دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 24 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 34 |
مقاله بررسی خانواده و دشواریهای رفتاری کودکان در 33 صفحه ورد قابل ویرایش
چکیده
مقله حاضر به بررسی خانواده و دشواریهای رفتاری کودکان می پردازد. در این مقاله به مسائلی چون تربیت، اهمیت و ضرورت تربیت، عاملان تربیت، معنی و مفهوم ناسازگاری، مساله سازگاری و ناسازگاری، حالات و رفتار کودکان بیقرار، بیقراری در چه کسانی، عوامل بیقراری و راه درمان آن می پردازد. درباره اهمیت و ضرورت تربیت می توان گفت که تربیت ضروری حیات انسان است. آنکس که تربیت نیافته نه تنها خود را تلف خواهد کرد بلکه از لحاظ اجتماعی زیان عظیمی از او متوجه مردم نیز خواهد شد. کودک چون گیاهی است که برای رشد خود احتیاج به امکانات گوناگون دارد، اگر غذا و هوا به او نرسد تباه خواهد شد. زورگویان، استعمارگران، جنایتکاران و جانیان همه زاده تربیت غلطند، بهمانگونه که پاکان، پرهیزکاران و خادمان حقیقی جامعه از تربیت صحیح به چین موقعیتی رسیدهاند در تجمع اگر تمدن نباشد تربیت نیست.
تربیت بر این اساس دارای اهمیت و آثار فردی و اجتماعی است در جنبه فردی رشد مادی و معنوی و در جنبه اجتماعی برای ترقی، امنیت و فراغ جمع، اهمیت برای نژاد کنونی اهمیت زندگی و مرگ است. بهتر است آدمی خود را بجای کودک بگذارد و یا حیاتش را در جامعه ای بی بند و بار تصور کند تا از اهمیت آن سردرآورد.
فهرست
مقدمه ?
تربیت چیست ?
ضرورت و اهمیت تربیت ?
عاملان تربیت ?
معنی و مفهوم ناسازگاری ?
علل و انگیزههای ناسازگاری ?
مسأله سازگاری و ناسازگاری ??
وجود کجروی نشانه چیست؟ ??
سنین مورد بحث ??
نوع لغزشهای و انحرافات ??
قابل درمان بودن آنها ??
حالات و رفتار کودکان بیقرار ??
بیقراری درچه کسانی ??
بیقراری و شرایط مختلف ??
الف- عوامل مربوط به خود کودک ??
ب- علل مربوط به دیگران ??
درطریق درمان ??
فهرست منابع ??
مقدمه:
دریافت تربیت حقی است برای فرزندان، و طبعا جهت ما تکلیفی سنگین بهمراه دارد. آنها نیاز دارند که ساخته شوند و بعمل آیند، فردی مفید بحال خود و جامعه و پیرو مکتب اندیشیدهای باشند و بدیهی است که وصول بچنین مقصدی بدون یاری پدر مادر امکانپذیر نیست و آنها برآورده شدن این خواسته و رفع این نیاز را از پدر و مادر خود طلبکارند.
بعنوان اینکه ما پدر یا مادریم تربیت فرزندان مهمترین وظیفه ماست و ما در قبال آن نزد خدا و مردم و نیز از خود طفل و وجدانمان مسولیت داریم. انجام این مسولیت بوجهی نیکو مورد سازش عقل و سستی و سهلانگاری در آن عقوبتآور است. اینکه همه بخواهند پدر و مادر خوبی باشند جای سخنی نیست. ولی اشتباه در این است که برخی خوب بودن را تنها در این امر میبینند که نیازهای بدنی کودکان را برآورده سازند و برای جنبههای روانی و اخلاقی آنان ارج و بهائی قائل نیستند. از سوی دیگر این مساله مطرح است که خیلی از پدر و مادرها فکر نمیکنند برای تعلیم و تربیت فرزندانشان احتیاج به آموزش و آگاهی داشته باشند. گمان دارند در امر تربیتی آگاهی ضروری نیست و یا آنچه ضروری است میدانند و از آن اطلاع دارند. در تربیت این مساله مطرح است که ما میخواهیم سرمایههای مادی و معنوی خود را به او منتقل کنیم، از موجودی که شدیدا وابسته به غرایز است انسانی ایدهآل با اندیشههای عالی فداکاری و ایثار و طالب شهادت بسازیم و این کار هنر و معرفت لازم دارد. بهنگامی که دستهای ما در این زمنیه خالی باشد چگونه از عهده انجام آن برخواهیم آمد.
تربیت چیست:
قبلا ضروری است که بدانیم تربیت چیست و چه ضرورت و اهمیتی دارد؟ دارای چه ابعاد و مسائلی است؟ برای تربیت تعریفهای متعددی شده است از جمله آنکه گفتهاند: تربیت کوشش و تلاش آگاهانه انسان برای ایجاد تغییرات مطلوب است و بدیهی است که معنی مطلوب و طرز برداشت از آن در جوامع مختلف فرق میکند، چه بسا که امری در جامعهای مطلوب بحساب آید و در جامعه دیگر نامطلوب. برخی را فنی میدانند که در سایه آن نشو و نمای قوای انسانی را در دورههای مختلف زندگی به تناسب سن و رشد یاد میدهند و در این انتقال جنبههای علمی و تجربی مورد استفاده قرار میگیرند.
ما از طریق تربیت سعی داریم به کودک را ه تمتع از زندگی را بیاوزیم، قوای جسمی و روحی او را برای وصول به کمال مطلوب مقدر بپرورانیم. تفکر و احساس و عمل اندیشیده را به نسل جدید منتقل سازیم. تمدن بشری را ارزیابی، متراکم و مترقی کرده و به نسل جدید سرایت دهیم، استعدادها و قوای پنهانی طفل را آشکار کرده و بسوی اهداف مورد نظر جهت دهیم.
ضرورت و اهمیت تربیت:
تربیت ضروری حیات انسان است. آنکس که تربیت نیافته نه تنها خود را تلف خواهد کرد بلکه از لحاظ اجتماعی زیان عظیمی از او متوجه مردم نیز خواهد شد. کودک چون گیاهی است که برای رشد خود احتیاج به امکانات گوناگون دارد، اگر غذا و هوا به او نرسد تباه خواهد شد. زورگویان، استعمارگران، جنایتکاران و جانیان همه زاده تربیت غلطند، بهمانگونه که پاکان، پرهیزکاران و خادمان حقیقی جامعه از تربیت صحیح به چین موقعیتی رسیدهاند در تجمع اگر تمدن نباشد تربیت نیست.
تربیت بر این اساس دارای اهمیت و آثار فردی و اجتماعی است در جنبه فردی رشد مادی و معنوی و در جنبه اجتماعی برای ترقی، امنیت و فراغ جمع، اهمیت برای نژاد کنونی اهمیت زندگی و مرگ است. بهتر است آدمی خود را بجای کودک بگذارد و یا حیاتش را در جامعه ای بی بند و بار تصور کند تا از اهمیت آن سردرآورد.
عاملان تربیت:
تربیت در خلاء صورت نمیگیرد، در اجتماع، در محیط خانواده و بیرون و تحت شرایط و تاثیر پدیدههاست. آدمی، خواسته و ناخواسته تحت تاثیر پدر ومادر معلم، دوستان، معاشران، فرهنگ جامعه، سینما، رادیو، تلویزیون، مجلات، مردم اجتماع عوامل سیاسی و اقتصادی، شرایط جوی، تغییرات آب و هوائی و .. است، آنچه مهم بنظر میرسد این است که این عوامل تا حدود امکان باید تحت کنترل درآیند تا حاصل و ثمره تربیت نیکو و ارزنده باشد.
الف- خانواده: بنظر ما خانواده مهمترین عامل تربیت است و تنها به پدر و مادر محدود نمی شود که البته آنها جای خود دارند، بلکه عمو، عمه و دائی، خاله، برادر و خواهر و همه کسانی که در زیر یک سقف زندگی میکنند و یا بگونهای با کودک در ارتباط بیشتری هستند بحساب خانواده میآیند.
در امر خانواده مساله سازمان مهم است، اینکه پدر و مادر نسبت بهم و در قبال هم چه وظایفی را برعهده دارند و در برابر کودک چگونهاند، اینکه پدر چه کاری را در خانه برعهده میگیرد و مادر چه کاری را؟ خود مسالهای است که در تربیت اثر میگذارد . در امر تربیت نقش فرهنگی و اقتصادی خانواده سرنوشتساز است باید دید اندیشه والدین یا سطح دانش و آگاهیشان، نوع انضباط قابل قبول برای آنها، وضع درآمد و کیفیت مصرف، در خانواده چگونه است و آنها در برابر هم و در برابر کودک چه موضعی دارند.
باید دیدروابط پدر و مادر باهم چگونه است، وضع اخلاقیشان، کیفیت در درگیری و دعوا نزاعشان، سخنانی که مابینشان رد و بدل میشود چگونه است. حدود تنبیه و تشویق، کیفیت بهرهمند کردن کودک از مواهب زندگی در آنان خانه به چه صورتی است. والدین چه اعتقاداتی دارند، چه فسادها و آلودگیهائی در خانه وجود دارد. اخلاق و معاشرتشان به چه صورت است.
در امر تربیت در خانواده نقش پدر مهم است و نقش مادر مهمتر، این امر بدان خاطر است که میزان توقف طفل در خانه و در کنار مادر به مراتب بیشتر از پدر است، بعلاوه رابطه انس الفت و علاقه طفل نسبت به مادر بیشتر است کودک با شیر مادر تغذیه شده و با طپش او انس گرفته و بخواب رفته است.
سنین مورد بحث:
قبلا بدنیست از مراحل مختلف حیات سخن بگوئیم. آدمی از بدو تولد تا سنین پیری و کهولت مراحلی را طی میکند که هرکدام در رابطه با خود مسائلی ویژه دارد.
- مرحلهای از آن دوران کودکی خوانده می شود که از نظر ما سنین تا پایان 12 سالگی رادر بر میگیرد. والبته خود به چهار مرحله: کودکی اول (تاسه سالگی)، کودکی دوم (تا 7 سالگی)، کودکی سوم (تا 9 سالگی) و کودکی چهار (تا 12 سالگی) قابل تقسیم است.
- مرحله نوجوانی از پایان 12سالگی (دردختران یکی دوسال زودتر) آغاز و تا آغاز بلوغ را دربرمیگیرد. (حدود سن 14 برای دختران و 16برای پسران) و البته در این مرحله نوساناتی دیده میشود و گاهی بلوغ در پسران مثلا تا حدود سن 17سالگی هم به تاخیر میافتد.
- مرحله بعدی شامل جوانی، میانسالی، بزرگسالی (کمال) و پیری است که برای افراد طبیعی فرجامش پس از طی این مراحل مرگ خواهد بود.
موضوع مورد بحث ما در رابطه ب کجرویهای کودکان و نوجوانان است که بندرت مبحث هر مربوط به بلوغ را در بر میگیرد.
نوع لغزشهای و انحرافات:
لغزشهای بسیاری در این مرحله از حیات متوجه نسل ماست که هرکدام در رابطهخ با سن ویژگیهائی دارند. مثلا مسأله دزدی هم برای نوجوان مطرح است و هم برای کودک. ولی در برخی از مراحل کودکی وضع بگونهای است که حتی بزحمت میتوان نام دزدی بر اعمال او نهاد.
نوع بزهکاریها و لغزشها بسیار متنوعتند و اهم آنها بدینقرارند که ذکر میشوند:
- تخلف از مقرارت که در کودک و نوجوان وجود دارد ولی با انواع متفاوت و البته در سنین نوجوانی این امر به اوج میرسد و در بلوغ نیز افزونتر میشود.
- مسأله ولگردی که برای کوکان اغلب غیر ارادی و برای نوجوانان ارادی و توأم با طرح و نقشه است.
- مسأله گدائی که بقصد رفع نیاز اساسی نیست بلکه اغلب جنبه شیطنت و شرارت دارد و در مواردی حتی این مسأله را در رابطه با کودکان از خانوادههای ثروتمند هم میبینیم.
قابل درمان بودن آنها:
سخن این است که ایا این کجرویها و انحرافات در افراد قابل درمان است یا نه؟ آیا میتوان کودک و نوجوان منحرفی را به راه آورد؟ یا باید هم چنان شاهد لغزش آنان بود؟
خوشبختانه پاسخ این سؤال از لحاظ علمی و مذهبی مثبت است. در دو انحراف از نظر ما یک عارضه است یعنی امر که نبوده و بعد بوجود آمده است. با بکار بردن فنونی میتوآن آن را اصلاح و درمان کرد.
اصلا در انسانها و حتی منحرفان زمینههائی وجود دارد که براساس آن حتی به آنها هم میتوان امیدوار بود. حالاتی چون وفاداری، اهمیت دادن به پیمانها رودربایستیها، وظیفهشناسی در چارچوب برنامه خود، تشکل و سازمان دهی تشکیل شبکه و پایبندی به آن و انجام کارهای سیستماتیک وجود دارد که همه آنها نقطههای امیدند.
شما در بین دزدان بزرگسال میبینید در عین دزدی حالاتی چون جوانمردی درچارچوب کار خودشان، به اصطلاح لوطیگری، پایبندی به قولی که دادهاند وجود دارد و مربی با استفاده از این زمینهها میتواند در آنان نفوذ کرده و آنها را به راه آورد.