دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 3856 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 50 |
پژوهش بررسی انسانهای نخستین در 50 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست
فصل اول.. ۱
انسانهای نخستین.. ۱
مقدمه. ۲
آن زمان که انسان نبود. ۴
پیدایش نخستین باره انسان.. ۵
بشر راه رفتن روی دوپا را می آموزد . ۶
بشر راه استفاده کردن از دستهایش را می یابد . ۷
بشر ، ابزار می سازد . ۸
بشر شکارچی.. ۹
جمع آوری غذا ۱۰
کشف آتش… ۱۱
دوره اسکان بشر در غار. ۱۱
غارهای کمربند ، هوئو و همجوار آن در مازندران : ۱۲
۲- غار تنگ پَبدَه در کوههای بختیاری : ۱۴
۳- غارهای دره خرم آباد لرستان : ۱۴
۴- غارهای هیوِ در استان مرکزی : ۱۵
دوره اسکان بشر در دشت.. ۱۵
تصور انسانهای اولیه از آسمان.. ۱۹
سازگاری یافتن با آب و هوای سرد. ۱۹
دین و فرهنگ جوامع اولیه. ۲۰
تکامل انسان.. ۲۲
نتیجه گیری.. ۲۴
فصل دوم. ۲۶
پیدایش روستا ۲۶
مقدمه. ۲۷
تاریخچه روستا ۲۹
جغرافیای روستایی : ۳۰
ریشه های جغرافیای روستایی.. ۳۲
نقش آب در پیدایش سکونتگاه های ایران.. ۳۳
شکل روستا ها ۳۴
روند خانه سازی در روستا ها ۳۶
وسعت سکونتگا ههای روستایی.. ۳۶
موقعیت سکونتگا ههای روستایی.. ۳۸
منابع درآمد روستاییان.. ۴۰
شیوه های تولید زراعی : ۴۱
حمل و نقل پایدار در روستا ۴۲
جمعیت واشتغال روستایی.. ۴۴
ارزش روستا ۴۵
مشارکت جوامع محلی در گردشگری روستایی.. ۴۶
مشارکت در توسعه گردشگری روستایی.. ۴۸
نتیجه گیری.. ۴۹
منابع.. ۵۰
مقدمه
مطابق یک فرضیه علمی معاصر ، سیر تکاملی نخستین میمونهای انسان نما ( اجداد انسان ) در حدود 4 میلیون سال پیش در آفریقا آغاز گردید . سپس ، میل دگر خواهی مهاجرت این میمونهای انسان نما را به آسیا و اروپا جایی که آنها تکامل خود را ادامه دادند ، منتقل نمودند آنهایی که در آفریقا باقی ماندند به روند تکاملی خود ادامه دادند و به صورت انسانهای امروزی درآمدند و سرانجام آنها به همه نقاط جهان مهاجرت کردند و جای همه میمونهای انسان نمای اولیه را گرفتند .
حدود 8/1 میلیون سال پیش دسته هایی از انسان های اولیه از راه خاورمیانه و آسیای جنوب غربی به سرزمینی که امروز گرجستان است مهاجرت کردند . این انسانهای اولیه جزو اولین دوره های انسان راست قامت یا آخرین دوره ای پیش از آن یعنی انسان ماهر (ابزار ساز ) یا Homo Habilis
دسته بندی می شوند . حجم مغز انسانهای اولیه 900 سانتی متر مکعب بود در مقابل حجم مغز انسان امروزی که به طور متوسط 1350 سانتی متر مکعب است .
از خصوصیات این دسته گوشتخوار بودن است . چرا که در جایی مثل آسیای مرکزی و گرجستان
نمی شود مانند آفریقای آن زمان فقط با میوه ها و دانه های گیاهی زندگی کرد . سرزمینهای آسیای مرکزی دو فصل اصلی داشته است و در دوره ای از سال میوه و گیاهان به اندازه ی کافی در دسترس نبوده است .
در جایی به نام دمانیسی میان گرجستان و ارمنستان امروزی فسیل هایی از انسانها کشف شده است که طبق نظر محققین باید جزو این دسته از انسانها باشند . خود همین کشف به تنهایی از این نظر جالب است که نشان از مهاجرت انسانهای اولیه از آفریقا به سرزمین های آسیای مرکزی و روسیه دارد . یکی از این فسیلها نشان می دهد که دندانها در سنین نوجوانی او ریخته است ولی توانسته است که سالها پس از آن زندگی کند بطوری که موقع مرگ 40 ساله بوده است . نشانه ی این موضوع پوشانده شدن
سوراخ های دندان های ریخته شده بوسیله ی رشد بعدی آرواره است . خوب سوالی که حالا مطرح است اینست که در شرایطی که میوه و گیاهان در دوره ی طولانی از سال در دسترس نبوده اند و فقط با گوشت شکار می شد زندگی کرد ، این انسان چگونه توانسته است بدون دندان سالها زندگی کند ؟ نام این فسیل را پیرمرد گذاشته اند .
راه حلی که می تواند منطقی تر از بقیه باشد این است که افرادی در گروه به او کمک می کرده اند و این کمک در طول سالیان ادامه داشته است . یعنی اتفاقی نمی توانسته است باشد . این کشف کوچک نیست و نشان می دهد که پیوندهای فامیلی و قبیلگی پا به پای رشد انسانی بتدریج در حال شکل گرفتن بوده اند و تاریخی بسیار دورتر دارند . همانطور که اشاره کردم دورترین نشانه ها در انسان هموساپینس و انسان نئاندرتال دیده شده بود .
با توجه به این یافته ها می توان به این فکر کرد که انسان در تماتیش محصول یک تکامل تدریجی است و آنچه انسانیت ما نام دارد یکباره شکل نگرفته است و ریشه های انسانی ما بیشتر از آنچه به نظر می آید با طبیعت درآمیخته است .
آن زمان که انسان نبود
زمانی بسیار دراز ، پیش از آنکه آدمیزاد بر روی زمین هویدا شود ، این زمین – که دیرزمانی پس از آن زادبوم انسان می شد – مراحل بی شماری از دگرگونی را پشت سر نهاده بود ، شکل گرفتن زمین به چهار هزار و هفتصد میلیون سال پیش باز می گردد . آن زمان که توده ای از گازهای گداخته بر رویه ی سخت یکی از سیاره ها نشست و سرد شد . آن سیاره همین زمینی است که ما بر آن زیست می کنیم . به دنبال آن در درازای شصت هزار سال باران های سیل آسا بر زمین فرو ریخت که اقیانوس ها از آن به وجود آمدند . همزمان آتشفشان های بزرگ پی در پی کوه ها را به وجود آوردند و شکل آنها را پی در پی دگرگون کردند . میلیون ها سال دیگر سپری شد تا جانوران پستاندار نمودار شدند که تکامل آنها به پیدایش انسان انجامید . باورهای گونه گون درباره ی پیدایش عالم و آدم که از اسطوره ها سرچشمه می گیرند بخشی بزرگ از میراث فرهنگی بشریت اند . دانش نو با همه پیشرفتگی و دستاوردهایش آدمی را درباره ی چگونه پیدا شدن زمین و منظومه ی شمسی به یک باور همگانی ، یکدست و بی چون و چرا نمی رساند . با این حال امروزه عموماً بر این گمان اند که منظومه شمسی این گونه به وجود آمد که توده ای از گازها و غبارهای پراکنده در فضا زیر تأثیر نیروهای جاذبه رفته رفته و به آرامی بر یکدیگر انباشته و فشرده شدند . از گرمایی که از این انباشتگی و فشردگی گازها و غبارها برخاست خورشید کم نوری زاده شد که رفته رفته دایره ای از گاز و بخار پیرامون خود پراکند . این گازها و بخارها کم کم سرد شدند ، فشرده شدند تا اینکه سیارات از آنها به وجود آمدند .
همزمان ، خورشید رفته رفته کوچک تر شد ، دورتر رفت و گداخته تر شد . نزدیک به خورشید توده های گاز و بخار که سنگین تر بودند بر هم فشردند و سیارات درونی منظومه شمسی را ساختند که زمین یکی از آنهاست . دورتر از خورشید اتم های سبک تر در هم فشردند و سیارات برونی را ساختند . گمان می رود که توده ی گازی که از زمین از آن ساخته شد چهار هزار سانتی گراد گرما داشت ، کمابیش به اندازه ی گرمای خورشید 4700 میلیون سال پیش زمین سرد شد ، گازها به مایع بدل شدند و آنگاه در گرمای 1500 درجه ذرات سفت و سخت بر رویه ی زمین نمایان شدند که بر توده ی گداخته زمین شناور بودند . گرما که کاهش یافت و به درجه 700 درجه رسید رویه ی سخت زمین ده کیلومتر کلفت شده بود . از آن پس آهنگ سرد شدن زمین کند شد . رفته رفته که گرما بیشتر کاهش یافت اینجا و آنجا باران نم نم باریدن گرفت و نم نم باران به زودی به رگبارهای تند بدل شد .
ابرهایی که بر فراز زمین آونگ بودند در ازای شصت هزار سال بر زمین باریدند و در گودی های رویه ی زمین اقیانوس ها را به وجود آوردند . آب باران ها که بر زمین می بارید و اقیانوس ها را می انباشت رفته رفته گرمای زمین را کاهش می داد تا سرانجام به آن درجه رسید که امروز هست ، بیست تا سی درجه سانتی گراد . بارانی که بر زمین می بارید کمابیش سه میلیارد سال پیش بند آمد اما تا آن وقت زمین هنوز برای زیستن آماده نشده بود . هوای پیرامون زمین ترکیبی بود از اکسید دو کربن ، بخار و آب ، متان و آمونیاک . پس نمی توانست تابش ماوراء بنفش را که از خورشید به زمین فرو می ریخت چاره کند . رویه ی زمین نیز هنوز به اندازه ی کافی سفت و سخت نشده بود . خمش و نرمش داشت زیرا گدازه های آتشفشانی از اندرون زمین برون می جهید و بر رویه ی زمین می پراکند . بر خاره سنگ ها که گدازه های آتشفشانی به جا نهاده بودند هنوز هیچ گیاهی نروییده و آبی که بر رویه ی زمین یافت می شد شورابی بود که در فرورفتگی ها و گودال ها انباشته شده بود . اما همین چند و چون های بی نوید هسته های زندگی را در خود می پروریدند . عناصر شیمیایی پیچیده و شگفت آوری همچون اسیدهای آمینه و اسید فورمیک در آب دریاها پیدا شدند و از آب دریاها یک محیط زیست ساختند . ( توکلی ، 1384: 213-210 )
پیدایش نخستین باره انسان
دانستن اینکه انسان برای نخستین بار کی و کجا پیدا شده است برای تاریخدان فرهنگ ، ممکن نیست ، ولی یقین هست که انسان در آخرین دوره عصر نو زیوی وجود داشته است . استخوانهایی که ایوگن دوبوا جراح هلندی در 1891 در ناحیه توبنال واقع در جاوه کشف کرد - استخوانهای بخش بالایی جمجمه یک استخوان ران و دو دندان – اگر براستی استخوانهای یک موجود بوده باشد می تواند نشان از وجود انسان در روزگاری کهن باشد . این تکه های بازمانده که تاریخدانان به عنوان انسان جاوه می شناسند ، شاید کهنترین تکه های استخوان بندی انسانی است که در اختیار ماست . عموماً فرض این است که انسان جاوه در اوایل دوره پلئیستوس می زیسته است . همچنانکه نشانه های اتصال ماهیچه حکایت می کند . او با اندام راست راه می رفته است . شیارهای مغزش نشان می دهد مغز او تفاوت بسیاری با مغز انسانواره دارد باید این واقعیت را یادآور شد که هیچ ابزاری همراه با بازمانده های انسان جاوه کشف نشده است نظریه های
بی پایه و مایه درباره فرهنگ انسان جاوه باورکردنی نیست . ( لوکاس ،1372 : 220 )
بشر راه رفتن روی دوپا را می آموزد .
از نخستین رویدادهائی که در حیات بشر ، پس از ترک درختان و اختیار زندگی در سطح زمین رخ داد ، این بود که راه رفتن روی دو پا را آموخت .
وقتیکه طفل شش ماهه می شود ، با چهار دست و پا شروع به خزیدن بر روی زمین می کند . در دوازده ماهگی می تواند راست بایستد و نخستین قدمها را با دو پای ناتوان و لرزان خود بردارد . با آغاز ، باصطلاح تاتی تاتی راه رفتن طفل ، همیشه این خطر برای او وجود دارد ، که با صورت به زمین بخورد . حتی هنگامیکه می خواهد طول اطاق را بسرعت بپیماید ، ترجیح می دهد که باز خزیده و با کمک دستها و پاهای خود آن فاصله را طی کند . اما سرانجام بموازات تکامل و بهبودی وضع حس تعادل و بحد کافی قدرت و نیرو گرفتن پاهایش و بتدریج بیشتر و بیشتر از پاهای خود بعنوان وسیله تغییر مکان و رفتن از جائی به جای دیگر استفاده می نماید . مع الوصف در طی زمانی نسبتا طولانی راه رفتن واقعی را فرا می گیرد .
انسان برای یادگیری عمل راه رفتن ، همان مراحلی را می پیماید که اجداد او در طول میلیون ها سال پیش برای اینسو و آنسو رفتن طی کردند . شاید کودکان بخود بگویند : چرا راه رفتن روی دو پا را یاد می گیرم ؟ اینکه کاری ناراحت کننده است ، راستی چرا خودم را اذیت می کنم ؟
جوابی که این کودکان پس از دوره ای کوتاه برای خود می یابند اینست : فایده اینگونه راه رفتن اینست که می توانم روی دو پا ، باین سو و آن سو شتافته و دستهایم نیز آزاد خواهد بود و بدینوسیله بخوبی می توانم اشیائی نظیر اسباب بازیهایم را با خود حمل کنم !
البته خود ما هنوز نمی دانیم که چرا انسان راه رفتن را شروع کرد ؟ اما چنین به نظر میرسد که آزاد بود دستها برای انسان اولیه مزیت بسیار مهمی داشته است ، چه بدان طریق قادر به حمل همه نوع وسائل ، خوراک ، اسلحه یا حتی کودکانش بوده است و بهمین علت نیز ، انسانهای اولیه توانستند ، با توجه به مشقات فراوان زندگی در چراگاههای گسترده زنده بمانند .
بنابراین بار دیگر ، طبیعت نشان داد که حیواناتی می توانند نسلی از خود بجای گذارند که قادر باشند خود را با طبیعت و شرایط زیست موجود تطبیق دهند و بازنده ماندن ، اجداد نسل های آینده خود باشند . مفهوم تکامل نیز همین است . ( ناپیر ، 1352 : 19-18 )
بشر راه استفاده کردن از دستهایش را می یابد .
کلیه میمون ها و میمون های بی دم ، هوشیارانه و در راههای مختلفی دستهای خود را بکار گمارده و از آنها استفاده می کنند . آنها می توانند قفلها را باز کرده ، چوب پنبه ها را از سر بطری ها درآورده و حتی نقاشی کنند . در واقع میمون ها بدین علت قادر به انجام این کارها میباشند که انگشت شست آنها قابلیت تحرک بسیار خوبی دارد و تقریباً در هر وضعیتی می توانند با کمک آنها به اشیاء چنگ بزنند . دلیل دیگر آنستکه میمون ها دارای دماغ و مغزی فعال می باشند . آنها با تماشای انسانی که مشغول درآوردن چوب پنبه یک بطری است ، بطور دقیق بیرون آوردن چوب پنبه را یاد می گیرند . بحدی مغزشان کنجکاو و فعالست که هر آنچه را می آموزند خود میآزمایند . وقتیکه اجداد بیشه ها را ترک کرده و زندگی در چراگاهها را پذیرا شدند ، دستهایشان تقریباً همانند دستهای ماهر میمونهای امروزی بود . پس از گذشت بیش از میلیونها سال دستهای انسان مختصر دگرگونی پذیرفته . انگشت شست کمی درازتر و کلفت تر شده و گوشت انتهای انگشتان پهن تر گشته است .
در جریان تکامل دست بشر ، تغییر مهمی در شکل آن بوجود نیامده ، بلکه دگرگونی عمده در وظیفه آن صورت گرفته است . اگر لحظه ای تعمق کنید ، درک خواهید کرد که دست هر عملی را که مغز امر باجرای آن دهد انجام می دهد . بنابراین چون مغز تکامل یافته و هوشیار تر شده ، بالنتیجه دست نیز ماهرتر گشته است .
مهمترین گامی که در راه تکامل بشر برداشته شد ، یادگیری طرق استفاده از اشیاء نظیر سنگ ، چوب و استخوانهای دیگر حیوانات بوده است .
بشر به خوبی دریافت که می توان از این اشیاء ابزار شگفت انگیز و مفیدی ساخت ، بعنوان مثال بشر می توانست ، یک سنگ گرد را بعنوان چکش بکار گرفته ، یک قطعه چوب را بصورت بیلی درآورده و از فک گوسفند نیز بعنوان یک اره خوب استفاده کند . حدود یک میلیون سال پیش گروهی از انسانهای اولیه بسیار باهوش ، در آفریقای جنوبی زندگی می کردند ، آنها استعداد عجیبی در ساختن ابزار مختلف از استخوانهای حیوانات و طرز استفاده از آنها داشتند. ( همان منبع قبلی : 21-20 )
بشر ، ابزار می سازد .
در منطقه بسیار دور افتاده ای واقع در آفریقای شرقی بنام سرنگتی Serengeti دره تنگ و درازی بطول ده میل قرار دارد که الدووای گورج Olduvai Gorge نامیده میشود ( گورج بمعنی دره تنگ است ) .
هم اکنون این منطقه بصورت یکی از معروفترین دره های جهان درآمده است . عمق این دره سیصد فوت (پا) می باشد و صخره های آن متشکل از لایه های گوناگونی است که هر یک از لایه ها ، نشانگر و نمودار نشست رسوبات آتش فشانی است که طی سالیان متمادی بر روی یکدیگر قرار گرفته اند . در سال 1959 در لایه تحتانی آن که نخستین ریزش ها و رسوبات آتش فشانی بود و بالنتیجه قدیمیترین آنهاست . استخوان های بدن یک نوع انسان اولیه کشف شد . این موجودات همانند پیگمی ها نسبتا کوچک اندام بودند . پیگمی ها افرادی کوتاه قد هستند که در آفریقا و گینه نو پراکنده شده اند میانگین قد پیگمی های آفریقا که نگریلو Negrillo نامیده میشوند کمتر از 5 فوت می باشند .
کشف اسکلت تقریبا کامل پاهای این موجودات نشان داد که آنها همانند انسانهای امروزی روی دو پا راه می رفتند . فسیل استخوانهای این انسان اولیه همراه با شواهدی که بیانگر طرز زندگی و شرایط زیست و محیط اطراف آنها بود کشف گردید . استخوانهای حیوانات کوچک و ماهیانی که این انسان اولیه بدام انداخته بود و نیز استخوانهای حیوانات بزرگی را که تصادفا آنرا یافته و برای در آوردن مغزش آنرا شکسته بود بدست آمد .
همچنین ابزار سنگی ، در آن نواحی یافت شد که نوعی تبر محسوب می شود و انسانهای الدووای بمنظور های مختلف آنرا بکار می بردند . در واقع تبرهای سنگی مکشوفه ، مثل چاقوهای جیبی پیش آهنگان ، برای انسانهای اولیه مفید بوده است .
بسیاری از مردم بر این عقیده اند که مهمترین مرحله تکامل انسان مرحل ایست که بشر اولیه شروع بساختن ابزار از اشیایی که در پیرامون خود می یافته و از آنها استفاده های ساده ابتدایی میکرده است . زیرا این مورد نشان میدهد که انسان شروع بتفکر در مورد آینده کرده است و همین بیش نگری و تفکر است که از جمله تمایزات اساسی و مهم بین انسان و حیوانات می باشد . شواهد و مدارکی که به نام طبقات زندگی شهرت یافته و از الدووای بدست آمده نشان می دهد که انسان الدووای درین دوره در گروه های خانوادگی زندگی می کرده است . ( همان منبع قبلی : 23-22 )
نتیجه گیری
بطور کلی ، در خلال تعطیلات ، انسان اوقات فراغت زیادی دارد . مدرسه ای نیست که برود ، ادارات نیز تعطیل بوده و کارها طوری ترتیب داده شده که انسان باید بنحوی خود را مشغول کند . ممکنست کار مختصر خریدی در میان باشد و یا بخواهد کسی در انجام کارهای خانه سهیم و شریک باشد . ولی باز هم فرصت های زیادی وجود دارد ، که انسان میتواند با پرداختن به تفریحات مورد علاقه اش ، خود را سرگرم کند . تصور کنید که اگر انسان ناگریز باشد ، پیش از صرف صبحانه اش ، فقط برای تهیه آن کیلومتر ها مسافت را طی کند ، ایام عمرش چقدر مشقت بار خواهد بود . حال به زندگی انسانهای نخستین بر می گردیم : مردمی که ناچار بودند برای حفظ خود در مقابل حیوانات در شبی که پیش روی دارند همه روز را جمع آوری هیزم مشغول شوند تا در کلیه ساعات تاریکی ، آتشی مشتعل باشد که بدانوسیله خود را گرم نگهداشته و از شر جانوران درنده درامان باشند .
آدمی که برای تهیه لباسش مجبور بود که وسائل ابتدائی سنگی و با تحمل مشقات فراوان پوست جانوران را بطریقی آماده و بدوزد و یا انسانهائی که تهیه غذایشان منوط به بدام انداختن حیوانات ، از پوست کندنشان و قطعه و قطعه کردن گوشت آنها ، با وسائل اولیه و سنگی که روز قبل آنها را ساخته بود با توجه به این مسائل تصدیق خواهید کرد که وقت اضافی بجای نمیماند .
مع الوصف مشخص شده است که در حدود 35 هزار سال پیش انسان به آنچنان تمدن و شهر نشینی دست یافته بود تا علاوه بر ساعاتی را که برای بقاء خود می کوشید ، فرصت و وقت اضافی در اختیار داشته باشد و در طی این اوقات فراغت بود که توانست گردنبندها و طوقهائی برای گردن و مچهای خود بسازد و یا اشکال کوچکی را روی سنگ منقوش سازد و یا تصاویر زیبائی از حیوانات با حالاتی دراماتیک نقاشی کند و غارهائی را که در فرانسه و اسپانیای امروزی قرار دارند ، زینت بخشید .
بدینسان می بینیم که انسان جدیدی قدم بعرصه هستی و میدان تنازع بقا میگذارد . بشر جدید ، با خصوصیاتی که ذکر شد ، هنوز از شکار گذران میکرد و با بدام انداختن جانوران وحشی ، غذای خود را بدست می آورد .
با از بین رفتن توده یخهای شناور دوران یخبندان در قسمتهای جنوبی اروپا و سرازیر شدن آنها بسوی شمال و کشانده شدن گروه کثیری از حیوانات به جنگلهای فرانسه و اسپانیا و آلمان ، گوشت شکار بحد وفور بدست میآمد . ده هزار سال بعد جمعیت اروپا و خاورمیانه رو بافزایش نهاده و بتدریج پیدا کردن شکار مشکل مینمود و نیاز شدید به کشف منبع غذائی جدید احساس می شد . در فلسطین مردمی که با ناتوفی معروفند ، در پی توسعه و تکمیل راه و روش زندگی نوینی بودند . از آنجائیکه این گروه افرادی چادر نشین بودند ، به تربیت و اهلی کردن حیواناتی نظیر سگها و بزها همت گماشتند . طریقه دروکردن دانه ای وحشی غلات و حبوبات را با داسهای دسته استخوانی که از سنگ چخماق ساخته شده بود ، یاد گرفتند .
با گذراندن این مرحله توسعه و ترمیم امور کشاورزی و تربیت حیوانات میسر شد . در واقع انسان میتوانست خیلی زود به کشاورزی سر و سامان و وسعت بخشد . کشت و درو دانه ها ، این امکان را بوجود آورد که اقامتگاههای دائم و یا دهکده ها را در مناطقی اختیار کنند که در آنجا می توانستند خرمنهای جو را باد داده و دانه های بدست آمده را در آسیابهای سنگی ابتدائی برای مصارف فوری یا انبار کردن برای مصرف در فصل زمستانی که در پیش بود ، خرد کنند .
نخستین محل اقامت این انسانها که بطور منطقی می توان آنرا شهر نامید ، جریکو Jericho بود . ساکنان جریکو هفت هزار سال پیش با وجودی که هنوز فن کوزه گری و سفالکاری شناخته نشده بود ، مع الوصف خانه های گلی و در اطراف شهر خود بدیوار کشی پرداختند . برای آبیاری مزارع گندم و جو و بذرک خود با کندن جویها آبرسانی میکردند. زیادی حبوبات و افزایش حیوانات خانگی و اهلی که جهت مصارف غذائی ذبح میشد این فرصت را به شهرنشینان داد تا از افرادی نظیر نقاشان ، کاهنان و مغازه داران که در تولید مواد خوراکی شرکت نداشتند ، حمایت و پشتیبانی کنند و باین طریق در جریکو ، پایه های نخستین پیدایش جلوه های باشکوه تمدن پی ریزی شد .
تاریخچه روستا
به زمان اشکانیان بر می گردد . در آن بنا بر پاره ای نقل قولها و شواهد قدمت سکونت در این منطقه اند اما بنا به دلایل نامعلومی از بین رفته یا مجبور زمان عده ای در این محل برای سالیان زندگی کرده محکمتری دلالت بر این دارد که در حدود چهار قرن پیش تعدادی دامدار از به ترک محل شده اند . شواهد کاخک ، نوغاب و بینا باچ دوباره این محل را برای اقامت برگزیده اند .
مردم آن زمان مناطق طبس،در روستا رو جهت تامین آب مورد نیاز خود به حفر قناتهایی در منطقه پرداختند و بتدریج جمعیت ساکن رو به افزایش نهاد .
از زبان ریش سفیدان محل حمله یاغی ها و راهزنان به مردم این منطقه که هنوز نیز داستانهای خود برآمده و به ساخت مامنی به شنیدنی است موجب شد که آنان به فکر آسایش و تامین جان ، انبار و برج و بارو اقدام کنند نام قلعه همراه با دهلیزهای زیر زمینی وحوض ، همچنین غیرت و رشادت در بین مردم منطقه معروف اهالی روستای استاد به تبحر در تیر اندازی که بنا گردید موجب هراس بیشتر یاغیان شد و این قطعه در بین بوده اند و به همین دلیل قلعه ای سرگدار معروف گردید . مردم ساکن روستا به خاطر آسایش و حفاظت بیشتر مردم منطقه بنام قلعه و مال خود اقدام به ساخت قلعه ای دیگر نیز کرده اند که به قلعه دوغ آباد معروف از ناموس و جان باشد . هم اکنون خرابه های قلعه سرگدار در ده قدیم و خرابه های قلعه دوغ آباد در می آبادی دوغ آباد موجود می باشد . معروف به قلعه سرگدار نمایی از قلعه بزرگتر ، وجود دو دالان بسیار قدیمی در محل روستا که هم اکنون دربهای ورودی آنها در اثر ریزش آوار و خاک بسته شده است نیز احتمالا به جهت فرار از دست راهزنان بوده است . متاسفانه در حال حاضر اطلاعات چندانی از قدمت و چگونگی این دالانها که گفته می شود طول زیادی نیز داشته اند در دسترس نیست .
خانه های گلی توسط افزایش تدریجی جمعیت وکاهش نا امنی ها در منطقه موجب شد ساخت گفته می شود به دلیل اینکه افرادی مردم ساکن روستا در محدوده های دورتری از قلعه نیز آغاز شود خاصی داشته اند این منطقه بنام استاد نامیده شده از اهالی روستا در ساخت این خانه ها مهارت حاکی است نام بسیار قدیم استاد بوده است . همچنین پاره ای نقل قولها در بین روستاهای همجوار ، در دوران حکومت رضاخان با توجه به جمعیت و موقعیت روستای استاد در آن زمان همه ساله یک نفر در روستا به این روستا به عنوان ده مرکز روستاهای اطراف تعیین شد که دهیار را انجام می داد عنوان کدخدا انتخاب می گردید و وظیفه بعضی سالهای کم آبی و خشک ، شغل اصلی مردم روستا در آن زمان دامداری و کشاورزی بوده که در کاشمر ، نیشابور و ... کوچ می کرده اند مردم جهت چرای دامهای خود به شهرهایی مانند کوهسرخ وجود حمامی نسبتا مجهز و بهداشتی در آن زمان ؛ بیانگر اهمیت و توجه مردم روستا از دیرباز به نظافت و بهداشت می باشد . این حمام که گفته می شود قدمتی بیش از 100 سال دارد در نوع خود داری ساختمانی مناسب بوده که جهت ثابت ماندن حرارات پایین تر از سطح زمین بنا شده است و در آن آب به وسیله 2 دو ظرف بسیار بزرگ ( دیگ مسی ) که در کف خزینه قرار داشته اند گرم می شده است . این حمام در سال 1384 در فهرست آثار باستانی ایران به ثبت رسید . ( اینترنت : Danesh nameh – Roshed.com )
موقعیت سکونتگا ههای روستایی
موقعیت به طور کلی بیانگر وضعیت خاص یک محل در سطح زمین است و مفاهیم گوناگونی دارد ، اما معمولأ از موقعیت و یا موقعیت نسبی سخن گقته می شود .
موقعیت مطلق همان مفهوم رایج موقعیت است که بر اساس مقادیر طول و عرض جغرافیایی مشخص می شود . در این مفهوم با در دست داشتن یک نقشه و یا اطلاع از مقادیر فوق می توان محل دقیق هر نقطه را تعیین کرد . در مقابل موقعیت نسبی که در اینجا مورد تاکید است ، بر اساس ویژگی های خاص طبیعی ( توپوگرافی ، منابع معدنی و مانند آن ) یا بر مبنای روابط درونی و بیرونی یک واحد سکونتگاهی مشخص می شود و به ترتیب موقعیت طبیعی (موقعیت جغرافیایی ) و موقعیت کارکردی را شکل می دهد.
موقعیت طبیعی یک سکونتگاه با عوامل محیط طبیعی ، همچون پستی و بلندی ، منابع آب و پوشش گیاهی ، ارتباط مستقیم دارد. بنابراین با توجه به استقرار یک سکونتگاه درروی کوه یا تپه ، دامنه ، دره ، ساحل و پایکوه موقعیتهای گوناگون طبیعی به ترتیب عبارت است از موقعیت کوهستانی ، موقعیت
دامنه ای ، موقعیت دره ای ، موقعیت ساحلی و موقعیت پایکوهی .
موقعیت طبیعی در نظر کارشناس جغرافیای روستایی گویای بسیاری از ویژگیهای روستایی ، از جمله حجم جمعیت ، نوع فعالیت ، امکان دسترسی به منابع و توانهای بالقوه برای رشد و توسعه است . بر این اساس ، یک موقعیت دشتی در مقایسه با یک موقعیت کوهستانی از ابعاد مختلف تفاوتهای چشمگیری دارد ؛ برای نمونه امکان ارتباط و اسکان جمعیت در موقعیتهای دشتی معمولاً فعالیتهای زراعی ، باغداری و صنعتی غلبه دارد . حال آنکه در سکونتگاههای روستایی نواحی کوهستانی ، بیشتر دامداری و صنایع دستی رواج دارد و این نواحی به طور نسبی جمعیت کمتری را در خود جای می دهد.
در کنار موقعیت طبیعی که بیشتر گویای عوامل و نیروهای استقراری است ، موقعیت کارکردی سکونتگاههای روستایی مطرح می شود که بیشتر بر روابط درونی و بیرونی روستا ها مبتنی است .
به این ترتیب ، موقعیت کارکردی بر اساس شکل و دامنه روابط و نحوه برآوردن نیازهای ساکنان یک سکونتگاه مشخص می شود و اگر چه وابسته به موقعیت طبیعی است ، می تواند شامل جنبه های زیر شود :
الف ) موقعیت محلی .
ب ) موقعیت ناحیه ای .
ج ) موقعیت فراناحیه ای .
مو قعیت محلی عبارتند است از ارتباط موقعیتی یک سکونتگاه روستایی با عرصه پیرامونی بلا فصل خود که از نظر کارکردی به آن بستگی دارد . موقعیت محلی بیشتر به روابط درونی و توانمندیهای مختلف محیطی و فرهنگی یک سکونتگاه روستایی باز می گردد. در مقابل ، موقعیت ناحیه ای بیانگر اهمیت ، جایگاه و دامنه ارتباط یک روستا با روستا های دور ونزدیک است ، این موقعیت در محدود ه های اداری و سیاسی ، بسشتر در حد دهستان وبخش مطرح می شود و نشاندهنده جایگاه خاص یک واحد سکونتگاهی در مجموعه های روستایی واقع در این محدوده هاست .
موقعیت فرا ناحیه ای عبارتند است از ارتباط موقعیتی گسترده یک روستا با سکونتگاههای واقع در فواصل نسبتاً دور از محل استقرار آن . البته در خصوص بسیاری از روستاها ، بویژه در روستاهای کوچک ، این نوع موقعیت کمتر مطرح می شود .
کارکردهای سکونتگاههای روستایی متنوع و گوناگون است . به عنوان نمونه ، کارکرد دفاعی این سکونتگاهها توان مقابله با حواث غیر مترقبه طبیعی مانند سیل یا هجوم سایر گروههای انسانی یا حتی جانوران است و کارکرد اقتصادی ، چگونگی دسترسی مناسب و مطلوب به منابع یا شبکه های ارتباطی . هر یک از این کارکردها از یک سو نمایانگر دلیل یا دلایل انتخاب محل های مربوط و از سوی دیگر تا حد زیادی بیانگر ویژگیها ونوع روابط در سکونتگاه مورد نظر است.(سعیدی ، 1384 : 43-39 )
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 11 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 6 |
مقاله بررسی راز موفقیت انسان در 6 صفحه ورد قابل ویرایش
بحث در مورد موفقیت انسانها در کار و زندگی و به طور کلی در زمان حیات خود
فرد موفقی کسی است که به آرزوهای خود برسد و در درون رضایت خاطر احساس کند که این امر خود حاصل تلاش و کوشش مداوم در زندگی است.
موفقیت به دو بعد است: 1- بعد فردی که شخص به تنهایی و بدون در نظر گرفته عوامل بیرونی به مقصد و هدف خود میرسد. 2- بعد سازمانی یا گروهی است که تنها تلاش و کوشش فرد به تنهایی نیست بلکه تلاش و کوشش اطرافیان و همکاران فرد است که در موفقیت و سرافرازی افراد سهیم هستند، نکته قابل توجه اینکه رسیدن به هدف یکی از معیارهای اصلی موفقیت به حساب میآید.
حال منظور از هدف همان نقطه و وضعیتی است که میخواهیم به آن برسیم و عوامل آن نیز عبارتند از 1- الگوبرداری از افراد موفق تعیین اهداف بزرگ- پرورش خلاقیت- حداکثر استفاده از زمان- اشتیاق – پشتکار داشتن- اعتماد به نفس و خیلی چیزهای دیگر که انسان را به مقصد و آن نقطه اوج میرساند.
حال برای قدم برداشتن به سوی موفقیت باید تعیین شغل و یا مسیر کرد. بین این دو (تعیین شغل و تعیین مسیر) تعیین اهداف شغلی گاهی هوشمندانه به سوی موفقیت به حساب میآید در واقع اهداف شغلی هدف نهایی تمام فعالیتها اعم از تحصیل کار در شرکت و یا سازمانهای دولتی است که شما در حال حاضر به آن دست میزنید و نیز از طرفی فردی که محصل و یا دارای مدرک است و علاقه به تحصیل و نیز کسب و کار میباشد البته در کنار تحصیل مشغول میشود در آینده برای خود کسب کار ایجاد میکند و به موفقیت میرسد حال فایده این کسب و کار شخصی آن است که برنامة مربوط به شغل و کسب و کار به عهده شخص می باشد و خود فرد تصمیم میگیرد که چه کار را باید بکند و چه کار را نباید بکند که موفق باشد. پس این تصمیمگیری را به صورت درختی که در زیر شکل آنرا میبینید ترسیم میکنیم.
امور مالی و حسابداری کسب و کار
حسابداری سیستمی است که فعالیتهای واحد تجاری را اندازهگیری و سپس این اطلاعات را در قالب گزارشهایی پردازش میکند و در نهایت، نتایج فعالیت و عمکرد واحد تجاری را به تصمیم گیرندگان ارائه میدهد.
در این بین سرمایهای که شخص آنرا بکار رفته و بدهیهایی که بابت خرید جنس و کالاهایی که کرده سود حاصل از این سرمایه و بدهیها برای شخص درآمد حساب می شود، به طور واضحتر اینکه فروش کالاها و جنسها برای شخص باعث کسب درآمد می شود چرا که اثری در بدهیها ندارد و موجب افزایش دارائی و سرمایه می شود و در نتیجه ادعای مالک نسبت به دارائیها افزایش می یابد.
اما مسئلهای که برای شخص در دورة فروش کالا یا عرضه خدمات پیش میآید هزینه است چرا که موجب کاهش سرمایه می شود، هزینهها مخارجی هستند که برای تداوم فعالیت واحد تجاری الزامیاند و نقطه مقابل درآمد به شمار می آیند مانند هزینة حقوق کارگران و اجاره و غیره.
حال به این صحبت میرسیم که شخص مالک برای خرجی خود و روزانه خود چکار کند، جواب این است که باید برداشت کند یعنی مبلغی را برای مصارف شخصی خود از مؤسسه برداشت می کند بنابراین برداشت نقطه مقابل سرمایه گذاری است. یک واحد تجاری و یا یک مؤسسه که شخص آنرا دائر کرده است صورتهای مالی دارد: 1- صورت سود و زیان که بیانگر خلاصهای از درآمدها و هزینههای یک واحد تجاری برای یک دوره معین نظیر یک ماه یا یک سال است. 2- صورت سرمایه که بیانگر خلاصه تغییراتی است که در سرمایة یک واحد تجاری طی یک دورة زمانی معین رخ میدهد. 3- صورت گردش وجود نقد: که بیانگر مجموعه دریافتها و پرداختهای نقدی و یا چکی یک واحد تجاری در طی یک دوره است 4- ترازنامه: فهرستی از تمام دارائیها و بدهیها و سرمایة یک واحد تجاری در یک تاریخ معین است.
نکتهای دیگر در مورد حساب و حسابداری اینکه جزئیات تغیر در یک دارایی یا بدهی یا سرمایه را طی یک دوره زمانی نشان میدهد. و برای سهولت دستیابی به اطلاعات، حسابها را در محل قاضی به نام دفتر کل طبقهبندی و ثبت می کنند.
امروزه اکثر مؤسسات حسابداری بر سیستم دو طرفه اکتفا میکنند. این بدان معنا نیست که ما تأثیرات دو جانبة معامله را ثبت میکنیم چرا که هر مبادلة تجاری حداقل دو حساب راه تحت تأثیر قرار می دهد.
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 16 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 13 |
مقاله بررسی انسان،علم، معنا در 13 صفحه ورد قابل ویرایش
انسان تقریباً موجود مرکبی است که تجزیه و تحلیل آن بآسانی صورت نمی گیرد و با ترکیب و جسم ظاهری نمی توان نسبت بخصوصیاتی درونی او قضاوت نمود و تا کنون هم اسلوب و روش خاصی بدست نیامده که ما بتوانیم مانند یک مسئله ریاضی تمام اعضاء و اجزاء و روابط او را با یکدیگر و مخصوصاً روابطی که با دنیای خارج پیدا می کند تحت مطالعه قرار می دهیم.
در مورد انسان بسیاری از چیزهاست که مختصراً بدون جواب می ماند، ما می دانیم که همگی از ترکیب انسان و بافته های اعصاب و عضلات و یک رشته تمایلات غرایز مخصوص بوجود آمده ایم اما روابط این تمایلات با سلولهای مغز جزء اسراری است که تا کنون هیچ عالمی روانشناسی نتوانسته است کشف کند.
اگر بخواهیم حقیقت را بگوئیم این انسان غیر حقیقی که ساخته و پرداخته تمدن امروزی است کاملاً شبیه به قصرهای مجلل است که روی کارت نقاشی نشده و ساختگی تر از این انسان آن انسانی است که روی تئوریهای غلط و تخیلات شاعرانه مارکس که می خواست اجتماع آینده دنیا را بنا کند.
انسان دارای دو صورت است:
ما میل داریم همیشه زندگی کنیم و در عین این زندگی می خواهیم آزاد و مستقل باشیم، آن را از سایر موجودات جدا می دانیم، سعی و کوشش افراد انسان همین بوده است که تا سر حد امکان مشکلات زندگی را آسان نماید و چندان توجهی به مسائل مشکل بدن انسان و نیروی مرموز روحی نداشته اند.
اندازه و شکل بدن انسان:
بدن انسان را می توان به نسبت یک اتمی کوچک و یک ستاره عظیم اندازه گرفت یعنی به نسبت اشیائی که ما خود را با آن مقیاس می گیریم بدن انسان کوچک یا بزرگ جلوه می کند. در طول بدن انسان مساوی دویست هزار سلول و بافته های بدن یا معادل دو میلیونه میکروب های معمولی است بشرطی که این سلولها با میکروبها را روی هم قرار بدهیم.
طول عمر انسان:
هر انسان زنده ای با پیروی غریزه حیاتی مایل است که زیاد عمر کند و مخصوصاً می خواهد در دوره عمر خود همیشه جوان باشد یعنی نیروی جوانی در زمان پیری در او وجود داشته باشد پس به چه علت است که تا کنون نتوانسته ایم این راهها را پیدا کنیم.
بعضی عقیده دارند که فعالیتهای زیاد و صرف انرژی بدن باعث کوتاهی عمر میشود اشخاصی که زیاد غصه می خورند و زندگی ناراحت و هول انگیزی دارند از عمر طولانی محرومند دسته دیگر معتقدند که زیادی عمر او محال و خارج از قاعدهای است و ممکن نیست بشر ناتوان بتواند در این راه موفقیت پیدا کند ولی پیدا شدن چند دسته از مردمانی که صد سال یا بیشتر عمر کرده اند ثابت می کند اگر موجباتی فراهم شود، اشخاص دیگر هم می توانند به آن برسند اما مطلبی که در اینجا مورد توجه است اینست که عمر زیاد در صورتی مفید است که نیروی خیالی انسان به یک نسبت معنی پایدار بماند در صورتی که خلاف این موضوع بیشتر عمومیت دارد یعنی غالب جوانی در دوره جوانی چنان ضعیف و فاقد نیرو می شوند که از پیران و سالخوردگان ناتوانتر و بی جان ترند از طرف دیگر اگر بنا باشد تمام مردم با این ضعف و ناتوانی به سن هشت یا نود برسند بسیاری از دانشمندان در مراحل اولیه در مقابل این آرزو با شکست های سخت واجه گردید و کسی نتوانست با هیچ وسیله رمز جوان ماندن را بدست بیاورد.
با این حال و با وجود شکست های متوالی انسان احتیاج دارد و می خواهد همیشه جوان بماند. اما متاسفانه تمدن علمی و پیشروی در عالمی ماده تا مدتی دریچه دنیای روح و حقیقت را بروی انسان بسته بود و چون بطور دائم و مدام با علم ماده سر و کار داشتیم نتوانستیم در این زمینه موفقیتی حاصل نمائیم.
در مرحله اول چیزی که برای ما مسلم است این است که نیرومندی بدن ما همیشه باید حفظ شود اما این نیرومندی و نشاط زندگی تا کنون نتوانسته است حتی یک روز بر عمر انسان بیفزاید و بطوریکه تجربه نشان داد در قرنهای اخیر یک مرد چهل و پنج ساله نیرومند نمی تواند امیدوار باشد که فرضاً عمر او تا سن هشتاد برسد بلکه بطور محسوس مشاهده می شود که بتدریج طول عمر انسان کم می شود.
روابط بدن انسان با دنیای خارج:
انسان بوسیله دستگاه و سلسله اعصاب خود تاثیرات خارج را در بدن ضبط و از راه اعضاء و عضلات خود به خارج پس می دهد برای ادامه زندگی انسان راه باطن بیشتر از راه اعضای خارج خود نبرد می کند- انسان دارای دو نوع سلسله عصبی است یک سلسله عصب مرکزی آن در مغز و بوسیله عضلات بدن پخش می شود دوم سلسله عصب مجهول که برعکس سلسله عصب مرکزی از روی اراده انسان نیست و این سلسله عصب مربوط به سلسله عصب مرکزی است و هر دوی آنها ترکیبات بدن را مجزا و هر کدام با دنیای خارج با یکی از اعضا ارتباط پیدا می کند. سلسله عصب مرکزی شامل مغز سر و نخاع می باشد که مستقیماً با عصب عضلات و غیر مستقیم با سایر اعضا ارتباط پیدا می کند.
یکی از وظایف مهم دستگاه مرکزی پاسخ دادن سریع بتمام تاثیرات خارجی و ایجاد حرکات منظم بدن ما است بطور کلی بوسیله دستگاه عصبی ما می توانیم با دنیای خارج ارتباط پیدا کنیم- اعضای بدن ما، مانند معده، جگر و قلب و غیره تحت اراده ما کار نمی کنند و برای ما تقریباً غیر ممکن است مقدار ظرفیت رگها یا حرکات قلب خود را کم یا زیاد کنیم. استقلال این حرکات بواسطه وجود همان اعصاب حساسه در هر یک از اعضاء است و جریان منظم هر یک بوسیله توده های عظیم سلولها و سلسلههای اعصاب هر یک از آنها در زیر جلد و سایر قسمتهای بدن صورت می گیرد و به عبارت دیگر هر یک از اعضای بدن دارای دستگاه منظم سلسله عصبی مرکزی و مجهول و حساس است که اجتماع تمام آنها حرکت مستمر اعضا را روی نظم و انضباط غیر قابل انحرافی اداره می نماید.
تجزیه و تحلیل بدن انسان:
بدن انسان در ظاهر جسم مرکبی است که بوسیله اجتماع عظیم نژادهای مختلف سلول که هر کدام از آنها میلیاردها انسان زنده را در بردارند مشغول فعالیت است- این موجودات بیشمار در دریای مواجی از مایعات و مواد شیمیائی که خودشان برای زندگی خود ساخته یا از غذاهای وارده بدن جذب نموده اند شناور می باشند و در عین حال بوسیله سلسله اعصاب به یکدیگر مربوط می شوند بطوریکه ما بدن انسان را بصورت اجتماع عظیم و منظمی تصور می کنیم پس با این ترتیب می توانیم معتقد شویم که بدن انسان با وجود مرکب بودن چون همه آنها باستعانت یکدیگر عمل واحدی را انجام می دهند جسم بسیار ساده ای است.
یکی از فلاسفه اخیر قرن نوزدهم آن قدر تنزل فکر پیدا کرده بود که عقیده داشت خداوند یعنی خالق تمام دنیا یک موجود ریاضی دانی است از تمام موجودات را روی اصول ریاضی از نیستی به عالم هستی آورده است و اگر عقیده او درست باشد باید گفت دنیای ماده و موجودات زنده و خلقت انسان بوسیله این خدا بوجود نیامده است به جای اینکه این تصورات راهی را در مغز خود تقویت نماییم بهتر است در فعالیتهای جسمی و روحی بدن خود مطالعه کرده آن قدر پیش برویم تا بتوانیم به دنیای مرموز را سراسر آمیز عالم خلقت نزدیک می شویم.
رمز موفقیت انسان:
بدن انسان قابل قسمت نیست اگر اعضای بدن انسان را از هم جدا کنیم حیات او قطع می شود. و با اینکه در ظاهر امر غیرقابل قسمت بنظر می رسد معهذا می دانیم که دارای قسمتها و قطعات مختلفی است- بدن انسان هم دارای چنین کیفیتی است و هر کس می تواند با قوه فکر این جسم ساده را برای اینکه بخواهیم بدن انسان را مطابق واقع مورد آزمایش و تحقیق قرار دهیم ناچاریم از تمام رشته های علم استمداد کنیم و همین موضوع یکی از بارزترین و میل اشکالات زندگی ما است مثلاً اگر بخواهیم تاثیرات یکی از عوامل روانشناسی بدن انسان را مورد مطالعه قرار دهیم ناچاریم از علم طب و جراحی و فیزیک و شیمی استمداد کنیم همیشه اینطور است که یک تجربه بسیار ساده اسلوبها و فرضیات و تئوریهای علوم مختلفه مورد استفاده قرار می گیرد.
چگونه باید داخل مبارزه حیاتی شد
انسان موجود قابل ارتجاعی است که خیلی زود و آسان تحت تآثیر عادات و فعالیتهای روحی واقع میشود و عادات اجتماع هم بطوری در ما تإثیر مینماید که ما چه بخواهیم یا از آن گریزان باشیم بسوی رنگ ؟ اجتماع کشیده میشویم – هر یک از ما میخواهیم دارای شخصیت باشیم همه کس را بشناسیم و همگی ما را بشناسند می خواهیم فرمان بدهیم و سعی می کنیم که از ما اطاعت کنند. در این اجتماع همه رنگ آدم خوب و بد با اخلاق و عادت مختلف یافت میشود و هرکدام از طبقات سعی دارند که آنچه را که میخواهند صاحب شوند.
اما در حالی که همه ما طالب آرزو و آمال خودمان هستیم- هر کدام از ما با یک روش و طریقه خاص در زندگی شروع بکار میکنیم این طریقه و ؟ را هم ما از اجتماع می گیریم و آنچه از دیگران مشاهده میکنیم و سعی داریم آن را با وجه پسندیدهتری درباره خود عملی کنیم و گاهی هم اتفاق میافتد که با اینکه همه چیز را می بینیم از همه الگو بر نمی داریم بعضیها را میپسندیم و مطابق آن عمل میکنیم و دسته دیگر را کنار میگذاریم.
بهترین وسیله برای رسیدن باین نقشهها برای انسان مبارزه است ما برای بدست آوردن هر چیز باید مبارزه کنیم از بعضیها شکست میخوریم و برعکس بر بسیاری از آنها فائق میگردین برای بدست آوردن موقعیت و مقام و ثروت یا هر چه کمال مطلوب ما است بغیر از مبارزة کشمکش چارهای نداریم در این حال هوش ما بکار میافتد و بعد از اینکه بکار افتاد برای جلب موفقیت خود مجبوریم از هوش و فکر خود سوء استفاده کرده و به حیله و تزویر و تدابیر مختلف متوسل شویم.
عشق و علاقهای که انسان برای جلب موفقیت در خود احساس میکند منیت بااشخاص و اجتماع فرق میکند. برای بدست آوردن موفقیت بهترین راه کامیابی مبارزه حیاتی است بشرط اینکه زود خسته و دلسرد نشده را فرار و عقبنشینی را انتخاب ننمائید.
بعضیها در مبارزه حیاتی زود شکست خودره فرار میکنند و چون نمیتوانند زیادتر از آنچه استعداد دارند فعالیت نمایند با گوشهگیری و ضعف نفس دستههایی از کارگران کارخانجات و فقرا و تهیدستان را تشکیل میدهند. اما برعکس اشخاصی که با حرارت و نیت کار زیاد فعالیت نشان می دهند هر نوع کار و مشغله برای آنها سرگرمی و لذت بخش است و کمتر فرصت غصه خوردن و آهکشیدن جهت آنها فراهم است زیرا مثلاَ فرزندی که میمیرد مادر مجبور است که از سایر فرزندان دیگر خود پرستاری کند دیگر فرصت آن را ندارد که در فراق فرزند خویش زانوی بغل گرفته عزادار باشد.
در انتها انتظار داریم اشخاصی که در تعلیم و تربیت اطفال را عهده دار شدهآند برای ترقی و تعالی عالم بشریت و به منظور اینکه بشر گمراه را به سرمنزل سعادت برسانند در برنامههای خود اصول تربیتی را رعایت نمایند.