دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 14 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 29 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 23 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سبک های حل مسئله
تعاریف و مفاهیم سبک های حل مسئله
اگرچه تعاریف متعددی از مسئله ارائه شده است ولی اغلب آن ها اشاره می کنند که وقتی فردی چیزی را می خواهد و نمی داند که چگونه آن را بدست آورد، دچار مشکل می شود. بنابراین مشکل یا مسئله را می توان همانند یک خواسته تحقق نیافته ای که شیوه ی تحقق آن باید مشخص شود، مفهوم سازی کرد. این تعریف جامع قادر می سازد تا این مفهوم، مشکلاتی را که ویژه یا عمومی، مثبت یا منفی و عمده یا ناچیز از نظر اهمیت یا گستردگی هستند را در بر بگیرد(حمیدی زاد، 1382).
به طور کلی به کارگیری مدل های حل مسئله در مورد مشکلاتی که عمده و ناچیز، مثبت و منفی و عمومی و ویژه هستند، به طور مساوی موفقیت آمیز خواهد بود، ما بر این مفهوم گسترده تاکیدمی کنیم، زیرا که مشکلات معمولاً به شکل یک چیز عمده، منفی، بیزار کننده و بد در نظر گرفته می شود. چنین درک ناقصی به کارگیری مهارت های اجتماعی انطباقی را که در این بحث ارائه می شود را به طور نامناسبی محدود می کند(زارعان وبخشی رودسری، 1386). برطرف ساختن مشکلات مثبت به اندازه رفع مشکلات منفی اهمیت دارد. درک این نکته که مشکلات می توانند مثبت باشند کمک می کند تا حالت نابهنجاری که به هنگام داشتن یک مشکل احساس می شود از بین برود. حذف قضاوت های ارزشی منفی ممکن است شخص را در پذیرش مشکل یاری نماید. احساس گناه و شرمساری و حالت دفاعی و انکاری را که این قضاوت ها ایجاد می کنند کاهش می یابد. پذیرش وجود مشکلات، پیش در آمد مهمی در حل مسئله موثر می باشد(سروقد ودیانت، 1388).
همه افراد به طور مداوم با مسائل مختلف وتصمیم گیری در مورد چگونگی آن ها روبرو هستند. به لحاظ ماهیت پیچیده و تغییر یابنده جوامع کنونی تمرکز به روی مشکلات و مسائل ریز و درشت فزونی یافته است. بیشتر اوقات فرایند حل مسائل روزمره به قدری خود کار انجام می گیرد که افراد از چگونگی انجام دقیق آن ها مطلع نمی شوند. با وجود این باید به این نکته توجه کرد که بدون توانایی شناسایی مشکلات و رسیدن به راه حل های قابل اجرا، زندگی روزمره مردم از هم پاشیده خواهد شد. حل مسئله دربرگیرنده ی حوزه های عاطفی، شناختی و رفتاری است(شریفی، 1384). افرادی که از توانایی حل مسئله بیشتری برخوردارند، بهتر می توانند با استرس ها و مشکلات زندگی مقابله کنند و آن هایی که حل مسئله را یاد می گیرند احتمالاً به طور موثری با استرس مقابله می کنند و نداشتن قدرت حل مسئله بیشتر با مشکلات روانشناختی و اجتماعی همراه است (قلتاش، صالحی و خادم کشاورز، 1388).
حل مسئله فرایند رفتاری شناختی آشکاری است که:
1.پاسخ های بالقوه موثر برای موقعیت دشوار را فراهم می سازد.
2. احتمال انتخاب موثرترین پاسخ را از بین پاسخ های متعدد افزایش می دهد (محمودی و واحدی، 1386).
افرادی که از توان حل مسئله بالایی برخوردارند احتمال زیادی دارد که در مقابله موثر با طیف وسیعی از موقعیت ها موفق باشند و جهت گیری فرد نسبت به موقعیت تاثیر قطعی و قاطعی بر نحوه پاسخ او دارد. جهت گیری که رفتار مستعد حل مسئله را ترغیب می کند شامل آمادگی یا نگرش فرد به این فرض است که موقعیت های مشکل، بخشی از زندگی معمول است و لذا می توان از عهده آن برآمد. همین طور هرگاه موقعیت مشکل زا روی می دهد می توان آن ها را مشخص کرد و مانع از گرایش بلافصل پاسخ به نخستین تکانش شد و توقع فرد از توانایی اش در کنترل محیط تا حد زیادی موفقیت او را در کوشش برای مواجه با مشکلات به وجود آمده افزایش می دهد(محمدی، 1377).
مفهوم حل مسئله توسط محمدی و حاجی علیزاده(1387) چنین تعریف شده است: فرایند شناختی- رفتاری خود رهنمون که فرد با استفاده از آن تلاش می کند، راه های مقابله ای موثر یا انطباقی با مشکلات زندگی روزمره را بیابد و نیز می گویند حل مسئله یک فرایند مقابله هشیار، عقلانی، پر تلاش و هدفمند است که می تواند، توان فرد را برای درگیری موثر با طیف وسیعی از موقعیت های فشار زا بالا ببرد.
براساس تعریف های موجود می توان نتیجه گرفت که سازه وسیع مقابله، فعالیت های حل مسئله را در بر می گیرد، ولی هر مقابله ای حل مسئله نیست. شاید بعضی فعالیت های مقابله ای به طور معناداری با فعالیت های حل مسئله همپوشی دارند. از یک سوی دیگر ممکن است روابط علی با حل مسئله داشته باشند و شاید بعضی دیگر نیز مستقل از حل مسئله باشند. اما توانایی حل مسئله با شیوه مقابله درگیر با مسئله انطباقی ارتباط می یابد و حل مسئله ناکارآمد نیز با راهبردهای مقابله ای غیرانطباقی ارتباط دارند(بدل و لننوکس[1]،2012).
2-3-2 دیدگاه نزو در رابطه با حل مسئله
نزو(1978؛ به نقل از لانگ و کسیدی، 1996) یک فرآیند 5 مرحله ای را پیشنهاد می کند، که اگر به نحو سودمندی به کار گرفته شود، فرد را نسبت به فشار های بیرونی مقاوم و در برابر مشکلات کمتر آسیب پذیر می سازد
جهت یابی مشکل[2]، دانستن این که مشکل وجود دارد.
[1] Bedell &Lennoxe
[2] .problem orientation