فایل شاپ

فروش مقاله،تحقیقات و پروژه های دانشجویی،دانلود مقالات ترجمه شده،پاورپوینت

فایل شاپ

فروش مقاله،تحقیقات و پروژه های دانشجویی،دانلود مقالات ترجمه شده،پاورپوینت

مبانی نظری و پیشینه درباره مصورسازی داده ها و اطلاعات

مبانی نظری و پیشینه درباره مصورسازی داده ها و اطلاعات
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 10
فرمت فایل doc
حجم فایل 69 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 30
مبانی نظری و پیشینه  درباره مصورسازی داده ها و اطلاعات

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

مصورسازی اطلاعات

ارائه دیداری اطلاعات یا مصورسازی اطلاعات، یکی از شاخه‌های مطالعاتی مرتبط با علوم رایانه است که در مباحث نوین کاربردپذیری اطلاعات به صورت گسترده مورد توجه قرار گرفته است. مصورسازی اطلاعات به نحوة نمایش و ارائه­ی دیداری اطلاعات برای درک بهتر، و بهره گیری مناسب از اطلاعات اطلاق می‌شود. در این روش، با انجام فرآیندهای دیداری در شیوه­ی بازنمایی اطلاعات به کاربران کمک می‌شود تا برداشت بهتری از اطلاعات ارائه شده داشته باشند و بتوانند اطلاعات خود را به صورت بهینه بازیابی کنند. مهارت‌های بازنمون تصویری اطلاعات در سال‌های اخیر اهمیت بیشتری یافته و بر همین اساس فصلی نوین در عرصه­ی نمایش تصویری و رایانه‌ای اطلاعات گشوده است. این فرآیند نوین با تأثیری شگرف در حوزه‌های متعدد علمی و حرفه‌ای، سبب ایجاد تحولات مهمی در شیوه‌های ارائه و بازنمایی اطلاعات شده و به یاری متخصصان در درک بهینة اطلاعات شتافته است.

مصورسازی اصطلاحی است که از سال ۱۹۸۷، در یکی از انتشارات بنیاد ملی علوم واقع در آمریکا تحت عنوان گزارش «مصورسازی در محاسبات علمی به کار برده شد در فوریه ۱۹۸۷، بنیاد ملی علوم با حمایت از کارگاهی آموزشی در موضوع «مصورسازی در محاسبات علمی»، متخصصان علوم رایانه، کارشناسان مبانی دیداری رایانه، برخی دانشمندان دیگر رشته‌های علمی شاغل در دانشگاه‌ها و نیز اداره‌ها و صنایع حکومت فدرال را گردهم آورد. در سال ۱۹۹۰، «مؤسسة مهندسان برق و الکترونیک کنفرانس سالیانه­ی مصورسازی را آغاز کرد. کنفرانس این نهاد اکنون تبدیل به یک گردهمایی فراگیر در مصورسازی اطلاعات شده است. در سال ۱۹۹۵، این مؤسسه مجله‌ای بر مبنای مصورسازی علمی منتشر کرد (پلانکو و زارتل، 1999). پس از آن نشریات چندی در این حوزه مطالعاتی پا به عرصه وجود نهادند و به مطالعات و پژوهش‌های مربوط به بازنمایی دیداری اطلاعات، یا همان مصورسازی، پرداختند. امروزه تارنما(سایت)های اطلاعاتی بسیاری در محیط اینترنت شامل اطلاعات، اخبار و پژوهش‌های مربوط به مصورسازی اطلاعات هستند، که به فعالیت در این زمینه­ی موضوعی می‌پردازند. مانند «مجله مصورسازی اطلاعات» که مجله‌ای پژوهشی و معتبر در این عرصه می‌باشد. هم چنین آثار چاپی، کتاب و مجله‌های تخصصی در این حوزه به میزان قابل توجهی در بازار نشر به چشم می‌خورد.

مصورسازی، در واقع رویکردهای جدیدی است که توانایی تصمیم‌گیری بر مبنای داده را سریع‌تر، دقیق‌‌تر و همراه با تلاش شناختی کمتر فراهم می‌سازد و نیاز به آموزش (برای تفهیم اطلاعات) را کاهش می‌دهد. ما به نظام‌های مصورسازی اطلاعاتی نیاز داریم که بتواند جنبه‌های نمادین و کیفی (اطلاعات) را به نحو شایسته‌ای به سوی تمامی فرآیندهای تصمیم‌گیری هدایت کند. معنای این سخن آن است که، تبدیل داده خام به اطلاعات از طریق فرآیند تصفیه و پردازشی که تجسم برگزیده نامیده می‌شود، انجام می‌پذیرد. انجام این فرآیند، مستلزم همکاری بین رشته ای، در میان حوزه‌های مطالعاتی مربوط به هنر، طراحی، علم و فناوری است (آگوتر، 2005).

مصورسازی به صورت مفهومی کلی در دو محدوده­ی علمی قابل تعریف می‌باشد: مصورسازی علمی و مصورسازی اطلاعات. این تمایز به صورت تجربی در ساختار متفاوت آنها نسبت به ورود داده ها، و یا داده‌های خامی که به شکل تصویری درآمده اند، قابل مشاهده است (پلانکو و زارتل، 1999). البته مصورسازی اطلاعات گستره و کاربرد گسترده‌تری دارد است. مصورسازی اطلاعات با بهره‌گیری از شیوه‌ها و فنون گوناگون به تناسب نوع، ساختار و ترکیب اطلاعات، به تفهیم و درک بیشتر آن یاری می‌رساند. در این میان نقش نمودارهای تصویری برای ارائة وضعیت مصورسازی شده، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.

پیشینه‌های داده بیشتر با دیگر اجزای اطلاعات ارتباط دارند. نمودارها به صورت گسترده برای نشان دادن چنین روابط متقابلی مورد استفاده قرار می‌گیرند. یک نمودار شامل مجموعه‌ای از عوامل به نام گره می‌باشد. ارتباط‌هایی که میان این عوامل برقرار شده، لبه نامیده می‌شود. تعدادی فنون تخصصی مصورسازی وجود دارد که می‌تواند با داده‌های گرافیکی و سلسله مراتبی آن را به تصویر بکشد (کیم، 2002). افزون بر آن انواع روش‌های اثربخش برای فرآیند ارائه­ی تصویری اطلاعات ابداع شده که در حیطه‌های مختلف علمی کاربردهای خاص خود را به همراه دارد. روش‌های سلسله مراتبی نمودار مارپیچ و رودخانه‌ای از انواع معروف مصورسازی به شمار می‌آیند. این شیوه‌ها دارای کاربرد گسترده و فراگیری در زمینه مصورسازی هستند که حوزه‌های علمی را تحت تأثیر قرار داده‌اند.


مبانی نظری و پیشینه تحقیق معنی شناسی در روانشناسی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق معنی شناسی در روانشناسی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 10
فرمت فایل doc
حجم فایل 152 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 67
مبانی نظری و پیشینه تحقیق معنی شناسی در روانشناسی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

معنی درمانی:

در شهر وین ، پایتخت اتریش و در قاره اروپا سه مکتب روانشناسی بنیاد گذاشته شده است . مکتب روانکاوی فروید ، مکتب روانشناسی فردی آدلر و مکتب معنا درمانی فرانکل . فرانکل بنیان گذار مکتب معنا درمانی لوگوتراپی در بیست و ششم مارس سال 1905 در وین متولد و در دوم سپتامبر سال 1997 در سن 92 سالگی در همان شهر در گذشت . آلمانی ها ، فرانکل را در سن 37سالگی دستگیر کردند و به اردوگاه وحشتناکی منتقل کردند . در اردوگاه که همه چیز را از او گرفته بودنداین شیوه تفکر در فرانکل بوجود آمد که می گفت .مهم آن نیست که من چه می خواهم باشم ، مهم آن است که من چه کسی باید باشم . در ارتباط با مفهوم بودن برای او سؤال انسان بودن مطرح شد . او معتقد بود که انسان بودن ، یعنی مسئول بودن ، تصمیم گیرنده ، موضع گیرنده و ارزشیابی کننده بودن . ازابتدا مفاهیمی چون : زندگی ، روح و معنا ذهن فرانکل را به خود مشغول کرد . به عقیده او، ما انسان ها سؤال کننده نیستیم ، جواب دهنده هستیم . ما باید به سؤال هایی که زندگی از ما می کند با آزادی احساس مسئولیت کامل جواب دهیم . در انتخاب جوابی که انسان به سرنوشت خود می دهد و انتخاب نگرشی که در مقابل سرنوشت خود بر گزیند، آزاد است . در نتیجه مسئول جوابی است که به سرنوشت می دهد و مسئول شیوه تفکر و نگرش ی است که انتخاب می کند .انسان باید پاسخی بدهد که در شأن انسان است فرانکل روزی به شاگردان خودگفت من معنای زندگی خود را در این می بینم که به دیگران کمک کنم تا آنها در زندگی خویش معنا بیابند او همیشه با انسان هایی روبرو می شد که پرسش هایی در باره معنای مطرح می کردند. فرانکل معتقد بود مشکل انسانامروز بی معنی زندگی بودن زندگی ، خلا وجودی و ناکامی وجودی است. انسانی معنا خواه است معنا خواهی قویترین نیرودر انسان است. معنا چشمه ای است که هرگز خشک نمی شود . اما طراوت انسان بودن آن خشک می شود(هدایتی ،1385 )

اصول معنا درمانی:

فرانکل سه قانون بنیادی را در معنا درمانی مطرح می کند :

1:معنا در زندگی وجود دارد و آن را می توان جستجو و کشف کرد . اما انسان نمی تواند معنا را به دلخواه بوجود

آورد و آن را در افکارش بسازد . انسان جستجو کننده معناست و نه بوجود آورنده آن .

2:معنا وسیله ای برای کامروایی انگیزه ها و یا دستاویزی برای رسیدن به هدف نیست . تحقق معنا خود هدف

است.

3:علت بیماریها و اختلالات روانی بی معنایی زندگی است . کار وفعالیت زیاد باعث بیماری روانی نمی شود ، بلکه علت بیماری بی معنا بودن زندگی است )کوهی ،1388 )

نظریه معنی درمانی( لوگوتراپی [1]) ویکتور فرانکل:

ریشه های معنی درمانی به نوعی به کارهای آلفرد آدلربر می گردد. آدلر[2] اولین روانشناسی است که در مورد معنا در زندگی به بحث پرداخت. او در سال 1931 کتاب معنای زندگی را نوشت. فرانکل رهبر اصلی معنا درمانی و رولو می از بزرگان هستی گرایی به خاطر وارد کردن این مبحث به روانشناسی نسبت بهآدلر ابراز دین کرده اند. فرانکل بنیانگذار مکتب معنا درمانی در بیست و ششم مارس سال(1905)در وین متولددر دوم سپتامبر 1997 در سن 92 سالگی در همان شهر درگذشت. به هر حال ریشه معنا درمانی به کوششهای اولیه فرانکل برای یافتن معنا در زندگی خودش بر می گردد.( نیلسون[3].2001؛ ترجمه: بهفر ، 1384 (لوگوتراپی روشی است که در آن بیمار در جهتی راهنمایی می شود که معنی زندگی خود را بیابد.بنابراین اصول لوگوتراپی تلاش برای یافتن معنی در زندگی است که اساسی ترین نیروی محرکه هر فرد در دوران زندگی اوست به طور کلی در این روش درمانی فرد « فرد روان نژند اندیشه زاد » هدایت می گردد تا معنا و منظور زندگی خویش را دریابد. از آنجا که جستجوی معنا وظیفه ای مبارزه جویانه است تنش درونی فرد را افزایش می دهد و او را به تلاش برای آنچه باید به دست آورد وا می دارد . این سطح از تنش نه تنها در جریان درمان اختلال ایجاد نمی کند بلکه برای رهایی فرد از احساس دلتنگی ، بی دردی وغلبه بر « خلاء وجودی » لازم است تکاپوی حاصل از تنش معناجویی ، یاس انسان روان نژند رابه احساس موفقیت و امید مبدل سازد( رحیمیان 1385. )



[1] : Loggotrap

[2] :Adler

[3] :Nilson.J


مبانی نظری و پیشینه تحقیق ناتوانی های یادگیری در کودکان

مبانی نظری و پیشینه تحقیق ناتوانی های یادگیری در کودکان
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 11
فرمت فایل doc
حجم فایل 47 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 30
مبانی نظری و پیشینه تحقیق ناتوانی های یادگیری در کودکان

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

ناتوانایی‌های یادگیری

در ۶ آوریل، ۱۹۶۳ اصطلاح ناتوانایی‌های یادگیری توسط پروفسور ساموئل کرک و همکاران در جلسه‌ای با حضور والدین و متخصصین در شیکاگو مطرح شد (گیولینی و پیرنالو[1]، ۲۰۰۸)؛ در واقع یکی از مشهورترین افراد در ناتوانایی‌های یادگیری ساموئل کرک است. کِرک[2] (1963) این اختلال را به عنوان ناتوانی یادگیری نامگذاری می‌کند و ضمن توصیف مشکلات کودکان، بین کودکان عقب‌مانده ذهنی و کودکان عقب‌مانده در یادگیری تمایز قایل می‌شود (کلب، 1996؛ به نقل از خداپناهی، 1392)، وی بعدها در فعالیت کاری خود به ناتوانایی‌های زبانی کودکان علاقمند شد و اصطلاح ناتوانی را در طول سخنرانی خود برای گروهی از والدین در اولین کنفرانس انجمن کودکان با ناتوانایی‌های یادگیری در سال ۱۹۶۳ به کار برد. کرک در این سخنرانی پیشنهاد کرد که ناتوانی یادگیری اصطلاحی است برای اشاره به کودکانی که دارای مشکلاتی در مدرسه هستند، اما نمی‌توان آنها را به عنوان افراد دارای اختلال هیجانی یا کم‌توان ذهنی در نظر گرفت؛ کرک (1963) بیان کرد: «اصطلاح (ناتوانی یادگیری) را برای توصیف گروهی از کودکانی که اختلال‌هایی در رشد زبان، گفتار و خواندن دارند، به کار برده‌ام. در این گروه، کودکانی با معلولیت‌های حسی همچون نابینایی یا ناشنوایی را نگنجانده‌ام، زیرا ما روش‌های مدیریت و آموزش ناشنوا و نابینا را داریم، همچنین کودکانی که عقب‌ماندگی ذهنی دارند را در این گروه قرار نداده‌ام» (به نقل از هالاهان و همکاران، ۲۰۰۵، ترجمه علیزاده و همکاران، ۱۳۹۰).

مفهوم ناتوانی یادگیری از حیطه‌های مختلفی چون پزشکی، روانشناسی و آموزش و پرورش تاثیر گرفته است. بر این اساس تعریف و تبیین علل آن نیز از مبانی نظری مختلف متاثر شده است، در نتیجه تا کنون تعاریف متفاوتی ارایه شده‌اند. علی‌رغم تفاوت‌هایی که میان تعاریف جاری وجود دارد اغلب آنها در مواردی که در پی می‌آیند مشترک هستند:

1- وجود تفاوت معنادار بین سطح پیشرفت واقعی و مورد انتظار

2- وجود مشکل در انجام تکالیف تحصیلی و یادگیری

3- وجود اختلال در فرایندهای روان‌شناختی پایه

4- شواهدی مبنی بر وجود الگوی متغیر رشد

5- اختلال کارکردی سیستم اعصاب مرکزی

مشکلات یادگیری از کم‌توانی ذهنی، اختلال‌های هیجانی، فقر محیطی، معلولیت‌های حسی یا ناتوانایی‌های جسمانی ناشی نمی‌شوند (میین[3]، ۱۹۶۶، به نقل از شکوهی و پرند، ۱۳۸۵). یکی از تعاریف رایج درباره ناتوانایی‌های یادگیری، تعریفی است که در سال ۱۹۹۷ ارایه شد و توسط دولت فدرال آمریکا در سال ۱۹۹۷ با تغییرات اندک پذیرفته شد و در سال ۲۰۰۴ دوباره تصویب شد (هالاهان و کافمن[4]، ۲۰۰۹، به نقل از حسین‌خانزاده، ۱۳۹۲): «اصطلاح ناتوانی یادگیری خاص عبارت است از وجود اختلال در یک یا بیشتر از یک فرایند روانشناختی پایه که در درک یا استفاده از زبان شفاهی یا نوشتاری نقش دارند. این اختلال ممکن است در توانایی ناکامل افراد در گوش دادن، فکر کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی‌کردن، یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر گردد». به این تعریف چهار انتقاد اساسی وارد شده است: اول اینکه چگونگی وجود نقص در توانایی‌های گوش دادن، تفکر، خواندن، نوشتن، هجی‌کردن و محاسبات ریاضی مشخص نیست؛ دوم اینکه مفهوم فرایندهای روانشناختی پایه تعریف نشده است؛ سوم اینکه این تعریف جامع نیست زیرا کودکانی را که ناتوانی یادگیری آنها منتج از کم‌توانی ذهنی، اختلال‌های هیجانی، معلولیت‌های حسی، فقر محیطی یا ناتوانایی‌های جسمانی است مستثنی می‌کند، در حالی که این تمایز از پشتوانه پژوهشی کافی برخوردار نیست؛ چهارم و شاید مهمترین انتقاد به این تعریف این است که راهبردهای عملی اندکی برای شناسایی افراد با ناتوانی یادگیری پیشنهاد شده است (شکوهی و پرند، ۱۳۸۵).



[1] Guiliani & Pierangelo

[2] Kirk

[3] Meyen

[4] Hallahan & Kauffman