دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 16 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 65 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 48 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
در عصر حاظر که عصر تغییر از جامعه صنعتی به جامعه فرا صنعتی یا جامعه ی اطلاعاتی نامیده شده است، طبیعی است که اطلاعات، دانش و آگاهی به عنوان اساسی ترین دارایی ها برای انسان ها و جوامع بشری به حساب آید. رشد و گسترش فناوری اطلاعات در جامعه امروز به حدی سرعت گرفته است که میزان توجه به آن را به عنوان مهمترین شاخص توسعه یافتگی در نظر گرفته اند و معتقدند که عصر حاظر، دنیای متفاوتی خواهد بود که راهبری آن را فناوری اطلاعات بر عهده خواهد داشت. ویژگی مهمی که پدیده فناوری اطلاعات از آن برخوردار است این است که باعث می شود ارتباط انسان با انسان و همچنین انسان با محیط تسهیل شود و ارتقا یابد. فناوری اطلاعات به دلیل تحول پذیری و قدرت تاثیر فراوانی که در رشد آموزشی، فرهنگی، اقتصادی، امنیت ملی، جهانی شدن و تعدیل مشکلات اطلاع رسانی سنتی دارد، یکی از پویاترین و بحث انگیزترین رشته های علم و فناوری محسوب می شود(محمودی، 1386).
ظهور فناوری های نوین ارتباطی و اطلاعاتی تمام عرصه های زندگی بشری را تحت تاثیر قرار داده است. سرعت و قدرت نفوذ این فناوری ها برپیکره حیات اجتماعی به اندازه ای است که تمام ابعاد زندگی انسانی را متحول نموده است. ورود این فناوری به عرصه آموزش و پرورش استاندارد ها و ملاک های باسوادی را نیز دگرگون کرده است. به طوری که در دوره های قبلی کفایت داشتن در خواندن، نوشتن و حساب کردن، هدف و غایت آموزش و پرورش بود؛ ولی در عصر حاضر، آموزش و پروش با استفاده امکانات و ساز و کارهای متنوع، در پی پرورش افرادی است که اصطلاحا «باسواد اطلاعاتی» خوانده می شوند. چنین فردی قادر است، داده های مختلف را پردازش کند؛ مسائل متنوع و پیچیده را به طور خلاقانه حل نماید؛ در موقعت های لازم انتقاد کند و بالاخره با تغییرات سریع اجتماعی هماهنگ و همسو باشد (سراجی، 1383).
معلمان باید جهت اجرای یک برنامه پیشرفته فناوری اطلاعات و ارتباطات آمادگی کافی داشته باشد. در حقیقت عرضه ی هر گونه برنامه درسی جدید، مستلزم آمادگی دقیق، مدیریت، تخصیص منابع و حمایت مداوم است. در مورد یک برنامه درسی فناوری اطلاعات و ارتباطات حتی توجه بیشتری باید مبذول گردد (یونسکو، 1382).
سازمان ها برای رسیدن به اهدافشان نیازمند نیروهای کارامد و متبحر می باشند. دبستان، دبیرستان و دانشگاه، نظامی برای تربیت و آموزش دانش و معلوماتی است که افراد را برای ورود به اجتماع و خدمت موثر آماده می کند. ولی افرادی که به استخدام سازمان در می آیند، علاوه بر این معلومات به آموزش تخصصی و حرفه ای نیاز دارند تا دانش فنی و مهارت های لازم را برای انجام شایسته وظایف محول بدست آورند. این آموزش ها به کارکنان این امکان را می دهد تا در نیل به اهداف موفقیت بیشتری داشته و نقش خود به نحو موثری انجام دهند (سعادت، 1386).
در واقع می توان گفت که دانش فناوری اطلاعات و ارتباطات معلمان، آگاهی او از انواع فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی، کارکردها، کاربردها و ارتباط آنها و مهارت فناوری اطلاعات و ارتباطات معلمان را قابلیت های عملیاتی او برای استفاده فناوری جهت بازیابی، ذخیره، مدیریت، یکپارچه سازی، ارزیابی و ایجاد ارتباط میان اطلاعات و دانش دانست. با توجه به توضیحات کذکور، معلمان باید درک عمیقی از مفاهیم فناوری ارتباط و اطلاعاتی داشته باشند. آنها باید بتوانند اجرای اصلی سخت افزاری و نرم افزارها و راهبردهای عیب زدایی در سیست های رایانه ای تسلط داشته باشند و بتوانند از دستگاه های رسانه ای دیجیتالی و روابط نرم افزای آنها استفاده کنند ( سبحانی نژاد و ملازهی، 1391)
لذا لزوم آموزش های ضمن خدمت در زمینه فناوری اطلاعات و ارتباطات در بخش آموزش و پرورش احساس می شود. در این میان ارزشیابی دوره های برگزار شده مقوله ای است که نیاید از آن غفلت کرد. و باید در صدد فهم این مسئله مهم برآمد که آیا واقعا تغییر معناداری در شیوه تفکر، عادات رفتاری، نگرش و نحوه انجام دادن وظایف شغل، توسط شرکت کنندگان در دوره آموزشی ایجاد شده است. لذا در این تحقیق، محقق سعی دارد تا با استفاده از چهار سطح الگوی ارزشیابی مدل کرک پاتریک به بررسی اثربخشی آموزش های ضمن خدمت فاوا معلمان دوره متوسطه شهرستان ملایر پرداخته و در پایان راهکارهای برای استفاده مناسب از فناوری اطلاعات و ارتباطات برای معلمان دوره متوسطه ارائه دهد.
2-2. آموزش
تعاریف مختلفی از آموزش ذکر شده است که در ذیل به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:
الن گانیه[1] آموزش را روند حل مساله می نامد که هدف از آن تسهیل یادگیری فراگیر است. او معلم را مسئول آموزش می داند که با اتخاذ تدابیر آموزشی و مدیریتی نقش خود را ایفا می کند (فردانش، 1385).
آموزش گاه به معنیinstruction است یعنی کلیه فعالیت های که به منظور ایجاد یادگیری در یادگیرنده از جانب معلم طرحریزی می شود و بین معلم و یک یا چند یادگیرنده به صورت کنش متقابل جریان می یابد. این تعریف در مورد آموزش کلاسی صدق می کند و انواع آموزش را دربر نمی گیرد (شریعتمداری، 1382).
آموزش کوشش های است که در جهت ارتقای سطح دانش و آگاهی مهارت های فنی و حرفه ای و شغلی و نیز ایجاد رفتار مطلوب در کارکنان سازمان به عمل می آید و آنان را آماده انجام وظایف و مسئولیت های شغلی خود می نماید (ابطحی، 1374).
به طور کلی آموزش در داخل سازمان ها به منظور بهبود و کسب مهارت های شغلی جدید، آماده شدن برای حرکت در مسیرهای شغلی مناسب و رفع نیازهای حرفه ای به کار می رود و تنها مفهوم کارآموزی، کارورزی یا تمرین عملی در زمینه بخصوص را در بر نمی گیرد، بلکه دامنه آن بقدری وسیع و گسترده می شود که از فراگیری یک حرفه و یا فن ساده شروع شده و با احاطه کامل بر علوم و فنون بسیار پیچیده، چگونگی رفتار و برخوردهای مناسب در مقابل مسائل انسانی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشیده می شود (عباسیان و جنت، 1388).
2-3. آموزش ضمن خدمت کارکنان:
همانند بسیاری دیگر از مفاهیمی که با قلمروهای پیچیده فعالت های انسانی سروکار دارند، آموزش ضمن خدمت نیز مفهومی بحث انگیز است که درباره آن توافق نظر وجود ندارد؛ به عبارت روشنتر در کشورهای مختلف با توجه به گستره آموزش ضمن خدمت کارکنان، تعریف و برداشت متفاوتی از این واژه ارائه می شود. برای آنکه برداشت روشن تری از مفهوم آموزش ضمن خدمت داشته باشیم، بهتر است ابتدا آموزشهای مختلف سازمانی را بررسی کنیم؛ زیرا در این صورت درک مفهوم آموزش ضمن خدمت کارکنان آسانتر خواهد بود ( فتحی واجارگاه، 1387).
[1] - Ellen Gagne
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 10 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 35 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 29 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
طیف دیدگاه های تربیتی
مقدمه :
هریک از ما در دیدن اشیاء شیوه ای خاص خود داریم یا دارای جهان بینی خاص خود هستیم . جهان بینی ما آمیزه ای از ارزشها ، نگرش ها و ادراکات ماست که در سامان بخشیدن به آنچه در پیرامون ما اتفاق می افتد ، ما را یاری می کند این جهان بینی نقشه ای از واقعیت است که از سوابق ، تجربه ها و فرهنگ ساخته شده و زمینه ساز چگونگی دید ما از اشیاء است (جی پی میلر[1]؛ به نقل از مهرمحمدی ،1386) . بنابراین از آنجایی که هر یک از ما وحتی روانشناسان که در حوزه علم رفتار و شناخت آن فعالیت دارند دیدگاه ها و شیوه های متفاوتی نسبت به مطالعه کودک دارد. یکی با زمینه ذهنی فرویدی به رفتار وتربیت کودک می نگرد ، دومی با دیدگاه اجتماعی یا خانوادگی در تحلیل مسائل رفتاری و شناختی کودک به بحث و بررسی می پردازد و سومی با دیدگاهی انسان گرایانه کودک را محور قرار می دهد. بنابراین هریک از والدین نیز با توجه به جهان بینی هایی که نسبت به دنیای کودک دارند ؛ دیدگاه های تربیتی مختلفی را اتخاذ میکنند ولازم است که هریک از والدین از این دیدگاه ها حداقل اطلاعات لازم را در جهت تربیت کودک ونوجوان خود به کار گیرند. زیرا به نقل از حسین نژاد ومجد فر(1388) ؛ کودکان آگاه نیستند و تصمیم گیری های ناآگاهانه ای دارند ولازم است که والدین شرایط برقراری رشد و پرورش کودک خود را به عنوان یکی از راهکار های تربیتی هم چون مراقبت بر پایه مهربانی ، صلابت ، بزرگی واحترام متقابل را پدید آورند. واین امکان پذیر نیست مگر در سایه آموزش های لازم وآشنایی مادران و پدران با دیدگاه های تربیتی و عوامل آموزش وپرورشی و اجتماعی خانواده. بنابراین ما دراین بخش از تحقیق اشاره ای مختصر به طیفی از دیدگاه های تربیتی و صاحبنظران تعلیم وتربیت می پردازیم.
دیدگا های تربیتی که در این بخش از پژوهش مورد بررسی وتحلیل قرار میگیرند عبارتند از : 1) رفتاری [2] 2) موضوعی /دیسیپلینی[3]، 3) اجتماعی[4]، 4) رشدگرا[5] ، 5 ) فرایند شناختی[6]، 6 ) انسان گرایانه[7]، 7) ماورای فردی[8] یا کل گرا.
در یک سر طیف دیدگاههای تربیتی،دیدگاههای قرار دارند که توجه آنها به ابعاد بیرونی (مانندرفتار دانش آموزان ) معطوف است.در انتهای دیگر طیف ، تأکید بیشتری برابعاد درونی (مانند افکار ، احساسات وانگاره ها) قرار دارد. در میانه طیف دیدگاههای قرار گرفته اندکه کانون توجه خود را تعامل میان ابعاد بیرونی ودرونی قرار دارند(مهر محمدی،1386).
2-6-1- دیدگاه رفتاری :
این دیدگاه باروشهای خاص یادگیری که به رفتار های مشخصی منجر می شود سروکار دارد ، در این دیدگاه مهمترین چیز رابطه بین محیط ورفتار است تغییراتی که در محیط ایجاد می شوند به تغییر در رفتار می انجامند(سیف،1387) از این دیدگاه در برنامه های آموزش وپرورش کودکان استثنایی برای دانش آموزان عقب مانده ذهنی نیز استفاده شده است. در این برنامه ها موضوع یا تکلیف های یادگیری معمولاً به اجزاء کوچکتر شکسته می شوند. در دیدگاه رفتار گرایی ، توصیف رفتار فرد در قالب های مشخص از آنجا که آنرا قابل مشاهده ساخته ، تهیه یک برنامه برخوردار از ساخت و بافت از پیش تعیین شده را نیز ممکن می سازد (مهر محمدی ،1386) . از اصول اساسی مورد توجه این دیدگاه این است که ؛ اولاً ، تقریباً همه رفتار های انسان یادگرفتنی است و دوم اینکه توجه به عینیت ، [محیط بیرونی فرد] هدف اصلی روانشناسی است (کدیور،1386) .از برجسته ترین سخنگویان این دیدگاه اسکینر[9] است." وی کلیه رفتار ها را به دو دسته کنشگر[10](یا رفتار فعال) که بوسیله یک محرک شناخته شده فراخوانده نمی شود بلکه صرفاً از جاندار صادر می شود و پاسخ گر[11]که بوسیله یک محرک شناخته شده فراخوانده یا ایجاد میشود ، تقسیم کرده است" (سیف،1387). هر چند برخی از آثار او جنجال بر انگیز بوده ، با انطباق دیدگاه رفتار گرایی با موقعیت های گوناگون ، برنامه هایی برای خود کنترلی ، آموزش رفتارجرأت آمیزی وکاهش فشار روانی تهیه شده است.(مهر محمدی،1386).
2-6-2- دیدگاه شناختی :
اطلاعات حاصل ازمطالعه رشد وتحول کودک از آن نظر با اهمیت است که به شکل گیری تدابیر تربیتی کمک می کند و راههایی را به مربیان و والدین نشان می دهد که شرایط لازم را برای رشد و شکوفایی کودکان و نوجوانان فراهم می آورد. در عین حال ، یکی از انگیزه های روانشناسانی که در این زمینه مطالعه می کنند این است که در زمینه ی پیچیدگی های رشد و تحول انسان دانش پایه را فراهم کنند . یکی از معروفترین نظریه های روانشناسان مربوط به دیدگاه شناختی ، نظریه پیاژه است . نظریه پیاژه نه تنها در روانشناسی و نیز در بررسی تحول شناختی کودک دارای منزلتی استثنایی است ، بلکه تأثیرات ژرفی برتعلیم وتربیت داشته است. پیاژه با تأکید بر فعالیت های خود انگیخته کودکان و با مردود شمردن آزمونهایی که مبتنی بر یک جواب صحیح است ، در انتخاب روش مناسب برای کشف ماهیت تفکر کودک تلاش کرد و توانست روش دقیقی برای پیگیری تفکر کودک برگزیند که به روش بالینی مشهور است. این روش ، از معایب آزمونها و مصاحبه به دور است واز وابستگی کودک وآزمایشکر به روابط کلامی تا حد ممکن می کاهد.
به نظر پیاژه ، چهار عامل در تحول شناختی کودک تأثیر دارد که عبارتند از 1) رسش ، 2) تجربیات محیطی ، 3) تعامل های اجتماعی و 4) تعادل جویی .
[1] J.P.Miller
[2] Behavioral
[3] Subgect/dicipline
[4] Social
[5] Developmental
[6] Cognitive process
[7] Humanistic
[8] transpersonal
[9] Skinner,B.F.
[10] operant
[11] respondent
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 8 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 86 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 39 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
هوش معنوی
مفهوم هوش:
فرهنگ لغات وبستر، هوش را توانایی برای یادگیری یا درک مفاهیم جدید و دستیابی به موقعیت جدید می داند. نازل (2004) هوش را رفتار حل مسئله سازگارانه ای بیان می کند که در راستای تسهیل اهداف کاربردی و رشد سازگارانه جهت گیری شده است. این رفتار سازگارانه، از شباهت اهداف متعدد می کاهد که باعث تعارض درونی می شود.. این مفهوم هوش مبتنی بر گزاره ای است که فرایند حرکت به سوی اهداف ،انجام راهبردهایی را برای غلبه بر موانع وحل مسئله ضروری می سازد.
هوش به عنوان یک توانایی شتاختی در اوایل قرن بیستم توسط آلفرد بینه مطرح شد ، وی همچنین آزمونی برای اندازه گیری میزان بهره هوش افراد ابداع کرد ، سپس لوئیس ترمن ودیوید وکسلر آزمونهای جدید تری ساختند( رجایی، 1389)
مفهوم تحلیلی غرب از هوش بیشتر بیشتر شناختی است وشامل پردازش اطلاعات می شود ،در حالیکه رویکرد ترکیبی شرق نسبت به هوش، مولفه های گوناگون عملکرد وتجربه انسان از جمله شتاخت شهود وهیجان را در یک ارتباط کامل در بر می گیرد(نازل، 2004)
در چند دهه ی اخیر مفهوم هوش به حوزه های دیگری مانند هوش هیجانی ، هوش طبیعی ، هوش وجودی وهوش معنوی گسترش یافته است ،استرنبرگ (2001) عنوان نمود که برای یک پیش بینی مناسب ازموفقیت های افراد ورهبری نیازمند گسترش مفهوم هوش ،فراسوی هوشبهرهستیم.
سالوی(2002)عنوان کرد هوش انسان متشکل از مجموعه محدودی از قابلیت های شناختی نیست ، بلکه جنبه ای هیجانی نیز می تواند در آن مطرح باشد ، مایر وسالوی(1997) هوش هیجانی را شامل توانایی برای تشخیص درست هیجان ها وعواطف دیگران .پاسخ متناسب به آنها،همچنین برانگیختن ،آگاهی و نظم بخشیدن وکنترل پاسخ های هیجانی خویش می داند. بار- آن(2002) پنج مولفه درون فردی ، بین فردی ،انطباق پذیری ،مدیریت استرس وخلق کلی را برای هوش هیجانی مشخص نموده وآزمونی برای اندازه گیری آن ساخت(رجایی، 1389).
گاردنر (1999) هوش را شامل مجموعه توانایی هایی می داند که برای حل مسئله وایجاد محصولات جدیدی که در یک فرهنگ ارزشمند تلقی می شوند، به کار می رود . از نظر وی انواع نه گانه هوش عبارتند از : هوش زبانی ، موسیقیایی ،منطقی-ریاضی، فضایی- بدنی، حرکتی، هوش های فردی(که شامل هوش درون فردی وبین فردی می شود)، هوش طبیعی وهوش وجودی که شامل ظرفیت مطرح کردن سوالات وجودی است(آمرام، 2005)، از دید گاردنر هوش وجودی یعنی ظرفیت برای سوال درمورد ماهیت انسان، چرایی وغایت زندگی که در عرفان ،هنر ،شعر وفلسفه ودین جلوه گر می شود اما به این هوش با دیده ی تردید نگریسته است(رجایی ،1389).
هلما واستریزنک (2004) عنوان می کنند که هوش وجودی توانایی برای یافنن معنا ی زندگی است وچهار مولفه را برای هوش وجودی مشخص می کنند:
الف)توانایی ادراک ارزشهای سودمند احتمالی در موقعیت های عینی همچون )مشکلات زندگی،بیماری ،واز دست دادن نزدیکان وغیره ) که فرد را برای یافتن معنای جدیدی از زندگی وتعبیر وتفسیر آن به چالش می کشاند وارزش مثبت دادن به این موقعیت ها ومعنادار کردن آنها منجر به هدفمندی ورضایت در زندگی می گردد.
ب)توانایی برای تشکیل سلسله مراتبی از ارزش ها واهداف که با سیستم اعتقادی سازمان یافته فرد مربوط است .
ج)مدیریت خویشتن ومسائل ،جهت رسیدن به اهداف با شیوه های مناسب.
د)توانایی برای تحت تاثیر قرار دادن وکمک به سایر افراد در مورد یافتن معنای زندگی.
توانایی برای یافتن معنای زندگی یک عنصر مهم در هوش معنوی نیز می باشد، هوش وجودی وهوش معنوی هرچند که کاملا همانند نیستند ، اما سازه های مرتبط به هم هستند که تا حدودی با یکدیگر همپوشی دارند(هلما واستریزنک، 2004).
2-2- معنویت :
معنویت به عنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی وخودشناسی می شود ، این آگاهی ممکن است منجر به تجربه ای شود که فراتر از خودمان است ،ایمونز تلاش کرد معنویت را براساس تعریف گاردنر از هوش ،در چارچوب هوش مطرح نماید ومعتقد است معنویت می تواند شکلی از هوش تلقی شود زیرا عملکرد وسازگاری فرد را پیش بینی می کند وقابلیت هایی را مطرح می کند که افراد را قادر می سازد به حل مسائل بپردازند وبه اهدافشان دسترسی داشته باشد.گاردنر، ایمونز را مورد اتقاد قرار می دهد ومعتقد است که باید جنبه هایی از معنویت که مربوط به تجربه های پدیدار شناختی هستند(مثل تجربه تقدس یا حالات متعالی)از جنبه های عقلانی ،حل مسئله وپردازش اطلاعات جدا کرد (آمرام، 2005). می توان علت مخلفت محققانی مانند گاردنر را به نگاه شناخت گرایانه آنان از هوش نسبت داد(نازل ،2004).
معنویت دارای سه بعد است :
1- معنا: معنویت شامل جستجوی معنا وهدف به شیوه ای است که به وجودی مقدس یا واقعیتی غایی ارتباط پیدا می کند ،معمولاً این امر موجب پاسخ به این سوال می شود که « چطور دیدگاه من در مورد وجودی مقدس یا وااقعیتی غایی به زندگی ام معنا می بخشد؟ معنا ممکن است دربرگیرنده ی اصول اخلاقی وارزش های متعالی نیز شود ، بخصوص که چنین جنبه های زندگی سرچشمه گرفته از دیدگاه ما نسبت به وجودی مقدس یا واقعیت غایی است .
2- تعالی : این واژه به تجربیات فراشخصی یا وحدت بخش اشاره می کند که ارتباطی فراسوی خود شخصی مان را فراهم می سازد وشامل ارتباط با وجودی مقدی یا واقعیتی غایی می گردد.
3- عشق : عشق منعکس کننده ی بعد اخلاقی معنویت می باشد ، بخصوص زمانی که توسط باورهای مربوط به واقعیتی غایی یا وجودی مقدس برانگیخته شده باشد. بسیاری از آموزگاران معنوی همچون دالایی لاما، عشق را به مثابه ی جوهره ی معنویت می دانند ومعنویت را با ویژگی هایی از روح انسان همچون عشق ، شفقت ،صبر ،تحمل ،بخشایش،رضایت خاطر ،احساس مسئولیت وحس سازگاری که شادمانی را برای خود ودیگران به ارمغان می آورد ،مرتبط می دانند.از نظر هارتز ،اینکه بتوانیم عشق بورزیم یا نه منعکس کننده ی این موضوع است که دو بعد دیگر معنویت (معنا وتعالی ) را، تاچه اندازه جدی می گیریم ،منظور از عشق صرفا یک احساس نیست، عشق می تواند مستلزم انجام دادن کاری باشد که بیشترین فایده را برای خود و دیگران در پی داشته باشد(هارتز،ترجمه ی کامگار وجعفری،1387)
از دیدگاه غباری بناب وهمکاران ، معنویت عبارت است از :ارتباط با وجود متعالی، باور به غیب، باور به رشد و بالندگی انسان در راستای گذشتن از پیچ وخم های زندگی وتنظیم زندگی شخصی برمبنای ارتباط با وجود متعالی در هستی معنادار، سازمان یافته وجهت دار الوهی .این بعد وجودی انسان فطری وذاتی است و با توجه به رشد وبالندگی انسان ودر نتیجه انجام تمرینات ومناسک دینی متحول شده وارتقا می یابد(غباری بناب وهمکاران ،1387).