دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 126 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 99 |
فصل اول
(الف ) مقدمه
« به نام آنکه هر چه هست و نیست همه در گه قدرت اوست »
دلم می خواست دنیا رنگ دیگر بود ، خدا با بنده هایش مهربانتر بود ، وز آن بیچاره مردم یاد می فرمود ، دلم می خواست خدا از بارگاه خویش ، زنجیر گران می آویخت ، تا بیچاره گان خدای را در پای آن دیوار ، به درد خویش آگاه می ساختند ، مگو این آرزو خام است ، مگو روح بشر همواره سرگردان وناکام است اگر این آسمان درهم نمی ریزد ، و گر این کهکشان از هم نمی پاشد ، بیا تا ما :
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم زشادی گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم «باباطاهر »
علاقه وافر به کودکان توجه به دنیای زیبا و شگرف آنان ، اهمیت به خواسته ها و آرزوها و هدف هایشان و همچنین موانع و مشکلاتی که سد راه این خواسته ها بوده و باعث می گردد برخی از این فرشته های مهربان خشم آلود وعصیانگر و برخی غمناک ، گوشه گیر و در خود فرو رفته باشند ، افزون بر آن ، عدم آگاهی والدین و مربیان درباره علل این تغییرات رفتاری در کودکان و چگونگی مقابله و برخورد با آنان برای بر طرف نمودن و کاهش اینچنین رفتارهایی ، همه و همه ، محقق را بر آن داشت تا به تحقیق د رزمینه « بررسی تأثیر ناکامی در میزان پر خاشگری بین دانش آموزان دختر و پسر ( مقطع ابتدایی ) بپردازد . تا شاید به این طریق بتوان گام کوچکی درجهت شناخت برخی از عوامل بر انگیزنده رفتارهای پرخاشگرانه و ارائه راه حل ها و توصیه هایی د راین رابطه به والدین و مربیان ، بر داشت و راه را برای تحقیقات وسیع تر در آینده هموار نمود ».
مسلم است که انجام این تحقیقات راهنمایی اندیشمندان و صاحبنظران و محققین گرامی را می طلبد که با بیان نقطه نظرهای عالمانه خود ، کاستی ها را جبران نموده و معایب را برطرف نمایند . امید است محقق را در پیمودن ره بی انتهای علم راهبر باشید . « انشاءالله»
(ب)طرح مسئله
موضوع این تحقیق :
« بررسی تأثیر ناکامی در میزان پرخاشگری بین دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی شهرستان قروه »
بنابر این با طرح سؤالات زیر مسئله این تحقیق را مطرح می سازیم :
1- آیا ناکامی در پرخاشگری تأثیر دارد ؟
2- آیا تأثیر ناکامی در پرخاشگری دختران و پسران دانش آموز یکسان است ؟
3- دختران دانش آموز در برابر عوامل ناکام کننده چه نوع واکنش پرخاشگرانه نشان می دهند ؟
4- پسران دانش آموز در برابر عوامل ناکام کننده چه نوع واکنش پرخاشگرانه نشان می دهند ؟
5- آیا عکس العمل های پرخاشگرانه دختران دانش آموز ، در برابر عوامل ناکام کننده برای دفاع از خود ، تسلط و بقای مانع ویا بقای نیاز است ؟
6- آیا عکس العمل های پرخاشگرانه پسران دانش آ”موز در برابر عوامل ناکام کننده برای دفاع از خود ، تسلط و بقای مانع ویا بقای نیاز است ؟
(پ) هدف تحقیق
هدف این تحقیق دارای دو جنبه بنیادی و کاربردی می باشد ، بنابراین با توجه به این هدف دو جنبه ، اهداف تحقیق مطرح می شود :
1-) جنبه بنیادی : بررسی دیدگاه روانکاری و بخصوص نظریه زیگموند فروید در مورد ناکامی بعنوان عامل برانگیزنده پرخاشگری است .
« ناکام ماندن تلاشهای فرد برای دستیابی به هدف موجب پیدایش سائق پرخاشگری شده و این نیز به نوبه خود رفتاری را برای صدمه زدن به فرد به شی موجد ناکامی بر می انگیزد و بروز پرخاشگری باعث کاهش این سائق شده و در پاسخ به ناکامی پرخاشگری یک پاسخ غالب است .» (هلیگارد ، اتکینسون 1985).
2) جنبه کاربردی : بررسی پرخاشگری دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی و ناکامی بعنوان علتی برای آن که بدین منظور ، آزمون مصّور ناکامی روزتر وایگ در کودکان مقطع ابتدایی بکار می رود .
ارائه راهبردها وتوصیه هایی به اولیاء دانش آموزان در زمینه برخی از علل رفتارهای پرخاشگرانه دانش آ”موزان و چگونگی مقابله و برخورد با آنها به منظور اصلاح رفتار آنان در جهت تخفیف رفتارهای پرخاشگرانه .
(ت ) فرضیه تحقیق
با توجه به اینکه : ناکامی به عنوان یکی از عوامل بر انگیزنده پرخاشگری ، موجب عکس العملهای پرخاشگرانه متفاوت در بین دختران و پسران دانش آموز مقطع ابتدایی می شود . چند فرضیه به ترتیب زیر مورد بررسی قرار می گیرد :
1) عوامل ناکام کننده در دختران دانش آموز مقطع ابتدایی ، باعث بروز عکس العملهای پرخاشگرانه درونی می شود .
2) عکس العمل های پرخاشگرانه دختران دانش آموز مقطع ابتدایی در جهت تسلط و بقای مانع است .
3) عوامل ناکام کننده در پسران دانش آموز مقطع ابتدایی ، باعث بروز عکس العمل های پرخاشگرانه بیرونی می شود .
4) عکس العمل های پرخاشگرانه در پسران دانش آموز مقطع ابتدایی ، در جهت دفاع از خود می باشد .
(ج) تعریف عملیاتی متغیرها و اصطلاحات :
ناکامی [1]: حالتی است که موجود زنده – جاندار درمواقع برخورد با موانع کم و بیش عبور ناپذیر دارا می باشد موانعی که درونی و بیرونی هستند و سّد راه ارضای نیازها می شوند « لاگاش »
- هنگامی که راه دستیابی به یک هدف خواستنی بسته می شود یا دستیابی به آن به تأخیر می افتد ناکامی روی می دهد ، سدهای گوناگونی چه درونی و برونی بر سر راه کوشش های فرد برای دستیابی به هدف قرار می گیرد ، در محیط فیزیکی سدهایی وجود دارد مانند راهبندان خیابانها ، صفهای طولانی برای خرید از فروشگاهها ، خشکسالیهای که محصولات کشاورزی را از بین می برد و سرو صدا که راه بر تمرکز فکر را می بندد ، سدهای محیط اجتماعی به صورت محدودیتهای است که مردم به آدمی تحمیل می کنند ، از امر ونهی پدر و مادر گرفته تامسائل گسترده تر تبعیض نژادی یا جنسیتی ، همه در زمره همین محدودیت هاست .
گاه چیزی که مانع دستیابی آدمی به هدف و خشنود شدن وی می شود از کم و کاستیهای خودش سرچشمه می گیرد ، معلومیت های جسمانی ، نداشتن برخی از توانائیها و یا خویشتن داری ناکامی نیز ممکن است آدمی را از رسیدن به هدف باز دارند واگر کسی هدفهایی برای خود انتخاب کند که فراتر از تواناییهای او باشد ، متحملاً دچار ناکامی خواهد شد .
- به طور کلی ناکامی چیزی است بیشتر از یک محدودیت و یا باز داشتن ساده از کاری که مورد درخواست است . د رکودک ناکامی عکس العملی است به امتناع محیط از آنچه که از او خواسته است و به آن ارزشی شخصی وواقعی داده است و در بزرگسال عکس العمل فرد است در مقابل حقی که برای خود قائل است و از آن محروم شده است ، توضیحات فوق روشن می سازد که رابطه معینی میان مکانیسم درونی ناکامی و آنچه که در فرد به ویژه کودک در موقعیت های شکست زندگی عادی اتفاق می افتد ،وجود دارد «هسنارد[2] 1975 و لافن[3] 1969»
- عوامل ناکام کننده می تواند غایب یا حاضر باشد ،عوامل حاضر می تواند فعال یا غیر فعال باشد و در هر یک از دو حال یا درونی است یا بیرونی است .
- مفهوم ناکامی در نظریه و ازمون روز نزوایگ [4]با سه مفهوم «فشار روانی[5] » «مانع[6] » و «نیاز[7] »در امیخته و مربوط است :
الف ) « فشار روانی » موقعیتی است که مانع بر آورده شدن نیاز فرد است ، دو نوع فشار روانی وجود دارد : فعال و غیر فعال ، که هر کدام از این نوع فشار های روانی ، درونی یا بیرونی هستند .
- فشار روانی فعال درونی : تعارض های است که در روانکاری بررسی شده و در نتیجه برخورد دو نیاز با کشش مساوی حاصل می شود .
- فشار روانی فعال بیرونی : عملا مانع دستیابی فرد به هدف می شود ، مانند پلیسی که راه را بسته باشد .
- فشار روانی غیر فعال درونی : ناتوانی فرد را نشان می دهد ، آنطور که در روانشناسی آدلر مطرح است فرد در مقابل مانع احساس کهتری می کند .
- فشار روانی غیر فعال بیرونی : فرد وسیله برای عبور از مانع را ندارد مانند در بسته و نبودن کیلد برای باز کردن آن .
ب) نیاز: روز نزدایک اصطلاح « نیاز» را در مفهوم وسیعی به کار می برد و آن را به دو دسته تقسیم می کند :
1- نیازهای اورگانیم به دفاع : این نیازها برای حفظ اورگانیم در ضایعات و بهم خوردن و مشوش شدن ساخت و کنش های اورگانیم به کار می رود .
2- نیازهایی که در زندگی روزانه پیش می آید : مثل نیاز به مورد تائید قرار گرفتن ، آزاد بودن و ..
ج) مانع : کرامر [8](1985) می گوید : مفهوم « مانع » به معنی عوامل باز دارنده واقعیت دادن به ناکامی ، به اندازه مفهوم ناکامی اهمیت دارد .
مانع هر دو نوع درونی و بیرونی است ،
1- مانع درونی : مثلا اگر کشش حاصل از « نهاد [9]» با « من برتر[10] » د رتعارض قرار گیرد مانع درونی در برابر ارضاء برخی از نیازها بوجود می آورد .
2- مانع بیرونی : طبیعتا شخصی و فردی است ، زیرا برای آنکه یک محرک بصورت نمودی از مانع جلوه کند بایستی آن محرک بوسیله فرد مشخص ، انتخاب و به عنوان مانع تفسیر شود ، بدین ترتیب محرک خارجی بهانه ای است که اورگانیم پیش گرفته است تا خود را در شرایط ناکامی قرار دهد . فرد به تعبیر و تفصیر عوامل عینی دنیای خارج می پردازد و به آن عوامل صفات نا مطبوع نسبت می دهد ، کیفیت موانع بیرونی نسبی است و وابسته به جریانهای « درونی » فرد است و تابع برونفکنیهای از دنیای شخصی هر فرد است که تحت تأثیر زندگی اجتماعی حاصل می شود ، چنان است که گویی مانع هر چه باشد درونی است .
و با توجه به آنچه در مورد ناکامی ، مانع ، نیاز، استرس گفته شد ، می توان به نتایج زیر رسید :
الف – ناکامی عکس العملی است در برابر امتناعی که در پذیرفته شدن ارزشها خواه به وسیله عوامل درونی و خواه به وسیله عوامل بیرونی ، در فرد بروز می کند .
ب – مانع ، خواه درونی ، خواه بیرونی باشد ، عامل امتناعی است که فرد به آن ارزش داده است .
ج- نیاز همان ارزشی است که از طرف فرد به عوامل داخلی یا خارجی نسبت داده شده است .
د- استرس نحوه هستی داشتن فرد است در حضور عوامل امتناعی ارزش داده شده و بیرونی ویا درونی .
پرخاشگری [11]:
- از عوامل انفعالی وجود انسان به هر گونه ای نهفته است که هنگام بروز در پرده ای از پوشش های دفاعی پیچیده شده است و به صورت بخشی از نیروی آمده برای عمل و فعالیت ظاهر می گردد .
- پرخاشگری معمولا به رفتار ی اطلاق می شود که قصد از آن صدمه رساندن ( جسمانی یا زبانی ) به فرد دیگری یا نابود کردن امکانات مادی آنها است . واژه اصلی در این تعریف قصد است ، یعنی اگر شخصی تصادفاً پای کسی را لگد کند و فوراً عذر خواهی کند ، احتمال نمی رود که بر چسب رفتار پرخاشگرانه بر آن زده شود ، ولی اگر همین عمل با قصد و نیت آزار رساندن همراه باشد ، مسلما موجب عصبانیت خواهد شد . وبا وجود این حتی اعمال عمدی پرخاشگرانه ممکن است هدفی غیر از صدمه رساندن داشته باشد . مثل قدرت ، ثروت ، مقام ، و غیره… در پرخاشگری وسیله ای ، هدف بدست آوردن پاداش است نه صدمه زدن به دیگران مثل جنگیدن برای دفاع ازخود ، حمله به فرد دیگر هنگام دستبرد ، و از این قبیل .
- رفتار پرخاشگرانه در کودکان : پرخاشگری را می توان یک حالت گذرا ویک بخش از رشد و تحول فرد دانست . روانکاوی برای اولین بار به پرخاشگری به صورت یک پدیده قابل بررسی توجه کرد . استفاده از اصطلاحاتی مانند « نیروی پرخاش [12]» « نیروی تخریب[13] » و بالاخره « نیروی مرگ[14] » درهمین راستا بوده است . فروید درنظریه های اول خود ، این نیروها را مقابل یکدیگر قرار می داد ، مثلا از نیروی حفظ حیات و نیروی جنسی نام می برد ، اما بعدها میان « نیروهای من » [15] . و نیروی های جنسی تفاوت قائل شد .
نیروی مرگ گرایش بنیادی موجودات زنده به انحلال اورگانیسم خود را نشان می دهد . بدین ترتیب ، نیروههای مرگ و زندگی در چهار چوب نیروههای متضاد قرار می گیرند .
ملانی کلاین [16]به تبعیت از آبراهام [17] نیاز به گاز گرفتن و با دهان پاره کردن را در کودکان واجد اهمیت می داند به ویژه در مرحله دهانی ، : وقتی کودک از مکیدن شیر در پستان مادر ناکام می شود ،
دچار اوهام پرخاشگرانه می گردد و می خواهد مادر را دندان بکند و پاره کند و پستان را گاز می گیرد .
نیروی اوهام [18]تخریب کننده معادل نیروی سائقه مرگ است و از خصوصیات آن ، کودک احساس می کند که آنچه می خواسته در اوهامش واقعاً اتفاق افتاده است ، به عبارت دیگر او احساس می کند ، موضوع نیروی تخریب (پستان مادر ) خود را متلاشی کرده ویا در حال متلاشی کردن آن است .
کودک با اوهام پرخاشگرانه ( پاره کردن و گاز گرفتن ) مادر خود را رنج می دهد ، در همان حال با گسترش اوهام به جمع آوری و باز سازی جسم متلاشی شده می پردازد ، ترسی که از احساس متلاشی کردن مادر ایجاد می شود کاملا از بین نمی رود ملانی کلاین معتقد است سائقه مرگ و زندگی را باید به عواملی که مبنای پویاییهای روانی هستند بیفزاییم . گرایشهای تخریب به صورت وسیع و همه جانبه بالیبید و وابستگی دارند ، میان پرخاشگری و سائقه مرگ تأثیر وتأثر دورانی وجود دارد . سائقه تخریب موجب پرخاشگری می شود و پرخاشگری دلهره را بوجود می آورد و دلهره پرخاشگری را تقویت می کند . اما این دور باطل با تقویت شدن لیبید و شکسته می شود : سائقه علیه سائقه مرگ بکار می افتد و بدین وسیله زندگی حفظ می شود و ادامه می یابد . ملانی کلاین معتقد است که همین امر شکوفایی جنسی کودک را موجب می شود . ( هلیگارد و اتکینسون 1985).
هایمن [19] معتقد است که ناکامی نیازهای بدنی راه دشمنی با موضوعات مادی را هموار می کند ، پیدایش کینه های اولیه به همان اندازه وابسته به احساس های بدنی است که محبت های اولیه .
( هارتمن ، کریس و لوونستن [20]هر سه نفر دو گانگی لیبید و ونیروی تخریب را می پذیرند ، اما از بحث زیست شناسی درباره نیروی مرگ و نیروی زندگی خود داری می کنند و با مفهوم قدیمی پرخاشگری که مطابق آ”ن هدف پرخاش تخریب موضوع پرخاشگری است مخالفت می کنند و نشان می دهند که پرخاشگری به چهار فرآیند تازه تغییر می کند : 1- جابجایی 2- والا گرایی 3- محدود شدن هدف ها 4- تداخل پیدا کردن بالیبید و آنها اهمیت والاگرایی را بیشتر می دانند ، زیرا والاگرایی نیروی پر خاشگری را تبدیل به نیرویی می سازد که در اختیار « من » قرار می گیرد و مانند یک اصل موضوعه می پذیرند که ثبات روابط عاطفی یا موضوعات از یک طرف به توانایی فرد در تحمل ناکامی وابسته است واز طرف دیگر به والاگرایی و پرخاشگری مربوط می شود . ( پرخاشگری و ناکامی ص 27 ) .
سرج لوبوویسی [21]با مطالعه پرخاشگری در کودکان می پذیرد که تظاهرات پرخاشگری در کودکان یکسان یکنواخت ودرحال تحول است . پرخاشگریها هم عکس العمل کودک در برابر شرایط محیط خارجی و عینی است و هم عکس العملی است در برابر تصوراتی که رفته ، رفته درونی شده اند ، این تصورات با شروع زندگی فرد در نتیجه روابط او با اشیاء و جهان خارج متمایز گشته اند .همچنانکه لوبوویسی می گوید ، به دشواری می توان مجموعه رفتارها و سلوک فرد را تحت عنوان پرخاشگری مشخص کرد . زیرا پرخاشگری را می توان به تمام رفتارهای غریزی فرد منتصب ساخت در واقع کودک می تواند در خوردن ، خوابیدن ، حرکت کردن ، یا کنترل کردن ماهیچه های ادرار و مدفوع خود پرخاشگرانه باشد ویا بعدها در دوره کودکستان و دبستان خشم خود را به صورت های شدید و ملایم به شکل امتناع کردن ، مقابله نمودن ، منکر شدن در زمینه های اجتماعی در رفتارهای خشن ، تخریب و لجبازی نشان بدهد ، این توصیف و تبین رفتار کودکان ناسازگار است و تنها شامل تظاهراتی بیرونی ، پرخاشگری می گردد .
پرخاشگری را در کودکان عاقل ، خویشتن دار و مضطرب نیز می توان یافت ، لوبوویسی در مورد کودکان مضطرب می گوید : پرخاشگری در اضطراب نقشی بعهده نمی گیرد . و برعکس اضطراب می تواند در کودک نحوه ای از بیان پرخاشگری باشد . از طرفی دیده می شود که جوانان بسیار ناسازگار غالبا نا آرام و پرخاشگر بوده اند که در جریان بلوغ کنترل شده اند . از نظر لوبوویسی رفتار پرخاشگرانه زاییده کودک به تنهایی نیست بلکه د رتغییرات روابط کودک و مادر پیدا می شود : از یک طرف برونفکنی های کودک بر مادر واز طرف دیگر نتایج پاسخهای مادر به این برونفکنی های پرخاشگرانه را باید مورد توجه قرار داد .
- تحقیقات تیره شناسان ، اهمیت تاثیر محیط اطراف فرد را در بروز رفتار پرخاشگرانه نشان داده است . آنها نه تنها پرخاشگرانه را در کودکان نفی نمی کنند بلکه معلوم می سازند که رفتارهای پرخاشگرانه تابع صورت های ویژه ای از ساخت شخصیت فرد می باشد .
پرخاشگری در حیوانات :
پرخاشگری در حیوانات برای دفاع از قلمرو و یا حفظ مقام و نقش طبقاتی دردرون یک گروه اتفاق می افتد . دارا بودن یک قلمرو موجب بروز رفتار پرخاشگرانه میشود واگر حیوان ا زقلمرو خود دور شود پرخاشگری نیز کاهش می یابد .
همچنین پرخاشگری واقعی میان یک تیره از حیوانات برای تصاحب قلمرو و یا ماده ها برای دفاع از آ”شیانه ، غذا ، یا گروهی از حیوانات همنوع بروز می کند ، در حیوانات « خود داری » همراه با رفتار پرخاشگرانه دیده می شود : خود داری مادران در برابر فرزندان ، بزرگتر ها در برابر کوچکترها و …
داده های فیزیولوژی درباره پرخاشگری :
کارلی [22] می نویسد : فیزیولوژیستها درباره چیزی بنام « غریزه پرخاشگری » مطالعه نمی کنند ، بلکه سلوکهای پرخاشگرانه را بررسی می نمایند .
آمادگیهای فیزیولوژیکی می تواند در حیوان عکس العملهای شبه عاطفی با تظاهرات هیجانی ایجاد کند ، این عکس العمل ها در حالتی که کرتکس صدمه دیده شود دوام بیشتری دارد ، پذیرفته شده که منطقه قدامی هیپوتالاموس برای ایجاد چنین پدیده ای ضروری است . بحرانهای هیجانی شبه خشم[23] در حیواناتی که مخ آنها برداشته شده باشد دیده نمی شود . تحریک الکتریکی منطقه قدامی هیپوتالاموس در حیوانات سالم تظاهرات شبه عاطفی ، مشابه آنچه که در حیوان عاری از کرتکس دیده شده بوجود می آورد .
کارلی ،دخالت هیپوتالاموس در رفتار پر خاشگرانه و (عادت شده )را می پذیرد . اما می گوید ورود آن رفتار ئر ساخت روانی و یا بکارگیری آن در یک حادثه وابسته به سیستم لمبیک است .
هسته های درونی هیپوتالاموس نقش بازدارنده در رفتار پرخاشگرانه را دارد . پرخاشگری پدیده ای اجتماعی است .بررسی آن در افراد به تنهایی با مشگلاتی همراه است و نمی تواند اطلاع درستی بدست دهد .تعبیر و تفسیر جامعه شناسی یا مردم شناسی رفتار پرخاشگرانهع به تنهایی نتیجه ای دو پهلو و غیر قابل اطمینان خواهد داشت ،تجربه نشان داده بدون تعارض های اجتماعی ،با تحریک التریکی مغز می توان تغیراتی در چهره ،حرکات بد ن ایجاد کرد ،معادل آنچه تعارضات
اجتماعی بوجود می آورد .
پژوهشگرانی مانند دلگادو [24]در منطقه زیرین کرتکس و لمبیک نقاطی را پیدا کرده اند که تقویت کننده پرخاشگری هستند و نقاط دیگری یافته اند که موجب کاهش و حذف پرخاشگری می شود . –در انسان قسمت پهن بخش پیشین پیشانی [25]و بخشی ا زقسمت بالایی آن موجب کاهش پرخاشگری می شود ، اعمال جراحی که در قسمت هایی از تالاموس ، پیشانی ، هیپوتالاموس . قسمت زیرین مغز انجام شده است با کاهش عکس العملهای پرخاشگرانه در انسان همراه بوده است .
درسال 1966 سانو [26]و عده ای دیگر از جراحان ژاپنی ، برای کنترل رفتار حمله و پرخاش درکودکانی که ناراحتی مغزی داشتند قسمت عقب هیپوتالاموس را به مقدار کمی برداشتند و ملاحظه کردند که عمل جراحی آنان مفید بود وهمین عمل در منطقه میانی هیپوتالاموس نیز مفید بود .