دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 80 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 124 |
مقدمه
در زمینه بررسی اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان و رفع دشواریهای آنان، روانشناس و پزشک با مشکلاتی مواجه هستند که مربوط به سازش با محیط خانوادگی است.
کودک قسمت اول زندگی خود را که همه میدانند مهمترین قسمت از دوران زندگی است در خانواده خود میگذراند. نخستین تجربههای سازشی وی با پدر و مادر و خواهران و برادرانش تحقق مییابند: وقتی صحبت از تعارض است، با آنها در تعارض است. به قسمی که اختلالات روانزاد که در زمینه عاطفی یا عقلی بروز میکنند همواره یا با تعارضهای ادیپی و یا با تعارضهای رقابت با برادر و خواهر در ارتباطند.
این تعارضها همواره به وضوح با مصاحبهای که در خلال آن اختلالات را برای ما توصیف میکنند آشکار نمیگردند، چه آنچه خود را نشان میدهد نتیجه است و نه علت که عمیقتر و غالباً پنهان است.
این علت عمیق در واقع در بسیاری از موارد ناهشیار است. نه پدر و مادر از آن خبر دارند و نه خود کودک. به دلیل آنکه تربیت بر آن مهر سکوت میزند و آن را قلمرو ممنوع قسمتی از شخصیت اعلام مینماید و به نوعی جامه حفظ ظاهر به واقعیترین افکار و احساسات میپوشاند. پس با پرسیدن نیست که خواهیم توانست به کشف انگیزههای عمیقی اختلالات سازشی دست یابیم. به خصوص اگر تعارض شدیدی بین کودک و یکی از اعضای خانوادهاش وجود داشته باشد برای مبرهن ساختن آن باید کودک را به برونریزی عمیقترین احساساتش و شیوهای که در عمق وجود خویش در رابطه با شخص مورد نظر برگزیده است، هدایت کنیم.
به دیگر سخن، باید کودک بتواند آنچه در دل دارد آزادانه بیان کند و نقاشی دقیقاً وسیله این بیان آزاد است. نقاشی خانواده به خصوص به کودک اجازه میدهد که تمایلات سرکوفته در زمینه ناهشیار خود را فرافکنی یعنی برونریزی کند و از این راه است که او میتواند واقعیترین احساساتی را که نسبت به کسان خود دارد برای ما آشکار سازد.
مسلماً اگر به کودک دستورالعمل محدود کنندهای داده شود مثل موقعی که به او گفته میشود: «خانوادهات را نقاشی کن»، ممکن است گمان کند که مجبور است به طوری کاملاً عینی، با رعایت ترتیب قد و سن و خصوصیات واقعی هر یک از اعضا و حفظ ظاهر در روابط بین اعضای خانواده، عمل کند.
اما غالباً جنبه شخصی فائق میگردد مخصوصاً همان طور که بعداً خواهیم دید اگر دستورالعمل این باشد که: «خانوادهای را بکش که در خیال خود میتوانی به وجود آوری». در این صورت، روشی که کودک براساس آن خود را در بین کسان خویش قرار میدهد بسیار تحت تأثیر حالت عاطفی، احساسات، خواستهها، ترسها، کششها وفاصلهجوئیها یا انزجارهای اوست و ما از این راه نسبت به شخصیت و تعارضهای عمیق وی آگاه میشویم. پس نقاشی خانواده یک تست شخصیت است که میتوان بر مبنای قوانین فرافکنی به تفسیر آن پرداخت. باید افزود که این تست، تستی است که شیوه به کار بستن آن آسان است. در مراجعات بالینی باید همواره سریع و خوب عمل کرد و این دو خواسته را به سختی میتوان با هم آشتی داد. اما در تست نقاشی خانواده میتوان بر این مشکل فائق آمد. چون این تست را میتوان سریع اجرا و تفسیر کرد (تقریباً 30 دقیقه برای یک آزمونگر ورزیده). از سوی دیگر، همواره کودکان و نوجوانان به آزمایش شدن با این تست به خوبی تن در میدهند، از 6-5 سالگی به خوبی قابل اجراست و بالاخره جز به یک میز، یک ورق کاغذ و یک مداد، به لوازم دیگری نیاز ندارند.
ما شخصاً این تست را به صورت نظامدار در مرکز روانی-پزشکی خود به کار بستهایم و با تدوین روشی خاص برای گذراندن و تفسیر، آن را ثمر بخشتر ساختهایم.
در وهله نخست، به کودک نمیگوییم که: «خانوادهات را نقاشی کن» بلکه به او میگوییم: «:یک خانواده را نقاشی کن، خانوادهای که در فکرت به وجود میآوری». در واقع در بین این دو دستورالعمل، در حدی که در برداشت اول به نظرمیرسد، تفاوت وجود ندارد. کودک با ترسیم خانواده خود به برونریزی خویش میپردازد و در نتیجه، تقریباً جنبه فاعلی و شخصی خود را به همان اندازه که اگر بنا بود خانوادهای خیالی ترسیم کند، در آن بیان مینماید. معذلک به گمان ما، دستورالعملی که به کار میبندیم به دلیل آنکه توجه بچه را از خانواده خود منحرف میسازد و بدین ترتیب بیشک فرافکنی شخصیترین گرایشهای او را آسان میگرداند، قابل ترجیح است.
در وهله دوم، پس از اجرای نقاشی توسط کودک با او مصاحبهای به عمل میآوریم که در آن از وی خواسته میشود نقاشی خود را شرح دهد، اشخاص ترسیم شده را مشخص کند، نقش، جنس، سن و روابط متقابل آنها را معین نماید. سپس در این تست به کاربرد روش مخصوصی که برای تست فرافکن دیگری فراهم کردهایم و آن را روش ترجیحها-همسانسازیها نامیدهایم، میپردازیم. این روش عبارت است از آنکه از کودک میخواهیم ترجیحها و یا نفرتهای مختلف خود را نسبت به اشخاص مختلفی که در نقاشی آمدهاند ابراز نماید، آنگاه به همسانسازی بپردازد یعنی بگوید دلش میخواست کدامیک از اشخاص نقاشی باشد. این روش دارای این مزیت بزرگ است که تفسیر شخصی خود کودک از تست را، که بیش از هر شخص دیگری معنای نقاشی خود را میداند، جانشین تفسیر روانشناس میسازد تفسیری که باید همواره کم و بیش با احتیاط تلقی شود.
در این اثر ما بر نتایج آماری آزمایش 1200 کودک و نوجوان متکی هستیم: 800 نقاشی به پسران و 400 نقاشی به دختران تعلق دارد (برای گروههای سنی پسران 100 نفر و گروههای سنی دختران 50 نفر از 6 تا 14 سالگی). این نمونه مورد آزمایش مرکب است از موارد بهنجاری، اختلالات خفیف خلق و خو، عقب ماندگیهای ذهنی خفیف و حالات روانآزردگی. اینک تصور میکنیم که تعداد قابل ملاحظه تک بررسیها در این نمونه، ما را مجاز میدارد که نتایج خود را دارای قابلیت تمایز بین حالات معمولی و حالات خاص یا اختلالآمیز بدانیم.
از سوی دیگر براساس این نمونه، ما توانستهایم به صورتی عمقی به بررسی معنای سرمایهگذاری درباره تصویر یک شخص، به خصوص در رابطه با همسانسازی ناهشیار و روابط عاطفی با دیگری (روابط موضوعی)، بپردازیم. مثلاً از این دست است وقتی که ما در تفسیر سرمایهگذاری رجحان یافته تصویر خود، از مفهوم بازگشت به خوددوستداری، مفهومی که از نظر استنتاجها بسیار بارور است، سخن میگوییم. همچنین در این اثر ما بیش از پیش، عمل دفاع من علیه اضطراب را مورد تأکید قرار دادهایم چه، این مسئله به خصوص در نقاشی خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است. به همین دلیل است که ما رابطه با فاصله را به منزله یک مکانیزم دفاعی متمایز کردهایم.
این مفاهیم نو ما را به بازنگری عقده ادیپ هدایت کردهاند، مبحثی که نشان دهنده آن است که عقده ادیپ بیشتر از آنچه تصور میشود، نه تنها در قلمرو نورزها بلکه در بسیاری از اختلالات سازشی در سطح خانواده و مدرسه، به عنوان علت دست دارد.
فصل اول
نقاشی کودک به منزله نشانه هوش و بیان عواطف
توجه فزایندهای که چندین دهه پیش نسبت به تحول روانی و دوره کودکی ابراز شده طرز بیان در نخستین سالهای زندگی و از آن میان به خصوص بازی و نقاشی منتهی گردیده است.
اما باید گفت که در این فاصله، به ارزش فراوان نوعی از نقاشی یعنی نقاشی آزاد دست یافتهاند. این نوع نقاشی در مدارس سنتی آموخته نمیشد چه شاگردان را بیشتر به کشیدن از روی نمونهها یا الگوهایی وادار میکردند. امروزه میدانیم که در نقاشی بدون الگو یا مدل، کودک به یک آفرینش واقعی میپردازد و در نتیجه میتواند به گونهای غیر قابل مقایسه با نقاشی تقلیدی، آنچه را در درون او میگذرد بیان کند. وی با این عمل، بینش خاص خود را از جهانی که او را احاطه کرده است به دست میدهد و از این راه ما را درباره ویژگیهای شخصیت خود آگاه میسازد.
1-نقاشی به منزله تست هوش
میدانیم که وقتی یک ورق کاغذ و یک مداد در اختیار کودکی در سنین پایین قرار دهیم به کشیدن چیزهای مختلفی دست میزند و به خصوص پیش از آنکه به نقاشی اشیا بپردازد دوست دارد که «آدمکهایی» بکشد.
اما او این آدمکها را آنطور که میبیند نمیکشد، چه به هیچ وجه قادر به چنین کاری نیست، بلکه به گونهای که آنها را درک میکند یا دقیقتر بگوییم به گونهای که خود را درک میکند ب به نقاشی آنها میپردازد و این امر بستگی به درجه «رشد و رسیدگی»[1] روانی-حرکتی او دارد. پس بدین ترتیب مفهومی که کودک از آغاز از«طرح بدنی»[2] خود دارد تعیین کننده شکلبندی آدمک در هر سن خواهد بود. از اینجاست که توانستهاند وسیلهای برای ارزشیابی هوش استنتاج کنند:
به عنوان مثال، تست گودیناف[3] معروف به تست آدمک، طراز عقلی آزمودنی را بر حسب کامل بودن، وجود تعادل کلی و غنای جزئیات آدمک ترسیم شده، تعیین میکند، و تست فه[4] یا تستی که دستورالعمل آن این است که «خانمی را بکش که داره در زیر بارون گردش میکنه» و مستلزم ایجاد توحید پیشرفتهتر عناصر مختلف نقاشی است نیز امکان اندازهگیری طراز هوش را فراهم میسازد.
براساس نقاشی آزاد (که نشان دهنده اشخاص یا هر چیز دیگر است) نیز میتوان، علاوه بر تعیین طراز هوش، به ارزشیابی نحوه ادراک خاص فرد پرداخت. مثلاً مینکفسکا[5] دو نوع کودک را در مقابل هم قرار داده و برحسب تفاوت جنبه صوری نقاشی، آنها را حسی و تعقلی نامیده است:
در کودک حسی، طرز اجرای نقاشی کاملاً دقیق نیست اما جزئیات آن از راه یک پویائی آشکار به یکدیگر ربط داده شدهاند.
در کودک تعقلی به عکس، طرز اجرای نقاشی بسیار دقیق است: هر موجود یا هر شیء با استحکام و انسجام و غالباً با قرینهسازی نقاشی شده است، اما هر یک از آنها مجزا و بیحرکت است و با بقیه ارتباطی ندارد.
2-نقاشی به منزله تست شخصیت
نقاشی فقط دارای عناصر شکلی یا صوری نیست. در کنار شکل، محتوا قرار دارد و در این محتوا چیزی از تمامی شخصیت منعکس میگردد.
پس نقاشی ارتجالی یک کودک سوای طراز عقلی و نحوه ادراک او از واقعیت، نکات گوناگون دیگری را برای ما، آشکار میسازد و مخصوصاً پرده از روی عواطف وی برمیدارد. به نظر نمیرسد که گودیناف به هنگام تدارک تست آدمک خود، به امکان تأثیر تمایلات عاطفی بر نقاشی کودک توجه داشته است. معذلک او باید به این نکته توجه میکرد که در تعدادی از موارد مورد آزمایش، بین نتایج تست آدمک وی و تستهای متداول هوش مانند تست بینه-سیمون یا مقیاس وکسلر برای کودکان مطابقت وجود ندارد.
به عکس مک هوور[6] در 1949 به اهمیت مسئله پی برده بود و در عین تغییر دادن تست آدمک از راه دستورالعمل نقاشی متوالی دو جنس مخالف، مسئله محتوا را نیز با احاطه فراوان مطرح میساخت. به همین دلیل است که نخستین کتاب وی درباره «فرافکنی شخصیت در نقاشی یک شکل انسانی» است. باک[7] نیز با پیشنهاد تست خود به نام «تست خانه، درخت، شخص»[8] به خوبی درک کرده است که نقاشی آزاد وسیلهای عالی برای دست یافتن به شخصیت است. تست او دارای دو هنگام است: اولی غیر کلامی و خلاق، که با تحقق تصویری دستورالعمل «خانه-درخت-شخص» بیان میشود و دومی کلامی و تفسیری، که از کودک تعریف، توصیف و تفسیر اشیای نقاشی شده و محیط آنها و نیز ارائه تداعیهایی درباره آنها خواسته میشود.
بوتونیه[9] در کتاب خو زیر عنوان « نقاشیهای کودکان» نکات بسیار معقول و به جایی را درباره این موضوع خاطرنشان ساخته است. وی گفته است: « نقاشی کودک، جدا از هوش و طراز تحول ذهنی او، مبین چیز دیگری است که عبارتست از نوعی فرافکنی هستی خاص وی و هستی خاص دیگران یا بهتر بگوییم طریقهای که هستی خود و دیگران را حس میکند».
در جای دیگر چنین مینویسد: «بررسی نقاشیهای کودک، ما را به گونهای اجتناب ناپذیر به قلب مسائلی که برای او مطرح میشوند، تاریخچه زندگی وی و موقعیتهایی که در آن زندگی میکند، رهنمون میگردد».
3-فرافکنی[10] و رمزگرائی
همان طور که بوتونیه به درستی بیان کرده است، نقاشی آزاد یک فرافکنی است. بدین معنا که تمامی شخصیت در اینجا در جستجوی راهی برای بیان خویشتن است و مخصوصاً عناصر نیمه هشیار و ناهشیار به پاس آزادی عمل آزمودنی[11] به برون فکنده میشوند.
باید دانست که این فرافکنی عناصر ناهشیار شخصیت، در تعدادی از آزمونها به کار رفته است و به همین دلیل است که آنها را تستهای فرافکن مینامند.
نقاشی آزاد نمونه بارز یک آزمون فرافکن است. از این جهت که مخصوصاً بیان تمایلات ناهشیار را مسا= میسازد. پس باید در برابر نقاشیآزاد از خود پرسید که آشکار کننده چه سطحی از شخصیت است یا به عبارت دیگر سهم هشیار و ناهشیار در آن چیست؟
همان طور که میدانیم چنین پرسشی درباره سایر تستهای فرافکن مثلاً تست اندریافت موضوع موری[12] (T.A.T)نیز مطرح میگردد. داستانی که فرد در مقابل یک لوح بیان میکند گاهی شکل خالص و محض. باز پدیدآوری رویدادهای مختلف یا موقعیتی است که وی در آن زیسته است و در نتیجه به صورت تعقلی قابل تبیین است، و گاهی فرافکنی حالت یا تعارضی ناهشیار، به گونهای غیرتعقلی است که باید مورد تفسیر قرار گیرد.
4-روان تحلیلگری[13]
ناهشیاری در قلمرو روان تحلیلگری یعنی در قلمرو روشی قرار دارد که به بررسی اعماق ناشناخته روحیه آدمی میپردازد و توسط فروید پایهگذاری شده است.
اما روش تداعی لفظی آزاد که در روان تحلیلگری بزرگسالان به کار میرود در مورد کودکان قابل اعمال نیست. پس لازم بوده است که وسایلی که امکان بررسی پدیدآوریهای خود به خودی دوره خردسالی را فراهم میسازند یعنی بازی یا نقاشیهای آزاد را جانشین آن سازند.
مرگن اشترن[14] در 1928 برای نخستین بار، فکر کاربرد نقاشیهای ارتجالی یا خود به خودی یک کودک را به منظور تحلیل روانی او به کار بست.
از آن پس شماری از مؤلفان، روش تفسیر نقاشیهای آزاد را با هدف تشخیصی یا درمانی به کار بستهاند. از بین این مؤلفان باید مخصوصاً بودوئن[15]، برژ[16]، رامبر[17] و دولتو[18] مارت را نام برد.
5-خانوادهات را نقاشی کن
میتوان با دادن دستورالعملی به کودک، خلاقیت آزاد وی را تحت نظم معینی درآورد. به همین ترتیب است که در تست نقاشی خانواده عمل میکنند.
همان طور که گفتهایم جهان کودک، خانواده اوست و روابطی که با آن برقرار میسازد برای فهم شخصیت او از اهمیت قاطعی برخوردار است.
قالب سنتی این است که به کودک بگویند: «خانوادهات را نقاشی کن». این دستورالعملی است که مؤلفانی همچون مینکفسکا، پورو[19]، کان[20] و گومیلا[21] در فرانسه آپل[22] در آمریکا، بارسلوس[23] در برزیل، و فوکادا[24] در ژاپن به کار بستهاند.
وظیفه خود میدانیم که در این زمینه ذکر خاصی از پورو کرده باشیم چون بررسی وی حاوی نکات بسیار جالبی است. وی درباره تست نقاشی خانواده، به عنوان یک تست فرافکن، در آغاز چنین میگوید: «هیچکس تردیدی ندارد که یک تست وقتی خوب است که بتوان به کمک آن فرافکنی شخصیت کلی فرد را، اعم از هشیار و ناهشیار، به دست آورد. اما این کار را باید با وسیلهای انجام داد که نسبتاً کم سازمان یافته باشد تا مزاحمتی برای این فرافکنی فراهم نسازد. اما در عین حال آنقدر سازمان یافته باشد که تحلیل شخصیت را از راه مقایسه با نتایج تجربی دیگر افراد امکانپذیر گرداند. تست نقاشی خانواده دقیقاً به این خواستههای متناقض پاسخ میدهد».
سپس پورو مزایای این آزمون را چنین توصیف میکند:
«مشاهده ساده و بررسی جزئیات نقاشی، این امکان را فراهم میسازد که بتوان بدون آگاهی کودک، احساسات واقعی او را نسبت به کسانش شناخت و موقعیتی را که برای خود در خانواده قائل است دانست، و در یک کلمه، این نکته را دریافت که وی خانواده خود را چگونه مجسم میسازد و این نکتهای است که مهمتر از شناختن دقیق خانواده اوست».
پورو درباره ترکیب خانواده به گونهای که در نقاشی منعکس شده است، و درباره اهمیت این نکته که پارهای از اشخاص خانواده میتوانند به فراموشی سپرده شده باشند، پافشاری میکند. وی این نکته را برجسته میسازد که نخستین شخصی که نقاشی شده است تقریباً همواره مهمترین شخص از نظر کودک است. وی به نشانههای ارزندهسازی و ناچیز شمردن اشاره میکند. و بالاخره ما را متوجه این نکته میسازد که منزلتی را که فرد در گروه خانوادگی برای خود قائل است؛ منزلتی که آشکارکننده طریقهای است که خود را در نظر میگیرد، مورد ملاحظه قرار دهیم.
6-یک خانواده را نقاشی کن
ما دیدیم که علیرغم خصیصه محدود کننده دستورالعمل قبلی که به کودک تحمیل میکند خانواده خود را نقاشی کند، فرافکنی همواره در کار است تا واقعیت را در جهت اشتغالات عاطفی آزمودنی، دگرگون سازد.
در هر حال ما فکر کردهایم که این فرافکنی احساسات شخصی آسانتر میگردد اگر به کودک دستورالعمل مبهمتری بدهیم یعنی به او بگوییم: «یک خانواده را نقاشی کن، یک خانواده به فکر خودت». تا آنجا که ما اطلاع داریم از بین کسانی که در این راه بر ما مقدم بودهاند تنها برژ است که دستورالعمل خود را بدینگونه تدوین کرده است.
به این نکته اشاره کنیم که با اینکه از آزمودنیها، با این دستورالعمل گستردهتر، خواسته شده است به تخیل خود میدان دهند معذلک پارهای از آنها به شدت به واقعیت پایبندند و خانواده خود را نقاشی میکنند. ما تفسیر این نوع نقاشیها را بعداً خواهیم آورد.
اما برای اکثر آزمودنیها، این دستورالعمل جدید، آزادی کاملتری فراهم میسازد و از این راه، تمایلات ناهشیار با سهولت بیشتری بیان میشوند. و همان طور که خواهیم دید بدین ترتیب است که کودک خواهد توانست از واقعیت فاصله بیشتری بگیرد و مثلاً خانوادهای را نقاشی کند که خود در آن جائی ندارد یا در مواردی دیگر، خود را در اشخاص مختلف نقاشی فرافکنی کند.
فصل ششم
روابط با والدین و تعارضهای ادیپی
1-مرحله شکلگیری عقده ادیپی
بررسی تعارضهای ناشی از رقابت برادرانه به صورت مجزا، کاری بالنسبه تصنعی است. چون شدت این تعارضها و شیوههای ابراز آنها، به چگونگی روابط کود با والدین، وابستهاند.
باید به این نکته توجه شود که در حدود 6 یا 7 سالگی، یعنی سن آغاز تست ترسیم خانواده، از یکسو، کودک از لحاظ عقلی و بدنی نسبت به زندگی جنسی بیدار شده است و خواستار نوازشها و صمیمیت عاطفی است. و از سوی دیگر، نسبت به روابط زن و مرد، صمیمیت والدین، راز و رمز باروری و تولد نوزادان کنجکاوی نشان میدهد.
بدین ترتیب در این سنین، تعارضهای رقابت برادرانه به تعارضهای ادیپی وابستهاند و در نتیجه،حسادتی که از تولد یک برادر کوچکتر به وجود میآید فقط در ارتباط با او نیست بلکه والدین نیز هدف این حسادت هستند، چون کودک میخواهد جای آنها را بگیرد تا او هم فرزندی داشته باشد. در اینجا لازم است که دو مرحله تحول روانی-جنسی از یکدیگر متمایز شوند: مرحله پیش-ادیپی مرحله ادیپی.
در مرحله پیش-ادیپی، در نخستین سالهای زندگی، کودک رابطهای «خطی» (دو نفره) با والد دایه، که معمولاً مادر است، دارد. کودک پسر باشد یا دختر، در این والد، فقط موضوع عشق خود را میبیند و در این مرحله، مبنای رقابت برادرانه، امتناع از تقسیم مادر با برادر یا خواهر رقیب است.
در مرحله ادیپی، این رابطه خطی به صورت رابطه مثلثی در میآید و پدر و مادر برای کودک به منزله دو موجود متمایز با نقشهای عمدتاً متضاد، جلوهگر میشوند.