دسته بندی | حقوق |
بازدید ها | 13 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 168 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 150 |
کلیات و معانی حق و صدق نزد حکمای اسلامی
فصل اول
مقدمه و پیشینه تاریخی
بخش اول:
مقدمه و کلیات و معانی حق و صدق نزد حکمای اسلامی
بخش دوم:
پیشینه تاریخی نظریه مطابقت صدق
بخش سوم:
آیا نظریه مطابقت تعریف صدق است یا ملاک آن
بخش اول:
مقدمه و کلیات و معانی حق و صدق نزد حکمای اسلامی
1- مقدمه و کلیات
1-1 مقدمه
فلسفه شناخت واقعیت است که به وسیله فاعل شناسایی (ذهن) صورت میگیرد و در قالب عناصر زبانی (الفاظ) بیان می شود. بنابراین در پدیده شناخت سه عامل هستی، فاعل شناسایی و زبان نقش اساسی دارند.
اما در فلسفه معاصر بیشتر به رابطه این سه عامل مهم پرداخته اند و از مباحثی که مربوط به رابطه هستی و فاعل شناسایی هستند به معرفت شناسی[1] تعبیر کرده اند و از مباحث مربوط به رابطه فاعل شناسایی و زبان به معناداری[2] و بالاخره از مباحث مربوط به رابطه هستی و زبان به صدق[3] تعبیر می کنند.
مباحث معرفت شناختی و معناداری و صدق هر کدام حوزه خاصی در فلسفه معاصر را به خود اختصاص می دهند اما مباحث معناداری و به تبع آن بحث اعتبار و استدلال و صدق از مهمترین مسائل فلسفه منطق به شمار میآیند.
1-2 تعریف مسأله
ما در این رساله به بحث اخیر یعنی مسأله صدق و بیان ماهیت و ملاک آن از دیدگاه منطق دانان مسلمان و حتی منطق دانان غربی می پردازیم و هر کدام را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.
نظریه هایی که در این رساله به بررسی آنها می پردازیم: عبارتند از:
1- نظریه مطابقت The correspondence theory of truth
2- نظریه هماهنگی یا (سازگاری) The coherence of truth
3- نظریه عمل گرایانه The pragmatic theery of truth
4- نظریه زیادتی The redundancy theory of truth
5- نظریه غیر توصیفی The Non-Descriptive theery of truth
6- نظریه سمانتیکی صدق Semantic theery of truth
1-3 سئوال های اصلی تحقیق
1- کدام یک از نظریه های صدق نزد منطق دانان و فیلسوفان مسلمان رایج بوده است.
2- رابطه نظریه های صدق با نظریه وجود ذهنی در فلسفه اسلامی چیست؟
3- فیلسوفان اسلامی علاوه بر بحث وجود ذهنی در چه مباحثی به نظریههای صدق پرداخته اند.
4- آیا نظریه مطابقت برای ملاک صدق کافی است؟
5- موضوع یا متعلق با لذات صدق و کذب در نزد منطق دانان مسلمان چه چیزی است؟
6- آیا تنها قضایای اخباری متعلق صدق و کذب قرار می گیرند یا اموری دیگری هم هستند که قابل ارزش گذاری هستند. اگر اموری هم به صدق و کذب متصف می شوند این اتصاف بالذات یا بالعرض؟
7- مشکلات نظریه مطابقت و دیگر نظریه های صدق کدامند؟
1-4- فرضیه های تحقیق
1- نظریه مطابقت رایج ترین نظریه نزد منطق دانان و فیلسوفان مسلمان بوده است.
2- نظریه مطابقت صدق به تنهایی به عنوان ملاک صدق قضایا کافی نیست.
3- نظریه مطابقت از مبانی نظریه وجود ذهنی در فلسفه اسلامی است.
4- فیلسوفان اسلامی در بحث علم و عالم و معلوم اجمالاً به این بحث پرداخته اند.
1-5 – هدف های تحقیق:
1- استخراج دیدگاههای منطق دانان و فیلسوفان مسلمان در مورد نظریههای صدق
2- تطبیق نظریه های صدق در منطق اسلامی و غربی
3- انجام یک کار پژوهشی مستقل در باب نظریه های صدق
1-6 روش تحقیق
در این رساله به دلیل تئوریک بودن آن سعی شده است پس از جمع آوری نظریات صدق به تحلیل و نقد و بررسی آنها پرداخته و دیدگاههای مختلف را تا حدودی مقایسه نماییم و در مواردی پیامدهای فلسفی ـ منطقی هر دیدگاه را بیان کنیم و لذا روش ما عمدتاً تحلیلی، تطبیقی و توصیفی است.
1-7 – سابقه تحقیق:
1- در مورد نظریه های صدق در فرهنگ فلسفی و منطقی ما کار مستقلی انجام نشده است.
2- بسیاری از کارهای انجام شده در این مسأله توسط منطق دانان غربی بوده به ویژه در کتابهای فلسفه منطق بطور مجزا به آن پرداخته اند.
3- به نظر می رسد یک کار پژوهشی مستقل جهت مقایسه نظریه های صدق در منطق اسلامی و غربی انجام نشده و لذا چنین پژوهشی از اهمیت خاصی برخوردار است.
معانی حق و صدق
1-8 معانی حق و صدق نزد حکمای اسلامی
کلمه حق دارای معانی گوناگون است و استعمالهای متفاوتی دارد یعنی حق به صورت اشتراک لفظی و یا به حقیقت و مجاز و یا آنچنانکه ظاهر است به اشتراک معنوی بر مصادیقی حمل می شود[4] بیان معانی حق در اغلب کتب فلسفی حکمای اسلامی آمده است این مضمون در کتاب الهیات شفاء، شرح اشارات نمط چهارم و همین طور کتاب مشارع و مطارحات شیخ اشراق چنین آمده است «و اما الحق فقد یعنی به الوجود فی الاعیان مطلقاً فحقیّه کل شیء نحو وجوده العینی و قد یعنی به الوجود الدائم و قد یعنی به الواجب لذاته و قد یفهم عنه حال القول و العقد من حیث مطابقتهما لما هو واقع فی الاعیان فیقال: هذا قول حق، هذا اعتقاد حق و هذا الاعتبار من مفهوم الحق هو الصادق، فهو الصادق باعتبار نسبته إلی الامر، و حق باعتبار نسبته الامر الیه و قد اخطاء من توهم أن الحقیه عباره عن نسبه الامر فی نفسه إلی القول او العقد و الصدق نسبتهما الی الامر فی نفسه فإن التفرقه بینهما بهذا الوجه فیها تعسف و احق الاقاویل ما کان صدقه دائماً و احق من ذلک ما کان صدقه اولیاً و الاول الاقاویل الحقه الاولیه التی انکاره مبنی کل سفسطه هو القول بانه لا واسطه بین الایجاب والسلب»[5]
معنای اول حق هر موجود خارجی است اعم از آنکه دائمی و یا غیر دائمی باشد. معنای دوم وجود دائمی است. حق در این معنا شامل موجودات غیر دائمی که زائل می شوند مانند حرارت مادی نمی شود.
معنای سوم آن موجود دائمی است که ازلی نیز می باشد در این معنا حق فقط به واجب الوجود بالذات اطلاق می شود که ازلی است و بطلان در آن راه ندارد معنای چهارم حق عبارت است از عقد یعنی قضیه ذهنی و یا قول یعنی قضیه لفظی، در صورتی که واقع مطابق آن باشد حق نامیده می شود.
نحوه اطلاق حق بر قضیه در کتاب رحیق مختوم چنین آمده است.
قول اول اطلاق حق بر قضیه از باب وصف به حال متعلق موصوف است به این بیان که حق به معنای موجود خارجی است و به قضیه از آن جهت که محکی و مخبر عنه آن است حق اطلاق می شود صدر المتألهین این قول را خالی از تعسف و تکلّف نمی داند زیرا آنگاه که گفته می شود فلان قضیه حق است. بدون عنایت و مجاز، حق بر قضیه که مطابق خارج است اطلاق می گردد یعنی وصف قضیه ای که واقع مطابق اوست.
قول دوم مختار علامه طباطبائی است و آن قول این است که حق صفت موجود خارجی است ولیکن از جهتی مطابقتی که بین قضیه با آن هست. تطابق واسطه در ثبوت حقیقت برای قضیه می شود. یعنی حق وصف قضیه است حقیقتاً به وساطت واقع.
و قول سوم همان قول رایج است که اطلاق حق بر قضیه از باب وصف به حال موصوف است بدون آنکه نیازمند به واسطه در ثبوت باشد به این بیان که قضیه که مطابق خارج باشد حق است چه اینکه صدق وصف قضیه است به لحاظ انطباق با واقع.[6]
به نظر می رسد که در این سه قول، قول علامه ارجح باشد چون حقانیت و واقعیت از آن موجود خارجی است حق بودن قضیه به تبع و وساطت آن موجود خارجی است.
1-9- تمایز حق و صدق
در خصوص تمایز حق و صدق نیز چند قول مذکور است.
1-9-1- رأی مشهور حکمای اسلامی: که قائلند اگر قضیه مطابِق با واقع باشد و واقع مطابَق با آن در این صورت به قضیه صدق اطلاق می شود. «... انه (الحق) صادق فیما احسب باعتبار نسبته إلی الامور و حق باعتبار نسبه الامر إلیه»[7] اما اگر واقعیت عینی با قول مطابق باشد یعنی واقع مطابِق و قول مطابِق باشد و به قول و قضیه حق اطلاق می شود.
1-2-2- نظریه شیخ اشراق: شیخ اشراق با این نحو تمایز قائل شدن بین حق و صدق مخالف است و معتقد است که حق و صدق به یک معنا است و یکی است. عین عبارت او چنین است «و قد قیل أن الحقیّه تقال لنسبه الامر فی نفسه الی القول او العقد والصدق لنسبه القول او العقد إلی الامر فی نفسه. و کأن هذا الفرق فیه تعسف ما: فانه اذا قیل «قول حق» و «قول صادق» فی کلیهما لایراد الا مطابقه ذالک القول للامر الحارج، ثم لابد من المطابقه من ذالک الجانب الاخر»[8]بنابراین او معتقد است که بین حق و صدق تفاوتی وجود ندارد وقتی که گفته می شود. این قول حق است و آن قول صدق، جز مطابقت آنها با یک واقعیت عینی چیز دیگر در نظر گرفته نمی شود و شکی نیست که وقتی قول و حق و یا قول صدق با واقعیت عینی مطابقت داشته باشد ناچار واقعیت عینی نیز با قول حق یا قول صدق مطابقت خواهد داشت.
نقد و بررسی: به نظر می رسد که شیخ تصور کرده تمایزی که مشهور بین حق و صدق قائلند تمایز حقیقی است در حالیکه مراد از این تمایز اعتباری است یعنی وقتی که گفته می شود اگر قول با واقع مطابق باشد. صدق و اگر واقع با قول مطابق باشد به قول حق اطلاق می شود منظورشان این نیست که ممکن است قول با واقع مطابق باشد و واقع عینی مطابق با قول نباشد بلکه منظور این است که این دو تنها بالاعتبار با هم متفاوت هستند و حقیقتاً یکی هستند.
1-9-2- نظریه برخی از فیلسوفان عربی:
برخی از فیلسوفان غربی بین حق و صدق تفاوت قائل شده اند پل فولکیه معتقد است که معمولاً صدق در مقابل کذب به کار می رود نه خطا و دروغگو کسی نیست که حتماً غلطی را گفته باشد بلکه دروغگو کسی است که امری را خود یقین دارد نادرست است درست می نمایاند. بنابراین میان صدق و حقیقت ارتباط ضروری وجود ندارد و همچنین میان کذب و خطا و در نتیجه شهادت گواهی که در بند صداقت است ممکن است خطا و ناصواب باشد و شهادت دروغگوئی ممکن است مقرون به حقیقت و صواب.[9]
نقد و بررسی: به نظر می رسد که بر این نظریه نیز این اشکال وارد باشد که بین صدقی اخلاقی و منطقی تمایز قائل نشده است بنابراین شهادت دروغگو اگر مقرون به حقیقت باشد حقیقتاً صدق است هر چند خود وی صدق اخلاقی نداشته باشد یعنی امری را بگوید که خودش به آن اعتقادی نداشته باشد حاصل سخن اینکه صدق و کذب در تعریف حقیقت، صفت قول است نه گوینده قول یعنی ما به دروغگو یا راستگو بودن گوینده قول کاری نداریم.
1-9-3- نظر شهید مطهری: شهید مطهری معتقدند که بین (حقیقت و خطا) و (صدق و کذب) و (صحیح و غلط) و (درست و نادرست) هیچ تمایزی وجود ندارد. در این خصوص می فرمایند «حقیقت یعنی اندیشههایی که با واقع و نفسالامر منطبق است و خطا یعنی اندیشه هایی که با واقع و نفسالامر منطبق نیستند این مسأله را گاهی تحت عنوان «حقیقت و خطا» می گوئیم و گاهی تحت عنوان «صدق و کذب» و گاهی تحت عنوان «صحیح و غلط» فرقی نمی کند.»[10]
بنابراین آنگونه که برخی از فلاسفه غربی بین حقیقت و صدق تمایز قائلند شهید مطهری آن دو را یکی می داند و در واقع هر دو را صفت جمله، صرف نظر از گوینده آن، در صورت مطابقت با واقع می داند.
همان طور که قبلاً هم ذکر نمودیم بین حق و صدق تمایز وجود دارد بدین نحو که حق صفت واقعیت خارجی است و صدق صفت آن جمله ای است که بیانگر و حکایتگر آن واقعیت است و تمایز این دو به حیثیت و اعتبار است بدین صورت که اگر قول را با واقع بسنجیم صدق و اگر واقع را با قول مقایسه کنیم به آن قول حق اطلاق می شود.
بخش دوم:
پیشینه تاریخی نظریه مطابقت صدق
2-1 سابقه نظریه مطابقت در یونان
2-1-1 مطابقت از نظر افلاطون
سابقه نظریه مطابقت به افلاطون و ارسطو می رسد. افلاطون در رساله سوفیست می گوید: «بیگانه: سخن درست وضع ترا چنانکه به درستی هست بیان می کند؟»
تئتتوس: آری
بیگانه: و سخن نادرست وضعی غیر از وضع واقعی را؟
تئتتوس: تقریباً
بیگانه: به عبارت دیگر باشندهای را بیان می کنند ولی این باشنده غیر از باشنده ای است که در مورد تو صادق است پیشتر گفتیم که در مورد هر چیز باشنده و نباشندههای بسیار وجود دارد.
تئتتوس درست است.»[11]
در جایی دیگر از رساله سوفیست می خوانیم.
بیگانه: ولی پندار نادرست پنداری است برخلاف آنچه که هست مگر غیر از این است؟
تئتتوس: آری برخلاف آنچه هست.
«بیگانه پس پندار نادرست این است که آدمی نباشنده را در نظر بیاورد و تصور کند.»[12]
همانگونه که ملاحظه می شود این عبارت ها بیانگر این مسئله هستند که وی به نظریه مطابقت معتقد است و حقیقت و درستی را باوری می داند که واقعیت را آنگونه که هست بازگو می کند و این چیزی جز مطابقت نیست اما چیزی که هست نوع تبیین او از وقایع است.
الف) نظریه مطابقت در علوم حسی و تجربی نیست:
اساس حکمت افلاطون بر این است که محسوسات ظواهرند و نه حقایق و عوارضند و گذرنده نه اصیل و باقی و علم به آنها تعلق نمی گیرد بلکه محل حدس و گمانند و آنچه علم بر آن تعلق می گیرد عالم معقولات است به این معنا که هر امری از امور عالم چه مادی باشد مثل حیوان و نبات و جماد و چه معنوی باشد مانند خوبی و شجاعت و عدالت ... اصل و حقیقتی دارد که سرمشق و نمونه کامل اوست و به حواس درک نمی شود و تنها به خودی خود و به ذات خویش و مستقلاً و مطلقاً و به درجه کمال و به طور کلی انسانیت است بزرگی است، شجاعت است. بنابراین افلاطون معتقد است هر چیزی با مثالش حقیقت دارد و آن یکی مطلق و لایتغیر و فارغ از زمان و مکان است و افرادی که به حس و گمان ما در می آیند نسبی و متکثر و متغیرند و فقط پرتوی از مثل خود هستند و نسبتشان به حقیقت مانند سایه است به صاحب سایه و وجودشان به جهت بهره ای که از مثل خود و حقیقت خود دارند. افلاطون عالم ظاهر یعنی عالم محسوس و آنچه را عوام درک می کنند مَجاز می داند و حقیقت در نزد او عالم معقولات است که عبارت از «مثل» باشد.[13]
افراد مادی و متغیر نمود واقعیت هستند به عبارت دیگر آنها حقیقت و واقعیت نیستند و از طرف دیگر آنها هیچ چیز نیز، نیستند بنابراین از نظر افلاطون امور مادی و متغیر نمودها و سایه ها و روگرفتهای حقایق و نیمه واقعی اند که در عالم مثل موجودند و علم به آن حقایق تعلق می گیرد.
شهید مطهری در خصوص نظریه افلاطون می گوید «طبق عقیده افلاطون افراد متغیر مادی تنها به حواس ادراک می شوند ولی علم به آنها تعلق نمیگیرد زیرا علم به چیزی تعلق می گیرد که کلی و خارج از حیطه زمان و مکان است و آن همان «ایده» است.[14]
بنابراین افلاطون معرفت حسی را معرفت حقیقی نمی داند افلاطون از پروتاگوراس اعتقاد به نسبی بودن حس و ادراک حسی را می پذیرد اما نسبیت عام و کلی را نمی پذیرد.
ب) نظریه مطابقت به علوم کلی مربوط است.
معرفت حقیقی یعنی شناخت مطلق و خطاناپذیر حاصل شدنی است اما این معرفت نمی تواند ادراک حسی باشد که نسبی و فریبننده و تابع انواع تأثیرات موقتی هم از طرف فاعل شناسائی و هم از طرف متعلق شناسائی (شیء) است.
افلاطون این نظر را از هراکلیتوس می پذیرد که متعلقات ادراک حسی یعنی اشیاء جزئی و محسوس و فردی همیشه در حال شدن و تغییر دائمی هستند بنابراین شایسته نیستند که متعلق معرفت حقیقی باشند اما افلاطون این نتیجه را نمی گیرد که متعلقات معرفت حقیقی وجود ندارد. از نظر او متعلق معرفت حقیقی باید ثابت و پایدار باشد که با تعریف کلی که در نظر سقراط درباره کلی است درک می شود.
از نظر وی معرفت حقیقی معرفت کلی است چرا که قوانین جزئی همیشه تغییر می کند اما مفاهیم کلی همیشه باقی می مانند و با توجه به این مفهوم ثابت است که ما درباره قوانین اساسی جزئی از جهت خوبی حکم می نمائیم نتیجه این می شود که کلی است که شرایط و لوازم متعلق معرفت بودن را داراست معرفت عالی ترین کلی، عالی ترین نوع «معرفت» خواهد بود اساس نظریه مثل این است که مفاهیم کلی دارای مرجع عینی است و واقعیت مطابق آنها دارای مرتبه ای عالی تر از مرتبه ادراک حسی است.[15]
پس مطابقت در فلسفه افلاطون یعنی مطابقت صور ادراکی با حقایق مثالی.
به عنوان مثال صورت ادراکی مانند انسان در صورتی مطابق با واقع است که با آن حقیقت مثالی انسان که در عالم مثل موجود است مطابق باشد. که این صورت محسوس سایه و نمود آن حقیقت است و نمی تواند متعلق معرفت واقع شود.
[1] . Epistomology
[2] .Meaning
[3] . Truth
[4] - جوادی آملی، حسین بن عبداله، رحیق مختوم (شرح حکمت متعالیه)، بخش دوم از جلد اول، ص 39
[5] - شیرازی، صدرالدین، اسفار، ج 1، ص 89
[6] - جوادی آملی، رحیق مختوم، بخش 2 از جلد 1 ص 39
[7] - ابن سینا، الهیات، شفا، ص 48
[8] - سهروردی، مجموعه مصنفات، ج اول، ص 211
[9] - پل فولیکه، فلسفه عمومی، ص 339-338
[10] - مطهری، مرتضی، شرح مبسوط ، ج 2 ، ص 368
[11] - افلاطون، دوره آثار، ص 1543
[12] - همان، ص 1357
[13] - فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، ج اول، ص 22 و 23 با تلخیص و تصرف
[14] - مطهری، مرتضی، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1 ، ص 23
[15] - کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ج 1 ص 178-182 با تلخیص و تصرف
دسته بندی | حقوق |
بازدید ها | 11 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 97 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 150 |
آرماگدون گرایی و تأثیر آن بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا
مقدمه:
روایت ادیان مختلف از آخرالزمان بخش مهمی از هویت جامعه بشری را شکل داده است. به طوری که بسیاری از تعاملات بشر به ویژه در سطح بینالمللی و نحوه این روابط ریشه در رویکردی دارد که پیروان ادیان مختلف به آخر الزمان دارند و ویژگیهای قابل تأملی را متوجه الگوی رفتاری کشورها کرده است.
رویکردی که هر قوم به این موضوع دارد نوع مأموریت آن قوم را مشخص میکند. این مأموریت به ابعاد گوناگون زندگی این قوم یعنی فرهنگ، اقتصاد، سیاست داخلی و سیاست خارجی تسرّی پیدا میکند و در واقع یکی از عوامل کلان در سامان بخشی سیاستهای یک کشور است. پیشبرد جهان به سمت الگویی که برای آخرالزمان ترسیم شده یکی از دغدغههای اصلی پیروان ادیان مختلف است. در این الگو حق و باطل تعریف شده است و این درگیریهای زیادی را بین ملتهای مختلف شکل میدهد. یکی از این روایتها، روایت کتاب عهد عتیق از برخوردی است که در آخرالزمان پدید میآید. این روایت که به «هارو مجدون» یا «آرماگدون» معروف است امروز شکل دهنده بخش عظیمی از رفتاری است که در درون جهان صورت میگیرد و جهان بیرون از آن را نیز دستخوش تحول کرده است. همانطور که در صفحات بعدی به خوبی توصیف خواهد شد ایالات متحده آمریکا بعد از انحراف مسیحیت پروتستانی و نزدیک شدن ایدههای آن با ایدههای صهیونیسم یهودی به شدت تحت تأثیر این روایت تفوق جویانه از آخرالزمان قرار گرفته است. اگرچه سیاستهای اعلامی ایالات متحده مبتنی بر اصول مکتب سکولاریسم معرفی میشود، اما سیاستهای اعمالی این دولت به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم براساس اصول مذهبی و دینی بنا شده است. اشاره بوش «به جنگهای صلیبی» بعد از ضد واقعیت «یازدهم سپتامبر» و تشابه این دو پدیده به یکدیگر گویای عمق و ریشههای مذهبی در افکار «سیاست سازان» جامعه آمریکا دارد. بنابراین آمریکا دارای نظام ارزشهایی است که از آن میتواند به ایدئولوژی تعبیر نمود و نومحافظهکاری آمریکا به شدت تحت تأثیر این ارزشها قرار دارد. این ایدئولوژی پیوند عمیقی بین صهیونیسم و پروتستانیسم ایجاد کرده است که سیاست خارجی آمریکا را تعیین میکند. در این راستا بوش به شدت تحت تأثیر کشیشهای مسیحی است که از آنها به عنوان «صهیونیستهای مسیحی» نام برده می شود. این دسته بقای آمریکا را منوط به بقای اسرائیل میدانند و به ائتلاف خیر (اسرائیل و آمریکا) در مقابل ائتلاف شر (مسلمانان و ادیان دیگر) تأکید دارند. بنابراین صدور ارزشهای آمریکای حالتی مذهبی به خود گرفته است.
در این تحقیق تلاش میشود تأثیر ایده مذهبی آرماگدون بر سیاست خارجی ایالات متحده مورد بررسی قرار گیرد.
فصل اول: سیری در تاریخ؛
آرماگدون گراها کیستند و چه میگویند؟
برای ترسیم مسیر مطالعاتی موضوع تحقیق لازم است ابتدا از ریشه بحث که ایده «صهیونیسم» است آغاز کنیم.
«صهیونیسم» اندیشهای سیاسی است که معتقد است در کتاب عهد عتیق (تورات) به یهودیان وعده داده شده به ارض موعود که خداوند به ابراهیم و اخلافش وعده داده بازخواهند گشت. براساس این ایده در کتاب مقدس یهودیان محدوده این سرزمین از نیل تا فرات مشخص شده است. در متنی منسوب به ارمیای نبی آمده است «سرانجام روزی اسرائیلیهای پراکنده در جهان دوباره در این سرزمین جمع خواهند شد. آنها دوباره خواهند آمد و بر فراز ارتفاعات صهیون آواز خواهند خواند.» (1)
جنبش صهیونیستی در واقع حرکتی مستقل و متکی به خود نبود؛ بلکه همزمان با رشد رقابتهای استعماری و امپریالیستی در اروپا به وجود آمد. اندیشه صهیونیسم صهیونیستی، یعنی بازگشت به فلسطین و تأسیس حکومت اسرائیل، در اصل از سوی قدرتهای استعماری رقیب در اروپا مطرح شد و بعدها بورژوازی یهود نیز برای دستیابی به اهداف خود، با سرمایه داری اروپا همدست شد و حرکت صهیونیستی را بنا نهاد. واژه «صهیونیسم» نخستین بار از سوی «ناتان بیرن بام»، یک یهودی اتریشی، در مقالهای که در سال 1886 انتشار یافت، مطرح شد. او مفهوم این واژه را «استقرار دوباره ملت یهود در خاک فلسطین معنا کرده است. (2)
اندیشه تأسیس دولتی برای قوم یهود، سابقهای استعماری دارد و به زمان «ناپلئون بناپارت» باز میگردد. او در سال 1799 با صدور فرمانی از یهودیان خواست تا تحت لوای وی جمع شوند و در مقابل به آنها وعده داد تا سرزمین مقدسی را در اختیار آنان قرار دهد و عظمت و شکوه اورشلیم باستانی را زنده کند. (3)
در این زمینه اعضای مجمع بزرگ پاریس میگویند:
«بناپارت در اندیشه حضور و نجات سیاسی یهودیان در سرزمین مصر یا کرانههای رود اردن بوده است. ما در این مورد هیچ تردیدی نداریم، ... این مرد بزرگ، اندیشه استقرار دوباره یهودیان را در فلسطین در سر میپروراند و بازگرداندن یهودیان به فلسطین، جزئی از طرحهای وی را در قبال مصر ـ که وی هرگز از آن دست برنداشت ـ تشکیل میداده است.» (4)
اما تسلط ناپلئون بر منطقه، بیش از سه سال طول نکشید و با شکست فرانسه از انگلیس، نیروهای انگلیسی جایگزین نیروهای فرانسوی شدند. سیاست انگلیس این بود که با سیطره بی رقیب ناوگان خود بر آبهای منطقه و از راه حفظ امپراطوری عثمانی به عنوان سدی در برابر طمع کشورهای دیگر اروپا، منطقه را برای خود حفظ کند. در همین راستا انگلیس، نخستین کنسولگری غرب را در سال 1839م. در قدس بنا نهاد و بیشتر فعالیت آن را به حمایت از یهودیان مهاجر اختصاص داد. (5)
تعداد یهودیان مهاجر در فلسطین در ابتدا 9700 نفر بود که در شهرهای قدس و جلیل و صفدو طبریه ساکن بودند. هدف انگلیس این بود که یهودیان مهاجر بیشتری را به فلسطین بیاورد. این مقاصد در نامه «پالمرستون»[1]، نخست وزیر انگلیس به سفیر این کشور در استانبول آشکارا بیان شده است. در این نامه او پس از بر شمردن منافع سیاسی و مادی مهاجرت صهیونیستی به فلسطین به سلطان عثمانی میگوید: «بازگشت ملت یهود به فلسطین به دعوت سلطان عثمانی و با حمایت او، نقشههای شیطان محمد علی ]پادشاه مصر[ و جانشینانش را نقش بر آب خواهد کرد».(6) در اوت 1840، روزنامه «تایمز» چاپ لندن مقالهای با عنوان «سوریه، بازگرداندن یهودیان» انتشار داد که قسمتی از مقاله به شرح ذیل بود:
«پیشنهاد استقرار یهودیان در سرزمین آبا و اجدادی خود، تحت حمایت پنج قدرت بزرگ، اینک مسألهای ذهنی و خیالی نیست، بلکه از نظر سیاسی موضوعی درخور اعتنا است». (7)
با همة این تلاشها، «پالمرستون» موفق نشد نظر یهودیان را برای مهاجرت به فلسطین جلب کند. دوران پالمرستون (52ـ1837)، یکی از پر رونقترین ادوار رشد افکار و اندیشههای بازگشت یهودیان به فلسطین بود. (8) بعدها در زمان «دیزرائیلی»[2]، نخستوزیر وقت انگلیس، بین سالهای 1880ـ1868 این مسأله دوباره زنده شد. او برای بازگرداندن یهودیان به سرزمین باستانی فلسطین تلاش زیادی کرد و صهیونیستها او را بزرگترین نماینده جنبش خود میدانند. در دهه نود قرن نوزدهم «سرهنگ گلداسمیت»[3]، در انگلیس یک ارگان نظامی برای تأمین امنیت مستعمرههای یهودی در فلسطین ارائه داد. او که رهبر «عشاق صهیون» انگلیس و اروپای غربی بود اعتقاد داشت که مسأله یهود هرگز حل نخواهد شد، مگر در صورت تأسیس یک کشور یهودی در سرزمین فلسطین. (9)
با این همه از نظر تاریخی میتوان پیدایش صهیونیسم سیاسی را با انتشار کتاب «دولت یهودیان» اثر «تئودورهرتصل» اتریشی در 1896م. همزمان دانست. هرتصل میکوشید تا به رهبران اروپا بقبولاند که صهیونیسم در خدمت منافع آنها در خاورمیانه خواهد بود، هرتصل میگفت: «ما میتوانیم بخشی از دیوار دفاعی اروپا در برابر آسیا باشیم، ما پاسدار تمدن در برابر بربریت خواهیم بود.»(10)
هرتصل پس از آن با بریتانیا وارد گفتگو شد. زیرا معتقد بود که بریتانیا «نخستین کشوری است که نیاز به توسعه استعماری را دریافته است.» براساس گفته هرتصل «مرام صهیونیسم که مرامی استعماری است، قاعدتاً در انگلستان به سهولت و سرعت میتواند دریافت شود».(11)
در سال 1902م. هرتصل با «سیسیل رودز[4]» که چندی پس از آن سرزمین رودزیا را به استعمار خود در آورده بود، وارد گفتگو شد. هرتصل در نامهای به «رودز» نوشت، «از شما دعوت میکنم. که در ساختن تاریخ کمک کنید. این مسأله مربوط به آفریقا نیست؛ بلکه مربوط به بخشی از آسیای صغیر است. این امر به مردان انگلیسی ارتباطی ندارد، بلکه مربوط به یهودیان است.» (12)
شیوه صهیونیسم در زمان «هرتصل» و «وایزمن» دارای صفات ویژهای بود که برجستهترین آن «مرحلهای بودن» است. این صفت در سیاست گام به گام به سوی فلسطین نمایان است؛ یعنی اشغال آن از سوی نیروی نظامی با همکاری استعمار و تلاش در جهت سیطره اقتصادی بر مقدرات کشور و سپس مقابله با هرگونه اعتراض به وسیله نیروی مسلح.(13)
فهرست مطلب
عنوان صفحه
مقدمه......................................................................................................... 1
ـ فصل اول
سیری در تاریخ؛ آرماگدونگراها کیستند و چه میگویند..................... 4
انحراف در مسیحیت و بازگشت به آموزههای یهود............................... 11
پیوریتنها و نفوذ یهودیت در امریکا....................................................... 18
شکلگیری جریان مسیحیت صهیونیستی در امریکا................................ 23
آرماگدون چیست؟................................................................................... 26
منابع فصل اول........................................................................................ 40
ـ فصل دوم
خاستگاههای قدرت یهودیان در امریکا.................................................. 44
خاستگاه اول: ویژگیهای جامعه یهود.................................................... 46
خاستگاه دوم: لابی یهودیان.................................................................... 52
خاستگاه سوم: حضور در قوای مقننه و مجریه امریکا.......................... 57
خاستگاه چهارم: رسانهها....................................................................... 62
تلویزیون و رادیوی امریکا و نفوذ یهودیان......................................................................... 63
مطبوعات امریکا و نفوذ یهودیان............................................................................................. 65
سینمای جهان و نفوذ یهودیان................................................................................................. 69
منابع فصل دوم....................................................................................... 84
ـ فصل سوم
تاثیر آرماگدونگرایی بر سیاست خارجی امریکا................................. 87
دلایل استراتژیک حمایت امریکا از اسرائیل ............................................ 90
بررسی تاریخی روابط آمریکا و اسرائیل................................................ 91
دوران جرج بوش پسر، 11 سپتامبر و رابطه با اسرائیل...................... 102
آینده روابط امریکا و اسرائیل............................................................... 109
خوب در مقابل شیطان.......................................................................... 114
جنگ عراق و ایده آرماگدون................................................................. 118
منابع فصل سوم.................................................................................... 122
ـ فصل چهارم
تاثر آموزههای دینی مسیحیان صهیونیست بر جریان نظریهپردازی در دانشگاهها 124
آراء فرانسیس فوکویاما........................................................................ 127
فوکویاما و تعبیر اسلام فاشیستی......................................................... 131
آراء ساموئل هانتینگتون........................................................................ 136
برخورد تمدنها و ساموئل هانتینگتون................................................. 141
منابع فصل چهارم................................................................................. 146
نتیجهگیری............................................................................................. 147
[1] Palmerston
[2] Disraeli
[3] Goldsmit
[4] Cecil Rolodes
دسته بندی | هنر و گرافیک |
بازدید ها | 24 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 18 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
بازرسی و ارزیابی در Hex (سحر و جادو)
بازرسی و ارزیابی در Hex (سحر و جادو)
جک ون ریجسویجک
بخش محاسبه علم دانشگاه آلبرتا ادمونتون
آلبرتا - کاندا T6G2H1
وضعیت هنر در برنامههای بازی Hex در حدود سال 2002 این است که کامپیوترها بتوانند به طور کامل روی موقعیتها تا برد 6×6 بازی کنند و در برابری هستند با بهترین بازیکنان انسانی روی اندازههای برد تا حدود 9×9. این گزارش به طور رایج وسایل مورد استفاده و پیشنهادی را برای بازرسی تخته بازی و اعمال ارزیابی کشف کننده را توصیف میکند.
1ـ مقدمه
برای یک مقدمه عالی برای بازی Hex و استراتژی آن نگاهی به کتاب Browne بیندازید. مقالات مقدمهای در مورد Hex در Scientific American by Gardner and stewart به چشم میخورد. تکامل PSPACE از نسخه عمومی شده Hex توسط Even و Tarjan به اثبات رسیده است. اثباتی برای خود Hex توسط Reisch عرضه شده بود. وسایل الگوریتمی برای بازی Hex در این گزارش توصیف شده است که میتواند به صورت زیر خلاصه شود:
ـ ارتباطات مجازی در برنامة Vadim Anshelevich Hexy (Ansoo): استفاده شدهاند.
ـ الگوهای تجزیه توسط Jing yang استفاده شدهاند تا مقادیر باز 7×7 و 8×8 را اثبات کنند. (YLPO1, YLPO2a, YLPO2b)
ـ بازرسی الگو بر پایه روش yang است و تست شده است اما هنوز در برنامة Jack Van Rijswick استفاده نشده است. Queen bee (Rijoo)
ـ مدلهای شبکه در چندین فرم ارائه شدهاند. البته به طور قابل توجه در Hexy که یک شبکه الکتریکی مانند آن است.
ـ فاصله هندسی در Queen bee استفاده شده است.
کاهش y توسط Steven Meyers پیشنهاد شده است که بر پایه مشاهدات توسط creaigschensted میباشد.
اولین سه روش در بخش 2 توصیف شدهاند. در حالیکه بخش 3 جریان شبکه و روشهای 2 فاصله را توصیف میکند. وسیله کاهش y در بخش 4 ارائه شده است.
AppendixA شامل بعضی پیش زمینهها روی ارائه هندسی Hex است.
2ـ جستجو (بازرسی)
نه ارتباط مجازی و نه الگوهای تجزیه روشهای بازرسی تخته بازی نیستند.
هر دو روش از الگوهای محلی ارتباطات اثبات شده، ایجاد الگوهای جدید از الگوهای کوچکتر استفاده میکنند. انواعی از استفاده از الگوهای تجزیه که از الگوهای کروی استفاده میکنند به عنوان یک افزایش بازرسی تختهبازی ایمن در الگو بازرسی استفاده شدهاند.
1-2- ارتباط مجازی
ارتباطات مجازی الگوهای محلی هستند که یک ارتباط را گارانتی میکنند. دو نوع ارتباط مجازی وجود دارد: قوی و ضعیف، یک ارتباط ضعیف توسط قانون And ایجاد شده است که یک برنده گارانتی شده است که ابتدا بازیکن برنده را تأمین میکند. یک ارتباط قوی توسط قانون or ایجاد شده است که یک برنده است بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی اول بازی میکند. هر ارتباطی یک حامل دارد که نیستی مجموعهای از خانهها است که مورد نیاز است تا برای ارتباط با کار خالی شود. قانون And در شکل 1-I نمایش داده شده است. این قانون یک ارتباط ضعیف بین q,p را پایهگذاری میکند که تأمین میکند که برآمدگی میانی m خالی است و ارتباطات قوی بین m,p و بین q,m وجود دارد. ارتباط میتواند توسط بازی در نقطة m ایجاد شود. قانون And نیاز به 2 حامل دارد که نپوشاند و حامل نتیجه ارتباط ضعیف اتصال این دو حامل به اضافه خانه m است.