دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 345 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 213 |
چکیده
مصطفی کمال آتاتورک در اثراقدامات تدریجی و آشکار توانسته بود به عمر امپراطوری عثمانی پایان دهد و کشور کوچک ترکیه را بنیان نهد ، برآن شد تا کشور ترکیه را در مسیر نوسازی قرار دهد ؛ نوسازی که مصطفی کمال خواستار آن بود ، در واقع غربی سازی بود و در این راستا می بایست تمام سنتها از بین می رفت . وی برای رسیدن به این هدف، مبارزه گسترده با مذهب و نیروهایی مذهبی انجام داد و اسلام رسمی را بطور کامل از جامعه ترکیه پاک کرد . در کنار اقدامات مصطفی کمال ؛ وابستگی روحانیون سنی به دولت و عدم استقلال سیاسی و مالی این زمینه را برای مصطفی کمال فراهم آورد تا بتواند با ترکیب سیاست پنهان و آشکار ترکیه را به یک کشور سکولار تبدیل کند .
از طرف دیگر در ایران نیز رضاشاه به زعم خود برآن شد تا جامعه ایران را همانند ترکیه بسوی تمدن و نوسازی هدایت کند . در راستای چنین اقدامی طبیعی بود که از طرف روحانیون که به عنوان ترویج دهندگان دین در جامعه محسوب می شدند ،در مقابل چنین اقدامی مقاومت صورت گیرد ، استقلال سیاسی، اقتصادی به روحانیون این کمک را می کرد تا در مقابل سیاستهای نوسازی رضاشاه که توأم با دین زدایی بود مقاومت کنند .
استقلال یکی از بزرگترین امتیازات روحانیت شیعه درمقایسه با روحانیت سنی است .چه در دوره صفویه، چه در دوره هایی افشاریه و زندیه و قاجاریه و چه در دوره پهلوی، روحانیت اگر چه متفاوت اندیشیدند ولی هیچ گاه زیر بار زور و دستور و ابلاغیه و فرمان شاهی نرفت. نتنها این وضعیت و آرمان را حفظ کرد بلکه در شرایط مقتضی با قدرت ظالمانه مبارزه کرد و برای ایجاد فضایی مساعد تر برای دینداری و دین مداری ، با حاکمان در افتاد و نهایتاً کوشید تا نظامی اسلامی برمبنای دین و مردم تأسیس کند . از دوره های بسیار سخت و طاقت فرسا برای روحانیت ، دوره حکومت بیست ساله رضاخان بود . در این دوره روحانیت با شدیدترین برخوردها وعمیق ترین موانع مواجه شد . رضاخان که سودای ترقی و پیشرفت ایران به مانند کشورهای اروپایی را درسر داشت ، سعی می کرد مهمترین موانع را که به زعم او مذهب و روحانیت بود ، از میان بردارد . او علاوه بر مقابله های خشن و زورمندانه با روحانیت ، بر آن بود تا تمام نمادهای مذهبی را از جامعه حذف کند . رضاشاه برای از بین بردن مذهب و نیروهایی مذهبی از تمام امکانات استفاده می کرد تا هرچه زودتر به زعم خویش کشور را به دروازه های ترقی برساند .
در پژوهش حاضر با مطالعه اقدامات ضد دینی در ایران و ترکیه که نهایتاً جامعه را به سوی سکولاریسم هدایت می کرد ، آشنا خواهیم شد . و همچنین در این پژوهش سیاست های رضاشاه و آتاتورک را در مقابل مذهب و نیروهایی مذهبی بصورت مقایسه ای بررسی خواهیم کرد .
فصل اول : کلیات
معرفی روش و ماهیت تحقیق که معمولاً به شکل طرح تحقیق یا طرح پژوهش ارائه می شود موجب می شود که محقق و خواننده بر محتوا و شکل تحقیق تسلط و احاطه داشته باشند . با معرفی روش و ماهیت تحقیق است که ارزیابی و قضاوت در توفیق یا عدم توفیق نتایج علمی تحقیق براساس هدف و روش اعلامی میسر می شود براساس چنین ضرورتی در بخش ابتدایی این پژوهش طرح مسأله - تاریخچه موضوع - هدف و قلمرو تحقیق - بیان فرضیه - روش گردآوری داده ها و تجزیه و تحلیل آنها – سازماندهی تحقیق و سایر مسائل به منظور تبین و تحدید و تدقیق و تعمیق موضوع مورد بررسی قرارمی گیرد .
1-1) بیان مسأله
تاریخ بزرگترین منبع شناخت ، سرشارترین ذخیره تجربه اندوزی و مؤثرترین وسیله عبرت گیری برای گام برداشتن در حال و روشن نمودن تصویر آینده است . تاریخ بستری است که ما را با منابع اصلی اندیشه ها و ریشه تحولات آشنا می سازد . از این رو درمراجعه به تاریخ بایستی بسیار دقیق بود و به ابعاد و زمینه های فکری – سیاسی – اقتصادی و فرهنگی و بین الملی حوادث و تحولات توجه نمود .
تاریخ معاصر ایران و ترکیه نیز از نظرمحتوا و مضمون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و کیفیت تحولات و فراز و فرودهای آن به خصوص در زمینه تعامل دین و دولت دربردارنده حوادث و تجربیات مهمی است که آگاهی دقیق از آنها میتواند برای ما در پیمودن راه دشوار در مقطع حساس کنونی مفید باشد و بی توجهی به آن موجب ضرر و زیان خواهد شد .
جنبش ها و انقلاب های مهم در تاریخ اسلام و بویژه در ایران و ترکیه با رهبری و حمایت روحانیون همراه بوده است . تحریم تنباکو – انقلاب مشروطیت و جنبش های مقطعی در شهرهای مختلف ایران عموماً به رهبری روحانیت و تحت تأثیر مستقیم عنصر دین صورت گرفته است ؛ در تاریخ اجتماعی ، سیاسی عثمانی و سپس ترکیه هم دین و روحانیت نقش مهمی داشته اند .
اعلان جنگ عثمانی به مصر در سا ل 1516 با فتوای شیخ الاسلام علی جمالی صورت گرفته است . در دولت عثمانی شماری از پادشاهان براساس فتوای شیخ الاسلام ها از قدرت و سلطنت خلع شده اند .سلطان سلیم سوم و سلطان عبدالعزیز دوم و سلطان عبدالحمید دوم با فتوا خلع شده اند .
همچنین قیام شیخ رجب و شورش شهر سیواس درمرکز ترکیه و قیام شیخ سعید در شرق ترکیه ( پس از تشکیل ترکیه جدید) با رهبری وهدایت روحانیون صورت گرفته است .
به قدرت رسیدن مصطفی کمال پاشا در ترکیه و همچنین رضاخان در ایران از جمله حوادث مهم تاریخی است که سرآغاز وسرمنشاء تحولات سیاسی اجتماعی و فرهنگی بزرگی دراین دو کشور به شمار می آید . به قدرت رسیدن مصطفی کمال پاشا و رضاخان در کنار شرایط داخلی ناشی از شرایط و تحولات بین الملی پس ازجنگ جهانی اول وانقلاب بلشویکی در روسیه محسوب می شود . در دوران زمامداری مصطفی کمال پاشا و رضاخان ؛ کشور ایران و ترکیه وارد مسیری متفاوت از سیرتاریخی خود شد . گسترش یافتن وابستگی های فرهنگی ایران و ترکیه به غرب و ترویج غربگرایی و خود باختگی و پی گیری سیاست های تجدد گرایانه از طریق تضیف مذهب و از بین بردن دین و نیروهای مذهبی و همچنین تشکیل ارتش مدرن برای از بین بردن مخالفان از مهمترین رویدادهایی است که با این دوران آغاز
می شود .
در ایران و ترکیه هر چند که روند تجدد گرایی از زمانهایی بسیار دوری آغاز شده بود ولی در دوران حاکمیت رضاشاه و مصطفی کمال حرکت به سوی غرب و غرب گرایی بیشتر و با جدّیت و در قالب یک دولت متمرکز و مدرن دنبال گردید . برای رسیدن به چنین آرمانی هرچیزی که درکشوراحساس می شد در برابر نوسازی مقاومت خواهد کرد به سرعت از بین برده می شد .
قرن هیجدهم میلادی سرآغاز فصل نوینی در تاریخ کشورهای اسلامی محسوب میشود . در این قرن دنیای اسلام شاهد رشد و قدرت نمایی رقیبی در مقابل خود شد که تا آن زمان در روابط بین دنیای اسلام با ممالک غیر مسلمان بی سابقه بود . در جوار و همسایگی اروپا سرزمینهای مسلمان نشینی قرار داشتند که تا آن زمان عمدتاً تحت کنترل امپراطوری کهن عثمانی قرار داشتند . امپراطوری قدرتمندی که تا یک قرن قبل از آن توانسته بود تا مرکز اروپا پیشروی کند . ولی از قرن هیجدهم اوضاع به تدریج عوض می شود دولتهای اروپایی درسایه ثروت عظیم به دست آمده ازممالک و مستعمرات خود در قاره آمریکا، آفریقا و آسیا ونیز رشد و پیشرفت تکنولوژی وعلوم جدید در آن قاره دارای آنچنان قدرتی شدند که خود را برای تهاجمی سنگین و همه جانبه به همسایگان مسلمان نشین خود به قدرکافی قدرتمند دیدند.
تا اوایل قرن 19 بسیاری از مناطق مسلمان نشین تحت کنترل اروپایان قرار گرفت .ایران از بخش شمال مورد حمله روس قرارگرفت و بخش قابل توجهی ازقلمرو خود را ازدست داد.درکشورعثمانی سطح درگیری بسیار وسیع بود ازقرن هیجدهم به بعد کلیه تصرفاتعثمانی ترکی در اروپای شرقی – خاورمیانه – آفریقا و همچنین قفقاز مورد تهاجم دولتهای اروپایی قرار گرفته بود و هراز چند گاهی بخشهایی از قلمرو عثمانی در مواجهه با یکی از دول اروپایی از دست می رفت.
بدین ترتیب به مرور زمان ضعف تدریجی دول مسلمان آنها را به این باور رساند کهبه تنهایی نمی توانند در مقابل تهاجم مغرب زمین مقاومت کنند و می بایست برای مقابله باغرب به علم و صنعت و تکنولوژی و فنون نظامی جدید که در اختیارغرب بود مجهز شد .
این روند تا زمان به قدرت رسیدن رضاخان در ایران و مصطفی کمال پاشا در ترکیه ادامهداشته است اما از این به بعد روند تجددگرایی با جدیت دنبال شد . مصطفی کمال پاشا اعتقاد داشت راه نوسازی ترکیه از طریق غربی سازی و پذیرش همه مؤلفه های آن است .به همین دلیل در دوران حاکمیت پانزده ساله خود در ترکیه موضوع حذف دین و سیکولاریزه نمودن ترکیه را تعقیب نمود .کمال آتاتورک اعتقاد داشت برای رسیدن به یک جامعه مدرن باید مذهب و نیروهای مذهبی وهمچنین نمادهای آن از بین بروند .کمال مصطفی پاشا دردوران حاکمیت پانزده ساله خود با اجرای سیاستهای خود برای از بین بردن نهاد مذهب ازجامعه ترکیه تلاش گسترده ای انجام داد کمال پاشا با ترکیب سیاست ضربتی و تدریجی توانست پس از تحکیم قدرت خویش بر جامعه ، شروع به نوسازی و تجدگرایی در ترکیه نماید .
در ابتدای کار مصطفی کمال پاشا سیاست گام به گام را انتخاب کرد و اهداف خود یعنی مخالفت با نهاد ریشه دار خلافت را آشکار ننمود . مورخین علت اتخاذ این سیاست را عمدتاً ملاحظات سیاسی و حمله متحدین علیه قلمرو عثمانی می دانند . وی در طول جنگهای استقلال طلبانه اعلام کرد که برای اعاده قدرت به شخص سلطان مبارزه می کند و بنابراین از حمایت سلطنت طلبان نسبت به خود برخوردار شد[1]. مصطفی کمال پاشا پس از مساعد کردن زمینه برای اصلاحات و فراهم آوردن متحدانش ابتدا از موضوعاتی که کمترین مخالف و بیشترین موافق را داشت شروع به نوسازی کرد .کمال قبل ازهمه به تعریف اجماع ملی ومرزبندی قومی و کشوری دولت پرداخت . همین که یک اجتماع قومی به نسبت همگون پدید آورد مرحله بعدی اصلاحات را با ظرافت بیشتر آغاز کرد . دومین گام کمال پاشا ایجاد و تأسیس نهادهای سیاسی نوین برای اعمال اقتدار بود . تا ازطریق ا ین نهادهای سیاسی تازه تأسیس شروع به اصلاحا ت اجتماعی و مذهبی نماید[2] .
درسال 1924مرحله سلب اقتدارمذهب آغاز شد و دو ماه بعد از آن خلافت لغو شد . از این تاریخ است که روند مذهب زدائی در کشور ترکیه با اجرایی سیاستهای پنهان و آشکار مصطفی کمال آتاتورک به اوج خود می رسد.
در ایران هم هر چند که نوسازی از زمان قاجارها (فتحعلیشاه) آغاز شده بود، اما در دوران حاکمیت رضاشاه نوسازی با سرعت یشتر و در قالب دولت مدرن و تمرکز و در راستای تخریب و ازبین بردن مذهب و نیروهایی مذهبی صورت می گرفت . سیاست تجددگرایی رضاشاه به موازات مذهب زدایی و سرکوب عناصر مذهبی به مرحله اجرا درآمدکه به نظر می رسد متأثر از اقدامات مصطفی کمال پاشا در ترکیه باشد ؛ رضاشاه هموارهتحولات کشورهای اروپایی و به ویژه ترکیه همسایه را پیگیری می کرد و حرکت جمهوریخواهی وی نیز متأثر از اعلام جمهوری مصطفی کمال پاشا بود . سفر رضاشاه به ترکیهاز12تا 24 خرداد ماه1313 به همین دلیل صورت گرفت[3]. کشف حجاب از بانوان - تحمیل لباس و کلاه اروپایی و استعمال عناوین غربی در ادارات ومؤسسات دولتی و همچنین اعزاممحصلین ایرانی به اروپا در شمار سیاست هایی بوده که آن رژیم از سال 1304 تا 1313با اتکای به تحصیل کرده گان و روشنفکران و نیز نظامیان و عناصر دیوان سالاری سیاستتضعیف دین و روحانیت را پیش برد . رضاشاه اعتقاد داشت راه پیشرفت و ترقی مملکتزمانی هموار می شود که سنتها و مذهب و نیروهای مذهبی از بطن جامعه حذف گردند .ازجمله اقدامات رضاشاه که در راستای تضعیف مذهب و نیروهای مذهبی صورت گرفته ؛کاهش نفوذ سیاسی روحانیون به عنوان رقبای دولت و مخالفین دولت مطلقه سلطنتی، تقویتو رشد اندیشه غیر مذهبی و کاهش نفوذ روحانیون از مشاغل دولتی را می توان ذکر کرد .رضاشاه در اجرایی سیاستهای تجددگرایانه خود دست به اقدامات روشن و آشکاری زد که باعث مقاومت بیشتر مردم در مقابل تجددگرایی شد . رضاشاه در اوج قدرت مدعیبود که وقتی مردم لباس یک شکل بپوشند و کلاه پهلوی به سربگزاند و نسبت به تقیدات مذهبیسست شوند متمدن خواهند شد . برهمین اساس برای او ستیز با نهادهای سنتی و مذهبی نظیرپوشاک سنتی و مراسم دینی امری ضروری بود .ازاین رو درکنار ستیز با مذهب و نیروهایمذهبی و بطور کلی با عناصر سنتی ، رضاشاه با تکیه بر روشنفکران به تبلیغ ناسیونالیسم باستان گرایانه و گسترش مراکز تفریحی فساد انگیز پرداخته است . با توجه به مطالب یاد شده در خصوص اقدامات مصطفی کمال پاشا در ترکیه و اقدامات رضاشاه در ایران در قبالمذهب و نیروهایی مذهبی پرسش اصلی پژوهش حاضر به شرح زیر است :
وجوه شباهت و تفاوت در سیاستهای رضاشاه و مصطفی کمال پاشا درمقابل مذهب ونیروهایی مذهبی چه می باشد ؟ برای این که موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم واز جهات مختلف موضوع را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم در کنار پرسش اصلی چندپرسش فرعی برای بسط و گسترش موضوع طرح می شود که در بحثهای بعدی آنها را بررسی خواهیم کرد . پرسش های فرعی که به آنها خواهیم پرداخت به شرح ذیل می باشد :
تفاوتهای که در مقاومت در برابر طرح نوسازی در دو کشور ایران و ترکیه مشاهده می شدناشی از چه عواملی بود ؟ یا این که عوامل موفقیت مصطفی کمال در سکولاریزهکردن جامعه ترکیه چه بوده است ؟مهم ترین مؤلفه ای که می تواند تفاوت در شدت نوسازیو مقاومت در برابر آن را توصیف کند «مذهب و سازمان روحانیت » دراین دو کشور است.
همگرایی بالای مذهب در ایران بر محور تشیع و مراجع تقلید است در حالی که در کشورترکیه مسلمانان حول طریقت های گوناگون متصوفه ، عدم استقلال علمای سنی از دولت واستقلال سیاسی روحانیون شیعه در ایران ، وابستگی مالی مفتیان سنی به اوقاف و در آمددولتی و بهره مندی روحانیون شیعه از درآمد خمس علاوه بر آن اوقاف ، سازش پذیری وپذیرش قاعده تغلیب (الحق لمن غلب) از سوی علما سنی مذهب و مبارزه جویی و برجستگی امربه معروف و نهی از منکر عمده ترین عواملی هستند که تفاوت در شدت نوسازی (غربیسازی) و تفاوت در نوع و میزان مقاومت را در برابر نوسازی در ایران و ترکیه را توضیحمی دهند .
مهمترین مؤلفه های که میتواند موفقیت مصطفی کمال پاشا را در اجرای برنامه هاینوسازی بیان کند ؛ ترکیب سیاست پنهانی و آشکار آتاتورک ، قدرت تشخیص وی به لزوماصلاحات در زمان مناسب و همچنین زمینه سازی قبلی برای اجرای برنامه های تجددگراییو در نهایت تفکیک برنامه های نوسازی از یکدیگر می باشد .
2-1) بررسی سوابق و ادبیات موضوع
در ارتباط با سیاست های مصطفی کمال پاشا و رضاشاه در قبال مذهب و نیروهایمذهبی کتاب و مقاله های چندی به فارسی و دیگر زبانها خارجی نوشته شده است . در شبکه اینترت نیز می توان در خصوص اوضاع اجتماعی ایران و ترکیه مقالاتمتنوعی را مشاهده کرد . از جمله کتابهایی که در خصوص موضوع مورد بحث نوشته شدهاست ، کتابی با عنوان «جمهوری اول ترکیه» که این کتاب نوشته ریچارد رابینسون و ترجمهایرج امینی می باشد که در سالهای گذشته چندین نوبت تجدید چاپ شده است . در این کتاب نویسنده بعد از بیان اوضاع کلی ترکیه قبل از جمهوری به اقدامات مصطفی کمال پاشا درخصوص اصلاحات اجتماعی و ایجاد ترکیه نوین اشاره کرده و به ازبین بردن اقتدار مذهبیو مقابله با عناصر سنتی توسط کمال پاشا اشاره می کند .در کتاب علل رشد اسلام گرایی درترکیه نوشته محمدرضا زارع هم بعد ازبیان موقعیت حکومت عثمانی درجهان و نحوء استفادهحاکمان عثمانی از دین اسلام برای تحکیم حکومت خود درگذشته بر نقش مهم مذهب و نیروهای مذهبی در ترکیه زمان عثمانی اشاره می شود و دلایل اسلام خواهی فعلی را بیان میکند . کتاب« تعامل دین و دولت در ترکیه» نوشته محمدرضا حیدرزاده نایینی نیز بعد ازاینکهدر مورد اسلام و سیکولاریسم در ترکیه مطالبی را بیان می کند در بخش دوم به جایگاه نهادسلطنت در امپراطوری عثمانی پرداخته و همچنین به الغای نهاد کهن خلافت توسط مصطفی کمال پاشا آتاتورک و نیز به نوآوریهای دوران حاکمیت آتاتورک که در راستای ازبین مذهب و نیروهای مذهبی است اشاره می کند . کتاب های دیگری نیز که تعداد آنها زیاداست در مورد اقدامات مصطفی کمال پاشا نوشته شده است که می توان به کتابی با عنوان« آتاتورک » نوشته اولوغ ایگدمیر و دیگران که در سال 1348 توسط حمید ناظمی بهفارسی ترجمه شده است . « فرمانروایان شاخ زرین از سلیمان قانونی تا آتاتورک » نوشتهنوئل بابر و ترجمه دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی؛ که در این کتاب هم بعد از بیان سیرتاریخی امپراطوری عثمانی در نهایت به جمهوری ترکیه می رسد و در مورد اقدامات مصطفی کمال پاشا نیز مطالبی به سبک رمان نوشته شده است .
در ایران نیز کتابهای فراوانی در مورد تقابل دین و دولت در زمان رضاشاه نوشتهشده است و هر کدام از این کتابها از نگاه مؤلف خود موضوع را بررسی کرده اند. از جملهکتابهای که درمورد تقابل دین و دولت در ایرانِ زمانِ رضاشاه نوشته شده می توان به کتاب« علما و رژیم رضاشاه » بقلم حمید بصیرت منش اشاره کرد، که نویسنده کتاب بعد از بیانساختار کلی حکومت رضاشاه به دیکتاتوری و استبداد دوران رضاشاه را مورد بررسی قرارمی دهد و به اقدامات رضاشاه که پیوسته در راستای تضعیف مذهب در جامعه بود اشارهمی کند این کتاب در دو بخش ( بخش اول شامل پنج فصل و بخش دوم پانزدهفصل) تدوین شده است . از جمله کتاب دیگری که در مورد مقابله نیروهای مذهبی در مقابل
تجددگرایی رضاشاه نوشته شده است کتاب ، «چالشهای روحانیت با رضاشاه » که مؤلف این
کتاب داوود امینی هستند ، در بخش نخست این کتاب به ریشه های شکل گیری حکومت
رضاشاه اشاره شده است . از فصل اول به بعد در مورد اقدامات رضاشاه درمورد تجددگرایی
در ایران وعلل مخالفت روحانیون با تجددگرایی و نوسازی مطالب مهمی آورده شده است.
کتاب« تهاجم به روحانیت وحوزه های علمیه درتاریخ معاصر» از جمله کتابی است که
تدوین آن توسط مؤسسه فرهنگی قدر ولایت صورت گرفته است که این کتاب درمورد چالشهای
مذهب با حکومت پهلوی اول و دوم نوشته شده است فصل اول این کتاب ، تهاجم علیه روحانیت
در دوران مشروطیت را مورد بحث قرارداده است ازفصل دوم به بعد درمورد چالشهای مذهب
ومدرنیته دردوران رضاشاه مطالبی آورده شده است که این روند تا دوران حکومت محمدرضا-
شاه مورد بررسی قرار گرفته است . در مورد اقدامات رضاشاه همانطوری گفته شد کتاب و
مقالات فراوانی وجود دارد که هر کدام بنا به سلیقه خود موضوع را مورد بررسی قرارداداند .
کتاب ناسیونالیسم درایران که بخشی از آن درمورد اقدامات تجددگرایانه رضاشاه میباشد اقدامات
رضاشاه را در قالب هویت ملی بحث کرده و مورد بررسی قرار داده است و یا کتاب« سلسله
پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج» ترجمه عباس مخبر؛کتاب جدیدی که
با عنوان مبانی ایدئولوژیک در دوران پهلوی بقلم محمد حسن آصف که فصل اول کتاب بحثی
در مورد ایدئولوژی و در فصل دوم تاریخچه ناسیونالیسم بیان شده و از فصل سوم مبانی
ایدئولوژیک حکومت پهلوی اول بیان می شود که در حول محور ناسیونالیسم مطرح می شود و
در مورد تجددگرایی نیز مطالبی آورده شده است ؛ این بحثها تا حکومت پهلوی دوم ادامه دارد
و تا انقلاب سفید محمد رضاشاه مورد بررسی قرار گرفته است بخشی از کتاب های یاد شده
فوق در مورد اقدامات ضد مذهبی صورت گرفته در ایران مطالبی را بیان کرده است . دراین
پژوهش ضمن استفاده از منابع بیان شده سعی بر این است تا با استفاده از منابع دیگر ضمن
مقایسه سیاستهای اعمال شده ازسوی رضاشاه و مصطفی کمال پاشا به بررسی علل تفاوتهای که
درشدت مقاومت در برابر طرح نوسازی در دو کشور مشاهده می شد را مورد بررسی قرار
دهیم و همچنین به ریشه یابی موفقیت مصطفی کمال پاشا و عدم توفیق رضاشاه در بعضی از
زمینه ها از جمله درعرصه مذهب و نیروهای مذهبی بپردازیم .
این پژوهش اولین پژوهشی است که بطور مقایسه ای سیاست های رضاشاه درایران و
مصطفی کمال پاشا در ترکیه را در قبال مذهب و نیروهای مذهبی با فرض قرار دادن ترکیب
سیاست پنهان و آشکار توسط مصطفی کمال پاشا و سیاست آشکار توسط رضاشاه مورد بررسی
قرار می دهد .درمنابع نگاشته شده در زمینه تجدد و نوسازی در ایران و ترکیه مؤلفه-
های مهمی به چشم می خورد که منزوی کردن دین و کاهش شدید نقش آن در امور سیاسی
واجتماعی یکی از مؤلفه های اصلی بشمار می آید. در حالی که مذهب در جامعه ایران وترکیه
اهمیّت ویژه دارد و با عنایت به مشترکات فرهنگی ، تاریخی و جغرافیای دو کشور لازم است
سیاست های ضد مذهبی در دوران حاکمیت رضاشاه و مصطفی کمال بطور جداگانه و تطبیقی
مورد بررسی قرار گیرد که انتظار داریم این مهم در این پژوهش عملی گردد .
دسته بندی | فلسفه و منطق |
فرمت فایل | pptx |
حجم فایل | 45 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 6 |
پاورپوینت سکولاریسم در 6اسلاید زیبا و قابل ویرایش با فرمت pptx
سکولاریسم (secularism) :
در لغت : دنیا مداری ، دنیا محوری ، دین گریزی و ...
در اصطلاح : نفی همه امور ماورای طبیعت و کارکردهای آن و سامان بخشی به زندگی است فقط از راه ابزارهای مادی ( عقل ابزاری و علوم تجربی ) بدون کمک گرفتن از وحی.
•سکولاریسم :
•به لحاظ فلسفی ← تکیه بر عقل ابزاری و نادیده گرفتن ماورای طبیعت
•به لحاظ سیاسی ← جدایی دین از سیاست
•به لحاظ تربیتی ← کنار نهادن تعالیم دینی از برنامه های آموزشی
زمینه ها و عوامل پیدایش سکولاریسم :
1- متون مقدس و منابع اولیه دینی
اندیشه های تحریف شده در این متون وجود دارد ، مانند :
الف : جدایی دین از سیاست
در متی و لوقا آمده که حضرت عیسی (ع) در پاسخ به این سوال فریسیان که آیا جز به دادن به متغیر رواست ، گفت :
مال متغیر را به متغیر ادا کنید و مال خدا را به خدا
در یوحنا ← عیسی در پاسخ پیلاکس که پرسید آیا تو پادشاه یهود هستی ؟ گفت : اگر پادشاهی من از این جهان می بود خدام من جنگ می کردند تا به یهود تسلیم نشوم پس اکنون پادشاهی من از این جهان نیست.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 68 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 31 |
مقاله بررسی سکولاریسم وآسیبشناسیفرهنگی واجتماعینسلها در 31 صفحه ورد قابل ویرایش
مقدمه:
آنچه که امروز بعنوان صفت ممیزة غرب از مشرق زمین قلمداد میگردد یعنی تفکر سکولاریسم، در ابتدای امر مکتبی الحادی نبوده اما بعدها در اثر همکاری این مکتب با جنبشهای ضد دینی اواخر قرن نوزدهم از طریق آثار چارلز برادلو سکولاریسم عموماً بصورت تز جداسازی دین از دولت نمایان گردیده و با مفهوم فرانسوی لیزاسیون به معنای سیاست خارج ساختن امور از کنترل دولت که از عصر روشنفکری و انقلاب فرانسه نشأت گرفته نزدیکی و تقرب زیادی دارد.
در نگاه سکولاریسم خرد و تجربة انسانی جایگزینی است برای دین.
آنچنان که سن سیمون و اگوست کنت نیز در اواخر قرن نوزدهم در آثارشان به این مقوله توجه کرده اند.
الف: ادبیات سکولاریسم
1- بررسی مفهوم دنیاگرایی secularism
2- تعریف سکولاریسم
3- معانی ششگانه سکولاریسم
4- تفاوت سکولاریسم و سکولاریزاسیون
5- تفاوت سکولاریسم و لائیسم
1- بررسی مفهومی دنیاگرایی (Secularism)
مقطعی از قرن یا میان دور (Generation) مفاهیم تحت الفظی هستند که برای واژه secular از ریشه لاتین seculum برگزیده شده است. در فرهنگ تفکر اجتماعی بیان شده که:
سکولاریسم secularism مکتبی است که می کوشد تا مجموع اصولی برای رفتار انسانی مبتنی بر تجربه و معرفت عقلانی، در برابر رفتار مبتنی بر ماوراء الطبیعه و الاهیات ایجاد کند.
همچنین در فرهنگ علوم سیاسی، سکولاریسم را به معنای جدایی سیاست از دین، جدایی انگاری دین و دولت، اعتقاد به انتقال مرجعیت از نهادهای دینی به اشخاص و یا سازمانهای غیردینی آورده اند.
بنیانگذار بزرگ مکتب سکولاریسم هولیواک بود که در خانوادهای مذهبی از قشر صنعتگر بدنیا آمد و بعدها از حملة اعضای هیأت تبلیغی اجتماعی اوئنی شد و خود از پایهگذاران سکولاریسم گردید.
در زبان عربی نیز دو واژه العلمانیه و العلمانیه را برای تبیین سکولاریسم قرار دادهاند. اما همانگونه که از تعداد واژگان پیداست اختلاف قرائت بحثهای بسیاری را بین متفکران عرب پدید آورده است.
طرفداران ترجمان العلمانیه، به بعد علمگرایی سکولاریسم توجه و آن را مشتق از علم میدانند و سکولاریسم را علمگرایی تعبیر کردهاند و با این تعبیر علمانی را شامل کسی می دانند که به امکان معرفت اخلاقی یا دینی معتقد نبوده و گرایش به الگو قرار دادن علوم طبیعی و تجربی برای انواع شناخت دارند.
طرفداران ترجمان العُلمُانیه، به بعد عالم و دنیاگرایی سکولاریسم توجه و علمانیه را مصداق نقش انسان در عالم دانسته و بر استقلال عقل در تمام عرصههایی که نماد یابد صححه میگذارند.
البته جان کین در خصوص این اختلاف قرائت بر این باور است که فقدان اصطلاحی در زبان عربی برای وصف سکولاریسم، سکولاریته و سکولار باعث اختلاف شده است.
2- تعریف سکولاریسم
از سکولاریسم دو دسته تعریف ارائه شده است:
تعاریف مبتنی بر نتایج و هدفهای سکولاریسم
تعریف سکولاریسم
تعاریف مبتنی بر مبانی فکری و فلسفی سکولاریسم
مثلا ماکس وبر آلمانی معتقد است:
آنجا که جامعة دینی از جامعه سیاسی جدا گردیده بصورتی که دولت حق هیچ گونه اعمال قدرتی در امور کلیسا را نداشته و بلعکس کلیسا نیز حق هیچ گونه دخالتی در امور سیاسی را نداشته باشد مفهوم سکولاریسم تبلور مییابد.
این تعریف بر مبنای نتایج کارکردی سکولاریسم و هدفهای آن تبیین شده است در صورتیکه حلیم برکات در کتاب “المجتمع العربی المعاصر” بیان میکند که:
سکولاریسم نظامی عقلانی است که روابط بین افراد ، گروهها و موسسات را با نهاد دولت بر اساس مبادی و احکام عمومی که متضمن تساوی افراد جامعه در قبال آن است تضمین می کند همچنین وی نه ویژگی را برای سکولاریسم با این تعریف قائل است که عبارتند از:
1- جدایی دین از دولت
2- طرد قوم گرایی و طایفه گری سیاسی
3- برقراری مساوات بین افراد ملت، علیرغم اختلاف دینی که محاکم مدنی عمومی آن را تضمین می کند.
4- تساوی بین زن و مرد در قانون و احوال شخصی
5- منشاء قانونگذاری، جامعه است که بر اساس نیازها و مشکلات قانون وضع میکند.
6- حاکمیت و مشروعیت حکومت از ملت است.
7- منزلت داشتن فرهنگ علمی و عقلانی
8- به رسمیت شناختن حقوق مذاهب و قومیتهای دینی گوناگون
9- آزادی دین از سیطرة دولت و دولت از سیطره دین
ب: زمینههای پیدایش سکولاریسم
1- زمینههای فکری:
A – نهضت علمی
B – علم و فنآوری
2- وقایع اجتماعی
3- زمینههای فرهنگی:
A - کلیسا و عملکرد آن
B – نهضت اصلاح دینی
(Reformation)
معانی شش گانه سکولاریزاسیون
آقای شاینر در مقالهای به نام The sociology of Religion به شش معنی از سکولاریزاسیون اشاره مینماید که عبارتند از:
1- افول دین:
در این تعریف جامعة بیدین جامعهای است که نمادهای مورد قبول گذشته و نهادها و عقاید پیشین، اعتبار و نفوذ خود را از دست داده و در نقطة اوج دنیایی شدن قرار گرفتهاند.
2- سازگاری با این جهان:
در این معنی گروه مذهبی یا جامعهای که بطور دینی شکل یافته توجهش را از ماوراء برگردانده و بیشتر به این جهان متمایل است.
نقطة اوج سکولاریزاسیون در این معنی عبارتست از جامعهای که بوسیله وظایف عملی این جهانی پرشده و گروه دینی آن، از دیگر گروههای اجتماعی متمایز نباشد.
3- عدم دل مشغولی به دین:
در این شکل جامعه خود را از درک مذهبی که قبلاً هویت آن را شکل داده مجزا کرده تا خود را به صورت واقعیت مستقل رسمیت بخشد و در نتیجه مذهب را به زندگی خصوصی محدود کرد.
در نقطة اوج چنین جامعة سکولاریستی در جامعه فقط ادیانی در محدودة گروههای دینی حضور داشته و ادیان حاضر نیز با خصلت کاملاً درونی که تقریباً خنثی بوده و بر نهادهای اجتماعی بیتأثیر است و کنشهای جمعی نیز تأثیرپذیری از آن ندارد.
هانا آرنت در کتاب “بین گذشته و آینده”، دنیایی شدن را به جدایی دین و سیاست تعریف کرده است.
1- سکولاریسم قبل از انقلاب اسلامی
سکولاریزم قبل از انقلاب اسلامی و در دورههای سلاطین و پادشاهان قاجاریه عموماً از شش روش متداول ورود در کشورهای اسلامی وارد ایران شد. اما در این میان روش ورود از طریق روشنفکران یا همان منور الفکران بسیار نقش بارز و گسترده ای را ایفا کرده
از جملة منور الفکرانی که بعلت بهم آشفتگیهای دوران قاجاریه از نظر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی فضا را مهیا برای طرح دیدگاهها و شعارهای سکولاریسمی خود دیده بودند میرزا ملکم خان از ارامنة اصفهان است. وی با طرح شعارهای فریبنده ترقی خواهی و عدالت اجتماعی و گرفتن ظاهری و مسلمان در لفافة دینی هدفهای فراموش خانه و سکولاریزم غرب را در کشور دنبال میکرد. ملکم در بینش سیاسی اش از منتسکیو تأثیر پذیرفته و مبلغ لیبرالیسم سدة 19 بود.
وی در برابر دین موضعی فریبکارانه گرفته و با جملاتی زیرکانه و در رنگ و لعاب دینی به هدف جدایی ریشههای دینی در مردم و سیاست میپرداخت.
از منور الفکران دیگری که مروج سکولاریزم در ایران بوده است آخوندزاده بود.
وی از 7 سالگی درس طلبگی را شروع اما در میانه راه سپس از آشنایی با میرزا شفیع شدیداً تحت تأثیر قرار گرفت و از ادامة روحانیت منصرف میگردد. از آن پس نیز چنان به ترویج تفکر سکولاریزمی و فرنگی مآب شدن کشور می پردازد که رو در روی اسلام و حتی مردم ایران در بعد عقیدتی میایستد و خطابههای اسلام ستیزانهای را در خصوص عقاید مذهبی مردم بیان میدارد.
وی مهمترین اصل اساسی در طریق منور الفکری خود را پیکار با دین اسلام جهت تدوین الفبای جدید و متمدن شدن به تمدن فرنگی میدانست.
میرزا عبدالحسین خان معروف به میرزا آقاخان و متخلص به بهار کرمانی نیز از جمله منورالفکرانی بود که ساز بیدینی و سکولاریستی را در کشور کوک کردهاند.
آقاخان، ادبیات فارسی و عربی، تاریخ اسلام و ملل، فقه و اصول و حدیث و ریاضیات، منطق و حکمت و عرفان را به شیوة متداول آن زمان آموخت.
میرزا فعالیت سیاسیاش را در کرمان آغاز و سرانجام با اتهام با بیگری به استانبول رفت و در آنجا با نظریات فلسفه قرن هجدهم آشنا گردید و از حکمت و عرفان قدیم ایران برید و به بیدینی روی آورد و مذهب اصالت عقل را پذیرفت. وی تحت تأثیر جریان منور الفکری اروپا در مباحث تاریخی فرهنگی، اندیشه ترقی و ناسیونالیسم را به عنوان مبانی نظری میپذیرد.
جالب این که آقاخان نامة باستانی خود را با نام زروان خدای باستانی ایرانیان و اهورامزدا و زرتشت آغاز می کرد. به گمان آقاخان کرمانی، اسلام نه تنها در محدودة علمی و عملی ایرانیان را دچار مشکل کرده بلکه طبع و شکل و قیافه آن ها را تغییر داده است.
دین ستیزی و غرب گرایی افرادی چون آقاخان منشاء خرابیهای بزرگی در مبانی اعتقادی مردم ماو روشنفکران عصر مشروطه شد.