دسته بندی | علوم پزشکی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 57 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 47 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
سرطان پستان
سرطان پستان یکی از شایع ترین انواع سرطان است که هرساله باعث مرگ و میر فراوانی در بین زنان و مردان می شود (68 و 69). سرطان پستان در ایالات متحده آمریکا یک مشکل عمده بهداشتی است (23) و پس از سرطان ریه دومین علت مرگ ناشی از سرطان ها می باشد (24 و 55 و 70). تخمین زده می شود سالانه 1/1 میلیون زن در سراسر جهان به سرطان پستان مبتلا شده و 410000 نفر در اثر این بیماری جان خود را از دست می دهند (38). همچنین در امریکا بیشتر از 190000زن و 1900 مرد در سال دچار این بیماری می شوند و 40000 نفر نیز در اثر سرطان پستان فوت می کنند (23). بالاترین وقوع سرطان پستان در اروپا و ایالات متحده گزارش شده است (71). این سرطان 26% تمام سرطان های تازه تشخیص داده شده در زنان را تشکیل داده و مسئول 15% مرگ های وابسته به سرطان در زنان می باشد (72). طبق آمارهای فعلی، خطر ابتلا به سرطان در طول عمر زن 1 به 8 است. هنگامی که این خطر در سنین مختلف در نظر گرفته شود، خطر ابتلا به سرطان پستان در سن 39 سالگی 1 در 210 ، و خطر ابتلا در سن 59 سالگی 1 در 26 است. تقریبا 80 % از موارد سرطان پستان، بعد از 50 سالگی تشخیص داده می شود (23).
سرطان وقتی بوجود می آید که DNA به عنوان سیستم کنترل کننده اعمال سلول، تغییر کرده و رشد و تقسیم سلول از کنترل خارج شود. به هنگام بروز سرطان رشد وتکثیر سلولها از مهار و کنترل خارج می شود و تعداد زیادی سلول جدید ایجاد می شود که به تدریج منجر به ایجاد توده یا تومور سرطانی می گردد (73). سرطان پستان در واقع تومورهای بدخیمی هستند که بطور معمول در سلول های اپی تلیالی لوبولی- مجرایی پستان به وجود می آیند و از طریق سیستم لنفاوی به گره های لنفاوی زیربغلی گسترش می یابند. پس از آن تومور می تواند به نواحی دور دست بدن نظیر ریه ها، کبد، استخوان و مغز متاستاز دهد. وجود سلول های سرطانی پستان در گره های لنفاوی زیربغلی نشان می دهد که رشد تومور تنها به نواحی مجاور پستان محدود نمی شود، بلکه تومور توانایی گسترش به نواحی دور دست را نیز دارد. اکثر سرطان های اولیه پستان آدنوکارسینوم هایی هستند که در ربع فوقانی خارجی پستان واقع می باشند (71).
سلول های سرطانی بر مبنای این که به غشا پایه تهاجم کرده و از آن عبور می کنند یا خیر می توانند سرطان مهاجم یا سرطان درجا باشند. که از سرطان های درجا می توان به کارسینوم لبولی و مجرایی درجا اشاره کرد، و از کارسینوم های تهاجمی پستان می توان به بیماری پاژه نوک پستان، کارسینوم مجرایی مهاجم، آدنوکارسینوم همراه با فیبروز، کارسینوم مدولاری، موسینی، پاپیلری، توبولار، لبولی تهاجمی و سرطان های نادر (آدنوئید کیستی، سلول اسکاموس آپوکرین) اشاره کرد (72 و74 و 75). کاسینوماهای پستان به دو گروه عمده مجرایی (حدود 85% سرطانهای پستان) و لوبولار (حدود 15% سرطانهای پستان) تقسیم شده که بیشتر به صورت غیر مهاجم یا مهاجم دیده می شوند (76).
توصیف سرطان پستان درجا بر فقدان تهاجم سلول ها به بافت همبند زمینه و محصور بودن آنها در محدوده طبیعی مجرا و لوبول تاکید دارد. به حالتی گفته می شود که در آن سلول های به ظاهر بدخیم تنها به ناحیه مجاری یا لوبولی پستان محدود بوده و به غشای زیرین نفوذ پیدا نکرده اند. کارسینوم درجای مجاری پستان (DCIS) به عنوان مقدمه و پیش درآمد ارتشاح یا نفوذ کارسینوم به نواحی مجاور در نظر گرفته می شود. بر حسب الگوی رشد سلول های اشغال کننده مجرا، ویژگی های هسته این سلول ها، فعالیت میتوزی، وجود نکروز و نوع میکروکلسیفیکاسیون ها، DCIS ها به سه نوع درجه بالا، بینابینی و درجه پایین طبقه بندی می شوند. DCIS های درجه پایین متداول بوده و در حالت عادی چند کانونه هستند. DCIS های درجه بالا به لحاظ شیوع در رده دوم قرار داشته و ساختمانی بهم پیوسته دارند و با میکروکلسیفیکاسیون بارز همراه می باشند (72 و 77).
کارسینوم درجای لوبولی (LCIS)از واحدهای لوبولی انتهایی منشا گرفته و تنها در پستان زنان تشکیل می شود. با تکثیر و ازدیاد سلول های غیرطبیعی جامد و اتساع واحدهای لوبولی مشخص می گردد (71). برخلاف DCIS معمولا به صورت تصادفی به وجود LCIS پی برده می شود، در حالت عادی با میکروکلسیفیکاسیون همراه نمی باشد و کمتر به کارسینوم ارتشاحی تبدیل می شود (72).
سرطان های پستان اکثراً (75%) از نوع کارسینوم های ارتشاحی مجاری پستان هستند (23 و 71). این تومورها از سیستم مجرا منشا گرفته و معمولا به بافت های اطراف هجوم می برند و غالبا یک توده سفت و نامنظم در پستان ایجاد می کنند (23). آن ها در حالت عادی به گره های لنفاوی منطقه و نواحی دورتر متاستاز می دهند. معمولا در دهه های 5 و 6 زندگی به صورت توده منفرد و سفت ایجاد می گردد. 5 تا 10 % موارد سرطان پستان را کارسینوم های لوبولی تشکیل می دهند، این کارسینوم ها معمولا به صورت یک لایه ضخیم گسترده در پستان تظاهر می یابند (71).
کارسینوم مدولاری 5% از سرطان های پستان را تشکیل می دهد که بیشتر در زنان جوانتر از 50 سال تشخیص داده می شود (23). نوعی از کارسینوم مجرایی مهاجم است، که از مجاری بزرگتر داخل پستان منشا می گیرد و حاوی ارتشاح لنفوسیتی متراکم است (78).
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 89 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 60 |
مبانی نظری و پیشینه پژوهش مفاهیم مربوط به بدکارکردیهای جنسی
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
اختلالات میل جنسی: اختلال بدانگیختگی جنسی، اختلالهای اوج لذت جنسی و اختلالهای درد جنسی، این اختلالها در D.SM0 ، بدکارکردیهای روانی جنسی نامیده شده اند ولی در D.S.M IV , D.SM III R بر اساس بررسی شواهد جمع آوری شده مبنی بر اینکه عوامل زیست شناسی در بسیاری از این مشکلات نقش بازی می کنند، کلمه روانی از اصطلاح روانی جنسی حذف شده است.
در اصطلاحهای کلی تر، بدکارکردیهای جنسی بعنوان بازداریهای مربوط به چرخه پاسخ جنسی بهنجار تعریف شده اند.
در D.SM IV این شرط لازم که این اختلال باید موجب پریشانی آشکار یا مشکلات بین فردی شده باشد، مورد تاکید قرار گرفته است سرانجام اگر آشکار شود که اختلال بدلیل یک بیماری پزشکی یا ناشی از اختلال بدلیل یک بیماری پزشکی و یا ناشی از اختلال روانی بوجود آمده باشد، این تشخیص داده نمی شود.
بیشتر مفاهیم چرخه جنسی خلاصه ای از توصیفهای پیشنهادی هاولاک الیس، مسترز و جانسون که تقریبا سی سال پیش انجامگرفت در ماهیت و میزان پژوهش و توجه بالینی به رفتار جنسی انسان، انقلابی بوجود آورد. اما بررسیهای مبتنی بر مصاحبه های اولیه توسط گروه کنیزی (کنیزی و همکاران 1948 و 1952) به مشاهده های مستقیم و اندازه گیریهای فیزیولوژیکهای گسترش یافت. در چرخه پاسخ جنسی انسان به طور کلی چهار مرحله مشخص شده است، این مراحل در مردان و زنان تقریبا مشابه و عبارتنداز:
میل، تهییج، اوج لذت جنسی، رهاسازی
1. میل : این مرحله که بوسیله کاپلان معرفی شد بر علاقه ای میل جنسی که اغلب با خیالپردازیهای برانگیزاننده جنسی همراه است اشاره دارد.
2. تهییج: اولین مرحله اصلی جنسی طبق نظر مسترز و جانسون، شامل تجربه ذهنی لذت جنسی است که با تغییرات فیزیولوژیایی و افزایش جریان خون در اندامهای تناسلی همراه است.
3. اوج لذت جنسی (ارگاسم): در این مرحله لذت جنسی افزایش یافته و به اوج خود می رسد.
4. رهاسازی: این مرحله آخر بر اساس نظر مسترز و جانسون به آرامش و احساس خوشی اشاره دارد که معمولا به دنبال اوج لذت می آید و در مردان با یک دوره استراحت همراه است که طی آن، نغوظ و برانگیختگی بیشتر، امکان پذیر نیست. البته این دوره های مختلف در افراد مختلف و حتی در یک فرد خاص در مواقع مختلف متفاوت است، با وجود این تقریبا بلافاصله دوباره به تهییج جنسی پاسخ می دهند.
توجه به ماهیت ساختاری چرخه پاسخ جنسی انسان بسیار مهم است. در این باره، طرح های مختلفی در خلال سالهای متمادی مطرح بوده اند، برای مثال هاولاک الیس تنها از تورم و کاهش تورم (قطع جریان خون به بافت) صحبت می کرد. این دیدگاه یکی از ابداعهای قابل تصور یا طرحهای مفهومی است که توسط دانشمندان دیگر بعنوان راهی برای سازماندهی و بحث درباره کالبدی از اطلاعات مربوط به رفتار جنسی ، پذیرفته شده است.
بدکارکردی های جنسی، توصیفها و سبب شناسی:
یک اختلال خاص ممکن است طوره دوره زندگی را در برگیرد، یا ممکن است بعد از یک دوره کارکدر بهنجار، فرا گرفته شود. ممکن است یابد یا تنها در موقعیت های خاص رخ دهد، و ممکن است کلی باشد یا جزئی. باور بر آن است که شیوع این آشفتگیها چنان زیاد است که افراد نباید تصور کنند اگر گاهی یک یا چند مشکل از این مشکلات را تجربه می کنند به درمان نیاز دارند. در ملاکهای تشخیص مربوط به هر بدکارکرد جنسی، عبارت «پایدار یا بازگشت کننده» گنجانیده شده است تا بر این نکته تاکید شود که یک مشکل باید در واقع قبل از اینکه تشخیص صورت پذیرد، جدی باشد.
در اینجا سعی خواهد شد تا میزان شیوع بدکارکردها گزارش شود، ولی تعیین دقت آنها گاهی به علت مشکلات متعدد مربوط به روش شناخته دشوار است. از جمله این مشکلات این که به دست آوردن نمونه ای که معرف کل جامعه باشد آسان نیست. زیرا افرادی که به زمینه یابیهای مجله ای پاسخ می دهند برای مثال ممکن است خود افرادی پریشان یا نگران باشند که در جستجوی کمک بالینی هستند ولی با کسانی که واقعا دچار بدکارکردهای خاص هستند اشتباه شوند. همچنین ممکن است که افراد مایل نباشند به طور صادقانه به پرسشهایی درباره موضوعهای حساس جنسی پاسخ دهند. علاوه بر این درباره این که چگونه می توان به بهترین وجه، برخی از بدکارکردهای جنسی انسان را تعریف کرد، توافق وجود ندارد، بالاخره، توجه به این نکته لازم است که بدکارکردیهای لزوما به معنای نارضایتی نیست.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 28 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 22 |
مبانی نظری و پیشینه تحقیق تحلیل رفتار متقابل و تحول فکر
مناسب برای پژوهش دکتری و پژوهش ارشد
دارای رفرنس دهی استاندارد
بخشی از متن :
2-2 تحلیل رفتار متقابل
2-2-1 تاریخچه تحول فکر برن
مبتکر اصلی فکر درمان مبتنی بر تحلیل رفتار متقابل فردی به نام گرینکر[1] بود که به سال 1900 میلادی متولد شد و در سال 1921 دکترای طب خود را از کالج طب راش اخذ کرد. اریک برن، که نامش بیشتر با این نظریه متداعی و همراه است، در واقع تعقیب کننده و توسعه دهنده افکار گرینکر است(شفیع آبادی و ناصری، 1389).
تحلیل ساختی-محاوره ای، نظریه ای منظم و هماهنگ درباره شخصیت و پویایی های اجتماعی ارائه می دهد که از تجربه بالینی و شکلی از درمان عقلانی و عمل گرا استنتاج شده است. این نوع درمان به کار اکثریت عظیمی از بیماران روانی می آید. به سهولت به وسیله آنان درک می شود و به طور طبیعی با وضع آنان تطبیق می کند. شیوه ساختی-محاوره ای تلاشی بود در جهت از بین بردن معایبی که بر بسیاری از شیوه های قبلی درمان (مستقیم و غیر مستقیم) مترتب بود. زیرا این روش می تواند توانایی بیمار را در تحمل و کنترل اضطراب هایش به سرعت افزایش دهد و روند عملکرد مرضی او را محدود کند (شفیع آبادی و ناصری، 1389).
اریک برن هنگامی که تصمیم گرفت به درمانجویان نه به آموزگاران خود گوش کند، به طور تصادفی برای اولین بار به این پدیده پی برد که ارفاد به صورت والد، کودک،یا بالغ با هم ارتباط برقراررمی کنند. او به مدت 10 سال روان کاوی را اجرا می کرد و یاد گرفته بود هر چیزی را که درمانجویان می گفتند به زبان نظری که از معلمان خود کسب کرده بود برگرداند. بنابراین، وقتی درمانجویی اظهار می داشت: «احساس می کنم که انگار پسر بچه ای درون من است» برن مانند اوتو فنیکل معمولا پسر بچه را به معنی آلت مردی درون فکنی شده تعبیر می کرد و این احساس مهم ترین واقعیت بالینی در تعیین روند زندگی درمانجو بود. هنگامی که درمان پیش رفت برن در موقع مناسبی پرسید: « اکنون کدام قسمت شما صحبت می کند، پسر بچه یا مرد بالغ؟». در همان لحظه با پرسیدن این سئوال، تحیل تبادلی متولد شد(پروچاسکا و نورکراس،2007؛ ترجمه سید محمدی ،1392).
نظریه تحلیل تبادلی، که در آن بر چگونگی روابط متقابل و حالت های مختلف شخصیت-حالت های من- تاکید می شود، فکر جدیدی نیست، بلکه در گذشته های بسیار دور ریشه دارد. انسان همواره می خواسته است که به چگونگی روابطش با خود و دیگران پی ببرد و پویایهای آن را شناسایی کند. اعتقاد به دو بعد خوب و بد در انسان و کشمکش بین انها از آغاز پیدایش انسان رایج بوده است ورد سر تاسر تاریخ و فلسفه ادیان از آن یاد شده است. این اعتقاد به ماهیت دو بعدی انسان و آثار مربوط به تعلیم و تربیت و روان شناسی تاثیر گذاشته است و حتی به صورت های متنوع و گسترده تر تبیین شده است. از این رو، دیدگاه اجزانگرانه برن را شاید بتوان تداوم و توسعه اعتقادات اولیه دانست (شفیع آبادی و ناصری، 1389).
2-2-2 نظریه شخصیت در تحیل رفتار متقابل
دیدگاه برن درباره شخصیت یک دیدگاه اجزانگرانه و چندگانه است. برن بر سه نوع حالات نفسانی اعتقاد دارد که عبارتند از روان بیرونی[2]، روان نو[3]، و روان باستانی[4]. روان بیرونی به شیوه ای تقلیدی و قضاوتی شکل می گیرد و در صدد است که مجموعه هایی از معیارها و ملاک های اکتسابی را به اجرا در آورد. روان نو عمدتا به تبدیل محرکها به مجموعه اطلاعات تمایل دارد و نیز به پردازش و بایگانی این اطلاعات براساس تجربیات قبلی علاقمند است. روان باستانی تمایل دارد که براساس تفکر مبرا از منطق و ادراکهایی که به طور ضعیفی از هم متمایز و یا تحریف شده اند، به طور ناگهانی و ناآگاهانه تری، واکنش نشان دهد. برن تجلیات این سه حالت نفسانی را تحت عنوان «حالت های من» را معرفی می کند. حالت های من سه گانه او عبارتند از: «حالت من والدینی»، «حالت من بالغ» و «حالت من کودکی». «حالت من والدینی» از روان بیرونی، «حالت من بالغ» از روان نو و «حالت من کودکی» از روان باستانی نشات می گیرد. از دید پدیده شناختی، سه حالت «من» را به ترتیب حالتهای برون روحی، نو روحی و کهنه روحی می نامند(شفیع آبادی و ناصری، 1389).
[1] Grinker
[2] exteropsyche
[3] neopsyche
[4] archaeopsyche