ADHD را به عنوان یک وضعیت پیچیده عصبی-رشدی که براساس وجود الگوی پایدار نقص توجهی و یا بیش فعالی و رفتارهای تکانشی به عنوان ویژگی های بسیار تکرار پذیر و شدیدتر از میزان قابل مشاهده در همتاهای رشدی آنها تعریف میکند. آنچه موجب تمایز ADHD میشود این است که سطح و میزان فعالیت، آشفتگی، بیقراری و رفتارهای تکانشی کودک با سطح رشدی-تکاملی فرد تناسب و همخوانی ندارد و همچنین موجب بروز اختلال و آسیب در عملکردهای هنجار میشود، که البته این امر در محیط های مختلف نظیر خانه و مدرسه رخ میدهد. اختلال نقص توجه / بیش فعالی در DSM lV-TR در قالب زیر دسته هایی طبقه بندی شده است.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 37 |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 42 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق با موضوع اختلال نقص توجه - بیش فعالی
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
نقص توجه - بیش فعالی
در سالیان اخیر، اختلال نقص توجه / بیش فعالی[1](ADHD) از نظر بالینی، پژوهشی و اجتماعی مورد توجه زیادی قرار گرفته است. اگرچه این اختلال از جمله مواردی است که بیش از صد سال از توصیف آن میگذرد و در طول زمان با عناوین مختلفی از آن یاد شده است. درسال 1863 پزشکی آلمانی به نام هنریش هافمن[2] در قطعه شعر طنزآمیزی، نوجوانی به نام فیلیپِ بی قرار را توصیف کرد و بدین ترتیب این اختلال برای اولین بار به نام همین پزشک نامگذاری شد. بعد از آن در اوایل قرن بیستم جورج استیل[3]، کودکان بیش فعال و تکانشگر را به عنوان کودکانی فاقد مهار ارادی[4] و کنترل اخلاقی[5] توصیف کرد، توصیفات وی با علائم و نشانههای کودکان مبتلا به ADHD نوع مرکب همراه با اختلال سلوک[6] مطابقت دارد. بدین ترتیب، این نخستین بار بود که اختلال در کنترل تکانه و بی توجهی به عنوان یک اختلال مستقل از صدمه مغزی یا عقب ماندگی ذهنی معرفی میشود. چند سال بعد در سال 1918 و اندکی پس از جنگ جهانی اول، مشکلات رفتاری مشابهی در بازماندگان آنسفالیت دیده شد که تحت عنوان «سندرم بیش فعالی[7]» تعریف شدند.
سایر اسامی این اختلال عبارتند از «آسیب مغزی خفیف[8]»، «اختلال عملکرد مغزی خفیف[9]» و «واکنش بیش فعالی دوران کودکی[10]». به کارگیری اصطلاح «اختلال نقص توجه / بیش فعالی» اولین بار در نسخه سوم راهنمایی تشخیص بیماریهای روانی DSM-Ш-TRمطرح شده است.
چهارمین نسخه راهنمایی تشخیص بیماریهای روانی (DSM lV-TR)، ADHD را به عنوان یک وضعیت پیچیده عصبی-رشدی که براساس وجود الگوی پایدار نقص توجهی و یا بیش فعالی و رفتارهای تکانشی به عنوان ویژگی های بسیار تکرار پذیر و شدیدتر از میزان قابل مشاهده در همتاهای رشدی آنها تعریف میکند. آنچه موجب تمایز ADHD میشود این است که سطح و میزان فعالیت، آشفتگی، بیقراری و رفتارهای تکانشی کودک با سطح رشدی-تکاملی فرد تناسب و همخوانی ندارد و همچنین موجب بروز اختلال و آسیب در عملکردهای هنجار میشود، که البته این امر در محیط های مختلف نظیر خانه و مدرسه رخ میدهد. اختلال نقص توجه / بیش فعالی در DSM lV-TR در قالب زیر دسته هایی طبقه بندی شده است.
[1]. Attention Deficit Hyperactivity Disorder
[2]. Hoffman
[3]. Still
[4]. Volitional Inhibition
[5]. Moral Control
[6]. Conduct Disorder
[7]. Hyperactive Syndrome
[8]. Minimal Brain Damage
[9]. Minimal Brain Dysfunction
[10]. Hyper kinetic Syndrome of Childhood