فایل شاپ

فروش مقاله،تحقیقات و پروژه های دانشجویی،دانلود مقالات ترجمه شده،پاورپوینت

فایل شاپ

فروش مقاله،تحقیقات و پروژه های دانشجویی،دانلود مقالات ترجمه شده،پاورپوینت

تحقیق بررسی آناتومی استخوان

تحقیق بررسی آناتومی استخوان در 42 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی پزشکی
فرمت فایل doc
حجم فایل 25 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 42
تحقیق بررسی آناتومی استخوان

فروشنده فایل

کد کاربری 6017

تحقیق بررسی آناتومی استخوان در 42 صفحه ورد قابل ویرایش


آناتومی و فیزیولوژی بافت‌های پیوندی خاص

استخوان

استخوان‌ها، بخش ضروری سیستم جنبنده را تشکیل می‌دهند و به عنوان دسته‌های اهرم طی حرکت و مقاومت نیروی جاذبه عمل می‌کنند. در ضمن استخوان‌ها بافت‌های هم جوار و اندام‌های بدن را محافظت و نگهداری می‌کنند. علاوه بر عملکردهای مکانیکی، آن‌ها عملکرد مهم شیمیایی را هم بر عهده دارند که آن تهیه منبع تعادل معدنی است.

استخوان‌ها شامل چندین ناحیه مجزای عملکردی می‌باشند. در سطوح مفصلی دارای غضروف مفصلی است. پوشش کامل استخوان دارای ساختمان شامه‌ای یا پیرااستخوان است. پوشش ناحیه محصور غضروف (کپسول) مفصل‌ها و همچنین پوشش نیام‌های تاندون، غشاهای مفصلی هستند که غضروف مفصلی را هنگامی که به عنوان دیواره حفاظتی عمل می‌کند، تغذیه و نرم می‌کنند. استخوان متصل به هم، تیغک مانند و مشبک در زیر فیزیس درون یک استخوان برون لایه‌ای، فشرده و دگر بافتی قرار دارد که حفره مغز استخوان را در ناحیه استخوان‌دار محصور کرده است.

سلول‌های استخوانی

سه نوع اصلی سلول در استخوان‌ها وجود دارد: استخوان‌زاها، کیست‌های استخوانی، و استخوان شکن‌ها. استخوان‌زاها به طور کلی سلول‌های گرد و درشتی هستند که به همراه مقدار بسیاری آندوپلاسم می‌باشند. آنها مسئول بافت زایشی استخوانی ترکیب شده (استخوان مانند) هستند. این سلول‌ها بر روی سطح نواحی استخوان‌سازی بافت می‌شوند و به عنوان مجموعه کانال‌های هاورس شناخته شده‌اند که درون استخوان یکپارچه بافت زایشی رگ‌های خونی را احاطه کرده‌اند. استخوان زاها در پوشش معدنی به استخوان‌های سخت بافت یا کیست استخوانی تبدیل می‌شوند. استخوان‌های سخت بافت با پوشش مواد معدنی از بین نمی‌روند در عوض از طریق فرایندهای طولانی با دیگر سلول‌های پوشش دار معدنی و سلول‌های غیر پوشش‌دار ارتباط برقرار می‌کنند. سلول‌های چند هسته‌ای بزرگ با لبه‌های چین‌خورده‌ای که بر روی سطح بافت زایشی معدنی شده قرار دارند، استخوان‌ شکن‌ها می‌باشند. استخوان شکن‌ها سنسورهای مکانیکی در بافت زایشی استخوانی هستند. این سلول‌های عظیم‌الجثه (20 تا 100 قطر) مستقیماً مسئول از بین بردن مواد معدنی و بافت زایشی (جذب مجدد استخوانی) هستند. استخوان شکن‌ها از طریق ترشح اسیدها و سپس آنزیم‌ها (اسید فسفات، کلاژن‌ها، کاتپسین‌ها، پروتئازهای خنثی) مواد معدنی را در خود حل می‌کند و موجب کاهش بافت زایشی می‌شود. در استخوان سالم، فعالیت‌های استخوان شکن و استخوان‌زاها در هم ادغام می‌شود (از طریق پروتئینی که از استخوان آزاد می‌شود): در نتیجه با جذب مجدد تشکیل استخوان‌های جدید صورت می‌گیرد. (30) لیگاند استخوان پروتگرین (51) نیز عامل حلالی است که به عنوان کنشگر گیرنده فاکتور هسته‌ای KB لیگاند، فاکتور متمایز استخوان شکن و فاکتور فعالیت تومور مردگی بافت که موجب سیتوکین می‌شود، شناخته شده است و از طریق استخوان‌زاها تولید می‌شود. لیگاند استخوان پروتوگرین موجب تشکیل استخوان شکن از سلول‌های قبلی می‌شود و بوسیله ادغام با یک گیرنده حلال (استخوان پروتگرین) بر روی سطح استخوان شکن، استخوان شکن‌های رشد یافته را فعال می‌سازد. لیگاند استخوان پروتگرین با نوع پوک آن، موجب گسترش پوکی استخوان می‌شود این بیماری نمایانگر افزایش غلظت استخوان در ارتباط با شکل‌دهی مجدد استخوان میانی استخوان شکن است. برخلاف انواع اشکال پوکی استخوان که می‌تواند با افزایش فاکتورهای رشد یا سلول‌های مغز استخوان نجات یابند، لیگاند استخوان پروتگرین فقط می‌تواند از طریق افزایش لیگاند استخوان پروتگرین نجات یابند و این بدان معناست که این عامل برای تشکیل استخوان شکن ضروری است. (51 و 52)

بررسی مشکل و ساختمان استخوان در پروتونگاری‌ها و یا در بخش‌های پوششی استخوانی، الگویی را آشکار می‌سازد که برای مقاومت در برابر فشار طراحی شده است. فشارها، در یک استخوان متحمل وزن الگوی رادیوگرافی شده از ساختمان استخوان را متعادل می‌کند. توانایی استخوان برای تنظیم شکل بیرونی و نمای آن از طریق جذب مجدد و شکل‌دهی مجدد در واکنش به چنین فشارهایی، یکی از خصوصیات منحصر به فرد این گونه بافت‌هاست.

ترکیبات استخوان

تمام انواع استخوان‌ها، اعم از بلند، تخت، درون شامه‌ای، یکپارچه و فشرده، بر اساس اشکال بافت‌های پیوندی و شکل و عملکرد آن‌ها مشخص شده‌اند و مانند دیگر بافت‌های پیوندی به سازمندی و تعامل عناصر بافت زایشی برون یاخته‌ای بستگی دارند. مواد معدنی بخشی از بافت زایشی استخوان برون یاخته‌ای است که از دیگر بافت‌های پیوندی متمایز بوده و جهت اجرای عملکردی منحصر بفرد خود آن را توانمند می‌سازد.

مواد معدنی موجود دو استخوان، آنالوگی است که بطور طبیعی هیدروکسیل آپرتیت معدنی Ca10(Po4)6(OH)2 را بوجود می‌آورد. کریستال‌های معدنی استخوان، برخلاف کریستال‌های آپرتیب زمین‌شناسی (اندازه آن از سانتی متر به متر است)، بسیار کوچک می‌باشند (بزرگترین ابعاد آن 20 تا 40 mm است). کریستال‌های میکروسکپی در مواد معدنی استخوانی یافت می‌شوند آنها به خاطر اندازه کوچک خود گرایش دارند تا بیش از آپرتیت‌های زمین‌شناسی حلال باشند و ناخالصی‌ها و همچنین خلل و فرج بیشتری نسبت به کریستال‌های هیدروکسیل آپرتیت خالص داشته باشند. مواد معدنی استخوانی هیدروکسیدی ناقص است و شامل مقادیر متغیر ولی قابل اندازه‌گیری کربنات، منیزیم، سدیم، فلوراید و سیترات به علاوه دیگر ناخالصی‌ها است. (16)

این مواد معدنی به همراه کل بافت زایشی استخوانی بطور مداوم بوسیله استخوان شکن‌ها از بین می‌روند و بوسیله استخوان زاها مجدداً شکل می‌گیرند و این امر در واکنش به فشارهای فیزیولوژیکی، بیوشیمیایی و مکانیکی طبیعی صورت می‌پذیرد. مواد معدنی استخوان در تعادل مایعات بدن نقش دارد. کانی زدایی شدن استخوان هنگامی اتفاق می‌افتد که پذیرش یون‌های معدنی برای شکل‌دهی استخوان کافی باشد (مثل نرمی استخوان در اثر کمبود ویتامین D) و یا هنگامی که کاهش شدید کلسیم بوجود آید (مثل پاراتیروئید پرکار).

تعادل یونی مواد معدنی

تنظیم غلظت سرم (خونابه) یون‌های مواد معدنی (تعادل) اصولاً با سه هورمون کنترل می‌شود: هورمون پاراتیروئید، کلسی‌تونین و ویتامین D. هورمون پاراتیروئید نوعی پپ‌تیر است که بوسیله غده پاراتیروئیدی تولید می‌شود که میزان کلسیم در حال جریان را حفظ و افزایش می‌دهد. (27)

این هورمون بر روی سه اندام اصلی فعالیت دارد: 1- کلیه، این هورمون در کلیه جذب مجدد یون کلسیم را افزایش داده و جذب مجدد فسفات را کاهش می‌دهد. 2- روده، این هورمون در روده جذب کلسیم را افزایش می‌دهد و 3- استخوان، این هورمون در استخوان موجب تحریک جذب مجدد (از طریق تحریک استخوان‌زاها تا لیگاند استخوان پروتگرین را تولید کند) می‌شود. کلسی‌تونین به عنوان یک هورمون پپتید تیروئیدی، هورمونی متضاد هورمون پاراتیروئید است که بطور مستقیم مانع فعالیت استخوان شکن‌ها شده و از آزادسازی یون‌های کلسیم از استخوان‌ جلوگیری به عمل می‌آورد. ویتامین D نیز یک هورمون است زیرا می‌توان در یکی از بافت‌ها (بافت پوست) تولید شده و به بافت‌های دیگر (استخوان، روده، کلیه) انتقال یابد این هورمون در آنجا با گیرنده‌های خاص ادغام شده و سبب سنتز پروتئینی می‌شود. چندین نوع متابولیت ویتامین D نیز یک هورمون است زیرا می‌تواند در یکی از بافت‌ها (بافت پوست) تولید شده و به بافت‌های دیگر (استخوان، روده، کلیه) انتقال یابد. این هورمون در آنجا با گیرنده‌های خاص ادغام شده و سبب سنتز پروتئین می‌شود. چندین نوع متابولیت ویتامین D در سرم نرمال موجود می‌باشد اما شکل‌گیری مجدد استخوانی موجب فعالیت متابولیتی می‌شود که بصورت گسترده می‌باشد، 5/12 هیدروکسیل کالی کلسیفرول است. این هورمون با بسیاری از سلول‌های خارج از سیستم استخوان عضله ادغام می‌شود پدیدار شدن این هورمون در چنین سلول‌هایی که در برخی بافت‌های استخوان عضله وجود دارند با دیفرانسیل و تعادل کلسیم مرتبط می‌باشند. (8) سنتز 5/12 هیدروکسیل کالی کلسیفرول از کلسترول اولیه در پوست بوسیله کبد و سپس بوسیله 1- هیدروکسیل موجود در کلیه آغاز می‌شود. فعالیت هیدروکسیل‌ها تا اندازه‌ای از طریق هورمون پاراتیروئید کنترل می‌شود. حیواناتی با بیماری کلیه و یا حیوانات آنفریک دارای میزان اندکی از هیدروکسل کالی کلسیفرول هستند و ناهنجاری‌های استخوانی آن‌ها با مواد معدنی کاهش یافته استخوان مانند (نرمی استخوان) و سخت شدگی ناقص غضروف (نرمی استخوان) مشخص می‌شوند.



پروتئین مورفوژنتیک استخوانی

پروتئین‌های مورفوژنتیک استخوان‌ها شامل گروهی بیش از 12 در ارتباط با پروتئین‌ها هستند که از طریق حضورشان در استخراجات القاء استخوانی در استخوان‌های بدون مواد معدنی مورد شناسایی قرار می‌گیرند. آنها بر اساس بافت زایشی استخوانی فاقد مواد معدنی، جز فعال و اصلی محسوب می‌شوند و به عنوان بخشی از گروه عامل بتا رشد در حال تغییر شکل (به استثنای پروتئین مورفوژنتیک 1) می‌باشند. (22) (105) عملکرد اصلی انها موجب تغییر شکل سلول‌های مسنکیمال (میان آگنه) غیر متفاوت درون کندروسیت‌ها و استخوان‌زاها طی رویان‌زایی،رشد، بلوغ ودرمان می‌شود. (49)(100) هر پروتئین می‌تواند به طور مداوم موجب تشکیل غضروف و استخوان در ویوو و ویتو می‌شود. (76)

پروتئین مورفوژنتیک استخوان نوعی افزایشی مفید برای پیوندهای استخوان اوتالوگوس (بدست آمده از خود اندام) و جایگزین‌های پیوند استخوان است.

تحقیقات بسیاری بر روی پروتئین مورفوژنتیک استخوانی 2 به عمل امده است این پروتئین دارای بیشترین مقدار القاء استخوانی است. (105) ارتقاء درمان از طریق القا استخوانی باپروتئین مورفوژنتیک استخوانی به نمایش درآمده است.(45و38 و37 و34).

پروتئین شماره 2 مورفوژنتیک استخوان باز ترکیبی انسانی به عنوان جانشینی برای پیوندهای خود‌به خودی مشبک مورد بررسی قرار گرفته است و دارای القاء استخوانی قابل مقایسه با پیوندی خود بخودی مشبک می‌باشد. (44 و 45) اختلاف گونه‌ها به هر حال وجود دارد. سگها نسبت به تاثیرات القاء استخوانی پروتئین مورفوژنتیک استخوانی شماره 2 مقاوم‌تر از موش‌ها هستند، و یا میزان پروتئین مورفوژنتیک استخوانی شماره 2 که در بافت زایشی استخوان بدون مواد معدنی بافت می‌شود ممکن است برای القاء استخوانی در سگ‌ها ناکافی باشد. تحقیقات بسیاری در مورد حامل بهینه برای پروتئین مورفوژنتیک استخوانی صورت گرفته است که موجب شده پراکندگی از محل‌های الزامی به تعویق افتاده و از فروکشی بیماری غیر مشخص در امان بماند. برخی حامل‌هایی که مورد ارزیابی قرار گرفته‌اند شامل تری فسفات کلسیم بتا، هیدروکسی آپرتیت، گچ باریس، فیبرین انسانی، کلاژن و حامل‌های پلی‌مر هستند. (49)

عامل رشد دگرسانی بتا

عامل رشد دگرسانی بتا، عامل رشد چند عملکردی است که موجب وساطت میان فیزیولوژی سلولی نرمال و رویان‌زایی بافتی می‌شود. بزرگترین منبع عامل رشد دگرسانی بتا بافت زایشی برون یاخته‌ای استخوان است و پلاکت‌ها دومین منبع عظیم می‌باشند. (85)

عامل رشد دگرسانی بتا در دامنه وسیعی از واکنش‌ها در ارتباط با التهابات و بازسازی‌ها شرکت دارد. این فاکتور دارای گستردگی فعالیت‌های سلولی است که شامل کنترل تکثیر و فعالیت متابویکی سلولهای مسنکیمال (میان آگنه) اسکلتی مانند کندروسیت‌ها، استخوان‌زاها و استخوان شکن‌هاست در ضمن برای درشت خوارها عامل کیموتاکتیک (کشش شیمیایی) قوی به حساب می‌آید. (85) چنین امری امکان‌پذیر است که عامل رشد دگرسانی بتا نقش بسیار مهمی در تنظیم تنوع بافت در درمان شکستگی در زمان‌های مختلف و طی تناوب خود باز می‌کند. (22)

بیومکانیک و بیولوژی شکستگی

لغت‌نامة واژه‌های مربوطه

نیروی محوری: نیرویی که در یک جهت به کار رفته و به طور یکسان در سر تا سر سطح ساختار تحت فشار با توزیع شده است. واحدهای اندازه‌گیری: کیلوگرم و نیوتون.

گشتاور خمشی نیرو: نیرویی که استخوان را حول یک محور عمود بر محور طولی آن خم می‌کند محصول این نیرو و یک بازوی گشتاور. واحد اندازه‌گیری: نیوتن ـ متر.

نیروی واکنش زمین: نیرویی که در پاسخ به تماس پا با زمین وارد می‌شود این نیرو برابر با نیرویی است که از تماس پا به وجود آمده با این تفاوت که در جهت عکس آن است واحدهای اندازه‌گیری: کیلوگرم ـ نیوتون.

کشیدگی داخلی: تغییر شکل موضعی منطقه مشخصی از استخوان برابر است با تغییر در طول یا طول اصلی (کشیدگی طبیعی) یا تغییر زاویه مربوط به زاویه اصلی (کشیدگی منجر به شکسته شدن) با درصد بیان می‌شود.

فشار داخلی: شدت نیروی موضعی که توسط قسمت خاصی از سطح استخوان احساس می‌شود فشار میانگین مساوی با نیروی کل در برش مقطعی است واحد اندازه‌گیری: نیوتون بر میلی‌متر مربع.

بازوی گشتاور (بازوی اهرم): فاصله عمودی خط عملکرد یک نیرو تا نقطه‌ای که گشتاور محاسبه شده باشد. واحد اندازه‌گیری: متر.

محور خنثی: وقتی که استخوانی دچار خمیدگی می‌شود محور خنثی نقطه‌ای از فشار صفر است که در آن استخوان با نقطه انتقال از فشردگی به کشیدگی ارتباط دارد.

گشتاور پیچشی نیرو (گشتاور): نیرویی که استخوان را حول محور طولی آن می‌پیچاند. محصول یک نیرو و بازوی گشتاور. واحد اندازه‌گیری: نیوتون ـ متر.

استخوانهای طویل در معرض نیروهای فیزیولوژیکی و غیر فیزیولوژیکی هستند. نیروهای غیر فیزولوژیکی در موقعیتهای غیر معمول نظیر تصادفات اتومبیل، جراحات ؟؟ و زمین خوردگیها بروز می‌کند. آنها می‌توانند مستقیماً به استخوان منتقل شده و به آسانی از نهایت قدرت استخوان فراتر روند که در این حالت شکستگی را موجب خواهند شد. نیروها یا فشارهای فیزیولوژیکی از طریق افزایش وزن، انقباض ماهیچه و فعالیتهای بدنی مربوط به وجود می‌آید آنها از طریق سطوح مفصل و انقباض ماهیچه‌ای به استخوان انتقال داده شده‌اند. فشارهای فیزیولوژیکی یکی غیر محوری بوده اما می‌تواند به گشتاورهای خمشی و پیچشی منجر شود. فشارهای فیزیولوژیکی معمولاً از نهایت قدرت استخوان فراتر نمی‌روند و جز در شرایط غیر معمول موجب شکستگی استخوان نمی‌شوند.

فشار فیزیولوژیکی ناشی از افزایش وزن زمانی اتفاق می‌افتد که پا با زمین به طور همزمان با نیروی برابر اما در جهت مخالف واکنش نشان می‌دهد. که با نام نیروی واکنشی زمین معروف است. مقدار نیروی واکنشی زمین به همان نسبت با شتاب بدن و توزیع وزن بدن که در زمان تماس پا با زمین صورت می‌گیرد متفاوت است. علاوه بر مقدار مدت زمانی که طی آن پا با زمین در تماس است نیز در مشخص کردن تاثیر نیرو حائز اهمیت است. بنابراین بار ضربه و یا سرعت آن می‌تواند تاثیر متفاوتی از همان نیرو ولی به شکل آرام‌تر داشته باشد.


مقاله بررسی آناتومی و جنین شناسی چشم

مقاله بررسی آناتومی و جنین شناسی چشم در 49 صفحه ورد قابل ویرایش
دسته بندی علوم پزشکی
فرمت فایل doc
حجم فایل 41 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 49
مقاله بررسی آناتومی و جنین شناسی چشم

فروشنده فایل

کد کاربری 6017

مقاله بررسی آناتومی و جنین شناسی چشم در 49 صفحه ورد قابل ویرایش

الف- آناتومی طبیعی

کاسه چشم (THE ORBIT)

(شکلهای 1-1 و 2-1)

حفره کاسه چشم شبیه هرمی چهارضلعی است که راس آن در عقب واقع شده است. دیواره های داخلی راست و چپ کاسه چشم موازی اند و توسطی بینی از هم جدا شده اند. در هر کاسه چشم (اربیت) دیواره های داخل یو خارجی زاویه ای 45 درجه تشکیل می دهند، در نتیجه زاویه بین دو دیواره خارجی قائمه می‎شود. شکل اربیت را به گلابی ای تشبیه می کنند که عصب بینایی (optic nerve) دم آن را می سازد. قطر محیط قدامی قدری کوچکتر از ناحیه بلافاصله پشت لبه است، بنابراین حاشیه محافظ محکمی را می سازد.

حجم اربیت فرد بزرگسال تقریبا 30 ml است و کره چشم فقط در حدود یک پنجم این فضا را اشغال می‎کند عمده فضای باقیمانده را چربی و عضله اشغال می کنند.

حد قدامی حفره اربیت را سپتوم پیشانی در پایین با سینوس فکی و در سمت داخل با سینوسهای پرویزنی و پروانه ای (spenoid) مرتبط است. ضربه مستقیم به کره چشم براحتی موجب آسیب کف نازک اربیت می‎شود که بصورت ترک برداشتن (شکستگیblowout) شود و محتویات اربیت را گرفتار کند. خوردگی سقف اربیت (مانند نوروفیبروماتوز) ممکن است موجب ضربانهای آشکار کره چشم شود که از مغز منتقل می‎شوند.
دیواره های اربیت

سقف اربیت عمدتا توسط صفحه اربیتال استخوان پیشانی تشکیل می‎شود غده اشکی در حفره اشکی واقع در ضلع قدامی خارجی سقف قرار دارد. در خلف ، بال کوچک استخوان اسفنوئید که کانال اپتیک را در خود جای می دهد، سقف را کامل می‎کند.

دیواره خارجی توسط شیار کاسه چشمی فوقانی از سقف جدا می‎شود این شیار بال کوچک استخوان پروانه ای را از بال بزرگ جدا می‎کند. قسمت قدامی دیواره خارجی توسط سطح اربیتال استخوان زیگوماتیک (گونه ای) تشکیل می‎شود که محکم ترین قسمت اربیت استخوانی است. لیگمان های آویزان کننده (suspensory) تاندون پلکی خارجی، و لیگان های گونه ای بوسیله بافت همبندی به دگمه اربیتال خارجی متصل می‎شوند.

کف اربیت بوسیله شیار اربیتال تحتنای از دیواره خارجی جدا می‎شود. صفحه اربیتال ماگزیلا، قسمت بزرگ مرکزی کف اربیت را می سازد که بخش اعظم شکستگی های blowout در آنجا اتفاق می افتد. زایده پیشانی ماگزیلا از سمت داخل و استخوان زیگوماتیک از سمت خارج لبه تحتانی اربیت را کامل می کنند. زایده اربیتال استخوان گام مثلث کوچکی ازقسمت خلفی کف اربیت می سازد. حدود دیواره داخلی کمتر مشخصند. استخوان پرویزنی بسیار نازک است اما در جلو که به استخوان اشکی (lacfrimal bone) می رسد، ضخیم می‎شود. بدنه استخوان پروانه ای (sphenoid b.) خلفی ترین بخش دیواره داخلی را می سازد، و زایده گوشه ای (angular) استخوان پیشانی بخش فوقانی ستیغ اشکی خلفی را می سازد. بخش تحتانی ستیغ اشکی خلفی از استخوان اشکی تشکیل می‎شود. ستیغ اشکی قدامی به آسانی از طریق پلک قابل لمس است و از زایده پیشانی استخوان ماگزیلا ساخته می شو، ناودان اشکی بین دو ستیغ قرار دارد و حاوی کیسه اشکی (lacrimal sac) است.

نوک اربیت (orbital apex)

شکل (3-1)

نوک اربیت مدخل تمام اعصاب و عروق چشم و مبدا تمام عضلات خارج چشمی بجز مایل تحتانی است. شیار کاسه چشمی فوقانی (superior orbital fissure) بین بدنه و بالهای بزرگ و کوچک استخوان پروانه ای قرار دارد. (trochlear) از بخش خارجی شیار عبور می‎کنند که خارج از حلقه zinn قرار دارد. شاخه های فوقانی و تحتانی عصب اکولوموتور را بدوسنس و اعصاب نازوسیلیاری از پخش داخلی شیار و از داخل حلقه زین می گذرند. عصب اپتیک و شریان افتالمیک از کانال اپتیک عبور می کنند که آنهم در داخل حلقه زین قرار دارد. ورید افتالمیک تحتانی ممکن است از هر یک از بخشهای شیار اربیتال فوقانی عبور کند از جمله بخش مجاور بدنه اسفنوئید که پایین و داخل تر از حلقه زین قرار دارد. ورید افتالمیک تحتنای ممکن است ازهر یک از بخشهای شیار اربیتال فوقانی عبور کند از جمله بخش مجاور بدنه اسفنوئید که پایین و داخل تر از حلقه زین قرار دارد. ورید افتالمیک تحتانی اغلب پیش از خروج ازاربیت به ورید افتالمیک فوقانی می پیوندد.
خونرسانی

(شکل های 4-1 تا 6-1)

خونرسانی شریانی اصلی اربیت و ساختمانهای آن از شریان افتالمیک تأمین میشود که اولین شاخه اصلی قسمت داخل جمجمه ای شریان کاروتید داخلی است. این شاخه از زیر عصب اپتیک عبور می‎کند و آن را در مسیر کانال اپتیک تا اربیت همراهی می‎کند. اولین شاخه داخل اربیتی، شریان مرکزی شبکیه است که در 8 تا 15 میلی متری زیر کره چشم وارد عصب اپتیک می‎شود. سایر شاخه های شریان افتالمیک عبارتند از شریان اشکی (lacrimal a.) که غده اشکی و پلک فوقانی را مشروب می کند؛ شاخه های عضلانی به عضلات مختلف اربیت؛ شریانهای مژگانی کوتاه و بلند؛ شریانهای پلکی داخلی (medial palpebral a.s) به هر دو پلک و شریانهای سوپرا اربیتال و سوپرا تروکلئار. شریانهای مژگانی خلفی کوتاه مشیمیه و بخشهایی از عصب اپتیک را مشروب می سازند. دو شریان مژگانی خلفی بلند، جسم مژگانی را مشروب می سازند و با یکدیگر و با شریانهای مژگانی قدامی آناستوموز می یابند تا حلقه شریانی اصلی عنبیه را تشکیل دهند. شریانهای مژگانی قدامی از شاخه های عضلانی به عضلات رکتوس جدا می‎شوند. آنها به قدام صلبیه اپی اسکلرا، لیمبوس، و ملتحمه خون می رسانند و در حلقه شریانی اصلی عنبیه شرکت می کنند. قدامی ترین شاخه های افتالمیک در تشکیل قوسهای شریانی پلک ها نقش دارند که از طریق شریان فاسیال با گردش خودن کاروتید خارجی ارتباط برقرار می کنند.

عمده تخلیه وریدی اربیت از طریق وریدهای افتالمیک فوقانی و تحتانی است که وریدهای ورتکس (vortex) وریدهای مژگانی قدامی و ورید مرکزی شبکیه را زه کشی می کنند. وریدهای افتالمیک ازطریق شیار اربیتال تحتانی به سینوس غاری (cavernous) و از طریق شیار اربیتال تحتانی به شبکیه وریدی رجلی (pterygoid) متصل می‎شوند. ورید افتالمیک فوقانی از به هم پیوستن وریدهای سوپرا اربیتال و سوپرا تروکلئار و شاخه ای از ورید آنگولار تشکیل می‎شود که همه آنها پوست ناحیه پری اربیتال را زه کشی می کنند. این ورید ارتباط مستقیمی بین پوست صورت و سینوس غاری برقرار می کند، که اساس ترومبوز سینوس غاری ثانویه به عفونت سطحی پوست پری اربیتال است که می‎تواند کشنده باشد.
کره چشم

کره چشم طبیعی در بزرگسالان تقریبا کروی است و قطر قدامی خلفی آن بطور متوسط mm 5/24 است.
ملتحمه

ملتحمه غشای مخاطی شفاف و نازکی است که سطح خلفی پلکها (ملتحمه پلکی) و سطح قدامی صلبیه (ملتحمه کره چشمی) را می پوشاند. درلبه پلک ملتحمه در امتداد پوست قرار می‎گیرد (پیوستگاه پوستی مخاطی) و در لیمبوس (محیط عنبیه) به اپی تلیوم قرنیه می پیوندد.

ملتحمه پلکی سطح خلفی پلک ها را می پوشاند و محکم به تارسوس چسبیده است. در لبه های فوقانی و تحتانی تارسوس، ملتحمه به عقب تا می خورد(در بن بست های فوقانی و تحتانی) و بافت اپی اسکلرا را می پوشاند تا ملتحمه چشمی به وجود آید.

ملتحمه چشمی (bulbar conjunctive) اتصال سستی با سپتوم کاسه چشمی در فورنیکس ها دارد وبه دفعات چین خورده است. این امر، حرکت چشم و بزرگ شدن سطح ملتحمه ترشحی را امکان پذیر می سازد.(مجاری غده اشکی به داخل فورنیکس گیجگاهی فوقانی باز می‎شوند) ملتحمه چشمی اتصال سستی با کپسول تنول و اسکلری زیر آن دارد (بجز در لیمبوس که کپسول تنون و ملتحمه در پهنای mm3 به هم جوش خورده اند)

یک چین متحرک و ضخیم از ملتحمه چشمی (چین هلالی semilunar fold) در کانتوس داخلی قرار دارد که معادل پرده nictitating در برخی حیوانات پست تر است. یک ساختمان گوشتی اپیدرموئید (کارونکل caruncle) به سطح قسمت داخلی چین هلالی چسبیده است که یک ناحیه تغییر بافت است زیرا دارای هر دو عنصر پرده مخاطی و پوستی است.

عضلات راست (rectus muscles)

مبدا چهار عضله راست، یک حلقه تاندونی مشترک (حلقه Zinn) است که عصب بینایی را در نوک خلفی کاسه چشم احاطه می‎کند (شکل 3-1). آنها را برحسب اتصال انتهایشان بر صلبیه روی سطوح داخلی، خارجی، تحتانی و فوقانی چشم نام گذاری می کنند. پس بترتیب عمل اصلی آنها، دور کردن، نزدیک کردن، پایین بردن و بالا بردن کره چشم است. (ر.ک. فصل 12). طول عضلات در حدود mm 40 است، و از فاصله 9-4 میلی متری اتصال انتهایی که پهنای mm 10 دارند تبدیل به تاندون می‎شوند. فاصله تقریبی اتصال انتهای آنها از لیمبوس قرنیه بصورت زیراست: رکتوس داخلی mm 5 ؛ رکتوس تحتانی mm 6؛ رکتوس خارجی mm 7؛ و رکتوس فوقانی mm 8 (شکل 18-1) وقتی چشم دو وضعیت اولیه (معمولی) باشد، عضلات رکتوس عمودی زاویه ای درحدود 23 درجه با محور بینایی می سازند.
عضلات مایل

دو عضله مایل اساسا حرکات چرخشی و به میزان کمتر، حرکات به سمت بالا و پایین را کنترل می کنند (ر.ک. فصل 12)

عضله مایل فوقانی بلندترین و نازکترین عضلات چشم است. مبدا آن در بالا و داخل سوراخ بینایی Optoic forman است و بخشی از آن روی مبدا عضله بالا برنده پلک فوقانی levator palpebrae superioris را می پوشاند. عضله مایل فوقانی یک شکم دوکی و نازک دارد ( mm 40 طول) و در جلو به شکل تاندون از روی قرقره ای عبور می‎کند. سپس به عقب و پایین برمی گردد تا به شکل یک بادبزن در زیررکتوس فوقانی به صلبیه متصل شود. یک ساختمان غضروفی است که mm 3 درخلف لبه کاسه چشم به استخوان پیشانی وصل می‎شود. تاندون مایل فوقانی هنگام عبور از روی قرقره در یک غلاف سینوویال پوشید شده است.

مبدا عضله مایل تحتانی در سمت نازال دیواره کاسه چشم درست در خلف لبه تحتانی کاسه چشم و در خارج مجرای بینی- اشکی است. ابتدا از زیر رکتوس تحتانی و سپس عضله رکتوس خارجی عبور می‎کند تا با تاندون کوتاهی به صلبیه متصل می‎شود. محل اتصال آن در بخش خلفی گیجگاهی کره چشم، درست در زیر ناحیه ماکولا است. طول آن mm 37 است.

دروضعیت اولیه (معمولی) چشم، صفحه عضلات مایل تحتانی و فوقانی زاویه 54-51 درجه با محور بینایی می سازد.
فاشیا

تمام عضلات خارج چشمی غلافی از فاشیا دارند که در محل اتصال انتهایی آنها در امتداد کپسول تنون قرار می‎گیرد و متراکم شدن فاشیا در اطراف ساختمانهای مجاور لیگامان های مانع check ligaments را می سازد (شکلهای 19-1 و 20-1).
عصب دهی

عصب محرک مشترک چشم oculomotor (III) عضلات رکتوس داخلی، تحتانی، فوقانی و نیز عضله مایل تحتانی را عصب دهی می‎کند. عصب دور کننده abducens (VI) عضله رکتوس خارجی را عصب دهی می‎کند؛ عصب قرقره ای trochlear (VI) عضلا مایل فوقانی را عصب دهی می‎کند.
خونرسانی

خونرسانی عضلات خارج چشمی از شاخه های عضلانی شریان چشمی تأمین می گردد. عضلات رکتوس خارجی و مایل تحتانی نیز بترتیب توسط شاخه های شریان اشکی و شریان زیرکاسه چشمی infraorbitla تغذیه می‎شوند.
ضمایم چشم

1- ابرو

ابروها چینهای پوستی ضخیمی اند که از مو پوشیده شده اند. چین پوستی توسط عضلات زیرین حمایت می‎شود. چنین پوستی توسط عضلات زیرین حمایت می‎شود. گلابلا globella برجستگی بدون موی بین دو ابرو است.

2- پلک

پلکهای فوقانی و تحتانی چینهای پوستی تغییر یافته اند که می‎توانند بسته شوند و از قسمت جلویی کره چشم محافظت کنند (شکل 21-1). پلک زدن به گسترده فیلم اشک که محافظ قرنیه و ملتحمه از خشک شدن است کمک می‎کند پلک فوقانی به ابروها ختم می‎شود؛ پلک تحتانی در گونه محو می‎شود.

پلک ها از پنج صفحه اصلی بافتی تشکیل شده اند که از سطح به عمق عبارتند از: لایه پوست، لایه عضله مخطط (orbicularis oculi) بافت حفره ای arcolar t. ، بافت فیبرو (صفحات تارسی tarsal plates) و لایه ای از پرده مخاطی (ملتحمه پلکی) (شکل 22-1).
ساختمانهای پلک ها

الف- لایه پوستی: پوست پلک ها متفاوت از پوست بیشتر نواحی بدن است زیرا نازک، سست، و ارتجاعی و دارای موهای اندک و بدون چربی، زیرپوستی است.

ب- عضله حلقوی چشم orbicularis oculi : عمل این عضله بستن پلک ها است. الیاف عضلانی آن شیار یکی را بصورت هم مرکز احاطه می کنند و تا فاصله کوتاهی از حاشیه کاسه چشم گسترده می‎شوند. برخی از آن به گونه و پیشانی می روند. بخشی از عضله که در است به عنوان بخش قبل تارسی pretarsat آن خوانده می‎شود؛ بخشی که روی سپتوم کاسه چشمی را می‎گیرد بنام بخش قبل سپتومی preseptal خوانده می‎شود. بخشی که در خارج پلک است را بخش کاسه چشمی orbital خوانند. عصب دهی آن از عصب صورتی fascial n. تامین می شود.

ج- بافت حفره ای areolar tissue : بافت حفره ای زیر عضلانی که در عمق عضله حلقوی چشم قرار دارد با لایه های زیرنیامی پوست سر ارتباط می یابد.

د- صفحات تارسی tarsal plates : ساختمان اصلی محافظ پلک ها یک لایه بافت فیبروی متراکم است که همراه با مقدار کمی بافت ارتجاعی بنام صفحه تارسی خوانده می‎شود. زوایای خارجی و داخلی و دنباله صفحات تارسی بوسیله لیگامان های داخلی و خارجی پلکی به لبه کاسه چشم متصل می‎شوند. صفحات تارسی فوقانی و تحتانی نیز توئسط یک فاشیای محکم و نازک به لبه های فوقانی و تحتانی کاسه چشم وصل می‎شوند. این فاشیای نازک سپتوم کاسه چشم orbital septum را می سازد.

هـ- ملتحمه پلکی: پلک ها در خلف بوسیله لایه ای از پرده مخاطی بنام ملتحمه پلکی پوشیده می‎شوند، که محکم به صفحات تارسی می چسبد. برش خط خاکستری لبه پلک به روش جراحی، آن را به یک تیغه قدامی متشکل از پوست و عضله حلقوی و یک تیغه خلفی متشکل از صفحه تارسی و ملتحمه پلکی تقسیم می‎کند.