دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 24 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 38 |
علل و روند تحولات برنامه ریزی شهری
برنامه ریزی شهری، به مفهوم امروزی خود در اوایل قرن بیستم در اروپا و آمریکا بنیاد گذاشته شد، ولی از آن زمان تاکنون تغییرات وسیع و عمیقی را به خود دیده است. برنامه ریزی شهری، با توجه به ماهیت شهری بودن تمدن معاصر، همواره تحت تأثیر عوامل سیاسی، اجماعتی و فکری بود و از این رو بررسی نظریه ها و روش های مربوط به آن، جدا از این زمینه ها، به درستی قابل شناخت و تبیین نیست. به طور کلی عوامل مؤثر در نحوه عمل و تحول برنامه ریزی شهری را در طول قرن بیستم به سه گروه به شرح زیر تقسیم بندی کرد:
الف- عوامل سیاسی – اقتصادی
جنگ های جهانی و افزایش نقش مداخله دولت در اداره جامعه
شکل گیری نظام دو قطبی در جهان و تقویت تمرکز گرایی
فروپاشی شوروی و کاهش برنامه ریزی متمرکز
پیدایش لیبرالیسم اقتصاد بازار
گسترش دموکراسی و مفهوم جامعه مدنی
ب- جریان های فکری و فلسفی
خودگرایی تحلیلی و نقد اثبات گرایی عملی
پدیدارشناسی و نقد شناخت عملی
نظریه عمومی سیستم ها و گسترش کل نگری
نظریه های اجتماعی توسعه (کیفیت زندگی)
جنبش محیط زیست و توسعه پایدار
جنبش پسامدرنیسم و نفی اقتدارگرایی
پ- نظریه ها و تجارب برنامه ریزی شهری
تبدیل برنامه ریزی شهری به روندهای قانونی و رسمی در اوایل قرن بیستم
استفاده از انواع نظریه های علوم مختلف در برنامه ریزی شهری
تأیید نظریه های سیاسی در برنامه ریزی شهری
گسترش نقش مدیریت برنامه ریزی شهری
در واقع دو گروه اول و دوم، از جمله عوامل بیرونی محسوب می شوند که بر روند توسعه شهرنشینی و نحوه ساماندهی آن تأثیرگذار بود و گروه سوم در ردیف عوامل درونی قرار دارند، که به طور مستقیم در تحول و تعامل برنامه ریزی شهری دخالت داشته اند.
می توان گفت سراسر قرن 20 عرصه آزمون و خطای برنامه ریزی شهری بود، اما نکته بسیار مهم و درس آموز این است که میان دو نیمه اول و دوم قرن بیستم، تفاوت های اساسی در عرصه برنامه ریزی شهری مشاهده می شود. در نیمه اول قرن بیستم، اساس برنامه ریزی عمومی و برنامه ریزی شهری بر اولویت نقش دولت، برنامه ریزی متمرکز، تأکید بر مسائل اقتصادی و کالبدی استوار بود، و روش های اصلی آن از خردگرایی و علوم طبیعی و کاربردی بهره می گرفت.
این شیوه برنامه ریزی، بنا به محتوا و روش های خود به برنامه ریزی جامعه یا برنامه ریزی عقلایی معروف شد، که الگوی عملی آن به صورت طرح های جامع رواج جهانی پیدا کرده است اما در دهه 1960، نظریه برنامه ریزی سیستمی در غرب رواج پیدا کرد و الگوی طرحهای ساختاری- راهبردی جانشین طرح های جامع سنتی گردید. ولی خیلی زود همراه با شتاب گرفتن تحولات جامع غربی این شیوه برنامه ریزی نیز به سرعت در معرض تغییر و اصلاح قرار گرفت، به طوری که در طول دو دهه پایانی قرن بیستم و آستانه قرن 21 اینک نظریه ها و روش های نوینی در عرصه شهرسازی پدید آمد. که محورهای اصلی آن به سمت برنامه ریزی محلی، توسعه مشارکت، اعتلای کیفیت محیط، گسترش عدالت، و روشهای دموکراتیک معطوف شده است.
سه الگوی اصلی برنامه رزی شهری غرب، از آغاز تا امروز به ترتیب زیر است:
الف- الگوی برنامه ریزی جامع و طرح های جامع
ب- الگوی برنامه ریزی سیستمی و طرح های ساختاری- راهبردی
ج- الگوی برنامه ریزی فرآیندی و دموکراتیک
ویژگی های برنامه ریزی جامع
برنامه ریزی جامع اصولاً بر خودگرایی و مبانی منطقی استوار است و در عرصه شهرسازی بیش از پیش به سمت اندیشه هنری و کالبدی گرایش دارد. در این گونه برنامه ریزی، اهداف و مقاصد برنامه ریزی از قبل توسط نمایندگان سیاسی و مدیران جامعه تعیین می شود و بنابراین در فرآیند برنامه ریزی جامع، موضوع تعمیم سازی و تعیین اهداف و سیاست ها اصولاً مطرح نیست. در این شکل از برنامه ریزی، طبق موازین عقلی و عملی (یعنی از طریق استقرا و قیاس) اطلاعات لازم در مورد شهر جمع آوری و مورد تحلیل قرار می گیرد.
حاصل کار طرح جامع است که به صورت کامل و جزئی وضعیت کاربری زمین را به حال و آینده به صورت نقشه های تفضیلی و ضوابط دقیق اجرایی معلوم می کند. این طرح جامع (Conprenexsive plan) یا طرح اصلی (Master plan) تقریباً به صورت قطعی و تغییر ناپذیر، به عنوان سند قانونی و الزام آور، مبنای اقدامات بخش خصوصی و عمومی شهر قرار می گیرد.
به طور کلی مجموعه نقایص و مشکلات طرح های جامع شهری را در سه عرصه نظریه، روش شناسی و اجرایی تقسیم کرد.
الف- مشکلات نظری در طرح های جامع
الگوی طرح های جامع، اصولاً بر مبنای نظری اثبات گرایی، کارکردگرایی و مطلق گرایی استوار است و بنابراین ذاتاً دارای محدودیت هایی است که نمی تواند شناخت درستی از شهر و راه های اصلاح آن نشان دهد. اهم این مشکلات نظری به قرار زیر است:
عدم توجه کافی به ماهیت پیچیده و پویای شهر و مشکلات آینده نگری برای آن
سردرگمی دانش شهرسازی میان رشته های مختلف علوم مهندسی، طبیعی و اجتماعی
تعلیل برنامه ریزی جامع، برنامه ریزی کالبدی و عدم توجه به طراحی شهری
عدم توجه کافی و روندهای تصمیم سازی و تعیین اهداف و سیاست ها
عدم توجه کافی به اهرم های لازم برای نظارت و هدایت توسعه شهری
عدم توجه کافی به اهداف کیفی، عدالت اجتماعی و ارزش های بومی
ب- مشکلات روش شناسی در طرح های جامع
انجام مطالعات تفضیلی، پراکنده، غیرمنسجم و بی هدف
تأکید بیش از حد بر روش های عملی، تجدیدی و ایستا
ناپیوستگی میان مراحل برنامه ریزی، طراحی، اجرا و مدیریت
تأکید بیش از حد بر معیارهای عملی، تقسیمات مصنوعی و یکسان سازی الگوها
محصور کردن توسعه آتی شهر در چارچوب خشک و بی انعطاف نقشه کاربری زمین
عدم توجه کافی به ویژگی های اجتماعات محلی و نیازهای آنها
ج- مشکلات اجرایی و مدیریتی
عدم مشارکت شهروندان و گروه های ذی نفع در روند تهیه و اجرای طرح
تبدیل طرح و توسعه شهری به مجموعه ای از ضوابط خشک اداری و رسمی
عدم توجه کافی به امکانات اجرایی (مالی، فنی و سازمانی)
ضعف اهرم های نظارت، پیگیری و اصلاح
عدم استفاده از امکانات مردمی و محلی
رویکرد سیستمی در برنامه ریزی شهری (ساختاری- راهبردی)
با انتشار و رواج نظریه عمومی سیستم ها، نظریه سیبرنتیک و نظریه اطلاعات در دهه 1960، و بروز ناکامی ها و انتقادات جوی در مورد برنامه ریزی جامع، توسل به نظریه سیستم ها در زمینه برنامه ریزی به مرحله عمل درآمد. برای نخستین بار در سال 1964 از طرف وزارت مسکن انگلستان، با تشکیل یک گروه مطالعاتی ویژه، موضوع بازنگری در الگوی طرح های جامع شهری در دستور کار قرار گرفت. گزارش گروه برنامه ریزی (planning adrisory group) با عنوان (آینده طرح های توسعه و عمران) انتشار یافت که نظرات و تصمیمات آن، که مبتنی بر رویکرد سیستمی بود، به تصویب (قانون برنامه ریزی شهری و روستایی) (1968) منجر شد بر اساس این قانون (الگوی طرحهای ساختاری) به طور رسمی در انگلستان جانشین الگوی طرح های جامع سنتی گردید و از آن پس، به سایر کشورهای جهان هم راه یافت.
در هیمن ، در کشور ایالات متحده نظرات و تجارب جدیدی در زمینه مدیریت و برنامه ریزی شهری مطرح گردید که با اهداف و مفاهیم دیگر، با نقد و رو الگوی طرح های جامعه سنتی و گرایش به نوعی برنامه ریزی منعطف تر، متنوع تر و پویاتر همراه بود. مجموعه این تحولات، در نهایت، دوری از برنامه ریزی متمرکز و تأکید بر برنامه ریزی محلی و مشارکت و توجه به روند تصمیم سازی و تحلیل اهداف و سیاست ها و نیز اتخاذ روش های اجرایی کارآمدتر در روند برنامه ریزی شهری، منجر گردید. این شیوه جدید با عنوان «برنامه ریزی استراتژیک» معروفند.
به طور کلی می توان گفت که در طول دو دهه 1960و1970 مجموعه نظریه ها و تجارب شهرسازی در کشورهای غربی، به سمت رویکردی متمایل شد که می توان آن را رویکرد سیستمی و برنامه ریزی نامید. این رویکرد، اگرچه از نظام واحد و یکپارچه ای برخوردار نبود، ولی محتوای اصلی و اهداف نهایی آن، در مجموع به سمت از رنامه ریزی برنامه ریزی جامع- عقلی و برنامه ریزی صرفاً کالبدی و پیگیری اهداف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تلفیق برنامه ریزی و مدیریت بوده است. به طور خلاصه می توان گفت که رویکرد سیستمی به 3 صورت تأثیر اساسی در توسعه و تکامل برنامه ریزی شهری به جای نهاده است.
الف- رویکرد سیستمی به عنوان نظریه پایه برنامه ریزی
ب- رویکرد سیستمی به عنوان برنامه ریزی راهبردی
ج- رویکرد سیستمی به عنوان مدل سازی برنامه ریزی
یکی از مظاهر رویکرد سیستمی در برنامه ریزی شهری، به عنوان برنامه ریزی راهبردی (استراتژیک) معروف شد که بیشتر در ایالات متحده آمریکا رواج یافته است. اساس پیدایش برنامه ریزی راهبردی به دو منشأ متمایز نظری و عملی و مرتبط با هم برمی گردد.
مبانی نظری برنامه ریزی راهبردی، در واقع از نظریه سیستم ها و نظریه تعمیم سازی در مدیریت اخذ شده است، ولی تجارب عملی آن به (برنامه ریزی راهبردی شرکتی) مربوط می شود که در دهه 1960، ابتدا در بخش خصوصی به ظهور رسید و سپس به برنامه ریزی در بخش عمومی، به ویژه برنامه ریزی شهری راه پیدا کرد.
نخستین بار (منتقدان برنامه ریزی جامع و متمرکز، در دهه 1960 این اندیشه را مطرح ساختند که محدودیت شناختی و محدودیت اطلاعات در عرصه برنامه ریزی ایجاب می کند که برنامه ریزان از رفتن به سوی مجهولات و پیش بینی جزئیات پیش بینی ناپذیر پرهیز کنند و تلاش خود را بیشتر بر موضوعات روشن تر و اساسی تر متمرکز سازند. به نظر فالودی یکی از راه های غلبه بر محدودیتهای برنامه ریزی جامع، توسط به راهبردهای برنامه ریزی و برنامه ریزی راهبردی است. از نظر وی راهبردهای برنامه ریزی، رویکردهایی است که امکان می دهد، روند برنامه ریزی بر پایه شناخت معتبر و امکانات واقعی استوار گردد، و روند تصمیم گیری، به جای تعیین تکلیف قطعی و نهایی، در راستای هدایت و اصلاح روندهای واقعی و به صورت گام به گام انجام پذیرد. بنابراین برنامه ریزی استراتژیک، از یکسو به ارتباطات متقابل میان سطوح و مراحل مختلف برنامه ریزی نظر دارد، و از سوی دیگر، توجه به خود را بر مسائل و منابع اصلی متمرکز می سازد و از درگیر شدن با انبوه جزئیات پرهیز می کند و بخشی از وظایف مربوط به تصمیم گیری را به عهده نهادهای محلی وامی گذارد (فالودی، 1973، ص207-218).
در همین زمینه (پیترهال)، نیز در انتقاد از برنامه ریزی جامع، به ضرورت بکارگیری اصول برنامه ریزی راهبردی اشاره می کند. به نظر وی، برنامه ریزی شهری، بیش از پرداختن به جزئیات به تمرکز بیشتر بر روی اصول کلی نیاز دارد و باید بر فرآیند یا توالی زمانی در جهت رسیدن به اهداف تأکید کند. علاوه بر این، به جای ارائه حالت مطلوب به صورت دقیق، می باید از یک چشم انداز نموداری و کاملاً عمومی از آرایش فضایی در هر نقطه از زمان آغاز کرد و به تدریج و فقط نیاز به پرکردن آن به صورت جزء به جزء و گام به گام پیش رفت (میترهال، 1964، ص4).
به یک اعتبار می توان گفت که رویکرد راهبردی بر اعتقاد به نسبت اعتبار علم و اطلاعات و نسبت قدرت تصمیم گیری برنامه ریزان و مدیران استوار است، و از این رو برنامه ریزی راهبردی، بیشتر نقش هماهنگ کند. میان برنامه های مختلف و نهادهای اجرایی را به عهده دارد. در همین چهارچوب است که نظریه ها و روش های مختلف برای تصمیم سازی و تصمیم گیری، تحلیل سیستم ها، تعیین راهبردها و انتخاب گزینه ها به وجود آمده است. از جمله می توان به روش هایی مانند (تحقیق در عملیات) (researeche operational) و فرآیند (برنامه ریزی/ طرح/ بودجه بندی (P.P.B) و (تحلیل سیاست هاPolicy anqlysis) اشاره کرد، که در عرصه های مختلف سیاسی و نظامی، مدیریت و برنامه ریزی رواج پیدا کرده است.
به طور کلی می توان گفت که از اواخر دهه 1960 به بعد، تقریباً در سراسر اروپا، ایالات متحده، کانادا و سایر کشورهای توسعه یافته مثل ژاپن، الگوی برنامه ریزی ساختاری- راهبردی با اشکال و عناوین مختلف به صورت الگوی مسلط درآمد. این الگو، اگرچه در کشورهای مختلف، از نظام واحد و یکسانی برخوردار نبود، ولی محتوای اصلی و اهداف نهایی آن، در مجموع، به سمت دوری از الگوی برنامه ریزی جامع- تفضیلی و اصلاح و تکمیل دیدگاه ها و روش های برنامه ریزی و اجرا معطوف وبده است. در یک جمع بندی کلی می توان ویژگی های برنامه ریزی ساختاری- راهبردی را به صورت زیر خلاصه کرد:
تفکیک روند برنامه ریزی به دو سطح (برنامه راهبردی- طرح های اجرایی)
ایجاد نظام سلسله مراتبی در تصمیم سازی، تصمیم گیری و اجرا
تلفیق اهداف کالبدی طرح های شهری با اهداف اقتصادی و اجتماعی
تلفیق عوامل برنامه ریزی با عوامل اجرایی و مشارکت عمومی
تأکید انعطاف پذیری، پویایی و اصلاح پذیری طرح های توسعه شهری
رویکرد سیستمی با توجه به نقش مسلط برنامه ریزی جامع- تفضیلی که بر اصول برنامه ریزی (، کالبدی و قطعی استوار بود، تغییری بنیادی در مبانی طرح های شهری به وجود آورد و چشم اندازی تازه در برابر آینده شهرسازی کشور، در زیر برخی از مهمترین نتایج رویکرد سیستمی در برنامه ریزی شهری اشاره می شود.
الف- از دیدگاه نگرش سیستمی، برنامه ریزی برای یک شهر نمی تواند به مجرد و جدا از روابط آن با نواحی و شهرهای همجوار انجام پذیرد. بنابراین برنامه ریزی شهری مستلزم بر ایجاد یک نظام یکپارچه از سطوح مختلف برنامه ریزی قضایی است که نحوه پیوستگی و هماهنگی متقابل میان سیستم های فرادت و فرودت را نشان می دهد و راه های ایجاد تعادل و توازن میان آنها را معلوم می کند. بر پایه این نگرش است که فرآیند حرفه ای و ارتباط دو سویه میان نهادهای برنامه ریزی مرکزی و نهادهای برنامه ریزی و مدیریت محلی، به عنوان یک اصل پایه ای، پذیرش عام پیدا کرده است.
ب- تحلیل سیستمی بیانگر آن است که شهر فقط یک سیستم کالبدی یا طبیعی نیست، بلکه بستر اصلی زندگی فردی و جمعی انبوه انسان هاست و بنابراین مکانی برای تحقق آرمان ها، بروز خلاقیت و جستجوی سعادت و رضایت آنان محسوب می شود. از این نظر برنامه ریزی شهری می باید فراتر از اهداف کالبدی و کارکردی، به نیازهای اجتماعی، فرهنگی و روانی مردم پاسخ گوید. این امر ضرورتاً برنامه ریزی شهری را با عرصه های دیگر مانند کیفیت محیط، رفاه عمومی، عدالت اجتماعی، مشارکت شهروندان و غیره مرتبط می سازد و راههای وصول به آنها را در دستور کار خود قرار می دهد.
پ- از نظر رویکرد سیستمی، برنامه ریزی شهری به جای مطالعات جامع به جامع نگری یعنی در نظر گرفتن کلیت و تمامیت شهر و ارتباطات اساسی آن نیاز دارد و به همین دلیل نمیتوان تمام حیات آن را در چارچوب یک (طرح جامع) در مفهوم سنتی خود، شناسایی کرد و روند دقیق تحولات آن را طبق نقشه ها و جداول کاربری زمین تحت نظارت و هدایت درآورد. از این نظر، برنامه ریزی برای توسعه و عمران شهر به سطوح مختلف تصمیمسازی و تصمیم گیری، و تهیه و اجرای انواع طرح های توسعه شهری، در مقیاس های مختلف و موضوعات متفاوت نیاز دارد.
ت- یکی از مظاهر رویکرد سیستمی در برنامه ریزی شهری، گرایش، برنامه ریزی راهبردی است. در واقع پیچیدگی سیستم شهرها و محدودیت های شناخت کامل آنها ایجاب می کند برنامه ریزان از رفتن به سوی تحولات و پیش بینی جزئیات پیش بینی ناپذیر پرهیزکنند و تلاش خود را بیشتر بر موضوعات روشن تر و اساسی تر متمرکز سازند. این رویکرد امکان می دهد که روند برنامه ریزی بر پایه شناخت های معتبر و امکانات واقعی استوار گردد و اقدامات اجرایی به صورت گام به گام همراه با اصلاح و بازنگری انجام پذیرد.
جایگاه تصمیم سازی و تصمیم گیری در برنامه ریزی راهبردی
- مفهوم تصمیم سازی در فرآیند برنامه ریزی
در دهه 1960 تغییرات چشمگیری در مبانی نظری برنامه ریزی و مدیریت به وجود آمد که به تجدیدنظر اساسی در اصول برنامه ریزی جامع و عقلایی منجر گردید. در این دوره این اندیشه قوت پیدا کرد که برنامه ریزی و مدیریت نوعی دانش (تصمیم سازی) است و بنابراین برنامه ریزان فقط مجری تصمیمات مدیران بالا دست نیستند، بلکه کارشناسانی هستند که با تحلیل نیازها و شرایط، راه های مناسب و مطمئن تری برای حل مشکلات موجود و نیل به شرایط بهتر، در آینده را، به مدیران و مسئولان جامعه نشان می دهند. بر پایه این نگرش تغییری کیفی بر مفهوم برنامه ریزی و تحولات پایه ای آن پدید آمد. از جمله این نظریه مورد قبول قرار گرفت که هر نوع برنامه ریزی و مدیریت از دو روند متمایز و مرتبط با عناوین (تصمیم سازی) و (تصمیم گیری) تشکیل شده است.
بر همین اساس وظایف برنامه ریزی و مدیریت به دو بخش اصلی تقسیم می شود:
بخش اول- شامل فرآیند تصمیم سازی (برنامه ریزی راهبردی) است که تعیین اهداف راهبردها و سیاست ها مربوط می شود.
دسته بندی | کامپیوتر و IT |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 22 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
امروزه بیشتر شرکتها در صنایع مختلف از مول Relational یا (RDBMS) برای ذخیره کردن و مدیریت اطلاعات مهم کاری و شغلی استفاده می کنند. در حقیقت سه عرضه کننده مهم Data Base بزرگترین شرکتهای نرم افزاری در کل دنیا هستند، oracle، CBM (DB2)، Microsoft (S21 Server) در طول 4 سال گذشته XML به طور غیر قابل بحثی هم برای تبادل داده ها و هم برای مدیریت contentها به صورت استاندارد درآمده است. بنابراین بسیاری از توسعهدهندگانData Base و Applicationها با این مساله روبرو شده اند که داده های XML را به شکل relational تبدیل کنند.
بعد از اینکه دلایل imput کردن (اکیومنتهای XML به Relational Data Base را مطرح کردیم، با استفاده از مثالهای ساده به صورت مفهومی شرح خواهیم داد که چگونه هر XML Document را به Relational Data Base map کنیم، در بخش آخر که به توسعه دهندگان Java اختصاص می یابد شرح خواهیم داد که چگونه XML را به طول رابطه ای Data Base مپ کنیم، JDBC و SAXAPI برای هر برنامهنویس یک راه جهانی برای mport کردن داکیومنتهای XML به مدل رابطهای پایگاه داده فراهم
می کنند.
چرا Data Base های رابطه ای و XML تکمیل کننده یکدیگر هستند به جای اینکه در رقابت با یکدیگر باشند؟ XML تاثیر بسیار وسیعی روی تکنولوژی صنعت داشته است تا آنجا که بسیاری فکر می کنند Data Base های XML سرانجام جایگزین بیشتر RDBMS های رایج خواهد شد. حالا که حرفه ای های IT شروع به پیاده سازی راه حلهای قابل دوام برای XML کرده اند در این زمینه هیجان و برانگیختگی برای تلاش به وجود آمده است.
با توجه به این تکنولوژی جدید به این نتیجه می رسیم که XML و RDBMS میتوانند به عنوان تکنولوژیهای تکمیل کننده هم مطرح شوند در واقع بهایی که برای استفاده هوشمندانه از این دو تکنولوژی پرداخته می شود قابل توجه است برای اینکه توانایی های منحصر به فرد این دو دارای جنبه های بسیار متنوعی است.
Relational Data Base ها بلند آوازه هستند به خاطر قابلیت جستجو، استفاده از SQL و برای پرس و جوی موثر و کارایی چون از indexها استفاده می کند آنها Data را به طور کار آمدی ذخیره می کنند بدون هیچ افزدنگی. چون هر واحد از اطلاعات در یک مکان ذخیره شده است (نرمال سازی).
قابلیت اطمینان آنها و قابلیت سنجش آنها برابر است و می توانند در دسترس باشند برای تعداد زیادی از کاربردهای همروند به علاوه با استفاده از مکانیزم های loclcing و caching دارای مدیریت قوی و جنبه های امنیتی بالایی هستند.
هرچند با وجود ابتکارات اخیر در زمینه XML و تکامل استانداردهای پدید آمده جدید مثل xquerg هنوز هم XML از رقابت با تکنولوژی کامل و چندین سالهای مانند RDBMS به عنوان یک قالب برای Data Base دور است.
Abstract کردن دستورالعملهای قابل خواندن توسط ماشین به متنهای قابل خواندن توسط انسان بدون قیمت به دست نمی آید و XML هنوز به عنوان مخزن ذخیره سازی Data و مکانیزم دسترسی کم بازده است توانایی های XML در جنبه های مختلفی قرار گرفته اند.
1- Text Base است. 2- قابل خواندن توسط انسان است. 3- مستقل از Platform است و 4- Open Standard است در واقع برای همه Systemها کم کم به صورت Lingua France در می آید.
ماهیت خود تشریح کننده آن باعث می شود که داده های ساخت یافته را بدون هیچ اطلاعات اضافی تشریح کند.
ساختار آن اصلی است. و برای یک سند XML باعث صحت و درستی انتقال و ارائه بیشتر آن می شود. اینکه بیشتر از هر استاندارد دیگری قابلیت درک شدن مستقیم را دارد از پیش معلوم است که در آینده به دلیل قابلیت اطمینان، قابل سنجش بودن و کارایی بالایی Save شدن Dataها در مول Relational حالا دیگر ضروری است که بتوانیم XML را به Relational Data Base، map کنیم.
2- چرا مستندات XML را به Relational Data Base، import کنیم؟
حرفه ها در سراسر صنایع بر این تلاش هستند که XML را سازگار کنند با اینکه Data را بین Application ها (A2A) و سازمانها (B2B) به اشتراک بگذارد XML یک راه بدیهی است برای سیستمهای ناهمگن (Heterogenous) که داده ها را در شبکه به اشتراک بگذارند. به علاوه به عنوان روش استانداردی برای ارسال و دریافت داده ها توسط شرکتهای نرم افزاری پذیرفته می شود. در واقع پیام رسانی XML به صورت تصاعدی جایگزین قالب اختصاصی EDI می شود به منظور انجام معاملات Bussiness to Bussiness ماهیت خود تشریحی XML باعث تبادل آسان تراکنشی اطلاعات بین شرکای حرفه ای سیستمهای ناسازگار می شود، بنابراین به طور کلی ارتباطات B2B را آسان می کند و آن را جایگزین EDI می کند.
جنبه پرس و جویی قدرتمند RDBMS می توانند مثل یک اهرم به کار رود هنگام تجزیه سندهای بزرگ اگر اندازه فایلهای XML از یک حد مشخصی تجاوز کند یا خیلی زیاد باشد، سودمند است که اطلاعات را به قالبی که بتواند به طور موثر بازیابی شود، تبدیل کنیم.
بزرگترین رقیبان در زمینه XML Data Base، Oracle، S2L Server هستند.
متاسفانه اینترفیس RDMS XML از یک فروشنده به فروشنده دیگر متفاوت است و قابل حمل نیست.
به عنوان باقیمانده این مقاله سعی دارد ثابت کند که تفاوت ماهیتی بین شکل ذخیرهسازی داده در این دو فرم باعث می شود map کردن یکی به دیگری بسیار سخت شود و import کردن سندهای XML به Relational Data Base لازم است.
هرچند که این یک پروسه بحرانی است که تجارت انتخاب کرده است.
سرویسهای وب همان علاقه اولیه ای ار که Java، S سال پیش XML دو سال پیش در صنعت کامپیوتر داشت را تجربه می کنند.
و توسط تمام غولهای نرم افزار مثل Inicrosoft، NET و FBM و Sun و Oracle و HP و… پشتیبانی می شود. یک سرویس وب یک Application Interface وابسته به برنامه را توسط Remote Application ها قابل دستیابی می کند همانطور که یک HTML Server یک واسط کاربر را برای Bruser قابل دستیابی می کند.
سرویسهای وب با استفاده از یک پروتکل مبنی بر XML به نام Simple Abject Access Protocol (SOAP) قابل دستیابی می شوند.
همچنین Data به عنوان نوع XML باز گردانده می شود. بنابراین با استفاده از سرویسهای وب داده های XML می توانند به صورت Transparent با Data Base، import شوند.
توسعه دهندگانی که قصد دارند که از پایگاه داده Relation شان به عنوان یک سرویس وب استفاده کنند، قانونهای Mapping این مقاله را بسیار آموزنده یافته اند.
هنگامی که به map کردن XML به یک Relational Data Base نگاه می کنیم با دو ساختار داده ای کاملاً متفاوت مواجه می شویم.
یک پایگاه داده Relational به بهترین نحو به عنوان یک اسکمای Data Base توصیف شده است و توسط موجودیتهای گوناگون (جداول) که ساخته شده برای پاسخگویی به نیازهای کاربران تعریف شده است Relational Data Base توسط مجموعه ای از جداول که توسط روابط یک به یک، یک به چند و چند به چند به هم پیوند داده می شوند نشان داده می شود هر جدول از مجموعه ثابتی از ستونهای ثابت (که فیلدهم نامیده می شوند) ساخته می شوند که همان Attoibute ها در
Data Model هستند.
همچنین تعداد نامحدودی از سطرها (یا رکوردها) که در هر جدول وجود دارند. یک پایگاه داده رابطهی از سیارها از Data Type ها پشتیبانی می کند هر جدول با یک کلید منحصر به فرد (Primary Key) مشخص می شود که بقیه جداول می توانند از طریق کلید خارجی خودشان به این کلید اصلی ارجاع داشته باشند طراحی جداول Relational، Data Base را جواب تمام نیازهای موجود می کند وتوسط نرمال سازی تمام Dataها با جزئیات قابل استفاده اند چون هر بخش غیر کلیدی داده تنها در یک مکان حق قرار گرفتن دارد. (نرمال سازی)
در مقایسه، بهترین راه نمایش داده متعلق به XML، ساختار درخت است و روابط بین عناصر نیز توسط Containment بیان می شود. هر نود درخت توسط یک عضو متعلق به XML مشخص می شود که می تواند یک یا چند Attribute را در خود نگاه دارد درجه پیچیدگی این درخت توسط یک DTD مشخص می شود (Document Type Definition) یا یک اسکمای XML.
توانایی XML بعضی وقتها نقطه ضعف آن است چون می تواند یک قالب همه منظوره داشته باشد و یک ساختاری پایه که هر عنصر داده ای را تقریباً همه جا نشان دهد، در مقابل می تواند به عنوان یک ساختار سلسله مراتبی محکم در Application های دیگر مطرح شود که همه اینها بستگی به DTD یا اسکمای XML ای دارد که آن را مشخص می کند. اگرچه ذاتاً نمایش دادن داده های رابطه ای برای XML سخت است چون به سختی می تواند مجموعه ای از روابط موجود بین جداول رابطه ای در یک سند XML را نمایش دهند Constraint هایی که در RDBMS وجود دارند و باعث می شوند که بسیار کارا باشد در XML وجود ندارند به علاوه قالب بندی شل XML به کلی با استراتژیهای کارای XML ضدیت دارد بنابراین مپ کردن یک سند XML به یک پایگاه داده رابطه ای در بیشتر حالتها پیچیده است همچنین نیاز به یکسری تخصصها و مهارتها هم برای RDMS و هم طراحی داده های XML هست و همینطور یک متد برای مپ کردن هر عنصر از اسکمای XML به اسکمای
Data Base.
برای رسیدن به مقصودمان باید راهی بیابیم برای تعریف دقیق ساختار درختی XML قبل از شروع به map کردن آن، بخشی از توانایی XML از انعطاف پذیری آن در ساختن عناصر و Attribnte ها ناشی می شود بنابراین برای تعریف و معتبر کردن ساختار XML به فایل دیگری نیاز داریم در ابتدا به این خاطر که XML از نسخه قدیمی تری به نام SGML پدید آمده تنها توسط DTD ها تعریف می شود.
امروزه، با وجود اینکه اکثر سندهای XML توسط DTDها تعریف می شوند، اسکماهای XML که توسط W3C تعریف شده اند- به جای DTDها جایگزین میشوند تا بر محدودیتهایی که ماهیتاً در DTDها وجود داشت غلبه کنند به این دلیل مایکروسافت برای خودش فرمت و شکلی از اسکمای XML تعریف کرده XDR (XML Data Reduced).
ممکن است ظرف 3-2 سال آینده اسکمای XML راهی جهانی شود برای نشان دادن ساختار اطلاعات مربوط به XML در مقایسه با DTDها که از Syntax متفاوتی استفاده می کنند اسکماهای XML تنها یک Document دیگر از XML است در نتیجه قابل توسعه است. به علاوه آنها از مجموعه ارزشمندی از انواع داده و محدودیتهای عناصر که خیلی مهمند پشتیبانی می کنند همچنین می توانیم تعداد عناصر تکرار شده را هنگامی که داده تعریف می شود نگاه داریم که این کار در DTDها ممکن نبود.
به این خاطر که اسکماهای XML، همان داکیومنتهای XML هستند به راحتی میتوانند توسط Style Sheet های XML نمایش داده شوند برای نشان دادن سازگاری سریع این استاندارد جدید بعضی از XMLها با گروهها کار می کنند مانند Legal XML که در نظر دارد حرکتی به سمت XML Schema داشته باشد. در بقیه این مقاله ها از XML Schema به جای DTD استفاده می کنیم به خاطر مزایایی که در بالا یادآور شدیم و همینطور برای آشنا کردن خوانندگان با استاندارد جدید.
در بخش 2 از کلمات کلیدی Chice و Sequence استفاده خواهیم کرد که توسط اسکمای XML W3C تعریف شده است.
XML Schema پیش از 44 نوع داده (Data Type) درون خود دارد در مقایسه با DTD که تعداد کمی Data Type دارد، به عنوان پیامد انواع داده XML Schema میتوانند به درستی به نوع داده های مدل Relational Data Base، map شوند.
قبل از Unmarshaling سندهای پیچیده XML به مدل Relational Data Base، با آسانترین تغییر شکل به یک Relational Data Base شروع می کنیم: Mapping مبتی بر جدول
در زیر سند XML را Unmarshall می کنیم که دو سری از کارمندان را در یک سازمان لیست می کند.
همانطور که طراحی شده این داده می تواند به آسانی در یک جدول Relationa مانند زیر Insert شود.
به خاطر Unique بودن، EMPND می تواند به عنوان کلید اصلی در این جدول استفاده شود همچنین اگر نتوانستیم یک ستون یا ترکیبی از چند ستون بیابیم که خاصیت Unique بودن را داشته باشد خودمان باید یک ستون اضافی ایجاد کنیم که نقش کلید اصلی را بازی کند.
هنگامی که به Relatioonal Data Base، map می کنیم، Attributeهای XML میتوانند به ستونها مپ شوند دقیقاً با همان روشی که عناصر XML می توانند مپ شوند هر دوی آنها یک نوع از رابطه را برای RDBMS نمایش می دهند: (Containment) بنابراین داده متعلق به XML می توانند به همین شکل map شود.
در واقع روش آخر بهتر است چون فشرده تر است و به جدول Relational، نزدیکتر است بنابراین آسان تر اینست که سندهای XML را با اسکمای XML مپ کنیم به شکل زیر که یک عنصر ترکیبی با لیستی منحصر به فرد از Attribute ها را نشان می دهد.
این اسکمای XML حداقل سندهای XML را نشان می دهد با تنها یک نوع ترکیبی و با لیستی از Attribute های تکراری.
اکثر سندهای XML ساختار پیچیده تر و سطوح Containment سخت تری از مثال بالا دارند فرض می کنیم که سند XML شامل آدرس خانه هر کارمند است.
طابق با خصوصایت W3C، یک نوع پیچیده دارای یک یا چند عنصر است، مندرجات ترکیبی و بعضی از Attributeها جایی که یک نوع ساده مقدار داده ای منفردی را نگاه می دارد. برای هر عنصر با نوع ساده، نیازمند این هستیم که جدول جدیدی بسازیم که داده مطابق با آن را نگاه دارد که در این مثال اطلاعات مربوط به آدرس خانه کارمند است. به عنوان یک قانون عمومی یک نوع Complex توسط کلید اصلی به جدول map می شود و یک نوع Single (ساده) به یک ستون map میشود، در اغلب موارد ما مطمئن نیستیم که مقدار یک عنصر خاص XML، منحصر به فرد باشد پس باید هنگام map کردن یک کلید اصلی ایجاد کنیم.
بنابراین همزمان مجبوریم که یک کلید اصلی ایجاد کنیم که مقدارش خارج از جداول Relational بی معنی است تا بتوانیم قانون جامعیت بازگشتی را حفظ کنیم. هنگام Import کردن داکیومنتهای Complex، XML تعداد بسیاری از کلیدها ممکن است ساخته شوند و Join های بسیاری ممکن است صورت بگیرد اگر تعداد Join بین جداول زیاد شود، باعث کاهش کارایی می شود و همینطور باعث می شود که اسکمای Data Base بسیار پیچیده شود و از حالت قابل نگهداری بیرون بیاید.
توجه: برای اینکه بتوانیم Primary Key را به صورت خودکار در یک
Relational Data Base ایجاد کنیم می توانیم از نوع داده Identity استفاده کنیم که توسط اکثر پایگاههای داده رابطه ای پشتیبانی می شود.
هنگامی که عنصری شامل عنصر دیگری است و یا اینکه Attribute که تنها یک پدر دارد از همان نوع خودش و هیچ عنصر تکراری ندارد رابطه ای که به آن نیاز داریم از نوع یک به یک است همینطور می توانیم یک کلید خارجی در هر کدام از دو جدول انتخاب کنیم دو مثال ما، می خواهیم کلید خارجی را به جدول Home Adress اضافه کنیم که با آن به جدول کارمندان ارجاع داشته باشیم.
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 21 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 42 |
هم اکنون، ما در زمانی بسیار رقابتی و متغیر زندگی میکنیم. با محصولات جدید، تکنولوژیهای جدید، مواد جدید لیزر، اینترنت سر و کار داریم و سفر به قضا را نیز پیش رو داریم. اشیاء را در مقیاس میکرومتر ( متر ) و نانر ( متر) اندازهگیری میکنیم و محصولاتی در حد میکرو میسازیم (که برای مشاهدة نحوه کارشان به میکروسکپ احتیاج داریم).
و نیز فروشگاههای جدید، فروشگاههای جهانی و بدون مرز تأسیس شده است.
اما این بازارهای جهانی بطور افزایندهای در حال شلوغ شدن است. رقابت برای بدست آوردن سهم بازار شدید شده است و شرکتها روز به روز بیشتر به سمت نوآوری برای توسعه و بازاریابی برای محصولاتشان پیش میروند و بر همین اساس پایهریزی و برنامهریزی میشوند به تکنولوژیهای جدید فاکتور مهمی در موفقیت شرکتهای خصوصی، در اثر بخشی فعالیتهای دولتی و سرزنده نگهداشتن اقتصاد ملی میباشد. مواجه شدن با این حقیقت این نکته را به ذهن میرساند که ایالات متحده باید منابع بیشماری را برای کشف و ایجاد تکنولوژیهای جدید و پیشرفته صرف کند.
گزارش 1987 انحمن تحقیقات ملی ایالات متحده، که به نام مدیریت تکنولوژی نامیده شده است، توضیح میدهد که: تکنولوژی میتواند در بازار جهانی، شرکتی را با مزایای ویژه رقابتی بوجود بیاورد.
اما ابتدا باید به خاطر داشته باشیم که فقط ایجاد تکنولوژی جدید به تنهایی نمیتواند موفقیت ما را تضمین نماید، زیرا زمانی که تکنولوژی موفق میشود، بیشتر به مسائل اقتصادی ربط دارد تا به مسائل تکنیکی
دیوید آدامسون (David adamsom) در کتابش به نام، تکنولوژی بالا، Wire بالا، بیان میدارد که «سالهای قبل پیتر دراکر (Peter Drucker) متخصص مدیریت گفت که یک تکنولوژی مجبور است یک Cost advantage ده به یک برای آن داشته باشد. تا شانسی برای انتخاب ساختار موجود یک صنعت وجود داشته باشد.
او قصد دارد که بگوید: یک مثال خوب برای ان Dupont’s kevlar است، مادهای که برای استحکام بیشتر نایلون به کار میرود. انتظار میرود این ماده جای خودش را در هر لاستیکی در هر ماشینی در جهان پیدا میکند، اما تعداد کمی از بازارها در اختیار گرفته است. بازارهایی Dvpont hoped kevkar از قبیل لباسهای اسکی یا Bollerproof.
مثالی دیگر، استفاده از رباتها برای انجام کارها در کارخانهها، ادارات و خانهها است. در اوایل دهة 1980، بسیاری از شرکتها فکر میکردند بازار رباتها، وسیع خواهد شد، در اینجا تکنولوژی وجود داشت، اما هزینه نهایی بسیار بالا بود، اقتصاددانان بسیاری از این شرکتها را از صحنة تجارت بیرون بروند و الان تعداد کنی از شرکتها وجود دارند که ربات تولید میکنند. بنابراین تکنولوژیهای جدید و مسائل اقتصادی باید پا به پای هم پیش بروند.
حرفه مهندسی صنایع با توجه به حوزه فعالیت وسیعی که دارد، از خط مشیهای دیگر مهندسیها جداست. یک مهندس صنایع تصویر نهایی از بهرهوری را ارائه میدهد. در حقیقت هر کاری که مهندس صنایع انجام میدهد، در تحلیل نهایی در بهبود بهرهوری به آن دست پیدا میکنیم.
در بالاترین مفهوم، بهرهوری نسبت نتایج بدست آمده به روی منابع موجود میباشد، به عبارت دیگر خروجی بر روی ورودی.
خروجی میتواند از محصولات یا اشیائی که به راحتی تعریف یا اندازهگیری میشوند، یا در قالب خدمات باشد خدماتی از قبیل تحقیقات یا فعالیتهای پلیس، که ارائه یک تعریف یا اندازهگیری در هر دو اینها مشکل است.
نه تنها ورودی میتواند کار و مدیریت باشد بلکه تجهیزات، تدارکات، آموزش، پیشرفت تکنولوژی و تخصیصد منابع طبیعی باشد. بطور کلی میتوان گفت، میتوان بهرهوری را با افزایش تولید یا خدمات در حالی که هزینهها ثابت نگهداشته میشوند، افزایش داد. یا اینکه هزینه را کاهش دهیم در عین حال که تولید ثابت است.
بنابراین هر تکنیکی که به کاهش هزینه در عین حال که کیفیت و کمیت ثابت است کمک میکند، یک روش برای بهبود بهرهوری است. گزارش سال 1984 اداره حسابرسی ایالالت متحده، مهندسی ارزش را اینگونه توصیف میکند: «روش علمی برای تحلیل محصول یا خدمات بطوری که زمانی که مهندسی ارزش در بخش برنامههای حمل و نقل استفاده شد، نسبت به سایر روشهای کاهش هزیئنهای که استفاده شده بود، زمانی که این مطالعه در آنجا انجام شد، نمایندگی محیط زیست اعالم نمود که با انجام این مطالعه محیط زیست انجام داد، در سال 1985، همین مرکز (GAO) مطالعه دیگری را در زمینه مهنسی ارززش در دفتر نمایندگی محیط زیست انجام داد،، زمانی که این مطالعه در آنجا انجام شد، نمایندگی محیط زیست اعلام نمود که با انجام این مطالعه، حدود 400 میلیون دلار در یک دوره 7 ساله صرفه جویی شده است.
اخیراً، ژنرال ارشد Roy.E جانشین مسئول بخش تحقیقات و توسعه در ارتش آمریکا گزارش داده است که، با انجام یک مطالعه موفق مهندسی ارزش در ارتش آمریکا، در سال 1996 حدود 450 میلیون دلار صرفه جویی شده است.
در فوریه سال 1996، آقای کلینتون قانون 106-104 را تصویب نمود که بخشهای دولت را ملزم به استفاده از روشهای مهندس ارزش که در کاهش هزینه مؤثرند میکند و مهندسی ارزش را بدین گونه تشریح میکند: تحلیل عملکرد یک برنامه، پروژه، سیستم، محصول، تجهیزات، ساختمانها، یا خدمات انجام شده بوسیله این مراکز یا پیمانکارها، بطوریکه به بهبود عملکرد، قابلیت اطمینان، کیفیت، ایمنی و هزینههای دوره عمر کمک کند. انجمن مالیات دهندگان ملی (Thenational taxpayers در حمایت از این قانون بیان داشت که این مصوبه میتواند 2/1 میلیارد دلار در سال 1996 صرفهجویی داشته باشد).
تعریف (شرح):
جمعیت مهندسین ارزش آمریکا مهندسی ارزش را اینچنین تعریف میکند: رویکردی سیستماتیک با روشهای شناخته شده که عملکرد محصول یا خدمات را مشخص میکند، یک ارزش پولی برای آن کار در نظر میگیرد و مقدار، عملکرد لازم را در کمترین هزینه فراهم میکند.
تاریخچه:
مهندس ارزش توسط آقای لورنس مایلز یکی از کارمندان شرکت جنرال الکتریک پایهگذاری شد. بعد از جنگ جهانی دوم، بسیاری از موادی که مورد استفادة صنایع بود، کمیاب شد. این شرکتها و در میان آنها شرکت جنرال الکتریک بدنبال کالاهای جایگزین برای آن مواد بودند. در بسیاری از موارد این کالاهای جانشین عملکرد خوبی داشتند. اگر بهتر نبودند حداقل همان کار کالای اصلی را انجام میدادند. مسئولان شرکت جنرال الکتریک به این نتیجه رسیدند که در چندین مورد، با جانشین کردن کالای مشابه به بهبود در بهرهوری رسیدهاند. از آقای مایلز خواسته شد تا روشهایی را به کار ببندد تا بتواند اینگونه تغییرات را بوجود بیاورد. در سال 1946 او روشی سیستماتیک، منظم و گام به گام برای پیدا کردن مواد، محصولات، اجزاء و خدمات جایگزین ابداع نمود. این فرآیند به نام آنالیز ارزش شد و رشد شرکت جنرال الکتریک با این روش موفقیت مهمی را بدست آورد. این موفقیت، این بود که توانست بازگشت سرمایه خوبی در یک سرمایهگذاری نسبتاً متعادل داشته باشد و این موفقیت در گسترش سریع VE در صنایع خصوصی مؤثر بود.
دولت مزایای آنالیز ارزش را سریعاً لمس نمود. در سال 1954 اداره کشتی سازی نیروی دریائی ایالات متحده، اولین مرکز فدرالی بود که از این روش استفاده نمود. در 1961، VE بصورت رسمی در بخش دفاعی کشور استفاده شد. سایر ادارات نیز از قبیل بخش داخلی (Departnent of the interior)، خدمات پستی، ادارات کهنه کار (فرمانداریها) و ناسا به سرعت این روند را دنبال کردند.
اگر چه VE ابتدا در محصولات تولیدی استفاده شد، نیروی مشاهده شد که این روش در فرآیندهای طراحی و ارائه خدمات نیز قابل استفاده است. بخش دفاعی کشور، اولین کسی بود که برنامه رسمی برای انجام VE در پروژههای ساختمان سازی و طراحی در دستور کار خود قرار داد. در سال 1956 سه بنگاه کاری، مهندسین ارزش را به صورت تمام وقت استخدام و به کارگیری نموده بود.
مقدمه:
در روزهای ابتدائی این روش بنام تحلیل ارزش نامیده شد. بعدها نامهای دیگری از قبیل: مدیریت ارزش، بهبود ارزش کنترل ارزش و خرید ارزش برای آن بکار گرفته شد. نیروی دریائی آمریکا نام آنرا به «مهندسی ارزش، تغییر داد، تا به جنبه مهندسی این رویکرد صحه بگذارد و این نام ـ یعنی مهندسی ارزش بیشتر از سایر نامها استفاده میشود. علی رغم تغییر نام، هدف مهندسی ارزش همان هدف اسمهای باقی ماند، یعنی: «بدست آوردن راهی برای کنترل هزینه نهایی در طول دورة عمر محصول یا خدمات، بدون تأثیر منفی بر روی کیفیت یا قابلیت اطمینان محصول یا خدمت مورد نظر.
مهندسی ارزش این نیست که:
v به هر حال یک طراح خوب چه کاری انجام میدهد.
v صرفاً یک بازنگری برای حذف یک روکش طلایی (یک متغیر جزئی در محصول و هزینه)
v کاهش هزینهها به روش قدیمی
v روشی برای کاهش هزینه از طریق کاهش عملکرد محصول
v روشی برای تأیید دوبارة نظرات طراح
v تلاشی برای عوض کردن کارکردهای اصلی برای کاهش هزینهها.
این حقیقت که، هزینههای غیرضروری، عمدتاً در فرآیندها و محصولات وجود دارند، کاملاً واضح و مسلم است.
آقای لورنس مایلز به این نتیجه رسید که هزینههای غیرضروری میتواند ناشی شود از عادات و رفتارهای سنتی، فقدان زمان کافی برای طراحی، کمبود اطلاعات، کمبد یا فقدان ایده، داشتن تعصب بر روی یک ایده، پیش داوری شرایط موقتی، نبود تجربه، بوجود آمدن شکست و ضرر در استفاده از متخصصان در گذشته مسأله اصلی یافتن برنامهای مناسب برای کاهش هزینه است که به کشف هزینههای غیر ضروری کمک میکند.
اغلب برنامههایی که برای کاهش هزینه طراحی میشوند ( از قبیل: بازنگری دقیق، بررسی سریع، طراحی بر اساس هزینه بازنگری طراحی و…) عمدتاً مشخصههای معمولی دارند. معمولاً ممکن است یک یا چند مشخصه زیر را داشته باشند:
v قالبی سیستماتیک و سبکی ثابت دارند.
v نگهداری و حمایت از یک حوزه مشخص
v حفظ یا بهبود کیفیت
v کاهش هزینه قابل پیشبینی
v آموزش سازمانی
v ملاحظات دورة عمر
v رویکرد تیمی با چند گزارش علمی
مهندشی ارزش علاوه بر خصوصیات بالا یک خصوصیت دیگر هم دارد. که آنرا از همة برنامههای کاهش هزینه دیگر متمایز میکند. آن خصوصیت «تحلیل کارکرد» میباشد. VE، کارکرد را به نحوی که با آن همه چیز را دربارة محصول میتوان فهمید، تحلیل میکند.
به عبارت دیگر با فکر کردن دربارة محصول یا خدمت مورد نظر برحسب عملکرد آن گزینههای جدیدی (به منظور طراحی، مهندسی یا تولید) ممکن است بدست آید که باعث بهبود کارآیی و کاهش هزینه یا افزایش عملکرد میشود.
بنابراین با تحقیق دربارة روشها، فرآیندها و موادی که مورد نظر هستند میتوان به کاهش هزینه رسید.
بدین ترتیب درک درست از عملکرد (کارکرد) و ارزش آن، فرق اساسی بین VE و سایر روشهاست.
رویکرد مهندسی ارزش:
زمانی که از VE استفاده میکنیم، 2 عنصر اصلی وجود دارد که برای تحقیق ضروری است:
v استفاده از یک تیم کاری
v روش تحقیق
تیم کاری:
مطالعات مهندسی ارزش بر خدماتی که از طرف گروهی از افراد ارائه میشود تکیه دارد. این گروه تیم کاری نامیده میشود و تشکیل میشود از افرادی که در تیم راهکارها و خط مشیهای خودشان را ارائه میکنند و این راهکارها برای رسیدن به تعریف کاملی از مسأله و عملکرد آن و رسیدن به راه حلی مؤثر در کاهش هزینهها و همچنین رسیدن به بهترین ارزش لازم است. کارشناسان بیان میدارند که عملکرد جمعی یک تیم بیشتر از عملکرد فردی افراد با همان تعداد همان کیفیت است 5 نفر است که لازم است که بهترین عدونی که برای تعداد افراد تیم میتوان در نظر گرفت وجود تیمی با میزان مناسبی از تعهدات، شایستگی و انگیزه مهمترین ویژگی برای موفقیت آنالیز ارزش میباشد. تیم باید از چند رشته مختلف و بطور مرکب تشکیل شود. این مهم است که افرادی را در تیم داشته باشیم که دارای تجربه کاری یا پیش زمینهای دربارة تکنولوژی مورد بحث در مطالعة ما باشند، ولی نباید افرادی را که در زمینه مورد مطالعه تجربهای نداشتهاند را محروم کنیم. ترکیبی از استعدادهای مختلف برای رسیدن به نقاط مختلفی از مسأله مناسب است.
اعضای تیم باید هم استفاده کننده و هم تولید کننده را خوب بشناسند و درک درستی از آن داشته باشند. با وجود این مسأله در رسیدن به انواع مختلفی از راهکارهایی که ممکن است در تیم لازم شود از قبیل: طراحی، تولید، فعالیت ها، بازاریابی، خدمات به مشتری، اپراتورهای تجهیزات،طراحان محصول و غیره به مشکل بر نمی خوریم.
روش:
در روش VE واژه کارکرد، اشاره به این دارد که محصول چکاری انجام می دهد؟ تمام کسانی که یک کالا یا خدمت را خریداری می کنند به این دلیل است که آن کالا، کارآیی معینی را که شخص در نظر دارد فراهم می کند حال اگر این کالا یا خدمت، کارآیی مورد نظر مشتری را برآورده نکند، برای کاربر فایده ای ندارد حتی اگر کاربر هزینه کمی برای آن پرداخته باشد. رضایت او را جلب نمی کند. بطور مشابه پرداخت هزینه بیشتر برای افزایش کارآیی بیشتر از آنچه که مشتری لازم دارد، ارزش کالارا در نظر مشتری بالا نمی برد. بنابراین همانطور که کارآیی ناکافی غیر قابل قبول است، کارآیی بیش از حد بالا نیز مردود است. بنابراین کارآیی باید به دقت تعریف و مشخص شود. این تنها راهی است ک هزینه های مرتبط با آن بطور صحیح تعیین می شود.
بنابراین اولین کار در یک مطالعة VE می بایست جمع آوری نیازهای حقیقی استفاده کننده باشد یعنی خصوصیات یا کیفیت های عملکرد که باید مورد توجه قرار بگیرد تا کالای مورد نظر مفید باشد. ( این نیازها تعیین می کند که کدام یک از راه حل های ارائه شده می تواند اهداف کلی را برآورد کد، بنابراین نیاز مشتری موضوع اصلی است و طراحی باید بر اساس آن انجام شود.)
با تعیین کارکرد، می آموزیم که کدامیک از خصوصیات طراحی واقعاً لازم است. بنابراین نقش تعریف کارکرد، جستجو در مسائل پیچیده و آسان دیدن آنهاست.
بنابراین شناساسس مناسب از کارکرد برای اجرای موفقیت آمیز مطالعة VE بسیار مهم است.