دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 577 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 19 |
مقدمه
هم مدیران و هم سیاست گذاران مسئولیت نوآوری در شرکت ها و سطح کشور در شناخت تاثیر استراتژی های مختلف مشوق نوآوری های علاقه مند هستند. یک طبقه بندی خاص از استراتژی های نوآوری که اخیرا مورد توجه قرار گرفت تمایز بین استراتژی های داخلی و خارجی است. در حالی که منبع یابی خارجی و تولید داخلی اغلب توسط شرکت ها در بسیاری از حوزه فعالیتها در همه جا به خوبی شناخته شده است، اما تمایل شرکت ها به استفاده از منابع خارجی دانش در جستجوی نوآوری، نسبتا جدید است و بررسی تاثیر این استراتژی بر نوآوری و نتایج عملکرد، پیشینه اندک ولی رو به رشد خود را آغاز کرده است. این تحقیقات نشان داده است که R & D خارجی سودمند است، به این معنا که شرکت با استفاده از منابع خارجی برای استراتژی های تحقیق و توسعه خود، نتایج نوآوری بهتر بدست می آورد، به ویژه اگر R & D در داخل شرکت انجام شود.
با این حال، نتایج همه تحقیقات به سود منجر نمیشود. مطالعاتی که بیش از یک بعد از نتایج تحقیق را مورد بررسی قرار دادند، دریافتند که عوامل ایجاد و تخصیص ارزش ها همان عوامل تعداد نوآوری ها ویا عوامل فروش محصولات نوآور نیستند. به عنوان مثال، Belderbos. و همکاران. (2004) دریافتند که عوامل رشد بهره وری نیروی کار و رشد فروش محصولات جدید و خلاقانه از هم متفاوت است، در حالی که Okamuro (2007) دریافت که موفقیت تکنولوژیکی و تجاری عوامل تعیین کننده مختلف دارد.
بسیاری از تحقیقات انجام شده در تاثیر استراتژی های جایگزین کسب دانش در مورد چگونگی تغییرات در یک متغیر های مورد نظر بر متوسط عملکرد شرکت متمرکز شده است. با این حال، توزیع سود نوآوری به شدت اریب نشان داده شده است، یک اقلیت کوچک از نوآوری ها برای سهم نامتناسبی از سود به حساب میآیند. با توجه به این شکل عادی توزیع منافع حاصل از نوآوری، این امکان وجود دارد که استراتژی های مختلف نوآوری توزیعهای مختلف عملکرد را تولید کنند. آگاهی از این که یک استراتژی ممکن است در چند مورد که در آنها به خوبی عمل میکند، بازده زیادی بدست آورد، همانند آگاهی ازاین نیست که یک استراتژی در اکثر موارد به خوبی کار میکند و سودهایی هرچند محدود به دست میآورد.
در این مقاله ما فراتر از پرسیدن این که آیا به طور متوسط استراتژی های مختلف نوآوری نتایج مختلفی دارند: و سوالاتی مانند این را می پرسیم: آیا استراتژی های مختلف نوآوری درجات مختلف ریسک را نشان میدهد؟ آیا احتمال دارد با یک استراتژی بیشر یا کمتر، ابراز پیشرفت توزیع نامتوازن تر عملکرد ایجاد شود؟ آیا احتمال دارد یک استراتژی بیشتر، توزیع عملکرد با بسیاری از نقاط دورافتاده را ایجاد کند؟ به عبارت دیگر، ما می پرسیم که آیا این استراتژیها بر تنوع، چولگی، و سنگینی طیف های توزیع تاثیر میگذارد. یک راه ساده برای پاسخ به چنین سوالاتی می تواند به مقایسه توزیعهای مختلف بازده، برای شرکت هایی با استراتژی های مختلف نوآوری است. با این حال، شرکت ها در بسیاری از ابعاد دیگر از استراتژی های مختلف خارج از این تحقیق هستند. به منظور کنترل این تفاوت استراتژی تجربی ما این است که بر اساس رگرسیون چندکی، برای مقایسه نتایج استراتژیهای نوآوری های داخلی و خارجی در مقابل آن دسته از شرکت هایی که هر گونه تلاش رسمی نوآوری را دنبال نمی کنند استفاده می کنیم. رگرسیون چندکی روشی برای برآورد تاثیر یک متغیر بر نقاط مختلف توزیع سود ارائه میکند، در حالی که سایر متغیرهای مورد نظر کنترل میشود. ما رگراسیون چندکی را برای طیف گسترده ای از چندکهای عملکرد شرکت تخمین می زنیم و بر اساس این برآوردها، تاثیر استراتژی های نوآوری را بر معیارهای پراکندگی، توزیع و چولگی توزیع عملکرد محاسبه میکنیم.
پیامدهای مهمی از این دانش وجود دارد. حتی اگر سود تعداد انگشت شماری از شرکت ها و منافع آنهایی که سود به اندازه کافی بزرگ دارند، از نقطه نظر جامعه باید باشد، دنبال کردن چنین استراتژی هایی مطلوب است، ضرر تعداد زیادی از شرکتها ممکن است بیشتر مقادیری باشد که توسط تعداد اندکی به دست آمده باشد. با این حال، در این صورت، مدیران مخالف مایل به شرکت در این نوع فعالیت نیستند، به خصوص اگر شرکت آنها کوچک باشد و فاقد ابزارهای ورود به هزاران پروژه به طور همزمان باشد. این امر مخصوصا ممکن است زمانی صحیح باشد که اگر استراتژیهایی که منجر به دستیابی به موفقیت با احتمال بالا میشود نیز می تواند دلیل زیان های بالا با احتمال بالا شود. مدیران ممکن است از دنبال کردن این استراتژی خودداری کنند هنگامی که ریسک ارزیابی شدن با نتایج تنها چند پروژه مورد بررسی را در نظر بکیرند. در چنین حالتی، سیاست ها باید طوری طراحی شوند که منجر به شرکت در فعالیت های که به شکست با احتمال بسیار بالا منجر شده است شوند. اگر بسیاری از شرکت های بهره مند شوند، این سیاستها کمتر مورد نیاز است. حتی اگر توزیع سودها نسبتا متقارن باشد، اگر توزیع سودها چولگی بسیار بالا داشته باشد شرکتها ممکن است از پیگیری نوآوری منصرف شوند. در این مورد، مشکل تنها سود تعداد انگشت شماری از شرکت ها نیست بلکه که حتی اگر یکی از این شرکتها به طور متوسط به نوآوری بپردازد، نرخ همگرایی متوسط ممکن است خیلی آهسته باشد و ممکن است لازم باشد یک شرکت، به منظور داشتن درجه معقول اطمینان از رسیدن به نتایج مثبت، در بسیاری از پروژه ها شرکت داشته باشد. در صورتی که این موردباشد به نظر می رسد، تمرکز پژوهش، و یا دیگر مکانیسم های که برخی از اشکال جلوگیری از ریسک را ارائه میکنند، نیاز باشد. یافته های ما نشان می دهد که استراتژی های نوآوری بر عملکرد شرکت بیش از راههایی که معمولا به رسمیت شناخته شده است تاثیر میگذارد. به طور خاص، استراتژی های نوآوری خارجی به میزان قابل توجهی با افزایش در سود متوسط شرکت هایی که R & D انجام نمیدهند در ارتباط است. آنها نیز به طور قابل توجهی با افزایش پراکندگی سود و با چولگی همراه است، و نشان دهنده این واقعیت است که استراتژی های نوآوری خارجی احتمال نتایج بسیار شدید را افزایش می دهد. با این حال، هیچ اثر قابل توجهی بر منحنی توزیع سود شناسایی نشده است. برای استراتژی های داخلی نیز الگوی مشابه اجرا میشود، اما تخمین زده می شود اثرات کوچکتر است و از نظر آماری معنی دار نبود.
این مقاله به شرح زیر سازماندهی شده است. در بخش 2 ما منطق خود برای تاثیر داشتن استراتژی های نوآوری بر عملکرد و شواهد قبلی در مورد این موضوع بحث می کنیم. بخش 3 روش تحقیق را ارائه میکند. در بخش 3. 1 چارچوب رگرسیون چندکی را که در تجزیه و تحلیل و نشان دادن این که چگونه می توان آن را برای کمک به روشن ساختن تاثیر استراتژی ها بر توزیع کل سود و نه نسبت به یک نقطه از این توزیع، به کار گرفته شده بحث می کنیم. بخش 3. 2 داده ها و بخش 4 نتایج را نشان می دهد. در نهایت، در بخش 5 از مقاله نتیجه گیری میکنیم