دسته بندی | سایر گروه های علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 76 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 87 |
مقدمه
جهانی شدن رویدادی تاریخی است که از دهه 90 میلادی به منزله ی پدیده ای شگرف در غرب زاده شد. شعاع اثرگذاری این پدیده به همراهی فناوری اطلاعا و ارتباطات شتاب و گستره بیشتری می یابد به گونه ای که لایه های عمیق تر اندیشه، رفتار، نگرش ها و فرهنگ های ملل را تحت استیلای خود قرار می دهد ( فقیهی ، 1384 ).
فرآیند جهانی شدن به ویژه در قلمرو آموزش و پرورش به طور اجتناب ناپذیری متأثر از شرایطی است که در ممالک پیشرفته جهان برای توسعه و استقرار نظام آموزش نوی خود در جهت پاسخگویی به احتیاجات و حوائج منطقه ای کلی و به گونه ای فراگیر در سطح جامعه جهانی مهیا کرده اند. بدون توجه به چنین واقعیتی درک چگونگی منشاء و سرآغاز و سرانجام تکوین فرایند جهانی شدن آموزش و پرورش میسر نیست ( آقازاده، 1383 ) .
رویکردهای آموزش و پرورش
بدون تردید در آستانه قرن بیست و یکم نظام آموزش و پرورش با مشکلات متعدد و اضطراب بسیاری بویژه در ارتباط با جامعه، اقتصاد و فرهنگ روبروست. در زمان ما در کلی ترین تقسیم بندی ها رویکرد های متفاوتی را می توان در سیاستهای آموزش و پرورش کشورها مشاهده نمود.
رویکرد نخست هدف از آموزش و پرورش و فرایند یاددهی و یادگیری را در محدوده
دست یابی به نتایج و بهره دهی بهتر و قابل سنجش در کار آموزش و پرورش، از راه علمی کردن هرچه بیشتر مبانی آن می داند. در این گزینش سعی می شود آموزش و پرورش هرچه بیشتر به علوم تجربی نزدیک شود و در این میان نسل جدید به منزله ابزاری برای تامین اهداف از پیش تعیین شده جامعه پرورش یابند. (دلورز،1380،به نقل ازافتخارزاده ص27)
اما در رویکرد دوم: هدف نظام آموزش و پرورش دست یابی به شناختی کلی از انسان به عنوان یک واحد زیستی، روانی- اجتماعی- تاریخی و در حال رشد است که تمامیت خویش را زمانی تحقق می دهد که همه ابعاد او از نظر جسمی، ذهنی، عاطفی ، اخلاقی و ... به طور یکپارچه مورد توجه قرارگیرد. (همان منبع)
برای این که یادگیری و آموزش در زندگی انسانها بویژه کودکان و نوجوانان ارزش معناداری داشته باشد. نه فقط باید در فرایند رسمی یادگیری- یاددهی، یادگیری مهارتها به صورتی که معمولا انجام می شود، صورت گیرد بلکه فراتر از آن، باید به تشکیل شخصیت آنان و شکل دادن به
ارزش های انسانی مرتبط گردد. به عبارت دیگر، آموزش باید به فرهنگ توسعه انسانی تبدیل شود یعنی اقدام انسانی مبتنی بر ارزش ها که توانایی اخلاقی، روحی و فکری را برای حل مسائل توسعه به صورت انسانی درآورد ( دلورز، 1380، به نقل از افتخارزاده ، ص 27 ).
باقری (1383)، رویکردهایی را که باید در آموزش و پرورش در کشورهایی که در معرض چالش های جهانی شدن و تحولات پدید آمده از فناوری اطلاعات اند، باید رویکردهای زیر را برگزیند را به قرار زیر فهرست کرده است .
1 ) تاکید بر جامعیت آموزش و پرورش : آموزش و پرورش باید شامل باشد و تمامی زندگی آدمی را دربرگیرد. در جهانی که فناوری در آن شتابان تغییر می کند و دانش به نحو روزافزون تولید می شود، آموزش و پرورش باید بیش از مجموعه ای خاص از اطلاعات را تعلیم دهد. آموزش و پرورش باید به بسط و شکوفایی قابلیتهای آدمی بپردازد. (باقری،1383)
2) دسترسی فراگیر به آموزش و پرورش : آموزش و پرورش باید در هر مکان و زمان در دسترس باشد و مربیان برای آموزش در معرض باشند. باید به یادگیری مداوم (از طریق اینترنت و تلویزیون و کلاس درس) دسترسی داشته باشد و آموزش و پرورش برای توسعه یادگیری مداوم با بخش های اقتصادی و موسسات در تعامل قرارگیرد. . (همان منبع)
3) تاکید بر تفکر نقاد: آموزش و پرورش باید تاکید خود را بر تفکر نقاد، ارتباط و حل مسئله معطوف سازد و صرفا به انتقال دانش و معرفت بسنده نکند؛ بلکه دانش آموزان را مهیای برخورد با مسائل جدید کند. . (همان منبع)
4) تربیت شهروند جهانی: آموزش و پرورش باید مهیای پرورش شهروند جهانی باشد؛ شهروندان آینده نه تنها باید از تاریخ، فرهنگ و زبان خویش آگاه باشند، بلکه برای کار در جامعه جهانی، نیازمند دانش وسیع درباره تنوع فرهنگ ها و مردم هستند. افرادی که چشم اندازشان قوم گرایانه است؛ فاقد فهم مناسب از تفاوت های فرهنگی و قوم اند. . (همان منبع)
5) تمرکز بر مفاهیم انتزاعی:برخی از چالش های دانش، تعلیم و تربیت و یادگیری در این دوره، توانایی فراگیران امروز برای آشنایی و کنارآمدن بیشتر با مفاهیم انتزاعی و موقعیتهای نامعین است. امروزه بیشتر محیط دانشگاهی، دانش آموزان را با مسائل مهیا مواجه می کنند، آنگاه حل آن مسائل را از ایشان می خواهند. واقعیت اقتصاد جهانی (مبتنی بر اطلاعات و دانش) آن است که مسائل به ندرت به وضوح تعریف می شوند. این خصیصه آنهایی را که طالب شغل ارزشمند هستند، ملزم
می کند که جستجوگر مسائل باشند، اطلاعات ضروری را گرد آورند و تصمیم ها و گزینه هایی را انتخاب کنند که مبتنی بر واقعیتهای نامعین پیچیده است. . (همان منبع)
6) استفاده از رویکرد کل گرایانه (در مقابل رویکرد گسسته): بخش اعظم تعلیم و تربیت و محیط یادگیری امروز به رشته های علمی بسیار غیرقابل انعطاف تقسیم شده که بر واحدهای گسسته تحقیق تاکید دارد، مع الوصف جامعه، اطلاعاتی در حال ظهور و اقتصاد جهانی نیازمند درک کل گرایانه درباره نظامهای تفکر است، به صورتی که شامل نظام جهانی و اکوسیستم های تجارت شود. بدین سان رویکردهای تحقیق بین رشته ای امر خطیری درنظر گرفته می شوند تا بتوان به درک
جامع تری از واقعیت پیچیده ای که اینک نظام جهانی با آن مواجه است، دست یافت.(باقری،1383)
7) ارتقاء توانایی دانش آموزان برای دست ورزی نمادها: سمبل ها نمودهای به شدت انتزاعی بخشی از صورت عینی واقعیت هستند. اشتغال به شدت مولد در اقتصاد کنونی، مستلزم آن است که فراگیر دائما با سمبل هایی مانند اصطلاحات سیاسی، حقوقی و تجاری سروکار داشته باشد. (مانند حقوق مالکیت معنوی) و پول دیجیتالی (در نظام های مالی و مفاهیم حسابداری)، در گذشته کارگزاران آموزشگاهی اغلب خودشان را در مقام حکیمان خردمندی در صحنه می دیدند که نقش شان انتقال داده ها، اطلاعات، دانش و حکمت به دانش آموزان منتظر و مشتاق است. آنهایی که ذهنهایشان ظرف های خالی است که منتظر پرشدن است، مع الوصف حتی اگر این واقعیت درست بود. فروشگاه معرفت جهان به صورت رو به تزایدی نرخ جهشی دارد و هیچ فردی به تنهایی امید آن را نمی تواند داشته باشد که به صورتی مناسب و ممکن فهم جامعی در باب یک رشته را با خود حمل کند. یا آن که چنین فهمی را اغلب دانش آموزان جذب کنند. جهانی شدن اقتصاد و الزامات همراه با آن بر نیروی مستلزم تعلیم و تربیتی متفاوت است که توانایی یادگیران را برای دستیابی، ارزیابی، انتخاب و کاربرد دانش و نیز تفکر مستقل در به کارگیری قضاوت مناسب و همکاری یادگیران در معنی بخشیدن به موقعیتهای جدید ارتقاء دهد. هدف تعلیم و تربیت به هیچ وجه صرفا حمل مجموعه ای از دانش نیست بلکه مقصد آن آموزش چگونگی یادگیری حل مساله و ترکیب امر قدیم و جدید است (تافلر ،بی تا، باقری، 1383، ص 54) .
آموزش و پرورش بر روی یک وظیفه کم اهمیتتر مغز انسان یعنی حافظه تأکید میکند، در حالیکه از وظیفه اصلی آن یعنی «تفکر» غافل است (گلاسر، 1925 ، به نقل از حمزه ،1380، ص 75).
گستردهترین نوع تفکری که در آموزش بکار رفته، تفکر برای حل مسائلی است که پاسخهای معین و صریح دارند. نوع دوم تفکر، تفکر در مسائلی است که جواب صریح و معین ندارند ولی این نوع تفکرات بخش کوچکی از برنامههای آموزشی را تشکیل میدهند. نقد هنری یا تفکر انتقادی نوع سوم است و آن تفکری است که به ارزیابی انتقادی از ادبیات ، هنر، موسیقی ، سینما یا تلویزیون منتهی میشود و با تأکید اندکی بر برخی دبیرستانها وجود دارد . (گلاسر، 1925 ، به نقل از حمزه ،1380، ص 75).
چهارمین نوع از تفکر به نقد هنری یا تفکر انتقادی نزدیک است و تفکر خلاق نامیده میشود ، طبق این تفکر باید فرصت محصلان برای خلاقیت در هنر،موسیقی، نمایشنامه یا ادبیات و حتی سینما و تلویزیون بیش از این زمانی باشد که هم اکنون در اختیار دارند. (همان منبع)
در نظام آموزشی ما موضوعهایی که به خلاقیت نیاز دارند عموماً از اهمیت افتاده و غیرعملی به شمار رفته است، در حالیکه اغلب میتواند مستقیماً به ایجاد انگیزه و درگیر نمودن محصلان با مسائل منتهی شود و ارتباط بسیار مهمی توفیق محصلان دارد (گلاسر ، 1925، به نقل از حمزه ، 1380،
ص 83) .
وظیفه اصلی معلم، آموزش نحوه فکر کردن و روش حل مسئله است. دانشآموز باید مهارت فکر کردن و زندگی کردن بیاموزد (همان منبع) .
بافت جدید آموزش و پرورش
توسعه آموزش و پرورش در وسیع ترین معنی ضمنی آن، دیگر همانند گذشته از طریق تحریکات درون زا صورت نمی گیرد، بلکه نسبت به فشارهای بیرونی حساس تر شده است
( ا فتخارزاده ، 1380 ).
این آهنگ در طی دهه های آینده تحت تاثیر شماری از پیشرفتهای عمده ای که نظرگاه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مناطق و کشورهای مختلف جهان را تغییر می دهد بعدها رو به گسترش خواهدنهاد و برای تحقق آنها مشارکت هرچه بیشتر آموزش و پرورش مورد نیاز است. از مهمترین عوامل این پیشرفتها که همگی به آموزش و پرورش باز می گردد. آنهایی هستند که به روشنی تعیین شده اند که در این جا بطور خلاصه به بیان آنها خواهیم پرداخت. این عوامل با کمک یکدیگر، بافت جدیدی را برای آموزش و پرورش فراهم می سازند که مسئولین برنامه ریزی و طراحی پیشرفت های بعدی نمی توانند آن را نادیده انگارند. (همان منبع)
- اولین عامل، اجتناب ناپذیربودن رشد دانش و اطلاعات است که تنها مشخصه آموزش و پرورش و یادگیری بوده و پیشرفت فرهنگی و علمی جوامع در بستر آن شکل می گیرد. عامل فوق بطور فزاینده ای در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی و اقتصادی نفوذ می کند و یکی از ضرورتهای اساسی اقتصادی و رقابت میان کشورهاست. این امر بطور اخص در کشورهای صنعتی پیشرفته قابل مشاهده است. اشباع اطلاعاتی جوامع امروزی که تحت سیطره رسانه ها قراردارند، مشکلات جدیدی را برای مدارس پدید می آورد. مدارس دیگر تولید کننده و یا انتقال دهنده عمده اطلاعات نیستند، باید یاد بگیرند که چگونه از ارزش آموزشی اطلاعات پیرامون خود بهره برداری نمایند و چگونه توانایی تمایز قائل شدن میان انبوه منابع اطلاعاتی را که هر روز دانش آموزان در معرض آن قرار
می گیرند در آنان ایجاد نمایند (همان منبع) .
- عامل دوم، تغییرات فن آوری است که با آهنگ شتابان ادامه خواهدیافت. میزان این تغییرات در مناطق مختلف جهان یکسان نیست، اما در همه جا تاثیر روزافزون را بر تمامی ابعاد زندگی برجای می گذارد. خصوصا این که پی ریزی مجدد ساختار اقتصادی را به پیش می راند و اغلب عواقب اجتماعی دردناکی را به بار می آورد که با تغییرات ملازم با آن در بازارهای کار، شرایط شغلی و مهارتی بویژه تحت تاثیر فن آوری های اطلاع رسانی فراوان و نقش مهمترین که بخش خدمات در اقتصاد اشغال می نماید، عجین می گردد. ( ا فتخارزاده ، 1380 ).
در تمامی این موارد آموزش و پرورش نقش هدایت کنندگی دارد. آموزش و پرورش مهارت و تخصص را در کارگران ایجاد و به روز می سازد و این چیزی است که برای یک نیروی کار قابل انعطاف که باید توانایی پاسخگویی به تغییرات مداوم ناشی از پیشرفتهای را فن آوری داشته باشد، ضرورت دارد. این نقش باید در ارتباط با محیط کار بیشتر عملی شود و میان تحصیل رسمی و آموزش و یادگیری حرفه محور که از ضروریات مبارزه با اشکال جدید بی سوادی کاربردی که دستاورد تغییرات تکنولوژیکی است، پیوندهای جدیدی ایجاد نماید ( افتخارزاده ، 1383 ).
- عامل سوم، تغییرات جمعیت است که در همه جا توزیع گروههای سنی را برهم زده است. در مناطق غیرپیشرفته جهان نرخ بالای زاد و ولد باعث رشد دایم افراد واجب التعلیم شده و یکی از اولویت های تامین آموزش پایه را به خود اختصاص داده است. در کشورهای پیشرفته تر نرخ
پایین تر موالید و تمایلی که تا همین اواخر وجود داشته است، باعث کاهش گروه سنی جوانان شده و این پدیده ای است که سرانجام در دهه های آغاز قرن بیست و یکم در قالب کاهش تعداد «گروههای فعال کاری» متجلی می گردد. (همان منبع) .
- عامل چهارم، وابستگی درونی کشورها است که رو به افزایش دارد. این وابستگی درونی ناشی از بی نظمی بازار، گسترش فن آوری های ارتباط جدید و جهانی شدن بازارهای مالی اقتصادی، فرهنگی و همچنین سیاسی است که نمونه آن در حرکت به سوی یکپارچگی اروپا تجلی یافته است. حوادث اخیر اروپا و جاهای دیگر که با پایان منازعات ایدئولوژیکی در پی مرگ کمونیسم مشخص می گردد، جنبش آنی رو به رشد این وابستگی درونی در وجوه چندگانه اش را مورد تاکید قرارداده است. این وابستگی ها نشان داده اند که امنیت و خوشبختی هر منطقه و در واقع حفظ صلح در جهان، تا چه میزان به وجود شرایطی از این دست، در سایر مناطق بستگی دارد. این وابستگی ها بشریت را به یکدیگر نزدیک می سازد و این امر نه تنها بر تبادل و انتقال کالا و افراد بین کشورها تاثیر خواهدداشت، بلکه نتایج مهمترین را از جهت ایجاد تفاهم و تبادل بین المللی بیشتر و گشودن مرزها و ذهن ها در طولانی مدت در پی خواهدداشت. بدین ترتیب، آموزش و پرورش به عنوان عامل اصلی تفاهم و پیشرفت بین فرهنگی با چالش های مهم و جدیدی مواجه می گردد و این مسئله به همان میزان که بر وضعیت بین کشورها تاثیر دارد بر وضعیت درون کشورها نیز اثرگذار است. وجود جوامع چند فرهنگی در بسیاری از کشورهای سراسر جهان شاهد این ادعا است ( افتخارزاده ، 1380 ).
- عامل پنجم، این است که دل مشغولی های اجتماعی و مردمی جدیدی در حال پیدایش است و از آموزش و پرورش انتظار می رود که نقش فعالی را در رفع آن نگرانی ها ایفا نماید. نگرانی برای محیط زیست شاید مسئله ای باشد که بیش از هر چیزی در سطح جهانی احساس می شود و موضوعی است که آموزش و پرورش همواره در حساس نمودن کودکان و نوجوانان نسبت به مشکلات محیطی و روش های حل آنها فعالانه دخالت داشته است (همان منبع) ..
مشخصات آموزش و پرورش در قرن 21
از دیدگاه برخی از محققان سازمان های آموزشی در عصر جهانی شدن دارای مشخصات ذیل هستند:(ایران زاده،به نقل اززینعلی پور وگودرزی ،1383)
الف- بین المللی بودن:مدارس و سازمان های آموزشی جنبه محلی بودن خود را از دست داده اند و به تدریج باید ورودی های خود را از نقاط مختلف دنیا وارد کرده و خروج های خود را به بازارهای جهانی بفرستند. و این یکی از شروط بقای آن ها می باشد. (همان منبع) .
ب- نحوه رقابت جدید: امروز رقابت جنبه محلی و منطقه ای در نظام آموزشی ندارد بلکه رقابت معنای سنتی خود را از دست داده و جنبه جهانی یافته است و تکنولوی در ایجاد این نظام جدید نقش عدیده ای را بازی می کند. (همان منبع) .
ج- ارتباط الکترونیکی: کلیه سازمان های آموزشی از طریق شبکه های منسجم کامپیوتری زمینه ورود اطلاعات را به داخل سازمان و سپس به مشتری (دانش آموز، والدین و ...) فراهم میآورند.
د- سازمان های مجازی عمده:در عالم واقعیت مدارس و سازمان های آموزشی حضور فیزیکی خود را از دست داده و واحدهای تابعه و کارکنان آنها از طریق شبکه های کامپیوتری به یکدیگر متصل می شوند و با استفاده از نرم افزارها و سخت افزارهای ارتباطی، نظام مشارکت در اطلاعات و نظام مشارکت در نرم افزارهای عملیاتی می توانند ارتباط کامل با یکدیگر برقرار کنند. به طور کلی، در دنیای مجازی سازمان های آموزشی سرعت نوآوری افزایش می یابد، هزینه های نوآوری کاهش و دسترسی به دانش آسان تر می شود و نوآوری به سمت پیشرفت تدریجی و ابداعات کوچک رفته، ولی روند آن مستمر و پیوسته خواهدبود (ایران زاده، به نقل از زینعلی پور و گودرزی، 1383).
هـ- اطلاعات به عنوان یک عامل و منبع مهم: اهمیت اطلاعات در عصر حاضر بر همگان مشخص است و انجام تمامی امور مبتنی بر کسب اطلاعات می باشد.در کشور ما بسیاری از کارها هنوز هم براساس تجربه واندوخته ذهنی افراد انجام می شود. امروز زمانی است که باید برای انجام هرکاری و هر خدمتی اطلاعات کافی و لازم داشته باشیم تا بتوانیم به بهترین شکل ممکن آن را به انجام برسانیم.
نظام های تعلیم و تربیت امروزه نظام های اطلاعات محوری هستند که کلیه فعالیتها و امور خود را تحت مطالعه و بررسی دقیق قرارمی دهند و از آزادی عمل بیشتری برخوردارند.
ویژگیهای نظامهای آموزشی در قرن 21
گری مارکس در مقاله ای با عنوان آمادگی مدارس و نظامهای آموزشی برای قرن بیست و یکم که حبیب پناهی (1381) آنرا ترجمه کرده به شانزده ویژگی اصلی مدارس و نظامهای آموزشی جهت آماده سازی دانش آموزان برای عصر دانش و اطلاعات اشاره کرده که عبارتند از:
- تعریف مدرسه، معلم، یادگیرنده به وسیله دنیای اطلاعات کامپیوتری شکل جدیدی به خود
می گیرد.( مارکس،به نقل از پناهی،1381ص61_48)
- بر مبنای پروژه محوری (برنامه درسی برای زندگی) دانش آموزان در شناخت مسائل واقعی دنیا و مسائل مهم انسانی و سوالاتی در این زمینه درگیر می شوند. . (همان منبع) .
- معلمان و مدیران به طور اثربخش برای عصر دانش/ اطلاعات جهانی آماده می شوند.
- دانش آموزان ، مدارس، نظام آموزشی و جوامع در تمام زمان با همدیگر و با دنیا از طریق اطلاعات قوی وتکنولوژی موثر در ارتباط هستند. .( مارکس،به نقل از پناهی،1381ص61_48)
- نظام های آموزشی پژوهش های مهم را بررسی کرده، مورد ملاحظه قرارمی دهند و در طراحی برنامه ها آنها را به کار می گیرند تا اینکه به طور مستمر پیشرفت موفقیت آمیز دانش آموزان را هدایت کنند. . (همان منبع) .
- دانش آموزان درباره سایر فرهنگ ها و عزت و احترام متفاوت یاد می گیرند و جهانی را به عنوان همسایه پهناور تلقی می کنند. . (همان منبع) .
- مدارس خلاقیت و کارگروهی را در تمام سطوح رشد می دهند و معلمان به دانش آموزان کمک می کنند که دانش آموزان اطلاعات را به دانش، دانش را به خرد تبدیل کنند. اطلاعات را به شناخت و شناخت را به عمل تبدیل کنند. ارزشیابی از پیشرفت دانش آموز بیشتر براساس عملکرد است. استعدادها، توانایی ها و علاقه های دانش آموز مورد ملاک قرارمی گیرد. . (همان منبع) .
و سپس از هوستون[1] نقل می کند که: ما دهها تحقیقات مشاهده کرده ایم که بیانگر این مطلب هستند چگونه باید نظام فعلی آموزش و پرورش تغییر یابد. . (همان منبع) .
مارکس در ادامه مقاله به تعریف جدید از مدرسه پرداخته و می نویسد:
در قرن بیست و یکم مدارس باید مرکز اطلاعات کامپیوتری باشند به این صورت مانند مراکز یادگیری مادام العمر، 24 ساعت در روز، 7 روز در هفته و 365 روز در سال باز خواهندبود. قرن بیست و یکم نه تنها به اطلاعات آزاد بلکه به دانش عمومی نیز نیاز خواهدداشت و مدارس الزاما فرهنگ تحقیق را رایج خواهندکرد. (همان منبع) .
هوستون می گوید: معلمان باید از باهوشترین افراد جامعه باشند و بالاجبار بهترین جمعیت را به جامعه ارائه دهند. آنها باید آمادگی خوبی به آنچه که تدریس می کنند داشته باشند. و به مشارکتهای خود با بچه ها و جامعه اعتقاد داشته باشند. و در عین حال بطور دائمی خود را رشد دهند.
ماروین سترون[2] می گوید: ضرورت دارد مطمئن شویم که به معلمان خود فراگیری مادام العمر را پیشنهاد کرده ایم. .( مارکس،به نقل از پناهی،1381ص61_48)
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 18 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 21 |
مقاله آموزش و پرورش در 21 صفحه word قابل ویرایش با فرمت doc
سرفصل های اصلی
آموزش و پرورش
نیروی انسانی آموزش و پرورش
معلم و آموزش و پرورش
نقش معلم در آموزش و پرورش
ویژگیهای یک معلم
شخصیت و تعادل روانی معلم
آموزش و پرورش :
از آموزش و پرورش تعاریف زیادی به عمل آمده است. عده ای آن را عمل بار آوردن کودک یا جوان میدانند که وسیله قرار میگیرد تا جمیع استعدادهای روانی و جسمانی تحت تعلیم گسترش یابد.
گروهی معتقدند آموزش و پرورش عملی است که به وسیلة بزرگسالان روی خردسالان انجام میشود و به عبارت دیگر عملی است که نسل متقدم بر روی نسل متأخر انجام میدهد.
دستهای آموزش و پرورش را کنشهای تأثیراتی میدانند که در متعلم اعمال میشوند تا بدان وسیله در او شناختها، عادات، ارزشها، روش زندگی و … بوجود آمده و به او اجازه می دهد که از خود فعالیتهای نهادی را که شخصاً قادر به تحقق آنها نبوده است، بروز دهد.
بنابر تعاریف فوق میتوان گفت که آموزش و پرورش عملی است به منظور تربیت و تکامل روان و جسم، احساسات و عواطف یک فرد، که یک جامعه یا یک گروه اجتماعی سعی دارد بوسیلة آن قدرتی را که از طریق یادگیریهایش بدست آورد، جهت ادامة حیات فردی و جمعی به اعضای جوان انتقال دهد. این چنین تربیتی لازم است تا موجب شود که فرد با استفاده بهتر از منابع موجود در یک جامعه و تفهیم ارزشهای واقعی آن به سوی زندگی بهتر در آن جامعه جهت خود و دیگر افراد جامعه سوق داده شود. از این روست که هدف تعلیمات رسمی در یک اجتماع باید ضمن شناخت و شکوفایی استعدادها به حقیقت آنچه که میتواند ایدهآل باشد و آنچه که باید مورد استفاده قرار گیرد، بپردازد.
کوششهای تربیتی باید دارای هدفی چون فراهم نمودن تسهیلات ادامة حیات فرد در ارتباط با جمع، متناسب با مکان و زمان، تفهیم مفاهیم ارزشها، پیشرفتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باشد.
مفهوم تعلیم و تربیت در هر جامعهای با نظام اجتماعی آن ارتباط داشته و هدف تربیت در هر جامعهای اختصاص به آن دارد. از این روست که در جوامع مختلف میتواند در مفهوم انتقال دانستنیها، انتقال و تحلیل یادگیریها، یک نیاز انسانی، وسیلة حکومت حکام، وسیله منازعه برای تولید و بالاخره وسیلة منازعة طبقات اجتماعی محسوب گردد.
نهاد آموزش و پرورش، در هر معنا و مفهومی که بکار رود، میتواند وسیله لازمی باشد جهت پیشرفت هر تحول دریک جامعه و بخصوص تحولی که در شئون مختلف اجتماعی بکار رفته و سیاست زندگی جمعی را استحکام میبخشد.
از این روست که تعلیم و تربیت میتواند در قالب مفهوم یک نیاز و لازمهی بقای هر جامعهای قلمداد شود.
عدهای از مربیان وظیفة تعلیم و تربیت را انتقال سرمایه تمدنی ذکر کردهاند که در اینجا باید این نکته مدنظر مربیان باشد که تنها انتقال این میراث موجب ترقی و توسعه آن نمیشود زیرا بسیاری از افکار نظریات، آداب و رسوم و عقایدی که سالها در میان مردم یک جامعه نفوذ داشته و بوسیلة نسلها انتقال یافتهاند و این افکار و نظریات به همان وضع سابق باقی مانده، بر اعمال مردم حکومت دارند. بنابراین وظیفة تعلیم و تربیت در مقابل میراث فرهنگی یا سرمایة تمدنی نه تنها انتقال آنها از نسلی به نسل دیگر است بلکه کار مهم تعلیم و تربیت یا مربی کمک به افراد در ارزش سنجی این میراث و توسعة آنهاست و شاید یکی از عوامل عقب ماندگی کشورهایی که در گذشته فرهنگهای غنی داشتهاند همین امر بوده است که آنها فقط به انتقال میراث فرهنگی خود پرداختهاند و اقدامی برای ارزش سنجی و توسعه و پیشرفت آن میراث نکردهاند.
مدرسه مؤسسهای از نهاد اجتماعی تعلیم و تربیت است که تربیت اعضای آیندة اجتماع را به عهده میگیرد. لازمة تحقیق امر آموزش و پرورش این است که عمدتاً ارتباطی بین انسانها بوجود آورد و اجتماع که خود معجونی از ارتباطات است، دراین راه اقدام میکند. روابط انسانی موجود در درون مدرسه، جانبخش ارتباط اجتماعی است. چون مدرسه در قالب ارتباطات عمدی که بوجود میآورد از طرق مختلف به فردی که در آینده قسمتی از مسئولیتهای اجتماعی را به عهده خواهد گرفت، فهمیدن و تجزیه و تحلیل کردن را در کنار آموختههای خودکفایی جهت امرار معاش میآموزد. از این روست که مدرسه خود سیمایی است از اجتماع، در قالب اجتماعی کوچک برای کودکان و نوجوانان که کاملاً مشخص از سایر جوامع بشری است. بعلاوه برآورد آرمانهای عالی آموزش و پرورش در رفع نیازهای اجتماعی را برنامه هایی منظم و قبلاً تدراک شدهای لازم است. نظامهای تربیتی با اقدام براین عمل تحقق آن را در محلی به نام مدرسه یا آموزشگاه عملی میسازند.
مدرسه جهت سازندگی اجتماعی کوشش میکند در برنامهریزیهای خود، خواستههای اجتماعی را در مورد توجه قرار دهد.
دراین مسیر با تصمیم یگانگی و یکسانی هدف بین دانش آموزان وحدت جامعه را تضمین میکند. جوامع متمدت امروزی با یادگیریهای غیرمستقیم نمیتوانند نیازهایشان را برآورده سازند، لذا وجود مدرسه الزامی شده و آن را رکنی از استمرار انسانهای اجتماعی قلمداد میکند. این اجتماع کوچک دانش آموختن را با ایجاد قدرت عمل اشاعه داده، حس اطاعت از قانون و مناطق را در فرد تقویت مینماید.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 47 |
تحقیق بررسی تربیت کودکان و نوجوانان به وسیله آموزش و پرورش در 47 صفحه ورد قابل ویرایش
مقدمه
«... یکی از نهادهای مهم اجتماعی، نهادآموزش و پرورش است که مسئولیت مهمی را در تربیت کودکان، نوجوانان، جوانان بر عهده دارد.
امروزه آموزش و پرورش بیشتر به شکل رسمی و شهری و سازمان یافته در سطحی گسترده جریان داشته و ارتباطی تنگاتنگ با رشد اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، توسعه علمی، صنعتی و اقتصادی دارد. نگاه گسترده به نقش آموزش و پرورش به عنوان عاملی موثر در فعلیت بخشیدن به امکانات بالقوه و ذاتی افراد، انتقال اندوخته تجارب گذشتگان،ارائه ارزشهای مطلوب، افزایش معلومات و ایجاد مهارتهای لازم در اجزاء برای زندگی و بالاخره تسهیل سیر حرکت وجودی آدمی به سوی کمال و قرب الیالله، اهمیت امروزه این نهاد اجتماعی را بیش از پیش نشان میدهد.
و کل نظام آموزش و پرورش، در حقیقت نظامی است تربیتی که امروزه روی فرد انسانی پیاده میشود و این انسان با صفات و ویژگیهای متعدد و متنوعی که دارد، موجودی بسیار پیچیده و استثنایی است که تربیت و هدایت وی بدون شناخت دقیق این صفات به درستی و آسانی مقدور نخواهد بود.
شناخت، تنها از راه مطالعه چند کتاب با چند مورد خاص پیدا نمیشود، بلکه به ممارست و عمل نیاز دارد. و تربیت (آموزش و پرورش) با کوشش برای تغییر رفتار فرد، هنگامی و در صورتی موفقیتآمیز خواهد بود که مربی، اعم از مادر و پدر و معلم موضوع تربیت را درک کند و او را انسانی بارآورد که لازمه یک جامعه ایدهآل باشد.
انسان شدن یا به خصایص انسانیت دست یافتن و آراسته شدن جز از راه «تربیت سالم» امکان ندارد. تربیتی که به کلیت رفتار انسان توجه دارد و بهرهمندی از زندگی سالم را هدف عمده خود تلقی میکند. تربیتی که امروز انسان را فدای آینده نمیکند بدون این که از آینده او ارزش حیاتی آن غافل باشد.
البته نباید از نظر دور داشت که نهاد آموزش و پرورش از نظر تربیتی پس از خانواده قرار دارد. همچنان که از دیدگاههای متفاوت و مستند علوم زیستی- تربیتی از جمله روانشناسی، تربیت اولیه کودک و خودآدمی در محیط خانواده پایهریزی میشود که بعد از آن طبعاً وارد خانه دوم یعنی مدرسه شده و بعد به اجتماعی بزرگتر از هر دو اجتماع قبلی به نام جامعه قدم میگذارد.
پس خانواده به عنوان نخستین گروه راهنمایی - تربیتی، با دوامترین عاملی است که در رشد شخصیت تاثیر میگذارد. تاثیر خانواده بخصوص در شیئی اولیه کودک نقشپذیری بیشتری دارد و از اهمیت بیشتری برخوردار است. کودک در محیط خانوادگی خود و به وسیله آن با زندگی جمعی و فرهنگی جامعه خود آشنا میشود.
به طور کلی، فرهنگ و ماهیت زندگی خانواده، روابط والدین با یکدیگر و با فرزندان، سن و روابط فرزندان با یکدیگر موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده، افکار و عقاید و آداب و رسوم متداول در خانواده، در رشد و تکامل روانی و شخصیت فرد موثرند. در این اثنا و در همان هنگام که احتمالاً فکر میکنیم خانوادهها مطمئنترین مکان برای تربیت سالم هستند؛ از همین مکان امن و مطمئن فرزندانی بیرون میآیند که هر چند وارد مدرسه میشوند و تحت تربیتی اصولیتر قرار میگیرند ولی اندرون تاریکی از بار غم و اندوه و مشکلات با خود به محیط مدرسه میآورند که اگر خوب جهت داده نشوند احتمالاً خسارت جبران ناپذیری را به پیکره خود، مدرسه و در نهایت یک نظام تربیتی تدوین شده وارد سازند. مشکلاتی که حاصل دیدهها و شنیدههای خود دانشآموز از اعمال و رفتار والدین خود میباشد و او تا مرحله ورود به فضای دیگری غیر از خانه آنها را لمس کرده و تحت تاثیر نقاط منحنی آن مسائل قرار گرفته است.
به طول کلی، طبقهبندی مشکلات نوجوانان- از بدو ورود به دوره راهنمایی تحصیلی تا اواسط دوره آموزش متوسطه- بر حسب اهمیت و فراوانی عبارتند از:
روابط خانوادگی، مشکلات مادی، مشکلات مدرسهای، معلمان، روابط با جنس موافق و مخالف، چگونگی گذراندن اوقات فراغت، مشکلات سازشی و غیره که عواملی از جمله: ترس، نگرانی، کم رویی، خشم، حسادت، احساس حقارت، اضطراب، ناکامی، تعارض و ... را سبب شده که پیامدهای حاصل از این مشکلات و عوامل به عنوان بخش عمدهای از معضلات، مدارس ما را درگیر مسائل پیچیده رفتاری و تربیتی میکند ...
در حالی که یک نظام تربیتی سالم معتقد است که انسان وقتی میتواند از سعادت واقعی هر دو جهان برخوردار شود که دست و دل و مغز او هماهنگ تربیت یابند و او از بدن سالم، عاطفه سالم و فکر سالم بهرهمند گردد.
مولانا میفرماید:
هر کسی از ظن خود شد یارمن
سر من از ناله من دور نیست
وز درون من نجست اسرار من
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
علاوه بر شناخت هر یک از دانشآموزان، آگاهی به عواملی که رفتار آنان را نیز برانگیخته است ضروری مینماید. و لزوم دستیابی به این آگاهی، پرداختن به درون و اسرار ناگفته خود دانشآموز است که وظیفهای است بس خطیر و حساس که توجه مربیان ومسئولین تربیتی مدرسه را میطلبد.
زیرا با نفوذترین و محبوبترین فردی که میتواند در این مرحله حساس (تربیت) به فراگیر کمک کند، معلم است، به همین جهت دانشآموزان، معلم را به عنوان یک الگو میپذیرند و از رفتار و گفتار و اخلاق خوب و بد او سرمشق میگیرند و خود را با وی همسان میسازند. دانشآموزان همه اعمال و رفتار معلمان و مدیر و حتی خدمتگزار مدرسه را زیر نظر دارند و از طرز برخورد معلمان با مدیر مدرسه، معلمان با یکدیگر، معلمان با دانشآموزان، درس میگیرند و از اخلاق و رفتار معلم، از طرز اداره کلاس، رعایت عدل و انصاف در نمره دادن، از وقت شناسی و رعایت نظم، از دلسوزی و مهربانی از خوشرویی و فروتنی، از دینداری و التزام به ضوابط شرعی، از اخلاق خوش و با ادبی، از خیرخواهی و نوع دوستی معلم نکتهها میآموزند. همچنین از اخلاق و رفتار و کردار بد معلمان متاثر میشوند و خود را با آنان همسان میسازند.
کوتاه سخن این که شغل معلمی حساسترین و پر مسئولیت ترین شغلهاست.
«لان یهدی الله بک رجلاً و اجراً خیر لک من الدنیا و مافیها» (1)
بدین ترتیب روشن میشود که اصلاح جامعه باید بعد از اصلاح خانواده و بعد از آن اصطلاح مدرسه، بوسیله پرورش و به کار گرفتن معلمان خوب و شایسته انجام بگیرد. که مراکز تربیت معلم و دانشکدههای تربیت مدرس و دبیر در این رابطه مسئوولیت بزرگی را بر عهده دارند.
انتظار میرود ارباب فضل و ادب، مربیان محترم پرورشی، گروههای مشاوره و راهنمایی، بالاخص مدیران مجرب آموزشگاهها در این ارتباط اهتمامی بسزا نموده و متوجه باشند که هر فرد دانشآموز که از زیر دست معلمان خارج میشود، مستقیماً یافتههای خود را در اجتماعی به مرحله اجرا خواهند گذارد که معلمان نیز در آن زندگی میکنیم. امید که این مقدمه کوتاه قطرهای باشد از دریای بیکران و پر تلاطم تعلیم و تربیت اصولی و جهتدار.
نبود اتاقهای مشاوره و مشاور
وجود ناسازگاریهای عاطفی و روانی در خانواده، در مدرسه و محیط کار، رو به رو شدن با مشکلات متعدد اقتصادی، خانوادگی، تحصیلی، شغلی، جنسی، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل ، نگرانیها و ناراحتیهای فکری و روانی، تضاد و تعارض با والدین، با معلمان، عدم انطباق استعدادها و رغبتهای فرد با رشته تحصیلی یا کار و شغل خود، مسائل ناشی از ارزشها و آداب و رسوم و سنن اجتماعی و دهها مشکل دیگر که شرح برخی از آنها در مباحث قبلی آمد؛ و کلیه مسائل و مشکلاتی که در خانه و مدرسه مشاهده و لمس میشوند؛ به عنوان عواملی هستند که وجود یک اتاق مشاوره و در کنار آن مشاورانی مجرب را در هر واحد آموزشی، (مخصوصاً مدارس فعلی ما در سراسر ایران) میطلبد.
ما امروزه مشاوران را در اکثر مدارس و اماکن آموزشی میبینیم ولی چیزی که بودن آن مورد لزوم است و صد افسوس در بیشتر مناطق آموزشی و پرورش وجود ندارد، اتاقهای مشاوره است که کمتر مدرسه و آموزشگاهی است که دارای اتاقی مخصوص، مجهز، استاندارد، و شایسته امر مشاوره باشد.
متاسفانه عملکرد معدود مشاورانی هم که حضور دارند هم به لحاظ نبودن اتاقهای مشاوره مجهز و هم از جهت احساس مسوولیت و پایبند بودن به اساسنامه و انگیزه کار مشاورهای خویش، چندان موفقیتآمیز و چشمگیر نیست. چه بسا مربیان پرورشی که بدون تخصص در کار مشاوره و یا دبیران مدعی این فن، وجود دارند که به طریقی به کار گماشته شدهاند و تنها حضور در مدارس و زبانزد شدن به طریقی به کار گماشته شدهاند و تنها حضور در مدارس و زبانزد شدن به این که مشاوران فلان منطقه هستند، کار و رسمشان شده است و به این که مشاور و مشاوره چه باید باشد کار ندارند. و یا حتی دوستان و همکارانی که فارغ التحصیل با مدارک کاردانی یا کارشناسی مشاوره هستند، صرفاً هنگامی مشاور هستند که مثلاً شاگردی بعد از چهل و پنجاه بار تنبیه و سرکوفت شدن، چون اصلاح نشده است، به آقای مشاور ارجاع داده میشود و او به عنوان مشاور احتمالاً گفتیم به علت نبودن اتاق مربوطه، یا در میان جمع معلمین و اولیا و یا بدتر از آن، در محیط مدرسه آن هم در محل دید عموم دانشآموزان به کار به اصطلاح مشاوره خود میپردازد. در حالی که در مراحل یک مشاوره خوب و مثبت ما میدانیم که مشاوره باید بین مراجع با مشاور در محلی کاملاً آرام و ساکت و دور از افراد دیگر انجام پذیرد.
و ما به وفور دیده و شنیدهایم که در بیشتر آموزشگاهها فرد ارجاع داده شده به مشاوره یا هستههای مشاوره متشکله در ادارات آموزش و پرورش (حالا چه از سوی اولیای خانواده و یا مربیان مدرسه) همان فردی است که بارها مورد سرزنش و موعظه قرار گرفته؛ بارها تنبیه از هر نوعی- مخصوصاً تنبیه بدنی- شده؛ بارها مورد خشم و خشونت والدین ودبیران قرار گرفته؛ سرانجام به عنوان حربه آخر به شخص مشاور و یا هستههای مشاوره معرفی شده است.
با توضیحی که در پاراگرف بالا آمد، ذکر این مطلب را ضروری میدانم که «تثبیت بدنی و برخوردهای خشونتبار با کودکان، شاید در نظر ما یک مسکن تلقی شود، ولی ممکن است تکرار آن زمینه را برای بروز رفتارهای نامطلوب و نگران کننده آماده سازد. حالاتی مانند ترس و ... - که اشاره شده است- اغلب واکنش و یا پاسخ نوع رفتارها و روش برخوردهایی است که خود در محیط خانواده مدرسه و اجتماع با آنها رو به رو میشود. و صد البته که وقتی تا مرحله تنبیه مدرسه و اجتماع با آنها روبهرو میشود. و صد البته که وقتی تا مرحله تنبیه ما (هر کس از اولیا و مربیان) پیش رفتهایم، پس ارجاع این فرد به مشاور یا طی مراحلی دیگر کاری است غیر منطقی و بیهوده. چون پر واضح است که مشاوره موقعی صورت میگیرد که فرد قبلاً مورد مطالعه روانشناسی دقیق قرار گرفته است؛ پرونده تحصیلی مناسب برایش تشکیل شده؛ خانواده او مورد مطالعه واقع شده و صدها مسائل دیگر و در نهایت اگر چنانچه موردی هم پیش آمده، در هر یک از مراحل فوق، به عنوان مرحله راهنمایی که قبل از مشاوره باید صورت بگیرد؛ فرد مورد راهنمایی قرار گرفته و حالا کار به جایی کشیده شده که چارهای جز مشاوره نیست.
ولی چه میشود کرد که مربیان و والدین، راهنمایی را به سبک قدیم و غیر منطقی آن اجرا میکنند و کتک و سرزنش را نوعی راهنمایی میپندارند و حتی جای بسی تاسف است که برخی از مربیان در تعریف راهنمایی با مدل جدید (تنبیه بدنی) به جملاتی مثل:
«تا نباشد چوبتر، خرمان نبرد گاو نر» متوسل میشوند و خود و دیگران را چنین قانع میکنند که تنبیه بدنی مرحله بیدارسازی است تا کودک بترسد و خوب بنشیند، خوب گوش کند، خوب بنویسد و خوب بخواند؛ غافل از این که ترسیدن کودک حتمی است ولی انجام این خوبهای مورد انتظار والدین و یا مربیان بسی دشوار مینماید.
در هر حال، ما وقتی از نبود مشاور و امکانات لازم در این رابطه سخن میگوییم به این دلیل است که معتقدیم قبل از هر تنبیهی، قبل از هر خشونتی، قبل از هر اخراج کردنی، قبل از هر فراری؛ راهنمایی و مشاوره لازم است. این دورکن اساسی و حیاتبخش مخصوصاً در ارتباط با خانه و مدرسه، نقش کلیدی را بازی میکنند.
بیشتر پدران و مادران و باز هم متاسفانه بیشتر مربیان امر مقدس تعلیم و تربیت در برخورد و مصاحبت با نوجوانان از همه چیز و همه کس شاکی میشوند و به زمین و زمان بد و بیراه میگویند. هنوز زمان حال را سپری نکرده با گفتارهای نسنجیده خود آینده را در چشم نوجوانان و امیدهای آینده خراب میکنند و شاید از همه بدتر، مسائل حاکم اقتصادی فعلی بر زندگی معلمان، برخی از ایشان را وادار میکند که در بیان نصیحتهای خویش در مقابل انبوه حاضران و دانشآموزان که میخواهند از اوی معلم درس بگیرند، شغل معلمی و یا هر شغل دیگر در ارتباط با علم و دانش را طرد کرده و شاگردان خود را به ترک تحصیل، فرار از علمآموزی و دانش اندوزی، گرایش به شغلهای کاذب پردرآمد رهنمون شوند. که در چنین وضعیتی ما میبینیم که قبل از اینکه دانشآموز و یا دانشآموزانی مورد راهنمایی و مشاوره قرار گیرند، لازم و شایسته است که چنین معلمان اول مورد راهنمایی قرار گرفته و بعد دنبال کجرویها و علل بروز مشکلات رفتاری و مهمتر از همه افت تحصیلی باشیم.
متاسفانه در مدارسی که مطالعات همکاران در سطح ثابت باشد از یک طرف و عدم دسترسی به کارشناسان مجرب امر راهنمایی و مشاوره از طرف دیگر، مشکلات و مسائل پیش آمده و خواهد آمد که ضرر و زیان پیامدهای آن متوجه جامعه میشود و کسی امروزه غم عالم بیرون را نمیخورد؛ هیچکس به محیط خود دلسوزی نمیکند؛ اگر هم کسانی وجود دارند که میتوانند محیط و جامعه را در یک کلام، کشور را آباد سازند؛ همین گروه معلمان یک کشور است. پس انتظار از معلمان بیشتر است و نقش سازندگی ایشان بر هیچکس پوشیده نیست؛ به شرط اینکه ایشان نیز به فرموده رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) علم را با عمل همراه سازند و علمی بیاموزند که جهتدار و در جهت نفع توده مردم و مملکت باشد نه برخلاف این.
در حدیثی از حضرت محمد (ص) روایت شده است که «هیچ پشتوانهای مطمئنتر از مشورت نیست.» (10) و همچنین سعدی شیرین سخن در قطعهای آورده است:
با یکی یا دو کس مشاوره کن
کز یک آیینه، پیش رونگری
در اموری که پر خطربینی
وز دو آیینه پشت سر بینی
این بیتها و روایت و صدها و هزاران جمله دیگر لزوم مشاوره را در روابط انسانی تاکید میکنند. و مقدسترین این روابط در مدرسه وجود دارد که معلم و مربی میتوانند به عنوان طرف مشاورت باشند.